با «ستایش» هم زبانم
محسن پیرهادی، عضو هیأت رئیسه شورای اسلامی شهر تهران نوشت:چند روزیست که خبر غمانگیز قتل دختر ۶ ساله افغان فشار روحی سنگینی را موجب شده که ما در روز این اتفاق، کجا بودیم و چه میکردیم که اخلاق در آتش غارت و هوس چون هیزمی خشک میسوخت.
«ستایش» تنها ۶ سال داشت و به اقتضای سن، هنوز دنیا را زیبا و قشنگ و خالی از هر تلخی و ناپسندی میدید و شاید انتظار هر اتفاقی را میکشید جز این عمل وحشیانه و مرگ را.
حالا باید از زمینههایی ترسید که موجب این اتفاق شد؛ ترسید که یک پسر ۱۶ ساله، سه جرم عجیب را یکجا در مورد یک دختربچه مرتکب میشود (بر اساس ادعای رسانهها، تجاوز، قتل و امحای جسد با اسید!) کاری که آدمکشهای خیلی حرفهای با پولی هنگفت مرتکب میشوند. به راستی او چه فیلمها و تصاویری دیده بود که اینگونه بیرحمانه دل هر ایرانی و افغان را به درد آورد.
بغض و گریه کمترین همراهی برای همدردی با خانواده «ستایش» است. فاجعهای که در مورد دخترک مظلوم و معصوم رخ داده است دردناک و مسئولیت آن به گردن تک تک مایی است که ادعای حضور در جامعه و حل مشکلات و معضلات اجتماعی را داریم.
ما با مردم افغان، زبان مشترک داریم. سالها زندگی در همسایگی هم و در کوچه پس کوچههای ایران اسلامی، موجب شده تا علاوه بر زبان مشترک، فرهنگ و رفتارمان نیز شبیه هم شود. در همه سالهای ظلم شرق و غرب به ملت غریب و مظلوم افغانستان، جمهوری اسلامی آغوش خود را برای مهماننوازی از این مردم عزیز گشوده است و دختران و پسران افغان، عروس و داماد مردم ایرانی شدهاند و امروز متاسف از اتفاقی که برای «ستایش قریشی» افتاده، قلب همه ایرانیان، آزرده و پریشان و قلب خانواده قاتل که از قضا ارتباط خوب و صمیمی با خانواده مقتول داشتند بیش از همه داغدار است؛ خانوادهای با آبرو و بدون سوءسابقه و خونگرم. خانوادهای که خودشان فرزند خطاکار را به پلیس سپردند و حالا منتظر اجرای عدالت هستند.
مردم افغان ما ایرانیها را خوب میشناسند و میدانند که برای حادثهای چنین غیرانسانی، هیچگاه مرزهای جغرافیایی مانع پیگیری دادخواهی و سپردن آن به محاق فراموشی نخواهد شد.
بدون هیچ اغراقی میگویم که اگر روزی آرزوی بزرگ مسلمانان، تحقق یابد و امتی به بزرگی اسلام بدون مرزهای جغرافیایی شکل گیرد دوست میدارم بعد از مرز ایران و عراق به واسطه عتبات، مرز ایران و افغانستان از میان برداشته شود. بر این اساس است که شوکه شدنم از عمل وحشیانه در مورد «ستایش» گویی در مورد فرزندانی است که ایرانی، نام گرفتهاند.
نکته دیگر اینکه هر چند برنامهریزی مناسبی برای «ستایش» مقابل سفارت افغانستان انجام نشد اما ای کاش برخی به رغم روحیه نژادپرستانهشان، مانند کشتهشدگان پاریس، برای «ستایش»ِ ما نیز در مکانی دیگر شمع روشن میکردند تا تسلایی باشد بر داغ خانواده او و خیل عظیم ایرانیانی که خود را همدرد آنان میدانند.
ملت افغانستان مانند ملت ایران، از زجرکشیده ترین ملتها هستند که همچنان مقاوم ایستادهاند. امروز باید فاجعهای را که به قتل جانسوز «ستایش» منجر شد ریشهیابی کنیم تا تسکینی بر آلام این مردم باشد و والدین کودکی که جهان را خالی از هر تلخی و ناپسندی میدید و شاید انتظار هر اتفاقی را میکشید جز آنچه رفت....
ارسال نظر