قتل دوست صمیمی با انگیزه سرقت
مردی که دوستش را با انگیزه سرقت به قتل رسانده در حالی در زندان منتظر برگزاری جلسه محاکمه بهسر میبرد که میگوید از ارتکاب جنایت پشیمان است.
رسیدگی به این پرونده از سال گذشته و زمانی آغاز شد که کارآگاهان پلیس آگاهی استان خراسانرضوی در جریان مفقودشدن مردی میانسال به نام حسن قرار گرفتند. بررسیهای پلیسی فاش کرد حسن آخرین بار همراه یکی از دوستانش به نام منصور بود به همین دلیل منصور بازداشت شد و در بازجوییهای تخصصی به ارتکاب قتل اقرار کرد. او که میگفت از کشتن دوستش بهشدت پشیمان است درباره انگیزه جنایت گفت: «من در بازار کار میکردم و وضع مالی خوبی داشتم اما اوضاع اقتصادی بههم ریخت و من هم دچار مشکل شدم، این در حالی بود که اطرافیانم سود خوبی میکردند.
برای اینکه موقعیت خودم را ارتقا بدهم از چند نفر پول نزول کردم و البته با کارهای اقتصادیای که انجام میدادم قسطها را به موقع پرداخت میکردم ولی بعد از مدتی باز هم دچار مشکل شدم و برای اینکه اعتبارم در بازار به خطر نیفتد اینبار شروع کردم به قرض گرفتن مبالغ کلانتر و همین اتفاق باعث شد به شدت بدهکار شوم، این در حالی بود که حسن که از دوستان صمیمی من بود بهشدت در حال پیشرفت بود و من هم میخواستم مثل او به وضع مالی خوبی دست یابم».
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: «من آپارتمانی را اجاره کرده بودم و حسن چند بار به آنجا آمده بود. چند روز قبل از قتل او به من گفت قصد دارد ملکی را بخرد. با شنیدن این حرف وسوسه شدم. روز قرار همراه او رفتم و خانه را دیدیم اما حسن آن را نپسندید و از انجام معامله منصرف شد. من میدانستم او پول زیادی در حسابش دارد به همین دلیل وسوسه شدم از او دزدی کنم چند قرص خوابآور خریدم و در آبمیوه ریختم. او بعد از خوردن آبمیوه بدحال شد. حسن را به آپارتمانم بردم و در آنجا تصمیم گرفتم کارت عابربانکش را سرقت کنم.
رمز آن را میدانستم و برداشت پول برایم ساده بود. لحظهای از این کار پشیمان شدم ولی باز وسوسه شدم و به خودم گفتم هر وقت پولدار شدم مبلغی را که از حساب او برداشت کردهام پس میدهم. حسن قویهیکل بود و اگر موقع سرقت کرختیاش از بین میرفت بهراحتی با من درگیر میشد و مغلوبم میکرد به همین دلیل تصمیم گرفتم دستوپای او را ببندم، در همان حال که داشتم پاهایش را با طناب میبستم او یک لحظه چشمانش را باز کرد، به او گفتم کمی پول میخواهم اما جواب داد ریالی به من نمیدهد. در همین اثنا بود که احساس کردم حسن از هوش رفت و سعی کردم تنفساش را برگردانم اما فایدهای نداشت.
او جانش را از دست داده بود. به شدت ترسیده بودم و نمیدانستم باید چه کار کنم. جسد را لای پتو پیچیدم و آن را به یک باغ بردم».منصور در ادامه اعترافاتش گفت: «در حساب حسن ٣٠٠ میلیون تومان پول بود که من ٤٨ میلیون تومان آن را برداشتم و با آن یک وانت خریدم. بعد از این کار دوباره به باغ برگشتم و جسد را از آنجا به باغی دیگر که در اجاره خودم بود و میخواستم آنجا گلخانه راه بیندازم، بردم. در آنجا چاهی چهارمتری برایم حفر کرده بودند، جنازه را داخل آن انداختم و تصور کردم تمام ردپاها را از بین بردهام و دیگر کسی متوجه ماجرا نخواهد شد».
مأموران بعد از شنیدن اعترافات منصور به باغ موردنظر رفتند، جنازه را داخل چاه پیدا و به پزشکی قانونی منتقل کردند. در ادامه متهم به بازسازی صحنه جرم پرداخت و گفت: «از کشتن دوستم به شدت پشیمان هستم. من بلندپرواز بودم و میخواستم خیلی پولدار شوم، به همین دلیل نیز وارد چنین ماجرایی شدم و حسن را در حالی کشتم که هیچ بدی به من نکرده بود و ما خیلی با هم صمیمی بودیم». بنا بر این گزارش متهم درحالحاضر در زندان بهسر میبرد و منتظر است مراحل قضائی پروندهاش طی شود تا او را برای محاکمه فرابخوانند.
ارسال نظر