«نشنال اینترست» تحلیل کرد:
خروج «هنرمندانه» روسیه از سوریه
نشنال اینترست نوشت: روسیه تنها به مدت پنج ماه وارد درگیری سوریه شد و از آن خارج شد.
این نشریه آورده است: دستور ناگهانی ولادیمیر پوتین برای خروج اکثر سربازان روسیه مستقر در سوریه گمانه زنی های بسیاری درمورد انگیزه اصلی او از این اقدام به همراه داشته است. آیا واقعا نظامیان روسیه، آنچنان که در بیانیه اخیر ادعا شده، توانسته اند به اهداف استراتژیک خود دست یابند؟ بدون شک حملات هوایی روسیه و کمک های مادی آن ها توانسته به تثبیت اسد کمک کرده و آن ها را در آستانه آغاز حمله سرنوشت سازی علیه گروه های شورشی در شهر حلب قرار دهد. با این حال، دلایل دیگری برای تصمیم پوتین برای بیرون کشیدن نیروهایش وجود دارد. هزینه این مداخله بالا بوده است، ناآرامی های داخلی در سایه سقوط قیمت نفت افزایش یافته و مسائل بین المللی دیگری همچون تحریم های ادامه دار علیه روسیه به خاطر اوکراین، نیاز به توجه پوتین را می طلبد.
با این حال، پرسش از انگیزه پوتین برای خارج کردن نیروهایش نکته جالب توجه تری درباره خروج استراتژیک نیروهایش از خاورمیانه را به نظر می رساند. چه طور روسیه توانسته به شکلی هنرمندانه خود را از این درگیری ها بیرون بکشد، حال آنکه در مقابل، به نظر می رسد پایان مداخله آمریکا در کشورهای خاورمیانه از جمله عراق غیرممکن باشد؟ چند مولفه پوتین را قادر ساخته با برخورداری از مصونیت وارد درگیری در سوریه شود و به همان شکل به طور یکجانبه مداخله نظامی در این کشور پایان دهد.
ناظران آمریکایی و غربی به خوبی می توانند دلایل آنکه پوتین توانسته در سوریه اعلام پیروزی کند را درک کنند، زیرا این امر همین طور نشان می دهد که آمریکا و شرکایش هیچ گاه نخواهند توانست به این هدف دست یابند. مداخله پوتین قاطعانه بوده و فشار افکار عمومی را به همراه نداشته و هیچ باری از آرمان گرایی بشردوستانه را دارا نبوده که مانع از خروج آسان شود. در مقابل، واکنش کشورهای غربی به خشونت ها در سوریه همراه با قدم های نامصمم و از روی بی علاقگی بوده که حاکی از احساسات عمومی قوی بر ضد مداخله مستقیم و افکار متناقض بر سر چگونگی حفظ جان غیرنظامیان در کوتاه مدت و بلند مدت بوده است.
بسیاری از دلایل مداخله و خروج سریع نیروهای روسیه از سوریه به ماهیت اقتدارگرایانه دولت پوتین بر می گردد، بدین معنا که روش آن ها نه قابل انجام توسط آمریکا و شرکایش است و نه الزاما علاقه ای به چنین رویکردی در آن ها وجود دارد. با این حال، با اجازه دادن به روسیه برای رها ساختن خود از مسئولیت های نظامیش در سوریه، به سادگی می توان دریافت که تصمیم سازان آمریکایی شاید در خفا به توانایی رقیب روس خود در به کارگیری قدرتش حسادت کنند.
در حالیکه اوباما و دیگران در آمریکا مشغول درگیری توان فرسایی با افکار عمومی بر سر لزوم مداخله و چگونگی آن بودند، روسیه ظرف پنج ماه به درگیری ها وارد و از آن خارج شد، که در مقایسه با کندی سرعت تصمیم گیری در لایه های تودر توی کنگره به یک چشم بر هم زدن می ماند. به علاوه، با وجود مخالفت های عمومی اولیه با مداخله نظامی روسیه در سوریه، پوتین توانست به سادگی این مخالفت ها را نادیده گرفته و حتی حمایت عمومی را به نفع این مداخله تغییر دهد.
همچنین روسیه توانست اهداف محدودی را با مداخله نظامیش به دست آورده و حفظ کند: اسد تثبیت شده و او به همراه روسیه توانسته جایگاه قوی تری در هر میانجی گری برای آتش بس به دست آورد. برای ایالات متحده اگر غیرممکن نباشد، دشوار است که بتواند اهدافی محدود را دنبال کند - که نمونه آن در اشغال عراق و افغانستان دیده می شود - زیرا آن ها با ترسیم نقش خود به عنوان ناجی و تبلیغ آن به عنوان مزیت قدرت آمریکا، هزینه نسبی مداخله طولانی مدت را محدود ساخته اند. حتی در چند نمونه که آمریکا خود را از ورود نظامی برای ایجاد دولت دور نگه داشته، مانند آنچه در ۲۰۱۱ در لیبی رخ داد، همچنان تصمیم سازان برای فرصت های از دست رفته برای تغییر در گذار قدرت متحدان آمریکا را برای شکست در فراهم ساختن آنچه نیاز بود سرزنش می کنند.
در نهایت، بخشی از انگیزه کشورسازی با توسل به قدرت نظامی - به ویژه برای کشورهای لیبرال دموکرات - نهادینه ساختن توسعه هنجارهای بشردوستانه و حفاظت از آزادی های فردی است. هرچند این انگیزه می تواند محرکی برای اقدام عملی باشد ( که بخشی از استدلال مداخله نظامی آمریکا در افغانستان و عراق را تشکیل می داد)، اما همچنین می تواند مانع از خروج فوری گردد، زیرا هرج و مرج ایجاد شده پس از مداخله نظامی تقریبا همیشه از وضعیت پیش از این مداخله ها امنیت بسیار کمتری برای شهروندان بر جای می گذارد.
از آنجا که بخشی از توانایی توقف درگیری های نظامی در کشورهایی مانند سوریه دست کم به ماهیت دولت مداخله گر بستگی دارد، ایالات متحده قادر نخواهد بود بدون ترک آرمان های خود به اقدامی مشابه دست زند. به همین خاطر، تجربه روسیه در سوریه بار دیگر نشان می دهد که هدف استراتژیک اولیه آمریکا باید در قدم اول پرهیز از چنین مداخلات نظامی باشد، زیرا ماهیت لیبرال آن مانع از خروج فوری و آسانش می شود. علاوه بر این، هنوز زمان زیادی باقی مانده تا عقب نشینی پوتین از سوریه بیش از آنچه فرض می شود با مشکل مواجه گردد، و فرض "پیروزی" او را به گونه روشن تری از شکست تبدیل سازد.
بدون شک مداخله روسیه توانایی های اعمال قدرت از راه دور آن را به نمایش گذاشته است، اما دستاورد های حاشیه ای در کسب اعتبار به سادگی می تواند زیر سایه سنگین هزینه های جنگی، نیروهای نظامی و دیگر هزینه ها و اقدامات حقوقی بین المللی بالقوه آتی قرار گیرد. همانطور که ایالات متحده به خوبی از آن آگاه است، اعلام پیروزی یک چیز است، اما کسب واقعی و تمام و کمال آن کاملا چیز دیگری است.
ارسال نظر