۲۹۶۴۳۲
۱ نظر
۵۰۳۲
۱ نظر
۵۰۳۲
پ

«کفش هایم کو»؛ داستان مهاجران

پس از اکران «کفش‌هایم کو» در کاخ جشنواره فیلم فجر زمزمه‌های مختلفی به گوش می‌رسد، زمزمه‌هایی مبنی بر اینکه، آخرین ساخته «کیومرث پوراحمد» می‌تواند از گزینه‌های دریافت سیمرغ باشد. اما پوراحمد در گفت‌و‌گو اعلام می‌کند گرفتن جایزه از جشنواره برای او اهمیتی ندارد و اگر هم جایزه‌ای نگیرد دلخور نمی‌شود.

روزنامه ایران: پس از اکران «کفش‌هایم کو» در کاخ جشنواره فیلم فجر زمزمه‌های مختلفی به گوش می‌رسد، زمزمه‌هایی مبنی بر اینکه، آخرین ساخته «کیومرث پوراحمد» می‌تواند از گزینه‌های دریافت سیمرغ باشد. اما پوراحمد در گفت‌و‌گو اعلام می‌کند گرفتن جایزه از جشنواره برای او اهمیتی ندارد و اگر هم جایزه‌ای نگیرد دلخور نمی‌شود.

پوراحمد در این گفت‌و‌گو درباره موضوع‌های مختلفی حرف زده، از نگاهش به جشنواره‌های هنری، سیاست‌های رئیس سازمان سینمایی تا برنامه‌هایی که برای اکران فیلم در سینماهای خارج دارد و مسائل روز کشور مانند برجام که می‌خوانید.

بعد از اکران در جشنواره فیلم فجر زمزمه‌هایی درباره لیاقت کفش هایم کو برای سیمرغ شنیده می‌شود، در این زمینه چه نظری دارید؟

برای من فقط مهم این است که فیلم در اکران عمومی مورد علاقه مردم باشد و مردم دل و دماغ داشته باشند و بروند فیلم را ببینند و با یک فروش خوب امکان ساخته شدن فیلم بعدی فراهم شود.

دوره‌های زیادی از فجر بوده که اسم شما به عنوان فیلمساز در آن به چشم می‌خورد، جوایز زیادی از همین جشنواره از آن خود کرده اید، این جوایز در مسیر فیلمسازی شما چه اثری داشت؟
نمی‌دانم در جشنواره فجر چندتا سیمرغ می‌دهند، فرض کن هیجده تا و فرض کن هر هجده سیمرغ فجر را بدهند به فیلم من.

فکر می‌کنید مردم می‌گویند آقا این فیلم هیجده تا سیمرغ گرفته برویم ببینیم؟ هرگز، یا یک سرمایه دار بیاید بگوید تو پارسال هیجده تا سیمرغ بردی بیا این یک میلیارد پول در اختیارتو برو فیلمت را بساز! شوخی است کاملاً، نه!؟ اون وقت جالبه که خیلی‌ها می‌گن آقا فیلم رو برای جشنواره ساختی و منم مجبورم بگم هیچ کس برای جشنواره فیلم نمی‌سازه، همه فیلم می‌سازن که اکران بشه و مردم برن ببینن.

حالا اگر اتفاقاً فیلم هم زمان با برگزاری جشنواره آماده باشه خب معمولاً فیلم رو به جشنواره هم می‌دهند. در شماره پانصد مجله فیلم مطلبی نوشتم درباره اینکه هیچ جایزه سینمایی در جهان ذره‌ای ارزش ندارد بجز اسکار.

حتی کاندیدای اسکارهم بشوی مسیر زندگی ات عوض می‌شود. اسکار مسیر زندگی سینماگر را عوض می‌کند؛ «شیر» ونیز، «خرس» برلین و «نخل طلای» کن، هیچ ارزشی ندارند مگر اینکه فیلم‌های برنده این جوایز، فیلمی باشد که پخش‌کننده‌ای حرفه‌ای ـ مثلاً ـ در اروپا تشخیص بدهد که مورد استقبال مردم قرار می‌گیرد و اکران خوب برایش بگیرد و بازار خوب اروپا راه فیلم را به امریکا باز کند و به مرحله اسکار برسد.

نخل طلایی که عباس کیارستمی موفق به دریافت آن شد، چطور؟

بله؛ حتی نخل طلای کن هم هیچ ارزشی ندارد. خیلی‌ها بودند که نخل طلای کن را گرفتند، رفتند و برای همیشه گم و گور شدند. برای آقای کیارستمی از قبل برنامه‌ریزی شده بود که جهانی بشود و شد.

البته این به آن معنی نیست که مثلاً اگر برای من هم این برنامه‌ریزی می‌شد جهانی می‌شدم، نخیر. نگاه ویژه کیارستمی به جهان و به زندگی و فرم منحصر به فرد فیلمسازیش هم بود که می‌توانست امکان جهانی شدن را برای او فراهم کند. اگر جایزه نخل طلای کن را کسی گرفت که فیلمش خوب بود، پخش‌کننده هم می‌آید پشت فیلم می‌ایستد، آن وقت درآمد خوبی به دست می‌آورد و می‌تواند فیلم بعدی‌اش را راحت‌تر بسازد. ولی اگر فیلمی که نخل را گرفته خوب نباشد و فقط جشنواره کن آن را پسندیده باشد و مردم با آن ارتباط برقرار نکنند، نخل طلا هم مفت نمی‌ارزد.

به باور شما جشنواره‌ها به خودی خود ارزشی به فیلم‌ها نمی‌دهند؟

بله اینکه پنج، هفت یا ۹ داور رأی بدهند که یک فیلم خوب است یا بد، هیچ اهمیتی ندارد، مهم این است فیلم خوب باشد و این جایزه به استقبال مردم از فیلم بیفزاید. مثلاً فیلم جدایی نادر از سیمین که فیلم خیلی خوبی است، هر جشنواره‌ای در هر جای جهان هم رفت جایزه اول گرفت و مردم هم برای دیدنش صف کشیدند.

جدایی... قبل از اسکار به شصت کشور جهان از امریکا، اروپا، آفریقا، خاورمیانه و کشورهای عربی رفت و هر جا که رفت جایزه اول را گرفت. این یعنی این فیلم، فیلم خوبی بود، هیچ کس نمی‌تواند این فیلم را ببیند و بی‌تفاوت از کنارش رد شود. جدایی نادر از سیمین فیلم خوبی است، حالا جایزه هم می‌گیرد، اسکار هم می‌گیرد و مسیر زندگی فیلمسازش را عوض می‌کند. اگر فیلمی خوب نباشد، هیچ جایزه‌ای برایش ارزش ایجاد نمی‌کند.

اگر امسال جایزه‌ای از فجر دریافت نکنید دلخور نمی‌شوید؟

پس این همه حرف که درباره جایزه زدم گوش نکردی انگار! من بیست سال پیش هم این را گفتم و نوشتم که جایزه خوب است، آدم خوشش می‌آید که جایزه بگیرد، اما اگر جایزه بگیرم خیلی بال بال نمی‌زنم، اگر هم نگیرم بال و پرم نمی‌ریزد و هرگز هرگز نخواهم گفت حق مرا خوردند. خیلی حرف مسخره‌ای است این «حق مرا خوردند!»

به هر حال فیلمسازان ایرانی همین یک جشنواره را در کشور دارند که فرصت دیده شدن به آنها می‌دهد. هنوز هم بسیاری کارگردانان برای دادن فیلم به دبیرخانه جشنواره صف می‌کشند.

نه اصلاً این طور نیست. دیده شدن توسط چه کسانی؟ فیلم باید اکران شود و مردم آن را ببینند. به من می‌گویند ان‌شاءالله اتفاق‌های خوبی می‌افتد، می‌دانم منظورشان گرفتن سیمرغ است. سیمرغ که اتفاق نیست، اتفاق خوب یعنی مردم فیلم را ببینند و آن را دوست داشته باشند. پول بدهند و فیلم را ببینند، ما هم بدهکاری هایمان را بدهیم، کمی هم در زندگی‌مان گشایش حاصل شود و پول دستمان بیاید که فیلم بعدی را بسازیم؛ این یعنی اتفاق خوب. اگر نه من یا هرکس دیگر با گرفتن سیمرغ چه کار می‌توانیم بکنیم؟ به قول آبادانی‌ها «کجای دلوم بذارومش!»

قصه کفش هایم کو چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟

همه چیز از زمانی شروع شد که رمان «هنوز آلیس» نوشته «لیزا جنوا» ترجمه شهین احمدی منتشر شد؛ رمانی درباره آلزایمر. این کتاب را خریدم و در هنگام سفر در هواپیما شروع کردم به خواندن. آخرین جمله فصل دوم را که خواندم، بغض کردم و بی‌اختیار بلند بلند گریه کردم.

سخت است که در هواپیما گریه ات بگیرد و نتوانی خودت را کنترل کنی، صورتم را پنهان کردم و با صدای بلند گریه می‌کردم؛ رمان درباره زنی است که استاد دانشگاه هاروارد است ودر سن پنجاه سالگی دچار آلزایمر زودرس می‌شود، این داستان به قدری روی من تأثیرگذاشت که ذهنم را به آلزایمر مادرم برگرداند. صحنه‌های تکان دهنده‌ای که در داستان بود، باعث شد تصمیم بگیرم از آلزایمر بیشتر بدانم، رفتم مطب خانم دکتر مریم نوروزیان که پزشک مادرم بود. همین جا بگویم که خانم دکتر نوروزیان از مفاخر ملی ماست.

استاد رشته مغز و اعصاب در دانشگاه است و در زمینه آلزایمر و مشکلات سالمندان کارهای بزرگی کرده است. سعی کردم بفهمم که آلزایمر چیست؟ چگونه شروع می‌شود؟ نخستین نشانه‌های آن چیست؟ می‌خواستم درباره روند این بیماری اطلاعاتی بگیرم و این اطلاعات را از دکتر گرفتم.

و همچنان داستان هنوز آلیس در ذهنم بود. اوایل اسفند پارسال شبی عزمم را جزم کردم که مثل هر سال بهاریه‌ای برای ماهنامه فیلم بنویسم. نمی‌دانستم چه می‌خواهم بنویسم. چندسطر که نوشتم دیدم پیرمردی است در آستانه آلزایمر که شب عید توی خانه‌اش تنهاست. برعکس همیشه که نوشتن بهاریه چندین شب طول می‌کشد این بهاریه یک شبه نوشته شد و عنوانش هم بود «کفش هایم کو؟» وقتی مطلب چاپ شده را در مجله خواندم خودم خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و فکر کردم فیلمنامه خوبی می‌شود.

موضوع را با فرید مصطفوی در میان گذاشتم و شروع کردیم به کار شش هفت ماه بارها و بارها فیلمنامه را نوشتیم و بازنویسی کردیم و البته در تمام مراحل از راهنمایی‌های خانم دکتر نوروزیان بهره‌مند بودیم. بعد هم پروانه ساخت گرفتیم اما پول نداشتیم و من شهامتش را نداشتم که شیرجه بزنم توی استخری که نیم وجب آب دارد اما علی قائم مقامی (که پروانه ساخت به اسم هردومان بود) این شهامت را داشت. فیلمبرداری را شروع کردیم. همه بازیگران و همکاران پشت صحنه لطف کردند که دستمزدشان را کمتر بگیرند و فوری هم نگیرند. به هرحال فیلم ساخته شد و به جشنواره هم رسید.

بالاخره سرمایه از کجا آمد؟

سال قبل فیلمنامه‌ای به اسم «بشنو از نی» که اسم قبلی‌اش «پرونده باز است» بود، قصه‌ای درباره اعدام نوجوانان، دوازده ماه تمام به دنبال جور کردن سرمایه آن فیلم تلاش بی‌حاصل کردیم که در نهایت نشد و ساختن آن را کنار گذاشتیم. بنیاد فارابی برای ساخت «بشنو از نی» یک وام به ما داده بود، مقداری از آن باقی مانده بود که با همان مقدارکم و با همت علی قائم مقامی که مدیر تولید فیلم هم بود کار را شروع کردیم.

نظرات مختلفی درباره این فیلم مطرح شده، بعضی‌ها می‌گویند مضمون داستان کفش هایم کو به شب یلدا نزدیک است و یک ارتباط‌هایی بین آنها وجود دارد، شما چه نظری دارید؟

کفش هایم کو هیچ ربطی به شب یلدا ندارد. تنها وجه تشابه این دو فیلم این است که در هردو فیلم موضوع مهاجرت هست. همین. والا هیچ ربطی به هم ندارند. اگر فیلم را دیده‌ای بگو کجایش شبیه شب یلداست؟ البته یک تشابه خیلی مهم بین این دو فیلم هست و این تشابه آن است که هردو را من ساخته ام. خب بدیهی و طبیعی است که من هر فیلمی بسازم نشانه‌هایی از خودم در تارو پود فیلم هست.

در مصاحبه‌هایی که برای فیلم شب یلدا داشتید، گفته بودید دغدغه اصلی‌تان برای نوشتن آن فیلمنامه دقیقاً مسأله مهاجرت بوده، حالا که فیلمنامه کفش‌هایم کو را نوشته اید، دغدغه اصلی‌تان را دقیقاً چه چیزی تعریف می‌کنید؟

این فیلم دقیقاً درباره آلزایمر است. گفتم که قضیه از کجا شروع شد. از کتاب هنوز آلیس که پشت جلدش نوشته بود یک استاددانشگاه هاروارد در سن پنجاه سالگی دچار آلزایمر زود رس می‌شود. نکته جالبی که فیلم کفش هایم کو دارد، این است که اگر از رضا کیانیان که بازیگر فیلم است بپرسید این فیلم درباره چیست؟ می‌گوید یک عاشقانه است، از من که نویسنده فیلمنامه و کارگردان آن هستم، بپرسید، می‌گویم درباره آلزایمر است. پس می‌توان نتیجه گرفت داستان فیلم شاید چند بعد دارد.

فکر می‌کنید فیلم شما توانسته آلزایمر را درست و کامل به تصویر بکشد؟

خانم دکتر نوروزیان فیلم را درجشنواره دیدند و گفتند تقریباً همه نشانه‌های آلزایمر در فیلم به شکلی منسجم و باورپذیر در فیلم نشان داده شده است. مردی که در آستانه بیماری آلزایمر است تا دوسال بعد که آلزایمر او پیشرفته می‌شود، تمام اتفاقات و مواردی که برای او پیش می‌آید، در فیلم گنجانده شده.

مثلاً یک بیمار مبتلا به آلزایمر که بیماری او پیشرفته شده، زیر دوش حمام که برود ممکن است بسوزد، چون اگر شیر آب را باز کند و آب داغ باشد، نمی‌داند باید شیر آب را ببندد یا از زیر دوش بیرون برود و می‌سوزد. در میان صد بیمار مبتلا به آلزایمر شاید برای دو مورد این اتفاق بیفتد. یا مثلاً کسی که بیست سال پیش منتظر یک نامه بوده، حالا که این همه سال گذشته هنوز هم وقتی پستچی زنگ در را می‌زند، فکر می‌کند نامه‌ای که منتظرش است رسیده. این موارد شاید در میان هر صد بیمار در یک نفر اتفاق بیفتد، اما در فیلم ما با انسجامی قابل قبول همه این‌ها کنارهم چیده شده است.

فیلم «هنوز آلیس» ساخته ریچارد گلتزر هم چنین قابلیتی دارد؟
من که رمان را خوانده‌ام به نظرم این فیلم بسیار سرد و بی‌خاصیت است. شاید اگر رمان را نخوانده بودم از فیلم بدم نمی‌آمد ولی حالا از دیدن فیلم عصبانی شدم چون همه نقاط عطف و لحظه‌های تکان دهنده رمان در فیلم حذف شده است.

مقصودتان از سردی فیلم هنوز آلیس، این است که این فیلم موفق نشده واکنش‌های درستی از خانواده بیمار مبتلا به آلزایمر نشان دهد؟

نه؛ این بخش را درست نشان می‌داد، اما فیلم سرد و خنثی ساخته شده. رمان لحظات تکان دهنده و جذابی دارد که فیلم همه را حذف و تبدیل به فیلمی بی‌خاصیت کرده است. تکرار می‌کنم اگر رمان را نخوانده بودم از فیلم بدم نمی‌آمد.

بازی جولیان مور که برای این فیلم اسکار گرفت را چطور دیدید؟

به نظرم بازی‌ای نبود که درخور اسکار باشد. شاید از نظر اعضای آکادمی بازی خیلی خوبی بوده.
نمی‌دانم.

چون آنها رمان هنوز آلیس را نخوانده بودند، اگر کسی این رمان را بخواند از دیدن فیلم هنوز آلیس عصبانی می‌شود که کارگردان آن رمان تکان دهنده را به فیلمی که دیدیم تبدیل کرده است.

اشاره کردید برای ساخت فیلم با کمبود سرمایه مواجه بودید، با وجود این چطور از بازیگران بنام سینما مثل رضا کیانیان برای بازی در فیلم بهره گرفتید؟

کیانیان از همان ابتدا که آمد در فیلم بازی کند یک قرار داد سفید امضا کرد و هیچ پولی هم نگرفت، چون هیچ پولی نداشتیم که بگیرد. باقی عوامل هم برای ساخت فیلم همکاری کردند. مجید مظفری هم بازیگری پرسابقه، بسیار محبوب و مسلط است، مجید هم دستمزد واقعی‌اش را نگرفت.

به غیر از کیانیان، گزینه دیگری هم برای این نقش در نظر داشتید؟

یک گزینه دیگر هم در ذهن داشتم ولی بعداً پشیمان شدم.

درباره انتخاب کیانیان بگویید.

پیش از این هم دو کار تلویزیونی با رضا کیانیان تجربه کرده بودم که هردو را دوست دارم. ولی دوستی ما عمیق‌تر از آن دو کار است. من راجع به همه‌چیز با کیانیان مشورت می‌کنم؛ ‌درباره انتخاب بازیگر فیلمی که هیچ ربطی به کیانیان ندارد هم با او مشورت می‌کنم. من و رضا کیانیان ارتباط عاطفی عمیقی باهم داشتیم و داریم و دوستان صمیمی هستیم، طبیعتاً وقتی با هم کار می‌کنیم نتیجه‌اش این می‌شود.

از بازی او در فیلم راضی هستید؟

بازی کیانیان خیلی زیبا و حیرت انگیز است. این نقش از آن نقش‌هایی است که هر بازیگر خوبی را وسوسه می‌کند که «خیلی بازی کند» ولی کیانیان با هوشمندی روی یک مرز باریک حرکت کرد تا اغراق نکند و باور پذیر باشد، همین است که بازی او درخشان شده.

انتخاب مجید مظفری بر چه مبنایی بود؟

جشنواره یاس که در رامسر برگزار می‌شد، من آنجا بودم، در آن جشنواره برای مجید مظفری هم بزرگداشت گرفته بودند. در روزهای جشنواره از نزدیک با مظفری آشنا شدم و دیدم چقدر دوست داشتنی، دلپذیر و زلال و صادق است. به نظرم رسید بهترین گزینه است برای نقش برادر کیانیان و خیلی قابل قبول است که مظفری و کیانیان برادر همدیگر باشند.
به هرحال فیلمنامه را به مجید دادم و او هم از نقش خوشش آمد و این همکاری دلپذیر شکل گرفت. خب من از سال‌های دور بازی مظفری را در فیلم‌های مختلف بخصوص آثار استاد بیضایی دیده بودم و او را تحسین کرده بودم. در خلال فیلمبرداری کفش هایم کو با آن همه احساس مسئولیت و اشتیاق و انضباطی که مجید داشت دوستی خالصانه‌ای که در رامسر و در چند روز شکل گرفته بود خیلی عمیق ترشد و من مطمئن هستم همکاری من با مجید مظفری نازنین ادامه پیدا خواهد کرد.

در مراحل تحقیقاتی که درباره بیماران مبتلا به آلزایمر داشتید، رضا کیانیان هم حضور داشت؟

قبل از فیلمبرداری چندجلسه رفتیم مطب خانم دکترنوروزیان و همه سؤال‌هایی که من و بیشتر کیانیان داشتیم از خانم دکتر پرسیدیم و کیانیان همه چیز را خیلی خوب به خاطر سپرد.

من و فرید مصطفوی هم در مرحله نوشتن فیلمنامه جلساتی با خانم دکتر داشتیم و ایشان راهنمایی‌های لازم را می‌کردند و فیلم‌های متعددی که از بیماران ضبط کرده بودند به ما نشان می‌دادند و درباره‌اش توضیح می‌دادند. گاهی سر صحنه چیزی به ذهن من یا آقای کیانیان می‌رسید که شک می‌کردیم درست است یا غلط، زنگ می‌زدیم و از خانم دکتر می‌پرسیدیم. همه کار را با مشاوره‌های ایشان جلو بردیم.

اشاره کردید در تولید کفش هایم کو با فارابی مشارکت داشتید، این را توضیح دهید؟
مشارکت نبود، قرارداد یک وام بود که در ازای آن تمام حقوق فیلم را گرو برمی دارند تا وام را پس بدهی. از آن وام هم مبلغ کمی توانستند پرداخت کنند. دولت قبل کل ذخایر مملکت را جارو کرد و این دولت دستش کاملاً خالی است. سیستم بیماری که بر اقتصاد، حاکم است در سینما هم وجود دارد، فارابی امسال از چهل یا پنجاه فیلم حمایت کرده، وقتی پول ندارید چرا از این تعداد فیلم حمایت می‌کنید و به هر کدام وام ناچیزی می‌دهید؟ از ده فیلم حمایت درست کنید که به درد آن فیلم هم بخورد.

چه برنامه‌هایی برای حضور فیلم در جشنواره‌های خارجی دارید؟

طبیعی است در این زمینه تلاش خواهیم کرد که فیلم دلار و یورو دربیاورد. فیلم را برای دوستانی که با سینمای جهان در ارتباط هستند می‌فرستیم تا ببینند فیلم قابلیت استقبال در سینمای خارج را دارد یا نه؟ البته کفش هایم کو فیلم پر دیالوگی است و این کار را سخت می‌کند. فیلم‌های با زیرنویس معمولاً، تأکید می‌کنم معمولاً در خارج خیلی موفق نیست.

درباره آقای کیارستمی حرف زدیم که جمله‌ای از ایشان به یادم آمد می‌گوید: «فیلم با گذشت زمان تا حدی از یادها می‌رود» شما هم با ایشان هم عقیده‌اید؟

نه؛ اصلاً این طور نیست. مثلاً فیلم شب یلدا اکران ناموفقی داشت. چون اکران، پخش و تبلیغات بدی داشت، ولی بعد که به رسانه‌های تصویری رفت، تازه کشف شد و الان هفده- هجده سال است پر فروش‌ترین فیلم رسانه‌های تصویری است. هر سال چهار- پنج بار این فیلم تکثیر جدید می‌شود. من از تغییر روی جلد آن می‌فهمم. این یعنی مردم همچنان شب یلدا را به یاد دارند.

در تجدید تکثیرهای شب یلدا حق مؤلف محفوظ است؟

شب یلدا را همان زمان همه حقوقش را به فارابی فروختند، کلاً چهل میلیون تومان که سهم من می‌شد ده میلیون و تمام. مگر این جا اروپا و امریکا است که یک اثر هنری تا هفتاد سال از حق مؤلف برخوردار باشد!

همین سهم شما را از تجدید انتشار فیلم‌های قدیمی‌تان بدهند کلی می‌تواند به سرمایه فیلم‌های بعدی‌تان کمک کند...

در کشورهای متمدن فیلمسازی اگر یک سریال مثل قصه‌های مجید ساخته باشد تا هفت نسل بعد از فیلمساز از حق فیلم تأمین است. من برای فیلم «پنجاه قدم آخر» برای رقص بابک حمیدیان آهنگ زوربای یونانی را گذاشتم، وقتی می‌خواستم این آهنگ را بگذارم درباره حق تألیف از آقای اطبایی پرسیدم، فکر می‌کردم حق تألیف سی سال است و بیشتر از سی سال از ساخت زوربا گذشته است. آقای اطبایی گفت سی سال بود، بعد شد پنجاه سال، الان هفتاد سال شده و بزودی صد سال می‌شود؛ یعنی برای یک قطعه موسیقی صد سال حق تألیف در نظر گرفتند.

یعنی موزیکی که صاحب داشته باشد را حتی نمی‌توان در کافه پخش کرد، باید پول داد و بعد آن را پخش کرد. اگر اینجا هم‌چنین قانونی باشد، با یک سریال مثل قصه‌های مجید هفت پشت آدم، تا صد سال بعد تأمین می‌شود. من قصه‌های مجید، سرنخ، شب یلدا و خواهران غریب را ساخته‌ام اما هنوز برای ساخت فیلم جدید مثل همان فیلم اولم برای تأمین سرمایه باید سگدو بزنم!

با نگاهی به فیلم‌های قبلی شما می‌توان فهمید با مؤلفه‌های جذب مخاطب آشنا هستید، در هنگام ساخت فیلم پارامترهای فروش و سلیقه مخاطب را در نظر می‌گیرید؟

من وقتی فیلم می‌سازم خود به خود به چیزهایی فکر می‌کنم که در طول سالیان یاد گرفته‌ام و در من رسوب کرده که البته فکر کردن به مخاطب هم یکی از آن چیزهاست.

بله، قطعاً مخاطب را در نظر می‌گیرم اما ابداً حاضر نیستم برای جذب مخاطب از اصولم کوتاه بیایم و مثلاً توی فیلمم لودگی و مسخره بازی بگذارم. برای مخاطب احترام قائلم ولی هرگز به او باج نمی‌دهم.

مثلاً در همین فیلم کفش هایم کو، قصه گذشته شخصیت‌ها قصه‌ای پر ملات و حجیم است تمام این قصه را در سه سکانس دوسه دقیقه‌ای و یک سکانس حدوداً شش دقیقه‌ای بازگو کردیم و مدام نگران بودم تماشاگر از فیلم دلزده نشود و در عین حال این قصه را کاملاً به یاد بیاورد. خوشبختانه این حواس جمعی‌ها، مشورت‌ها و استفاده از نظرات دیگران باعث شد که فیلم بتواند مخاطب را جذب کند. البته مخاطبان جشنواره را می‌گویم. امیدوارم در اکران عمومی هم این اتفاق بیفتد.

تفاوت ایوبی با شمقدری را در چه چیزی می‌بینید؟

آقای شمقدری نه اینکه مستقیم این را بگوید اما در واقع حرفش به من و امثال من که فقط می‌خواستیم مستقل باشیم این بود که امثال تو «نباید فیلم بسازید»، در خانه بنشینید، حرف نزنید و کار هم نکنید اما آقای ایوبی می‌گوید «پس کی فیلم می‌سازی؟» این تفاوت ایوبی و شمقدری است. همین تفاوت برای من فیلمساز کافی است که مسئول سینمای کشور نگران است که من فیلم نسازم، دلش می‌خواهد من فیلم بسازم. همین قدرهم خوب است.

این روزها برخی فیلمسازان اعتقاد دارند سیاست‌های رئیس سازمان سینمایی محافظه کارانه است، شما چه نظری دارید؟

من‌هم به این اعتقاد دارم، اما آن طرف ماجرا را هم ببینیم؛ مثلاً اتفاقی که در کاشان برای خانم سیمین معتمد آریا افتاد، از کجا ناشی می‌شود؟ زمان آقای احمدی‌نژاد هم چنین اتفاقی می‌افتاد؟ هرگز نمی‌افتاد. چون افرادی که امروز دست به این کارها می‌زنند، آن زمان حامی دولت بودند. اما امروز حامی دولت نیستند و از این دولت خوششان نمی‌آید.

درباره اتفاقی که در کاشان برای خانم معتمد آریا افتاد چه نظری دارید؟

با اتفاقی که برای خانم سیمین معتمدآریا رقم زدند، می‌خواهند بگویند که دولت ناکارآمد است و نمی‌تواند هنرمندش را حفظ کند. همه این اتفاق‌ها برای نشان دادن ضعف دولت است. این همه کنسرت در گوشه و کنار لغو می‌شود، مگر در دولت قبل هم لغو می‌شد؟ معلوم است که نمی‌شد. چون آن زمان این گروه‌های فکری با دولت هم مسیر بودند.

تأثیر برجام را بر بخش فرهنگی چگونه می‌بینید؟

به هرحال ما با دنیا و غرب آشتی کردیم، به نظرم این اتفاق اهمیت دارد. شاید از لحاظ اقتصادی طول بکشد که فرجی حاصل شود، اما از خیلی جهات دیگر اهمیت زیادی دارد، از لحاظ فرهنگی رفت و آمدی که با دنیا برقرار می‌شود خیلی اهمیت دارد و اتفاق خوبی است، ما معنی حقوق شهروندی و دموکراسی و خیلی چیزهای دیگر را خواهیم فهمید، اینها تغییراتی است که اتفاق‌های مهمی پشتش خواهد بود و مثبت است.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • nazli

    واقعا در مورد حق تالیف باهاشون موافقم، چیزی که اینجا اصلا وجود نداره...

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج