خاتمی: آقای احمدی نژاد از خودت دفاع کن
سید محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم در گفتگویی با روزنامه شرق گفت: یک بار دیگر اجازه دهیم آقای احمدینژاد بیاید در انتخابات شرکت کند تا تکلیف همه و خود ایشان روشن شود. البته همه ما باید بگوییم دستاوردهای او چه بوده و خودش هم از خودش دفاع کند. ایراد ما به طرف مقابل این است که شما یکطرفه به جریان اصلاحات حمله میکنید اما اجازه دفاع نمیدهید.
اکثریت قاطع کسانی که در داخل مجلس رفتهاند- به جز عده معدودی- از این قاعده پیروی میکنند و بههمیندلیل فکر میکنم برنامهریزی اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس دهم کاملا موفق بوده است. حتی میخواهم بگویم برنامهریزی ما منجر به این شد که اصولگرایان معتدل به مجلس راه یابند و دست اصولگرایان تندرو از مجلس کوتاه شود.
استراتژی اصلاحطلبان فرق نکرده است. استراتژی اصلاحطلبان «نجات کشور» بود؛ بدون اینکه دنبال سود شخصی یا جناحی باشند. اولین نتیجه این اتفاق در انتخابات ریاستجمهوری ١٣٩٢ رخ داد بعد از آن برنامه اصلاحطلبان این است که این حجم گسترده خرابیهای عظیم را چگونه میتوان جبران کرد و به این برنامه رسیدند همه کسانی که دلسوز و خواهان برطرفشدن مشکلات هستند و به وجود این مشکلات اذعان دارند، دستبهدست هم دهند تا کشور را با گامهای بلندتری به پیش ببرند.
پروژه اصلاحطلبان برای نجات کشور، پروژه تمامشدهای نیست. هدف ما در این مجلس و همه صحنههای اجتماعی، داخل و خارج دولت این است که همه دستبهدست هم دهیم عقلای جامعه و دلسوزان را گرد هم آوریم و به دنبال برنامههایی باشیم که این خرابیها را بتواند بهتدریج جبران کند. مجلس فعلی، شوراهای بعدی و ریاستجمهوری بعدی هم همین رسالت را دارد و احتمالا مجلس بعدی هم همین رسالت را خواهد داشت. بنابراین استراتژی ما ساختن کشور با اتحاد، انسجام و پرهیز و از تندروی و جلوگیری از تاختوتاز تندروها در عرصه کشور است.
دولت و مجلس، در دست ما به عنوان «اصلاحطلبان» نیست؛ بلکه این دو قوه به دست یکسری نیروی عاقل و دلسوز افتاده که لزوما اصلاحطلب نیستند تا بخواهیم بگوییم دست ما افتاده و ما باید برنامه دهیم. خود آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور، برنامههایی دارند که دنبال میکنند و در مجلس هم جمع ائتلافی برنامههایی دارند که پیگیری میکنند.
این اعتماد و توجهی که مردم به جریان اصلاحات، اعتدال و عقلگرا دارند، شاید آخرین فرصتها باشد. اگر نگذارند این جریان کار خود را کند، ممکن است مردم به اجماعی برسند که کلا توان حل مشکلات وجود ندارد؛ یعنی زیان اصلی را کشور میکند، نهفقط جریان اصلاحطلبی یا اصولگرایی. ما وظیفه خود میدانیم از واقعیت انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی دفاع کنیم و پای آن هم ایستادهایم.
آن کسانی که سعی میکنند در مقابل جریان اصلاحات و برنامههای اصلاحی سنگاندازی کنند، باید به این واقعیت توجه کنند که نتیجه کار آنها بیشتر از آنکه به اصلاحات ضربه بزند، به کشور و خود آنها ضربه میزند. اینکه آیا همه متوجه این قصه شوند یا نه، نمیدانم! اما شاهد شکلگرفتن یک جریان عقلانی دلسوز هم هستیم. شما ببینید اگر چهار سال پیش صداهای تندرو غالب بود، امروز در درون اکثریت جریان اصولگرایی زاویه ایجاد میشود و این جریانهای تند و افراطی به گوشه رانده میشوند و از دامنه نفوذ و اثرگذاری آنها کاسته میشود. امروز صدای ضدافراطگرایی درون اصولگرایان کمطنینتر از درون اصلاحات نیست.
به نظرم نمیآید هویت اصلاحطلبی در عرصه عمومی خدشهدار شده باشد یا حتی تقلیل یافته باشد. جریان اصلاحطلبی جریانی پویا و زنده است و نسبت به شرایط، مواضع اصولی خود را دارد و بهدنبال راهکارهای جدید هم است. آنچه به عنوان ماهیت و هویت اصلاحطلبی مطرح است، سر جای خودش هست و روزبهروز به غنای آن افزوده میشود، زیرا اصلاحطلبی یک جریان زاینده و پوینده است و درون خود نوآوری و چهرههای جدید هم دارد که میتواند بر غنای اصلاحطلبی بیفزاید. مهمترین دلیل سخن من این است که حرف اول و آخر در جامعه ما را جریان اصلاحطلبی میزند. یعنی اگر این جریان، پویایی و جوشش را درون خود نداشت، محال بود در عرض چند سال پس از آن هجمههای ویرانگر با کمترین امکانات بتواند بزرگترین حوادث را در تاریخ سیاسی سال اخیر در کشور رقم بزند.
فایدهای که حوادث سالهای اخیر ممنوعیت احزاب و گروهها داشت این بود که اصلاحطلبی خیلی درون جامعه گسترده شد و با این ارتباط گسترده که میان جریانهای اصلی اصلاحات با مردم ایجاد شد بسیاری از این تاکتیکها از درون خود جامعه جوشید و منعکس شد که تفکر اصلاحات آنها را پیرایش و تنقیح و به عنوان یک راهکار عمومی به جامعه عرضه کرد. بنابراین رابطهای متقابل میان مردم و جریان اصلاحطلبی وجود دارد که شاید در هیچ دوره تاریخیای وجود نداشته است.
دعوای اصلی اصولگرایی و اصلاحطلبی «دموکراسی» است. ما معتقدیم دموکراسی جزء ذات انقلاب اسلامی است، باید به آن اهمیت داد و لوازم آن را پذیرفت. درحالیکه برخی دوستان اصولگرا از کلمه دموکراسی و مردمسالاری استفاده میکنند اما وقتی باید به لوازم آن ملتزم باشند چنین چیزی اتفاق نمیافتد. در مسائل اجتماعی، دخالت در حریم خصوصی، آزادیهای اجتماعی، مسائل فرهنگی، هنری و... این اختلافات را میبینیم که هرروز شاهد گرفتاریهایی در این زمینه هستیم.
عدهای بودند که فکر میکردند با روشهای گذشته میتوانند به اهداف ازپیشتعیینشده برسند و قصه را آنگونه که خودشان میخواهند تمام کنند. این اتفاق نیفتاد؛ الان وقت گفتوگوست و جریان اصلاحطلبی همیشه پیامش این بوده است. شما الان صحبتهای بزرگان اصلاحات را ببینید همهجا میگویند باید بنشینیم و گفتوگو کنیم تا این گرفتاریها را حل کنیم. اما قصه دوطرفه است؛ طرف مقابل هم باید پاسخ مثبت بدهد.
واقعا باید از شخص آقای روحانی تقدیر کرد؛ ایشان شجاعانه روی موضعشان ایستادهاند، برای اجرای برنامهها خصوصا برنامههای سیاسی تلاشهای زیادی انجام دادهاند. اما دو مسئله وجود دارد؛ یکی اینکه قدرت دولت محدود است و دست آن در تحقق مطالبات ملی خیلی باز نیست. نکته دوم اینکه در شرایط مجلس قبلی، دولت نتوانست همکارانی را در سطح ملی و منطقهای انتخاب کند که به برنامههای آقای روحانی اعتقاد داشته باشند و حتی اگر معتقد باشند قدرت اجرای آنها را داشته باشند، الان شرایط تغییر کرده است و دولت میتواند انسانهای عاقل و توانمند را برای مدیریتهای پایینی و میانی انتخاب کند که بتوانند مجری سیاستهای دولت باشند.
دولت پنجسال دیگر برای تحقق وعدهها وقت دارد. فشارها بر آقای روحانی به خاطر انتخابات سال بعد زیاد خواهد شد و نمیگذارند شیرینی موفقیتها در این انتخابات و برجام و سیاستهای خارجی را بچشند. آقای روحانی اگر میخواهد (تحقق وعدهها را شروع کند) از تابستان یا حتی همین حالا باید شروع کند که به مردم نشان دهد اگر آنها با ارادهشان یک مانع بزرگ را از سر راه دولت برداشتند او هم میخواهد (و باید) در این مدت یکساله پاسخ مناسبی به آنها بدهد.
بخشی از مخالفتها با دولت «دادزدن ناشی از شکست» است. دقیقا مانند آدمی که در تاریکی راه میرود، وحشت سراپای وجودش را گرفته و فکر میکند با دادزدن میتواند ترس را از خود دور کند. بنابراین به این کارها نباید خیلی اعتنا کرد. در طرف مقابل نسبت به مسائل مختلف سیاست خارجی، برجام، سیاست داخلی و... نگرانیهایی وجود دارد که به نظرم باید با تعامل سازنده و مثبت این حساسیتها را کم کرد و خیلی دنبال این نباشیم که حساسیتها را علنی و اجتماعی کنیم که مردم ناامید و نگران شوند.
فرض کنید مجلس قانون احزاب را درست کند، قانون رسانهها را درست کند، آزادیها را تعریف کند، نمیتواند! چون ما جاهای دیگری هم داریم. اصلا معلوم نیست در این مسائل که حساسیتهای زیادی وجود دارد، مجلس آینده خیلی توفیقی به دست آورد. چون ما برخی ادوار مجالس قبل را دیدیم که با آن همه توان و خوشفکری و برنامهداربودن، چطور شد... اما من رسالت دیگری در سیاست داخلی برای این مجلس قائل هستم. این مجلس میتواند «مجلس گفتوگوی ملی» شود؛ یک مجلس مفاهمه شود. همانطور که شما گفتید هیچکس اکثریت مطلق ندارد. جناحهای مختلف هستند و آدمهای عاقلی هستند. اینها میتوانند نقصی که امروز در عرصه سیاست داخلی ما وجود دارد، جبران کنند تا ارتباطی که وجود ندارد و گفتوگویی که شکل نگرفت، درون مجلس شکل بگیرد. این رسالت خیلی مهمی است که در مجلس آینده باید به آن توجه کرد.
چالشهای دولت، دو جنبه دارد. یک جنبه این است که نگذارند دولت در عرصه اقتصادی هیچ تحولی ایجاد کند که ابعاد گوناگونی دارد. این ابعاد مختلف ممکن است در عرصه داخلی به فرض کارشکنی باشد یا در عرصه سرمایهگذاری خارجی، توسعه منابع اقتصادی با مشکل روبهرو شود. حتی ممکن است توسعه روابط خارجی ما تحتتأثیر قرار گیرد؛ اما آنچه بیشتر در داخل میتواند رخ دهد، من فکر میکنم یک «پروپاگاندای سیاه» خواهد بود؛ شایعهپردازی، دروغزنی، سوءاستفاده از تریبونها و رسانهها برای اینکه دولت را از چشم مردم بیندازند، بدون اینکه هیچ واقعیتی در پشت آن پروپاگاندای سیاه باشد. فکر میکنم باید چشمها و گوشهای خودمان را آماده کنیم که هر روز یک جریانسازی شود؛ هر روز یک سیاهنمایی در عرصه کشور شود که نشان دهند دولت در همه عرصهها ناموفق بوده است. ولی به نظرم خیلی کارایی نخواهد داشت.
من در رسانهها میخوانم که میگویند «احمدینژادیسم»! من اصلا نمیفهمم یعنی چه؟ عدهای بودند که آمدند مسئولیت اجرائی کشور را در دست گرفتند و به اعتقاد ما مملکت را خراب کردند؛ آخر این چه مکتبی است؟ مکتب تخریب! چون دیدهام که دوستان خودمان این اصطلاح را به کار میبرند؛ خواستم یادآور شوم که چنین کلمهای معنا ندارد. یعنی اگر بخواهیم بگوییم چون عوامفریبی است، کشور خراب شده و بر باد رفته، اینکه مکتب نیست. هرکسی میتواند این کار را بکند! پس با این کلمه خیلی موافق نیستم. بنابراین آقای احمدینژاد فردی است با روش خاص خودش و نظر ما در مورد ایشان روشن است.
آقای احمدینژاد جایگاه و پایگاه چندانی ندارد. ممکن است عدهای طرفدار ایشان باشند، به او رأی دهند و برایش تبلیغ کنند اما فریب این فضاسازی کاذب را نباید بخوریم. حالا هم اگر فکر کنیم چون ایشان گفته اصولگرایان بدون من صفر هستند و نتیجه انتخابات مجلس دهم هم این را نشان داد، پس ایشان آدمی است که اگر بیاید شقالقمر میکند، حرف صحیحی نیست؛ نه! آقای احمدینژاد تجربه هشتسالهای در این کشور دارند که جز خود ایشان و اطرافیانش کسی از آن رضایت ندارد؛ نه مردم، نه اصلاحطلبان و نه اصولگرایان، نه بزرگان حوزه رضایت دارند و نه دنیا؛ هیچکس رضایت ندارد! بنابراین اصلا مفهوم ندارد که ما نگران باشیم آقای احمدینژاد بیاید و اتفاقی بیفتد؛ هیچ اتفاقی نمیافتد.
برخوردی که با آمدن آقای احمدینژاد شد، بسیار نادرست است؛ یک عدهای آمدند گفتند شورای نگهبان ایشان را رد صلاحیت کند. چرا رد صلاحیت کند؟ ما اصلا تا حالا همه دعوایمان سر این بوده که چرا رد صلاحیت میکنید. طبق قانون شما یکسری مراجع قانونی برای رد صلاحیت دارید. مثلا وزارت اطلاعات باید مستندا بگوید فلان فرد عضو فلان گروهک ضد انقلاب است، قوه قضائیه بگوید ایشان این محکومیتها را دارد. اگر اینها را دارد رد صلاحیتش کنید، اما اگر ندارد چرا شورای نگهبان باید او را رد صلاحیت کند؟ اینجا را باید به مردم واگذار کرد. اگر غیر از این باشد، ما همه رشتههای گذشتهمان را پنبه کردهایم. آقای احمدینژاد یا هر فرد دیگر اگر مجرم است، باید در قوه قضائیه محاکمه شود و آنجا باید نظر بدهد. اگر آقای احمدینژاد سوءمدیریت داشته، بگذاریم مردم قضاوت کنند. بنابراین ما باید از آمدن آقای احمدینژاد استقبال کنیم. نباید صورت مسئله را پاک کنیم تا همیشه این استخوان لای زخم بماند و تا ابدالدهر ادعاها را بشنویم. ما در کشورمان این مشکل را داریم که نمیگذاریم عیار آدمها با رأی مردم سنجیده شود. یک بار دیگر اجازه دهیم آقای احمدینژاد بیاید در انتخابات شرکت کند تا تکلیف همه و خود ایشان روشن شود.
البته همه ما باید بگوییم دستاوردهای او چه بوده و خودش هم از خودش دفاع کند. ایراد ما به طرف مقابل این است که شما یکطرفه به جریان اصلاحات حمله میکنید اما اجازه دفاع نمیدهید. ما باید فرهنگی را جا بیندازیم که وقتی کسی مسئول بوده، مورد تندترین انتقادات قرار گیرد اما امکان جوابدادن داشته باشد و من فکر میکنم ما از این مسئله در این یک سال استقبال کنیم و ایرادات دولت آقای احمدینژاد را بگوییم و او هم بیاید از خودش دفاع کند. اما اگر ما بخواهیم همه کارها را با فشار و هجوم و کارهای غیرقانونی پیش ببریم، سنگ روی سنگ بند نمیشود و وضعمان همیشه اینگونه خواهد ماند.
به نظر من آقای احمدینژاد حق دارد بیاید. شورای نگهبان اگر مستندات قانونی قوی دارد، او را رد یا تأیید کند و آخر هم مردم حرف خود را بزنند. اگر آقای احمدینژاد در انتخابات شرکت کند برای همیشه تکلیف یک ادعای موهوم و خیالی مشخص خواهد شد و برای ما درسی خواهد بود که چگونه چالشهایی را که داریم بدون تنشهای سیاسی و با روندهای دموکراتیک حل کنیم.
من فکر میکنم اصولگرایان آقای احمدینژاد را هم ندارند، چون آقای احمدینژاد یک ذره آنها را قبول ندارد و آنها را زیر پا له میکند. بنابراین یک رابطه دوطرفه بین آنها نیست. آقای احمدینژاد معتقد است حیات و ممات اصولگرایان دست اوست؛ به نظر وی یا اطرافیانش آنها اصلا کسی نیستند که بخواهند بگویند او را قبول داریم یا نداریم، چون آقای احمدینژاد از آنها احساس بی نیازی میکند، بنابراین اگر اصولگرایان بخواهند از ایشان حمایت کنند میخی بر تابوت خودشان زدهاند. آنها اگر بخواهند عاقلانه عمل کنند که فکر میکنم اصولگرایان معتدل این کار را میکنند در انتخابات آینده از آقای روحانی حمایت خواهند کرد. اصلا چه کسی گفته اصولگرایان کاندیدا ندارند؟ چرا کاندیدای اصولگرایان در انتخابات آینده نتواند آقای روحانی باشد؟ آنها میآیند و نشان میدهند که خواهان حاکمیت عقلانیت در کشور هستند.
اصولگرایان در درون خودشان آن پویایی و جوشش را از دست دادهاند و این مشکل اصلی خودشان است. بنابراین اگر در پنج سال آینده که آقای روحانی رئیسجمهور خواهد بود، بتوانند شخصیت مستقلی از خود نشان دهند نه اینکه هر وقت سوت زدند به صف شوند! و نظرات خود را به خوبی تبیین کنند و روی آن بایستند و دوم اینکه درون خودشان جنبوجوش و امکان خودنمایی جوانها و افراد دیگر و چهرههای نو فراهم شود، در انتخابات ریاستجمهوری بعدی شاید بتوانیم رقابت خوبی با اصولگرایان معتدل داشته باشیم.
در انتخابات ٩٦ تندورها یک یا چند کاندیدا و اصلاحطلبان و اصولگرایان به یک کاندیدا؛ یعنی آقای روحانی خواهند رسید.
نظر کاربران
توهیچ جای این معادله نیستی چون خودت ازافراطیهای جریان چپی که اخلاق بچه گانه داری
مگه چیزی هم برای دفاع از خودش داره
پاسخ ها
دوره احمدی نژاد تمام شد ایشان منهای برخی اشتباهاتش ،کارهای خوب مانند مسکن مهر ،بیمه روستاییان ،یارانه ها و....را انجام دادباید بگویم کاری نکنی هیچ عیبی به شما نمی گیرند ولی اگر کار بزرگی انجام دهی قطعا عیب جزیی هم دارد .می خواهم بگویم الان وقت کار کردن است نه کهنه قباله به باد سپردن
دکترجان منتظر شماییم
آقای محمد رضا خاتمی شما هیچ محلی از اعراب ندارید
مشکل این مملکت آقای احمدی نژاد یا دیگری نیست.
بلکه مشکل آقایانی هستند که در بین مردم شناخته شده نیستند ولی هر وقت که بخواهند یکی را بالا می برند و یکی را به پایین میاورند فقط برای منافع شخصی و حزبی.
تمام مشکلات ما به خاطر خودخواهی اینها و افراد تحت تکفلشان است!
در این سه سال فواید اصلاح طلبها و اعتدالیون رو دیدیم!!!نفت صفر شد،انرژی هسته ای محدود شد،تحریمها بیشتر شد،وعده های کدخدا هم که داره شعار از آب در میاد وووو....اصلاحات و اعتدال فقط میخوان با راضی نگه داشتن غرب و آمریکا زندگی دنیوی رو حفظ کنن حالا هر تحقیری میخوان اونها بکنن مهم نیست!!!!!!البته این حرفهای خاتمی بعنوان نظر شخصی محترمه ولی منطق در اون نیست .زنجانی ها ،خسروی ها ،رحیمی ها که با استفاده از اینها دولت دهم تخریب شد حاصلِ بازیهای سیاسی بود و به دولت دهم ربطی نداشت .خاتمی بهتر همه میدونن رأی مردم موقتی ست و از روی احساسات تعیین میشه و نشانه تأیید تفکر اصلاحات یا اعتدال نیست .حسابرسی های خداوند شروع شده و چون اکثرا نزدیک رفتن به اون دنیا هستند .
پاسخ ها
یعنی چی نفت صفرشد؟ کدوم تحریمها بیشتر شد؟ شما دانشمند هسته ای هستی که می گی محدود شد؟ اطلاعات شمام از اقای صالحی بیشتره عایا؟؟ مردم شعور دارند. حالا اگر شما از رو احساسات نظر میدید لطفا اسم مردم رو روش نذارید. مرسی... اه
دوست عزیز تندرو و واگرا اگر همه چیز را در این دوره صفر می بینید بخاطر آن است که 8 سال حمایت از احمدی نژاد باعث گردید که او بدون آینده نگری دولتش را پیش برد و اهدافی را که برای تمام ایرانیان ترسیم کرده بود بدون در نظر گرفتن عواقبش جلو برد حالا بعد از 8 سال حکومت احمدی نژادی که سه سال هم از دورانش گذشته کسانی که آمده اند هنوز نتوانسته اند پس لرزه های آنرا جمع جور کنند. و حالا از چی می خوای دفاع کنی مبهم است زیرا که دوران واگرایی در ایران تمامی ندارد همه می خواهند به نوعی وا دهند و تو هم طرفدار آن هستی زیرا که هر که بخواهد در این سرزمین روشنگرایی کند یا اجنبی یا خائن و یا غیر مسلمان و یا ضد انقلاب معرفی می شود آن وقت چه طوری می خواهی هر حرکتی را از میان این برچسبها جدا کنی و بفهمی کدامش راست و کدامش غلط است خدا جای خودش اما از اسامی بالا هر کدام که آمدن برای پر کردن جیب آمدن و عرصه را برای لایحه های زیرین اجتماع تنگ و تنگتر کردند اگر دولتی دلسوز بیاید و بخواهد بخاطر مردم کاری هم بکند باید هزاران جواب نکرده پس دهد و یا هزاران کاری که باید بکند بخاطر تعصبهای بیجا وا بماند بهرحال عبور از تمام این تنشها نیاز به صداقت گفتار هست که تا اینجا نه خاتمی و نه احمدی نژاد و نه برادران لاریجانی و کی و کی و کی تا به این لحظه نتوانسته اند که صداقت گفتارشان را به لایحه های وسط اجتماع ایرانی ثابت کنند و فقط از طرف تریبون مقابل های دو طرف صداهایی به گوش رسید که قابل لمس در اجتماع نبوده و نیست و هر کدام می خواهند کسانی مثل من و تو را به این قائله بکشند که بگویند کی هست و کی نیست البته شاید صدای تو برسد و یا نرسد ولی صدای من که صداقت را بیشتر نمایان می کند نمی رسد و گوش اجتماع هم فقط صداهایی را می شنود که دکمه قطع و وصل این رسانه دستش است مفید بداند باز است و مضر بداند بسته است و به همین خاطر همه ما در این اجتماع وا مانده ایم و حرف کسی را در کلمه حقیقت نخواهیم یافت مگر وابسته و یا در حمایت از شخصی که برچسب ستاره داشته باشد ما هم اینجا به قول کلام عامی بوق هستیم و نباید نظری به این صورت در اجتماع داشته باشیم که همراه کسی باشیم که طرفدار اعتدال ایران باشد وسلام
خیلی بزدلی که خرابی الان ونفوذ اقتصادی دشمن وفروپاشی انرانمیبینی وپاچه خواری میکنی شما بودید که درزمان دولت احمدی نژادقیمتهای بازارراازکنترل خارج کردیدالان هم میخواهیدباجوسازی به اصطلاح جناحی ازاب گل الود ماهی بگیریدولاپوشانی کنیدشمااحمق یاخائن به کشوریداکثریت قاطع دولت قبل به فکر خدمت وعمران وابادی وپیشرفت بودند برعکس الان که بفکر خیانت.پولشویی.سیاست بازی هستندوخرج ان رابصورت تن خواه میگیرید ازمهندس ضرغامی بپرسیدچراشب عید دولت احمدی نژاد بدون خرج خانه ودست خالی ازجلسه هیئت دولت بیرون آمدی؟
تحلیل بسیارمنطقی بود
واقعا خوبه که ایشون بیاد و تکلیف خودش و مردم مشخص بشه. دیگه این کل کل ها از بین بره.
پاسخ ها
اگه بیاید خیلی ها را رسوا میکند سایه اش را از دور دیدید دور برداشته اید
جریان احمدینژادی به قدری با مردم ناصاف بودندکه مردم هر گز با آنهاهم صدا نخواهند بجز کسانی که جزء آن جریان و بنحوی وابستگی داشتند بنظر میرسد اگه واقعادر دانشگاه تدریس میکرد برود با بینش عامه پسندتری کارش را شروع کند تا شاید یه روزی نوادگانش با مقام برسند البته اگه دکتر بودنش هم مثل حرفهای دیگرش با واقعیت فاصله زیادی ندارد
با سلام میشناسمت این ادبیات وتحلیل مال تو نیست
ممد رضا خاتمی کی باشه که اظهار نظر میکنه
محمد رضا جون چه خبر از برلین
کسانی که گفتند ایشان محلی از اعراب ندارد کاش شورای نگهبان ایشان را تایید می کردند بعد می گفتی اتو محلی از اعراب نداری...
روزنامه شرق که در دکه ها باد می کند با کدام پول اداره می شود؟ ضمنا آقای خاتمی علاوه بر عضویت دوره شرم آور ششم عضو حزب منحله مشارکت هم هستند و سخنرانیهای نابی چون محاکمه امام زمان و... را نیز در کارنامه خود دارند.
عجب روزگاری شده که این آدم معلوم الحال اظهار نظر میکنه
خداوکیل کاری به احمدی نژاد نداریم روحانی چه گلی به سرمردم زده ؟حالا سال دیگه ببینید روحانی چقدرمنطقی میشه چقدرپول توبازار میریزه و.... که چی؟که رای جمع کنه چهارسال دیگه شعاربده.خداوکیل اگرنمیتونی کاربکنی باافکارمردم بازی نکن
سلام - خيلي خوبه كليه خاطي ها محكمه شوند. آسيا به نوبت. اول آقاي محمد خاتمي (نقش آفرين سال 88) بعد بقيه.
تنها رئیس جمهورهایی که به معنای واقعی به مردم خدمت کردند آقای خاتمی که کلید ارتباط با جهان را رقم زد ودکتر احمدی نژاد در صف اول خدمت به مردم
کجا می توانستیم با 6 یا 7 ملیون صاحب خانه شویم .به فرض کیفیت کار کمی پائین بود مقصر دکتر احمدنژادنبود بودند آقایانی که زیر آبی می رفتند چرا خدمات آقای دکتر احمد نژاد رو می خواین کم رنگ کنید هرچند نمی تونید .دولت جدید چه خدمتی به مردم کرد .گرونی ها تشدید شده اجناس روز بروز آب می روند پنیر می خریم جاش پنیر300گرمی ولی محتوای اون 100گرم .دولت با گرون کردن حامل های انرژی پدرمردم رو درآورده به هر طریقی از مردم پول می گیره تعویض کارت ملی شناسنامه و...جدیداً هم تعویض کارت هوشمند سوخت...دولت نتونسته به گفته های خود مثل اصلاح مشکلات در100روزعمل کنه هی مشکلات رو می اندازه گردن دولت قبلی...
افرادی رادیده ام که سخت ازاحمدی نژاد حمایت میکنند ووجه اشتراک تمام آنها اینست که خودشان دست به سیاه وسفید نمیزنند،کارنمیکنند وزنهایشان با کارگری وکلفتی خرج خانه وبچه هایشان رادرمیارن ولی این حامیان دکتر خداروشکرمیکنند که همین یارانه برای خرج آنها کافیست وبرای سیگار ودیگر خرج های شخصی معطل نمی مانند.اکثر اینها قبل از دولت نهم ودهم واقعا کارگربودند ولی دریافت یارانه آنها را ازکارکردن بی نیازکرد واکنون سربار خانواده وجامعه اند والبته حامی دکترشان.هرکی شک داره بیاد نمونه های فراوانی نشونش بدم
حداقل احمدی نژاد باج ب کسی نمیداد.مثل اینا وا نمیرفت.اگه چیزی داد ده برابرشو گرفت
دزدیایی ک اطرافیان بکنن ب اون چ ارتباطی داره
ای ول خاتمی
چهارسال بعد آقای روحانی رو قلطک میافته و به تمام وعده هاش عمل میکنه.فعلا داره خرابی های 8 سال قبل را آباد میکنه.