دستگیری باند مخوف سارقان بعد ۳ قتل
باند سارقان مسلح که موفق به سرقت از ۶ طلافروشی شده و پس از قتل ۲ نفر، جسد سرکرده باند را سوزانده بودند، دستگیر شدند.
حدود ساعت ۲۰ چهارم بهمن ۹۳ خبر سرقت مسلحانه یک طلافروشی در خیابان مولوی از سوی مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ به مأموران کلانتری ۱۱۶ مولوی اعلام شد که بلافاصله تیمی از مأموران کلانتری مولوی به محل اعلام خبر اعزام شدند.
با حضور مأموران در محل سرقت، صاحب طلافروشی درباره جزئیات سرقت به مأموران گفت: ساعت ۷ بعدازظهر داخل مغازه بودم و در مغازه از داخل قفل بود که با مراجعه زن جوانی در مغازه را باز کردم، در همین حین دو نفر با کلت کمری وارد طلافروشی شدند و با کلت به سرم زدند و مرا تهدید به قتل کردند، در یک لحظه نیز تمامی طلاهای درون ویترین را جمع کردند و با موتورسواری که سر کوچه منتظرشان بود، گریختند، ۵ نفر در این سرقت حضور داشتند و حدود ۳ کیلو طلا دزدیدند.
پس از این سرقت مسلحانه تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهمان این پرونده آغاز شد و در حالی که بررسیها ادامه داشت، ۲۷ بهمن ۹۳ مرکز پیام فوریتهای پلیسی ۱۱۰ خبر حضور مشکوک مرد جوانی در حوالی طلافروشیای که از آن سرقت شده بود و مرد طلافروش ادعا داشت یکی از سارقان طلافروشی است، به مأموران کلانتری مولوی اعلام کرد، با حضور مأموران در محل اعلام خبر بلافاصله مرد جوان که مجهز به سلاح سرد بود از آنجا گریخت و در تعقیب و گریز پیاده با مأموران در حوالی همان طلافروشی دستگیر شد اما با پاشیدن اسپری اشکآور به صورت مأمور انتظامی موفق به فرار شد اما مجددا مأموران موفق به دستگیری وی شدند.
پس از دستگیری امید متهم ۲۵ساله این پرونده، وی منکر هرگونه سرقت از طلافروشی شد و درباره علت فرار از دست مأموران به آنها گفت: بهعلت ترسی که داشتم فرار کردم و قصد داشتم اسپری اشکآور را روی زمین پرت کنم که به صورت مأموران پاشیده شد.
اما با دستگیری امید، راز سرقت دیگری که از مغازه عکاسی در ۷ بهمن ۹۳ اتفاق افتاده بود، فاش شد و با توجه به چهرهنگاری که توسط صاحب مغازه عکاسی صورت گرفته بود و پس از تطبیق دادن با چهره امید، وی به سرقت عکاسی اعتراف کرد و درباره جزئیات سرقت به مأموران گفت: با شگرد اعتمادسازی چندین بار به مغازه عکاسی مراجعه کردم و پس از طرح رفاقت، با مرد عکاس دوست شدم، روز سرقت پس از تهیه غذا و دوغ و مخلوط کردن آنها با محتویات بیهوش کننده، نزد صاحب عکاسی رفتم و وی با خوردن غذا مسموم و بیهوش شد، من نیز از این فرصت استفاده کردم و یک دستگاه فتوکپی چندکاره، ۶ عدد دوربین دیجیتال و قدیمی، ۳ پرینتر، کارت بانکی، تلفن همراه و ۵ میلیون تومان وجه نقد از آنجا دزدیدم و با یک دستگاه وانت اجناس سرقتی را جمع کردم و متواری شدم.
با توجه به اینکه امید در سرقت طلافروشی نقشی نداشت و فقط چهره وی به سارقان طلافروشی شباهت داشت، سارقان طلافروشی شناسایی نشدند و تلاش برای دستگیری آنها آغاز شد تا اینکه سرانجام با اقدامات پلیسی و تحقیقات گسترده یکی از این سارقان اوایل فروردین امسال شناسایی و دستگیر شد و راز ۳ جنایت و چندین سرقت توسط باند مخوف سارقان مسلح فاش شد.
با حضور مصطفی متهم ۲۲ساله این پرونده در دادسرای ویژه سرقت وی لب به اعتراف گشود و درباره نحوه انجام سرقتهای مسلح به علی وسیله ایرد موسی؛ بازپرس پنجم دادسرای ویژه سرقت گفت: من بههمراه ۵ دوست دیگرم از چندین سال قبل شروع به سرقت مسلحانه کردیم، علاوه بر سرقت مسلحانه، سرقت کیفهای حاوی طلا و سرقت منزل را نیز انجام میدادیم، من و دوستانم ۶ سرقت مسلحانه انجام دادیم و در سرقتها از چندین قبضه سلاح کلاشنیکف و کلت کمری استفاده کردیم، در نخستین سرقت که حدود ۵ سال پیش اتفاق افتاد علی بههمراه یوسف پیشنهاد سرقت را دادند و از یک طلافروشی در شهرستان دنا حدود ۴ کیلو طلا به سرقت بردیم. در دومین سرقت که ۴ سال پیش انجام شد، با تهدید صاحب یک خودرو در زیر پل کلاک کرج و با استفاده از سلاح و کلت کمری ماشینش را به سرقت بردیم و پس از آن قصد سرقت یک دستگاه موتورسیکلت را داشتیم که با مقاومت راکب آن مواجه شدیم و دوستم با چوب به سر وی زد و راکب موتور فوت کرد، بعد نیز یک دستگاه زانتیا را سرقت کردیم و با استفاده از خودروها و موتورسیکلتی سرقتی نقشه سرقت از یک طلافروشی را عملی کردیم و حدود ۳ کیلو طلا سرقت کردیم.
مصطفی جزئیات سومین سرقت طلافروشی را به بازپرس اینگونه شرح داد: حدود ۳ سال قبل با یک دستگاه خودروی ۴۰۵ در شهرستان خمین از یک طلافروشی حدود ۶ کیلو طلا سرقت کردیم و در جریان سرقت نیز از چند دستگاه خودروی سرقتی استفاده کردیم، در سرقت چهارم نیز که در شهرستان نسیمشهر اتفاق افتاد از طلافروشیای که در بازار شهر بود حدود ۳ کیلو طلا سرقت کردیم. در سرقت پنجم که در خیابان مولوی تهران انجام شد ۵ نفر از دوستانم بههمراه دختر جوانی حضور داشتند و حدود ۴ کیلو طلا دزدیدیم و در جریان این سرقت از دو دستگاه موتورسیکلت و یک خودروی پرشیا استفاده کردیم و در آخرین سرقت نیز حدود ۵ کیلو طلا از یک طلافروشی در کهریزک به سرقت بردیم.
اما این سرقتهای مسلحانه پایان اظهارات سارق جوان نبود و مصطفی جریان دو قتل را در حین سرقتها برملا کرد و درباره جزئیات قتل سرکرده باند سرقت مسلحانه به بازپرس گفت: علی سرکرده باند و سایر همدستانم همیشه بخش زیادی از وجوه سرقتی را به سرقت میبردند و وی حدود ۱۳۰ میلیون تومان نیز به من بدهکار بود و سهم من را نمیداد، در آخرین مرتبه نیز حدود ۲کیلوگرم ماده مخدر شیشه از وی طلب داشتم و روز درگیری برای تسویه حساب با او قرار ملاقات گذاشتم، در محل قرار همراه خودم اسلحه داشتم و بهبهانه برداشتن تلفن همراه از داخل داشبورد ماشین ذهن علی را از درگیری منحرف کردم و با استفاده از کلت کمری گلولهای به سرش شلیک کردم، سپس جنازهاش را با کمک یکی از دوستانم حوالی دانشگاه شاهد بردیم و در آنجا سوزاندیم.
وی درباره جزئیات قتل پسر جوانی بهنام میلاد نیز به بازپرس گفت: با دختری بهنام سپیده آشنا شدم و برادر وی میلاد از ارتباط ما آگاه شده بود، یک روز زمانی که در پارک بودم میلاد مرا دید و توانستم از دستش فرار کنم اما فردای آن روز مجدداً سراغ من آمد و بین من و او دعوا شد، چون آنجا کسی نبود با استفاده از کلت کمری گلولهای بهسمتش شلیک کردم و بعد از قتل جنازهاش را به دوستم تحویل دادم و از بقیه ماجرا خبری ندارم.
پس از اظهارات متهم ۲۲ساله این پرونده سایر همدستان وی نیز پنجم فروردین امسال شناسایی و دستگیر شدند و تحقیقات در رابطه با این پروندهها ادامه دارد.
نظر کاربران
واویلا .... چه بلایی سر تهران اومده