گفتوگو با یکی از قربانیان مرد متهم به ۳۰ تجاوز؛
نمی خواهم عقرب سیاه اعدام شود!
برای خود او هم زنده بودن در این شرایط بدتر از مرگ است؛ اینکه آدمی در حبس باشد و فقط هفتهای یک روز بتواند آدمهای بیرون را ببیند خیلی عذابآور است.
پرونده این متهم بعد از فراز و نشیبهای بسیار به مرحله اجرای حکم رسید و اکنون که همه چیز برای اعدام مهیاست پیگیرترین شاکی میگوید نمیخواهد این مرد بهدار آمیخته شود. این قربانی در گفتوگو با «شرق» درباره اتفاقات چهار سال گذشته توضیح داده است.
واقعه چطور اتفاق افتاد؟
یکی از ظروف کریستالم شکسته بود و من قصد داشتم برای کامل شدن سرویس کریستالم تکه شکسته را بخرم. به من گفتند اگر به میدان شوش، خیابان بلورفروشها بروم همه نوع کریستال و ظرف را میتوانم پیدا کنم.
آن روز ۱۱ اسفند بود. خودرو خودم را برای تعمیر داده بودم، چون تا به حال به میدان شوش نرفته بودم، مادرم قصد داشت با من بیاید اما گفتم نیازی به این کار نیست و خسته میشوی. بعد از انجام دادن خریدهایم در مسیر برگشت متهم را دیدم که مسافرکشی میکرد.
من از او خواستم مرا به صورت دربستی به داروخانه شوهرم ببرد بعد هم به خانهام در خیابان ستارخان برساند. او در تمام مسیر با موبایلش صحبت میکرد. وقتی به داروخانه همسرم در منطقه ۱۷ تهران رسیدیم ۲۰دقیقهای معطل شد.
هنگامی که دوباره سوار ماشین شدم دیدم او جلو سوپرمارکتی ایستاده است و موبایلش را شارژ میکند. همان لحظه که سوار شدم بویی شبیه به تزریقاتی احساس کردم اما توجه نکردم. متهم همچنان جلو مغازه ایستاده بود. سه یا چهار دقیقه بعد او هم سوار شد.
بعد از مدتی حالت سرگیجه به من دست داد و بعدها فهمیدم متهم در خودرو اتر پاشیده بود. اتر را اگر جلو بینی بگیرند بلافاصله بیهوش میکند اما اگر در هوا پخش باشد چند دقیقهای طول میکشد تا اثر کند. به هر حال آن موقع من متوجه نشدم. کمی که رفتیم جایی توقف کرد و به بهانه نبود جای پارک از من خواست برایش آبمعدنی بخرم.
او با این کار میخواست ضریب هوشیاریام را امتحان کند. من که گیج شده بودم جواب دادم نمیتوانم بعد سرم را روی پنجره گذاشتم و بیهوش شدم. اولین چیزی که بعد از آن یادم میآید این است که صدای کامیون و خاور میشنیدم و فهمیدم در جاده هستیم. پرسیدم کجا میروی که او شروع به فحاشی کرد.
فهمیدم دزد است ولی هدفش را نمیدانستم و فکر میکردم میخواهد کیفم را بگیرد. قسمش دادم و التماس کردم حتی گفتم کیفم را بگیر و من را ول کن با این حال به راهش ادامه داد و با سرعت زیاد به جادهای خاکی که در نزدیکی حسنآباد رباطکریم بود، رفت و بعد توقف کرد. من همچنان التماس میکردم.
از ماشین پیاده شدم. او از پشت مرا گرفت و تجاوز کرد. متهم بعدا در دادگاه گفت من بیشتر از همه مقاومت کردم و برای همین مرا به چاه انداخت. در تمام مدتی که در چاه بودم آسمان را نمیدیدم. در گل و برف فرو رفته بودم و فقط داد و فریاد میکردم. بعد نذر کردم اگر نجات پیدا کنم گردنبند و انگشترم را که متهم وقت نکرده بود از من بگیرد به امام رضا(ع) بدهم.
بالاخره بعد از چهار ساعتونیم مردی من را پیدا کرد و ۲۰ دقیقه بعد صدای ماشین را شنیدم و نور دیدم و آن مرد با طناب به ته چاه آمد اما نتوانست مرا بالا ببرد برای همین به آتشنشانی زنگ زد و بالاخره با نردبان آتشنشانی بیرون آمدم. بعد هم مرا به بیمارستان بردند. در بیمارستان چیزی یادم نمیآمد فقط چند شماره در ذهنم بود که اصلا نمیدانستم چیست بعدا فهمیدم شماره تلفنهای اعضای خانوادهام است.
برای دستگیری متهم چه اقداماتی انجام دادی ؟
بعد از اینکه حالم بهتر شد به آگاهی رفتم و چهرهنگاری را شروع کردم. چهار، پنجهزار بینی و اندام مختلف پیش رویم بود. بعد از ساعتها به چهرهای رسیدیم که تا ۹۰درصد شبیه متهم بود فقط موهایش به او شباهت نداشت.
روزی که متهم دستگیر شد برای شناسایی رفتم. حدود ۲۵ مرد را در یک صف گذاشته بودند و من بلافاصله متهم را که نفر چهارم صف بود شناختم. میخواستم او را کتک بزنم که نگذاشتند. بعد هم مواجهه حضوری انجام شد. او را با دست و پای بسته آورده بودند.
در مراحل تحقیق چه مشکلاتی داشتی؟
من در مورد مباحث قضایی و پلیسی چیزی نمیدانستم اما حالا همه چیز را یاد گرفتهام. اطاله دادرسی خیلی ما را اذیت کرد. قضات پرونده از فشافویه تا قضات شعبه ۷۰ دادگاه کیفری استان تهران همه حال و روز مرا میدانند. چهار سال است که برای پیگیری این پرونده دویدهام. آنقدر پیگیر این پرونده بودم که خسته شدم.
آگاهی بارها استعلام گرفت، بارها بازجویی انجام شد و من و بقیه شاکیان مثل نوار ضبطشده هر بار باید همان حرفها را تکرار میکردیم. به دفعات از من پرسیدند چرا سوار ماشین متهم شدم. من گفتم خودم ماشین داشتم.
آنها بارها استعلام گرفتند و فهمیدند ماشینم را برای سرویس عید و تعویض روغن به تعمیرگاه گذاشته بودم. من معتقدم تا وقتی چنین اتفاقی برای کسی نیفتد، نمیفهمد من چه میگویم و چه حسی دارم.
زنان دیگر چطور به دام متهم افتادند؟
متهم آنها را هم به عنوان مسافر سوار میکرد به همه میگفت خیابانها ترافیک است و از اتوبانی میرود که راحتتر باشد. او در مسیر داروخانه به من هم همین را گفت اما اصرار کردم در مسیر عادی حرکت کند.
تاچه حد توانستهای از شوک آن اتفاق بیرون بیایی؟
الان در منطقهای که من در آنجا رها شده بودم گل آفتابگردان کاشتهاند. من هر سال روز ۱۱ اسفند به آنجا میروم و نمیتوانم موضوع را فراموش کنم. پیش روانپزشک میرفتم و او توصیه میکرد تا میتوانم حرف بزنم، آنقدر که اشباع شوم. میگفت این کار کمکم میکند.
خانواده متهم را در این مدت دیدهای؟
موقعی که پرونده در آگاهی شهرری تشکیل و متهم دستگیر شد به من گفتند فامیل متهم با ساک پول آمدهاند و منتظر من هستند و فقط کافی است رضایت بدهم. البته مادر متهم را تاچند وقت قبل که سراغم آمدند ندیده بودم.
آنها اهل غرب کشور هستند. مادرش مرتب دعا میکرد و تسبیح میانداخت. زن سادهای بود. او خواست پای من را بوس کند که نگذاشتم. تا آنجا که خبر دارم پدرش هم مرد محترم و با آبرویی است و برای اینکه ماجرا ختم به خیر شود یکمیلیون تومان وام گرفته و به صحن امامرضا(ع) ریخته است.
متهم مدعی است تمام شاکیان با میل خودشان همراه او رفتند.
مگر متهم که بود؟ او یک پراید معمولی داشت و از لحاظ قیافه هم چیزی نداشت مگر میشود ۳۰ نفر دروغ بگویند.
ولی به غیراز شما و یک نفر دیگر بقیه رضایت دادهاند.
اینطور نیست هفت یا هشت نفر هنوز هستند که پرونده را پیگیری میکنند. البته من به این دلیل که بیشترین صدمه را دیدم از بقیه پیگیرتر بودم.
پس چرا متهم در مراحل قبلی تحقیق به اعدام محکوم نشد؟
فقط یکبار حکم اعدام متهم نقض شد آن هم به این دلیل بود که از اصل ماجرا خبر نداشتند و ما اعتراض کردیم و به حکمی که میخواستیم رسیدیم.
یعنی با اعدام متهم به خواستهات میرسی؟
من اول تصمیم داشتم به هیچ چیز غیراز اعدام رضایت ندهم اما حالا به دلیل خانوادهاش حاضر هستم گذشت کنم. برای خود او هم زنده بودن در این شرایط بدتر از مرگ است؛ اینکه آدمی در حبس باشد و فقط هفتهای یک روز بتواند آدمهای بیرون را ببیند خیلی عذابآور است.
او بین دیوارها محصور است و به نوعی غم غربت رهایش نمیکند. برای خانوادهاش هم همینکه او نفسی میکشد و زنده است مایه امید است. تصمیم دارم امروز به دفتر دادستانی بروم و با دادستان صحبت کنم تا اگر راهی دارد یک درجه تخفیف برای متهم در نظر گرفته شود.
خانوادهاش از مادر و خواهر تا خاله و عمه همه آمده یا با من تماس گرفته و دلجویی کردهاند. من به چیزی که میخواستم رسیدهام. مرگ برای این متهم کم است و باید بیشتر از این عذاب بکشد. البته اگر قرار باشد با رضایت من، متهم به ۱۰ سال حبس محکوم و بعد آزاد شود هرگز این کار را نمیکنم.
به نظرت اعدام مجرمان متجاوز میتواند جنبه پیشگیرانه داشته باشد؟
اعدام نمیتواند از تکرار این جرایم پیشگیری کند. چند وقت قبل در رباطکریم مردی را که با جعل عنوان به زنان تعرض میکرد در ملاءعام اعدام کردند. محل اعدام او در نزدیکی همان محلی است که آن اتفاق برایم افتاد. وقتی داشتم مراسم را نگاه میکردم مردی مرتب مزاحمم میشد و اذیتم میکرد.
به او تذکر دادم و حتی به وی سیلی زدم. اگر اعدام میتوانست از این جرمها پیشگیری کند آن مزاحم درس عبرت میگرفت و آن رفتارها را انجام نمیداد. او آمده بود ببیند یک متجاوز چه سرنوشتی دارد اما خودش داشت مزاحمت ایجاد میکرد.
نظر کاربران
متاسفانه اوضاع جامعه ما خیلی بد شده و داره بدتر هم میشه. همونطور که در سوال اخر زن جواب داد مشخص شد که اعدام نمیتواند جوابگوی این جرایم باشه. کاش مسعولان فکری اساسی میکردند.
واقعا چاره چیه؟؟؟
این عوضیا اگه اعدام بشن خیلی خوشبحالشون میشه
اولا این خانم نمیتواند که این شخص رزل به جزای اعمال پلیدش برسد یانه چون این ادم حیوان صفت به خیلی از دختران وزنان دیگر تجاوز نموده ودر عملکردش هم تهدید وتتمیع روشن شده است تا شاکیان بخاطر تهدید ویا پول از حق قانمنی وشرع بگزرند واین خود نشان دهنده نیت پلید این تجاوزگر به عنف میباشد تازه خیلی از شکیان هم ازترس وابرو اصلا حرفش را نزده اند که خود این کارها که بعضی از دختران وزنان که مورد حتک حرمت قرار گرفته اند نباید فکر کنند اگر از این ها شکایت منمودند حداقل سایر زنان به دست این جور ارازل نمی افتاده وبا دستگیری انها بسیاری از دختران به سر نوشت انها گرفتار نمیشدند .
پاسخ ها
جلوی چند نفر رو میشه گرفت؟؟راه حل این نیست عزیز من...گاهی نیاز و غرایض یه نفر عادی و معمولی رو هم به جرم وا میداره..جوونی که نه پول داره و نه موقعیت ازدواج..البته من اینو در دفاع ازین آدم پست نمیگم.منظورم بقیه هستن..البته خب آقایون میگن که نه خلافه و غرایض چیه اصلا..؟به هر حال
برادر با عرض سلام و ادب چند تا اشتباه املایی و انشایی داشتید. یعنی خوندن کامنت شما و درک مطلب شما کار سختی است. لطفا قبل از این که نظرتون رو ارسال کنید یک بار خودتون متنی رو که نوشتید بخونید.
اتفاقا آقاي محمد مجيد مگه آدمم مث حيوونه كه نتونه غريضشو كنترل كنه؟
كي گفته موقعيت ازدواج نيست؟
رو ماشينش كار كنه
اگه دختر شاه پريون گيرش نمياد نبايد بره تجاوز كنه
بره يه زن بيوه بگيره كه كم توقعه نه؟ بره يه دختر بي سرپرست رو بگيره كه اونم يه سرپرستي داشته باشه
هزاران راه قانوني هست حتما بايد بره تجاوز كنه؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من اعدام شاید برای خیلی ها درس عبرت نشه ، اما تنها مجازات به حق برای این جور آدمهاست.
اینا از حیوون هم هم پست ترند و فقط باید اعدام بشن، لحظه ای که میرن پای طناب دار از 1000 سال شکنجه براشون وحشتناک تر و زجرآورتره. امیدوارم زودتر خبر اعدام و مرگ این شیطان صفت رو بشنوم.
این جور افراد با تمام احساس و روحو جسم ادم باذی میکنن.اینکه اعدام نشنم هیچ کمکی ب خانواده هاشون نمیکنه چون اونا برای اینکه ای متجاوزا تا اخر تو حبس باشن انقدر خودشونو ب اب واتیش رضایت گرفتن نمیزنن ب این خاطر این همه خجالتو خفت روتحمل میکنن بلکه درنهایت ازادی درپی داشته باشه.بنظرم نباید رضایت بده.این خانوادها که فرزندشون یک شبه این کاره نشده حکایت تخم مرغ دزده باید خیلی زودتر از این ب فکر عواقبش میافتادن وزودتر از این بچشونو براه درست راه نمایی میکردن تا امروزه روز اینهمه خجالت پیش کسوناکس نکشن.بهترین مجازات حبس ابد نیست تا عذاب بکشه چوبه داره تا به برزخ بره واونجا عذاب الهی رو تا روز قیامت تحمل کنه مثلما عذاب الهی خیلی سخت تر و بدتر از عذاب زندانه .نه؟
b nazare man ham edam faide E b hale ejtema nadare vali hamin tor k miBnim tanh rahe hale moojoode k ham 1nafar adame past ro az bein mibare ham baes mishe az 1000 nafar adame palid hade aghal 2nafar monsaref shan moteasefan jameye ma dar pishgiri b sooorate na agahane raftar mikone k baes mishe tedade in afrad rooz brooz bishtar sh
آسیببببببببببببببب شناسی اجتماعی باید بشه .ایا به نظرتان جرم های اینچنین والبته مشابه کم در جامعه اتفاق میافتد ایا تنها با ارعاب وترساندن از مرگ میتوان به نتیجه نهائی رسید؟ اعدام چنین افرادی اسان ترین راه ممکن برای گریز از پذیرفتن ناهنجاریهای اجتماعی است.
به نظر من کسی که حیثیت یک زن رو نابود میکنه تنها مرگ چاره اونه و برای اینکه چنین اتفاقاتی دیگه رخ نده پایبندی به حجاب مهم ترین اصله که متاسفانه کم رنگ شده
تا وقتی که راه ازدواج جوانها بسته باشه همین هم میشه .گرونی .بی پولی . تورم . تا کی آخه !
آقا آرش ربطی به سختی ازدواج نداره این افراد بیمار هستند و احتیاج به کمک یک روانشناس دارند که متاسفانه در کشور ما هنوز جا نیفتاده.
بنظرمن شصت تاهفتاد درصداین مشکل ازنظرجنسی وبقیه ازنظر روحی وروانی، پس بهتر برای مشکلات جنسی جوانو فکری بکنن حالا ماخوشمون بیاد یانیاد سن ازدواج بالا رفته ومسئله جنسی روهم نمیشه ازش چشم پوشی کرد
اکثر حرفا درست اما اگه توجه کنیم این آدمها(یابهتربگم حیوونهای پست)بیشتر طرف خانمهای بی حجاب وبدحجاب بالباسهای بدن نما میرن پس ما خانمها اول درپناه خدا وبعد باید به پوشش خوب پناه ببریم تا ازشرامثال اونا درامان باشیم.