رقابت سنگین در بازار پوشاک شب عید
«چند سالی میشود که دیگر شب عیدها در شهرهای بزرگ ایران مثل شب عیدهای گذشته نیست. ماجرا هم ماجرای امروز و دیروز نیست. سال۱۳۹۰ دههای بود که با رکود شروع شد و شکستن شاخ هیولای رکود و بیرونکردن کاملش، شاید یک دهه طول بکشد.» این تحلیل یک فروشنده لباس مردانه از وضعیت بازار شب عید است.
او که خود تولیدکننده نیز بوده معتقد است، لباس و پوشاک و کفش شاید مهمترین بازار برای مردم در شب عید باشد. حاج محمد فیضی که خود سالها عضو اتحادیه صنفی پیراهن دوزان بوده است میگوید: «مردم کلانشهرها هرچند مثل گذشته سنت دید و بازدید را پاس نمیدارند اما سفرهای نوروزی و خریدن رخت و لباس نو سنتی هست که نمیشه کنارش گذاشت.» بااینحال هنوز بازار آن شوروشوق گذشته را ندارد. هرچند کسبه کوچک و بازاریان همواره در مقابل افراد مختلف دورنمای مثبتی از بازار ارائه نمیدهند و بهقول معروف «از نظر یک بازاری حرفهای، اوضاع همیشه در شرایط کسادی است.»
بااینحال دیده میشود که فروشندگانی نیز در بخش پوشاک از شرایط بازار ناراضی نیستند و رفتار مردم و نخریدنها را طبیعی میدانند. ابوالقاسم شیرازی، رئیس اتحادیه صنف پوشاک معتقد است که بازار در رکود نیست. او در گفتوگویی مدعی شد «وضعیت بازار پوشاک و لباس تغییری نداشته است. اگر در سال گذشته نیز بحث از واردات و تضعیف تولید بود، امسال نیز باید همان حرفها را تکرار کرد ولی در بازار ما با افزایش واردات کالای خارجی مواجه نیستیم و وضعیت مانند گذشته است.» فروشندگان و کسبه فعال در بخش لباس و کفش اما نظرات متفاوتی از این داشتند.
«کفش» حرکت میکند؟
محمدرضا معیری پایینتر از میدان بهارستان یک کفش فروشی دارد. او خود سالها تولیدکننده بوده و بااینحال از وضعیت بازار ناراضی است: «من ۷۵ سال سن دارم و میبینی که دستام میلرزه اما هنوز کار میکنم. چرا من که ۱۵ سال پیش باید بازنشست میشدم باید اینجا بیام؟ زمانی این راسته از خود میدان بهارستان تا نزدیک محل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی که آقای بهشتی خدا بیامرز اونجا شهید شد، قدم به قدم کفاشی و کفش فروشی و تولیدی بود اما الان خبری نیست.» او که به گفته خودش مدتی رئیس صنف فروشندگان کفش بوده معتقد است باوجود بهبود شرایط عمومی اقتصاد کشور در دو سال اخیر، بازار تفاوتی نداشته است.
آقا مرتضی چند مغازه آن طرفتر فروشنده کفشهای ورنی است. وی میگفت رقم دخل ما به زیر ۳۰۰ هزارتومان در روز رسیده است. «من خودم تولیدی کفش چرم داشتم و از آذربایجان برامون چرم میومد ولی سال قبل ۱۱ میلیون ضرر دادیم و کار رو ول کردیم. امسال هم کاسبی بدتر از سال قبل بود. الان هم سه تا واحد تولیدی که باهاشون کار میکردم همه جمع کردند». البته اوضاع در بازار بزرگ تهران متفاوت بود. به ایستگاه متروی ۱۵ خرداد در بازار بزرگ تهران رسیدیم. به سراغ فروشگاه کفش اکو در ضلع جنوبی ورودی ایستگاه رفتیم. این فروشگاه البته برندهای دیگری نیز داشت که همگی تولید داخل بودند. از فروشنده که سرش کمی شلوغتر از باقی کفشفروشان میدان بهارستان و حوالی خیابان سعدی بود درباره کسادی وضعیت بازار پرسیدیم.
او که خود را «بهروز» معرفی کرد، نظری متفاوت با سایر افراد سن و سالدار داشت: «بازار ما بد باشه میگیم خدا رو شکر، خوب هم باشه میگیم خدا رو شکر.» از او پرسیدیم که ورای این تعارفات که شاید امیدبخش باشد، وضعیت بازار را چگونه ارزیابی میکند و آیا او هم معتقد است فروش واحدها بهویژه در بخش فروش کفش نصف شده است؟ او با لبخندی که خود گویای بیاطلاعی ما بود نشست و گفت: «والا خودتون چی فکر میکنید؟ یعنی چه دلیلی داشته که بازار انقدر بد بشه؟ توی این تهران درندشت ماهی چند دهتا مغازه و بوتیک افتتاح میشه. همونطور که شما خبرنگارا باید بدونید که روزی ۱۰ تا کافه باز و بسته میشه (خنده). عمر بعضیهاشون سه ماه هم نیست. برادر من رقابته. رقابت! تموم شد دوران اینکه آب و جارو کنی جلو مغازه و روزی برسه. الان بیشتر واحدهای فروشنده بزرگ که حاشیه سود رو آوردن پایین و جنس رو ارزونتر تهیه میکنند.
اونا طرف قرارداد واحدهای تولیدی بزرگ که جنس خوب و ارزون تولید میکنن هستند. اونا هستند که میتونن زنده بمونند.» یک فروشنده کفش اسپورت در حوالی میدان نبوت تهران (هفت حوض) هم چنین نظری داشت. شایان صاحب فروشگاه که با ما از قبل آشنا بود گفت: «راستشو بخوای منم وضع فروش خوبی ندارم ولی تصمیم گرفتم تخفیف ۳۰درصدی بدم که مثل بقیه فروشم نصف نشه. یه زمانی یه سری از فروشندههای لباس و کفش بهویژه سمت شمال شهر و مرکز شهر تا ۴۰ درصد رو جنس سود میکشیدند و تازه وقتی تخفیف میدادن با سود ۳۵ درصد جنس میفروشند. الان نمیشه اونطوری کاسبی کرد.»
بحران مقطعی در صنف لباس فروشان
وضعیت صنف لباس فروشان حساسیت بیشتری دارد. هم قاچاق در این حوزه بیشتر است و هم رقبای واحدهای تجاری بیشتر به نظر میآیند. به سراغ پاساژ معروف پلاسکو واقع در خیابان جمهوری رفتیم. پاساژی قدیمی و چند طبقه که تنوع اجناس آن از بازار بزرگ تهران واقع در خیابان ۱۵ خرداد نیز بیشتر است. طبقات بالای پاساژ مرکز عمده فروش و تولیدکننده لباس مردانه محسوب میشود. آقای ارسنجانی با لهجه شیرین شیرازی نسبت به وضعیت بازار و آینده اقتصاد این حوزه ابزار نگرانی میکرد. «ما نمیدونیم این کلید آقای روحانی کی رونق ایجاد میکنه، امسال ۳۰ درصد کاهش فروش داشتیم، فروشندهای رو سراغ ندارم وضعش بهتر شده باشه.» واحد کناری که جوانتر بود و او هم از قدیمیهای صنف بود حرفها را شنید.
نزدیک آمد و گفت: «چی میگی حاجی؟ یادت نیست چهار سال پیش انقدر بین سال کار کساد بود که نصف آدمای طبقه اول و دوم عوض شدند؟» محل را ترک کردیم که وارد بحثهای سیاسی نشویم. طبقات پایینتر که خرده فروش هستند، البته کمی با ملاطفت بیشتری صحبت میکنند. یک فروشنده شلوار جین از وضع بازار به ما میگوید: «هنوز شب عید نشده که بخواهیم به شما گزارشی بدیم. وضعیت بازار هم مثل سابق هست و فروشمون تغییری نکرده. نه رونقی میبینیم و نه افت فروشی.» کمی به سمت شرق حرکت میکنیم.
پاساژ پروانه بیشتر بورس لباس زنانه و لوازم آرایش است. یک عمده فروش لباس زنانه میگوید: «مردم بیشتر در شرایط فعلی ترجیح میدن جیب خودشون رو صرفا به مواد غذایی اختصاص بدن. بعضیها فکر میکنن هر شرایط اقتصادیای هم حاکم باشه باز زنها و دخترها خرید میکنند. الان دیگه دست خانمها هم در خرج افتاده و خودشون سر کار میروند و میدونند اوضاع چقدر بده و مثل قبل ولخرجی نمیکنن. بهخاطر همین هم فروش ما پایین اومده و البته کاهش فروشمون نتیجه یه اتفاق بزرگ تو خود جامعهست. ربطی هم به این دولت و اون دولت نداره. خانمها دیگه شوهراشون رو تو خرج و خرید اذیت نمیکنن.»
میدان هفت تیر بورس فروش مانتو در تهران است اما اگر از این میدان به سمت غرب حرکت کنیم، چند فروشگاه کت و شلوار مردانه را خواهیم دید. یک فروشگاه قدیمی که خود تولیدکننده به حساب میآمد میگوید: «ما با تولیدکنندههای داخلی بزرگ مثل... و... که تولیدشون از حالت کارگاهی هم فراتر رفته نمیتونیم رقابت کنیم. چه برسه به کارهای ترکیهای. سال قبل ۲۰ میلیون ضرر کردم و حالا فقط امانت فروشی میکنم. الان هم وضع خوب نیست. چون دیگه کت و شلوار هم دارن کنار خیابون میفروشن!»
تعویق عیدیها؛ تأخیر در شروع شب عید مردم
میدان فردوسی شرایط بغرنجتری نسبت به نقاط دیگر داشت. بورس کیف و لباس چرم گویا در آستانه عید نوروز حال و روز خوشی نداشت. دو مغازه با نصف برگهای اعلام کرده بودند «سرقفلی این واحد به فروش میرسد.» اما یکی از کسبه این منطقه در گپ و گفتی با ما تأکید داشت: «واقعیتش اینه که باید منتظر بود. نمیشه عجولانه قضاوت کرد. عیدی بعضی از کارمندها رو ندادن هنوز از همه مهمتر عیدی کارگرا هست. حدود دو و نیم میلیون عیدی کارگراست که امروز فردا باید پرداخت بشه. در اون صورت فکر میکنم بازار شب عید از این حال و هوا بیاد بیرون.»
رقیب جدیدی به نام دست فروشان
هرچه به شب نزدیک میشویم، حال و هوای خیابانها تغییر میکند. چهارراه ولیعصر کاملا تغییر شکل مییابد. بساطها پهن میشود و دستفروشانی ظاهر میشوند که تقریبا تمام خیابان را پر میکنند. خیابان دیگر جای راه رفتن نیست. گویا اساسا تازه از عصر زمان خرید و فروش مردم شروع میشود. ماشینها پشت سر هم بوق میزنند و خیابانها در میان شلوغی و ازدحام مردم، موتورسیکلتها، چرخهای حامل لبو و باقالای پخته، خودروها قفل میشود. دیگر نیروی انتظامی و مأمورین شهرداری کاری به کسی ندارند. همه قلم کالایی در این بساطها پیدا میشد. حتی لباسهای زنانه با اینکه زنان نمیتوانستند در آن شرایط آن را پرو کنند، فروخته میشد.
تیشرتهایی که ظهر در مراکز فروش عمده ۲۰ هزارتومان بود و در جریان خرده فروشی حداقل ۳۴ هزارتومان فروخته میشد، در اینجا گاهی ۱۵ هزارتومان نیز خرید و فروش میشد. برای ما عجیب بود که دراینمیان آیا مغازهدارها اعتراضی نمیکنند. یکی از دستفروشها که خود را «ناصر» معرفی میکند و بچه بوشهر بود، میگفت: «من خودم جنس را از جنوب با خودم آوردم. محل خودمون گرونتر میفروشم لباس زیرها رو. منتهی اونجا مشتری کمتره ولی اینجا بهخاطر مشتری زیاد میتونم تخفیف بدم.» از او دررابطهبا نظر فروشندگان و مغازهدارها پرسیدیم.
به لباس فروشی که کنارش ایستاده بود اشاره کرد. جوان سفید رویی که کنار ایستاده بود و هیکل تنومندی داشت جلو آمد و پرسید: «امرتون؟». ناصر برای او ماجرا را تعریف کرد. جوان گفت: «والا من خودم سمت سعدی مغازه دارم ولی این شبها جنسهای رو دست موندم رو میارم همینجا میفروشم. خیلیهام اینکا رو میکنند. سمت جمهوری که بری نصف دستفروشها خودشون همون حوالی مغازه دارند. از تو پاساژها یا مغازههاشون میان بیرون جنسهاشون رو با تخفیف بیشتر میدن دست مردم.» سر و صدا اجازه نداد صحبتها ادامه پیدا کند. چندی پیش پلیس اعلام کرده بود که با دستفروشان حوالی میدان ۱۵ خرداد برخورد میکند اما به نظر میرسد مغازهداران نیز تسلیم شرایط شدند. گویا همه باید به منطق «رقابت» تن بدهند.
زمزمه تحولی بزرگ در اقتصاد شهری
این واقعیت که اقتصاد ایران هنوز بهطور کامل از رکود خارج نشده یک امر بدیهی است. حقیقتی که یادگار سه سال رکود کمرشکن در دولت قبل بوده است اما در اقتصاد سیاسی شهری تهران نیز اتفاق جالبی افتاده است. «حسام سلامت»، پژوهشگر و متخصص «جامعهشناسی اقتصادی»، معتقد است: «اقتصاد شهری در تهران با کشورهای توسعهیافته متفاوت است. در کشورهای توسعهیافته ما با این همه مغازه و واحد تجاری و کارگاه کوچک مواجه نیستیم. چه واحدهای تجاری و فروشگاهی و چه واحدهای تولیدی در سایر کشورها مقیاس بیشتری دارد.
در ایران نیز با تسریع در روند انباشت سرمایه و رشد رقابت در میان بخش خصوصی، باید شاهد نابودی بسیاری از کارگاهها و واحدهای تجاری کوچک و شکلگیری واحدهای بزرگتر و تخصصیتر باشیم. چیزی که چهره شهرهای بزرگ ایران را به زودی دگرگون میکند. دراینمیان بخشی باید شاهد تغییرات و تحولاتی در طبقهبندی اقتصادی جامعه شهری نیز باشیم.» بههرحال نارضایتی بخشی از خرده فروشان و تولیدکنندگان خرد در شرایطی که بازارهای کشور بیشازپیش به روی بازارهای جهانی باز میشود، امری طبیعی است.
این مسئله در بازار خودرو نیز مشاهده میشود. بازار پوشاک و کفش ایران که سالهای سال زیر فشار ورود قاچاق یا رسمی کالاهای چینی بودهاند دراینمیان جای خود را دارند اما چیزی که دراینمیان اهمیت دارد، ضرورت حمایت از تولیدکنندگان مستعد و واحدهای خرد برای تبدیل به واحدهای تجاری و تولیدی بزرگ و مدرن است تا این تحول اقتصادی با کمترین هزینه صورت گیرد.
نظر کاربران
واقعا این عمر جوونیمون که توی این سالهای تحریم و رکود اقتصادی و,,,, به هدر رفت ,چه کسی پاسخگگوست؟؟؟هیچکس