روزگار ناخوش اهل دل
بیماری محمدرضا شجریان، مصائب ارکستر سمفونیک، استعفای علی رهبری، حسین علیزاده، پیروز ارجمند و … همه اینها را که کنار هم بگذاریم میشود موسیقی در سالی که گذشت.
خسرو آواز ایران بستری شد
غم ممنوعالفعالیت بودن محمدرضا شجریان برای طرفدارانش کم بود که بستری شدنش در بیمارستان هم به آن اضافه شد. خبری که باعث شد بیمارستان کسری روزهای عجیبی را تجربه کند. از هجوم تلفنها و تماسهای مردم نگرانی که میخواستند بدانند حال استاد چطور است تا آنهایی که خودشان را به میدان آرژانتین تهران میرساندند بلکه بتوانند برای ثانیهای هم که شده او را از نزدیک ببینند.
پیش از آن اما خبر اجرای کنسرت محمدرضا شجریان در ترکیه منتشر شده بود. خبری که حاشیههای زیادی داشت و وقتی شرکت دل آواز اعلام کرد این کنسرت در دلایل فورس ماژور (فوری) لغو شده گمانهزنیها درباره علت لغو شروع شد اما در این میان هیچ کس حدس نمیزد که علت اصلی چیست. مخالفان شجریان میگفتند او بهخاطر فروشنرفتن بلیت کنسرتش این برنامه را لغو کرده و مینوشتند شجریان محبوبیت خود را از دست داده است. موضوعی که البته از سوی دوستداران او رد میشد و برایش دلایل بسیاری ارائه میدادند اما همه این بحثوجدلها به فراموشی سپرده شد، وقتی که خبر بستریشدن محمدرضا شجریان در رسانهها منتشر شد. کسی از علت بستریشدن او سخنی نمیگفت و زمانی که اعلام شد استاد ممنوع الملاقات است همه چیز در ابهام فرو رفت. چند روز بعد علت بستریشدن شجریان، بیماری ریوی عنوان شد و دوستداران و علاقهمندان او به بیمارستان کسری هجوم آوردند. خیلیها به خبر بستریشدن او واکنش نشان دادند اما وقتی بخش خبری ۲۰:۳۰ از شجریان گفت و با لفظ استاد او را خطاب کرد همه تعجب کردند. در این میان حسین فریدون دستیار ویژه رئیسجمهور ی و سیدحسن هاشمی وزیر بهداشت از او ملاقات کردند. او عید امسال نیز قرار بود در ارمنستان به اجرای برنامه بپردازد که این برنامه هم به علت بیماری لغو شد.
آینهای که حسین علیزاده در برابر خانه موسیقی گرفت
«بنا بر تجربهای که طی سه سال گذشته در شورای عالی خانه موسیقی داشتهام، روحیات و اصول فکری خود را در راستای آن ندیده، لذا بدون آن که کتبا استعفایی تقدیم کنم، بدون جنجال از آن کنارهگیری کردهام. با کمی دقت به بیانهی رسمی شورای عالی خانه موسیقی، به روشنی میتوان دریافت که اعضای شورا در جریان تمام امور خانه نیستند.نمونهی آن عدم اطلاع مسؤولان خانه موسیقی از غیبت این جانب است که پس از گذشت حدود ۱۸ ماه همانطور که در بیانیه درج شده (خرداد ۹۳ آخرین جلسه شورا) آن را در وبسایت رسمی خانه اعلان داشتهاند.
اینجانب با ارادت و علاقهای که نسبت به اعضای شورای عالی خانه موسیقی دارم، اشارات مختصری را به شرایط مربوطه بیان میکنم:
*نقش شورای عالی خانه موسیقی در خانه موسیقی چیست؟
*آیا شورایی که در ۱۸ ماه گذشته یک یا دو نوبت تشکیل جلسه داده (البته بدون حضور این جانب) میتواند شورای موثری در حل موضوعات، بخصوص این دوره خانه موسیقی باشد؟
*آیا شورا، شورایی تشریفاتی نیست که فقط در شرایط بحران با تلاش هیئت مدیره تشکیل جلسه داده تا سپری مناسب برای مشکلات خانه باشد؟
*آیا رئیس و اعضای شورا در مسائل ریز و درشت موسیقی کشور و خانه موسیقی بهطور بیطرفانه قرار میگیرند، تا حضوری موثر برای راه حل موضوعات داشته باشند؟
اگر اهمیت موضوع برای شما عزیزان بستگی به استعفای کتبی اینجانب از خانه خود را دارد، اینجانب حسین علیزاده، عضو و دبیر شورای عالی خانه موسیقی، استعفای رسمی و کتبی خود را اعلان داشته و آرزوی موفقیت برای شما عزیزان، در راه اعتلای موسیقی کشور را دارم.»
حسین علیزاده این نامه را نوشت و آب پاکی را روی دست خانه موسیقی ریخت و باعث شد تا درباره مشکلاتی که خانه موسیقی با آن دست به گریبان است، بحث و گفتوگو در بگیرد. البته خانه موسیقی نیز استعفا را پذیرفت تا یکی از اعضای تاثیرگذار و خوشفکر خود را از دست بدهد.
شکایت میکنیم، نمیکنیم… و باقی قضایا
خانه موسیقی طی سال گذشته یک تنه توانست برای یک سال موسیقی ایران ماجرا درست کند. یکی از این ماجراها هم شکایتش از ساسان فاطمی بود. منتقدی که بنا به روایت اعضای خانه موسیقی حاضر نبود با هیچ یک از اعضای هیات مدیره سخن بگوید.
ساسان فاطمی در جلسهای درباره مشکلات این نهاد صنفی سخن گفت اما پیش از آن جلسه خانه موسیقی خواسته بود که یکی از اعضای خود را نیز به آن جلسه بفرستد که با مخالفت روبرو شد. خلاصه همین ماجرا باعث شد که ساسان فاطمی یک روز که در اتاقش در دانشگاه نشسته بود با نامهای مواجه شود که احضاریه دادگاه خوانده میشود. این اتفاق باعث شد که نزدیک به پانصد نفر از اهالی موسیقی که در میانشان نامهایی مثل کیهان کلهر، حسین علیزاده، داریوش طلایی و … دیده میشد این اتفاق را محکوم کنند.
آنها در نامه خود نوشتند: «جای آن است که خون موج زند در دل لعل»
جامعه موسیقی ایران در روزهای اخیر، با بهت و حیرت، شاهد رویدادِ نامبارک و ناپسندی شده است که در طول تاریخ کشور، اگر بیسابقه نباشد، بیشک کمنظیر است.
در این رویداد تاریخی، مدیران خانه موسیقی به جای پاسخگویی به شبهاتی که در خصوص عملکردشان مطرح شده است، به شکل غیرمستقیم، با توسل به تنظیم شکایت در محاکم قضایی به خاطر انتقاداتی که از آنها شده است، آشکارا میکوشند اعضای این نهاد مدنی را تحت فشار بگذارند تا از پیگیری مطالبات قانونی خود منصرف شوند.
بدیهیست مشارکت در تعیینِ سرنوشتِ تنها نهاد قانونی و صنفیِ موسیقی در کشور از حقوقِ اصلی و ابتداییِ موسیقیدانان است و به همین دلیل شکایت از هنرمندانِ منتقد اقدامی غیرمنطقی و مخرب است که تنها نتیجه آن اثبات ناتوانی و ضعف هیات مدیره خانه موسیقی در پاسخگوییِ منطقی و شفاف به پرسشهای جامعه موسیقی کشور و همچنین برخورد ناشایست با دیدگاه منتقدان یا مخالفان است.
ما امضاکنندگان این بیانیه برخوردِ اخیر مدیران خانه موسیقی را مصداق آشکار بیاحترامی به هنر و هنرمندان کشور دانسته، ضمن پشتیبانی و حمایت از دوست هنرمند و استاد برجسته دانشگاه، آقای دکتر ساسان فاطمی، با محکوم کردن چنین شکایاتی از هنرمندان موسیقی ایران، این اقدام مدیران خانه موسیقی را نادیده گرفتن حقوقِ قانونی و شهروندی هنرمندان کشور دانسته، آن را لکهای تاریک در عرصه هنری کشور قلمداد میکنیم. همچنین از نهادهای قانونی و مسئول، و در رأس آنها وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، توقع داریم قاطعانه و به نحوی مناسب با این اقدام، که به قصد دلسرد کردن منتقدانی صورت گرفته است که اصلیترین دغدغهشان داشتن یک نهاد مدنی سالم و پویا بوده است، برخورد کنند تا موجبات سلب اعتماد جامعه از مدیریت فرهنگی کشور فراهم نشود.»
بدین ترتیب و بعد از رایزنیها بالاخره خانه موسیقی شکایت خود را پس گرفت و ساسان فاطمی هم گفت که راه حل کردن مشکلات شکایت قضایی نیست.
ارکستر ملی روی دست همه ماند
روزهای پایانی سال گذشته بود که ارکستر سمفونیک راهاندازی شد. بعد از آن «علی رهبری» در آن زمان در یکی از نشستهای هفتگی خود، خبر از تشکیل «ارکستر سمفونیک ملی» داد و گفت: «کلمه «ملی» اصلا ربطی به موسیقی ملی ندارد و متأسفانه این چیزی است که فقط در ایران باب شده است. من در همه جای دنیا تجربه رهبری ارکسترهای ملی را داشتهام و در آنجا به این موضوع رسیدهایم که «ملی»، یعنی «ملت» که این واژهها ارتباط خاصی هم به موسیقی ملی ندارد. من خودم تاریخ موسیقی ایران هستم و در این مدتی که در ایران و خارج از کشور علاوه بر موسیقی ایرانی، به موسیقی غربی نیز میپرداختم بهاینباور رسیدیم که موسیقی ایرانی نه تنها با موسیقی غربی هیچ مشکلی ندارد، بلکه میتواند کاری کند که یک هنرمند به راحتی بتواند موسیقی کلاسیک را تجربه کند، چراکه موسیقی ایرانی تربیت احساس است و وقتی ما با موسیقی ایرانی به سراغ موسیقی غربی برویم، کار اتفاقا جذابتر و شنیدنیتر خواهد بود.»
در همان زمان نیز «علی مرادخانی» نیز این موضوع را تأیید کرد: «در مشورتی که با علی رهبری- مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران- و مدیرعامل بنیاد رودکی داشتیم، قرار است سازمان بزرگ ارکسترها زیر نظر بنیاد رودکی تشکیل شود. با راه افتادن چنین سازمانی، نوازندگانی درزمینه موسیقی ملی و سمفونیک تربیت خواهند شد و همه این فعالیتها زیر نظر یک سازمان انجام میشود.» «فرهاد فخرالدینی» اما به این مسئله واکنش نشان داده و گفت: «موسیقی ملی باید یک واحد مستقل داشته باشد و نباید آن را با موسیقی سمفونیک ادغام کرد. نوازندههای ارکستر ملی باید با پردههای موسیقی ایرانی آشنایی داشته باشند درغیراینصورت نمیتوانند کارشان را به نحو احسن انجام دهند. با طرح ادغام ارکستر ملی با ارکستر سمفونیک مخالفم و معتقدم راه درستی در پیش گرفته نشده و نتیجهای جز اینکه موسیقی ملی ما به انحراف کشیده شود، نخواهد داشت. با ادغام ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک، ارکستر ملی ما نه تنها احیا نشد، بلکه مصادره هم شد.» بالاخره بعد از آن بود که ارکستر موسیقی ملی هم کار خودش را آغاز کرد و اولین کنسرت خود را با خوانندگی سالار عقیلی و محمد معتمدی آغاز کرد.
استعفای پیروز ارجمند از مدیریت دفتر موسیقی
تیر ، در حالی پیروز ارجمند استعفا داد که از روزهای قبل آن، اخباری مبنی بر برکناری پیروز ارجمند مدیر کل دفتر موسیقی به گوش میرسید. او در ابتدا دلیل استعفای خود را مشغلههای شخصی اعلام کرد اما پیشازآن بارها گفته بود: «قطعا هر مدیری در طی فعالیت کاری خودش در یک مجموعه حرفهای زیادی برای گفتن دارد و میتواند بخشهایی زیادی از این حرفها را زمانی بزند که خواست مجموعه را ترک کند. من در شرایط سخت مشغول فعالیت در دفتر موسیقی هستم. شرایط من در دفتر موسیقی، شرایط مطلوبی نیست. مدیرت در حوزه موسیقی مسئولیت سنگینی است و حاشیههای زیادی هم دارد. بههرحال وقتی به شخصی مسئولیتی داده میشود باید مناسب با آن مسئولیت اختیارات هم داشته باشد. تاکنون هرآنچه به من تکلیف شده، انجام دادهام و درحالحاضر هم با تمام شرایط نامساعدی که وجود دارد، ایستادهام و وظیفهام را انجام میدهم. من نقدهایی را بر نقش قانونی دفتر موسیقی در مجموعه معاونت هنری وارد میدانم. این موضوع را شاید تنها شخص وزیر بتواند حل کند.»
او از همان زمان که از مدیریت دفتر موسیقی استعفا داد، حرفهای وزارتخانهای که در آن مشغول کار بود را بیان کرد و حالا همچنان ماهها از آن ماجرا گذشته، مشغولگفتن حرفهای مگویی است که در آن مدت تجربه کرده است. بعد از او اما «فرزاد طالبی» به عنوان سرپرست این دفتر انتخاب شد. او که هنوز نتوانسته است حکمی رسمی دریافت کند، در دوران مدیریت خود اقدامات مؤثری انجام داد که ازجمله آن میتوان به خارجشدن فهرست آثار هنرمندان شاخص اشاره کرد. او دراینباره گفت: «این گام بیتردید ضمن احترام به شأن هنری این دسته از سرمایههای معنوی موسیقی ایران، موجب رونق کیفی آثار ارائه شده در فضای هنری کشور و کوتاهشدن فرآیند زمانی صدور مجوزهای اجرا و نشر تولیدات ممتاز شود.»
کنسرتهای تلف شده
داستان لغو کنسرتهای موسیقی هم در این یک سال آنقدر تکرار شد که دیگر به خبری عادی در میان دیگر اخبار تبدیل شده بود. کنسرتهایی که گاهی با اتفاقات عجیب و غریبی روبرو میشد. مثلا اظهارنظرهای جنجالی امام جمعه مشهد درباره کنسرتها یا برخورد زشتی که با همسر سالار عقیلی بر روی صحنه و در حین اجرای برنامه شد و از او خواستند که صحنه را ترک کند همه و همه دل اهالی موسیقی را خون کرد. دلی که البته پیش از آن هم چندان خوش نبود.
ارسال نظر