رضا میرکریمی برخلاف دو فیلم قبلیاش، یه حبه قند و امروز، فیلمی پرلوکیشن ساخته که شرایط تولید آن با توجه به مشغلهاش در خانه سینما، دشواری خاص خود را داشته است. «دختر»، آخرین ساخته این کارگردان که در بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر حضور داشت مواجهه دو نسل را به تصویر میکشد.
روزنامه اعتماد: رضا میرکریمی برخلاف دو فیلم قبلیاش، یه حبه قند و امروز، فیلمی پرلوکیشن ساخته که شرایط تولید آن با توجه به مشغلهاش در خانه سینما، دشواری خاص خود را داشته است. «دختر»، آخرین ساخته این کارگردان که در بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر حضور داشت مواجهه دو نسل را به تصویر میکشد.
چرا فیلم «دختر» را از رقابت آرای مردمی بیرون کشیدید؟ آیا نگران انگ تبانی بودید؟
وظیفه من بهعنوان مدیرعامل خانه سینما، نظارت بر صندوق جمعآوری آراست. بههمیندلیل ترجیح دادم فیلمم در این رقابتها نباشد. در دو سال گذشته با وجود تلاش خانه سینما برای اینکه جمعآوری آرا درست و حرفهای انجام شود، حرفوحدیثهای زیادی شنیده شد. امسال همه تلاشمان را کردیم تا آرای مردمی شفاف باشد و اولین رفتار که میتوانست نشاندهنده تحقق چنین امری باشد، نبودن فیلم بنده در این بخش بود. البته میدانم این فیلم نسبت به سایر فیلمهایم بیشترین مخاطب مردمی خواهد داشت.
در یک ماه گذشته هجمههای زیادی به شما شد. واکنشتان چیست؟
هر کاری کنید، دیگران حرف میزنند. من فقط سعی میکنم کارم را انجام دهم.
جدا از نقاط ضعف و قوت «دختر»، یک حسن در فیلم شما وجود دارد. اینکه شما حرفهای مهم جامعه کنونی را در فضای آرام بیان کردید. فضای فیلم متشنج نیست. درحالیکه در بیشتر فیلمهای این دوره جشنواره شاهد عصبیت هستیم. هرچند هر فیلمی بازتابی از جامعه خود است. این آرامش در فیلم شما از کجاست؟
(با خنده) شاید من در جامعه زندگی نمیکنم! شاید به این دلیل که فکر میکنم وقتی همه جیغ میزنند دیگر صداها شنیده نمیشود. جامعه ما دیگر حوصله تنش و حاشیه ندارد. مردم نیاز به آرامش دارند. حرف فیلم این است که حرفهای همدیگر را بشنویم و چون تم چنین است، نمیتوان برخلافش عمل کرد، یعنی ساختار رواییاش را طوری بنا کرد که آدمها پرخاش کنند.
فیلم «دختر» بیش از اینکه فیلم خانوادگی باشد، اجتماعی است. به جای اینکه دوربین روی دست خیابانهای شهر را گز کنید و دختری بیخانواده را نشان دهید، در جستوجوی خانوادهای ملموس رفتید و هشدار دادید قدر آن را بدانید که البته در کاراکترها میبینیم. این نوع فیلمسازی در سینما خیلی سخت است. چطور به اینجا رسیدید؟
همینطور است که میگویید. معمولا آدم به خوشبینی و سادهلوحی متهم میشود. اما اگر گوشت بدهکار نباشد و کار خودت را کنی، یعنی به این فکر کنی چه چیزی به بهبود وضع امروز ما کمک میکند، آن وقت میتوانی با آرامش فکر و طیب خاطر آنچه قلبت میگوید را انجام دهی. این هم شامل محتوای حرفت و هم فرمش میشود. بعضی وقتها به من خرده میگیرند چرا اینقدر فرم عوض میکنی. من هم پاسخ میدهم صبر میکنم تا ببینم قصهای که به دستم میرسد یا در ذهنم شکل میگیرد، چه چیزی را میطلبد.
من امروز دوست داشتم اینطور کار کنم و نمیخواستم دوربین روی دست را تکرار کنم. چیزی که به تب عمومی تبدیل شده و اغلب فکر میکنند تا این کار را نکنند فیلمهایشان واقعی نیست. یا دوست داشتم موسیقی را از فیلمم حذف نکنم و بهعنوان یک عامل زیباییدهنده به فیلم از آن استفاده کردم. تأکیداتی که روی موسیقی یا دوربین روی سهپایه میکنم، منجر به این میشود که فیلمم متهم میشود به اینکه مدرن نیست و البته پیه آن را به تنم مالیدهام!
اتفاقا دوست داشتم بگویم امروز متأسفانه فیلمهایمان به لوکیشنهای کوچک و افراد کم و فرمهای تکرارشونده و کاملا گرتهبرداریشده محدود شده! دوست داشتم مدل جدیدی را تجربه کنیم. مثلا در جاده و شهرستان لانگشات ببینیم. نظارهگر شخصیتهای بیشتری شویم. رنگهای مختلف چشمنواز چشمهایمان شود. موسیقی بشنویم و اصلا برایم مهم نیست این کار مد روز هست یا نه.
البته شکل آرمانیاش این است که خود فیلمساز بتواند با فیلمش مد روز را به وجود بیاورد. جالب این است در فیلم، نگاه از بالا به پایین ندارید و کل ایران را تهران ندیدید. دوربینتان را به مهمترین شهر ایران یعنی آبادان بردید که پالایشگاهش هزینه کل یک کشور را تأمین میکند. هر چند خود شهر نفتخیز نیست. اما نقش مهمی در اقتصاد ایران دارد. آن وقت این پرسش به وجود میآید مگر میشود ساکنان شهری به این مهمی که بار یک مملکت را به دوش میکشند، با معضل ریزگردها در معرض خطر قرار گیرند؟ در این فیلم میبینیم مشکلات در هر شهر و روستایی، روزی تبعاتش گریبانگیر تهران میشود. درواقع سفر پدر از آبادان به تهران، سراریزشدن مشکلات به پایتخت است.
واقعا ممنونم که اینگونه دقیق به فیلم نگاه کردید.
یکی از نکات درخشان فیلم، بازیهاست؛ بهویژه بازی آقای فرهاد اصلانی و خانم مریلا زارعی. در بازیگرفتن چطور عمل میکنید؟ آیا از آن دسته فیلمسازان هستید که انتخاب یک بازیگر را نیمی از بازیگرفتن میدانید؟
پاسخدادن به اینکه چطور بازی میگیرم، دشوار است. چون به خیلی چیزها بستگی دارد. شما باید تجربه و مهارت کارکردن با شخصیتهای مختلف و موقعیتهای گوناگون را داشته باشید. خوشبختانه من با بازیگران حرفهای و غیربازیگر کار کردم که به من کمک میکند بتوانم در موقعیتهای مختلف از متد مختلفی استفاده کنم.
اما دو عامل بسیار مهم وجود دارد که شما را سر صحنه از سردرگمی در هدایت بازیگر نجات میدهد؛ اول شناخت درست از شخصیتی که قرار است خلق شود، به این معنا که آنقدر از آن شخصیت اطلاعات داشته باشید که بخش اندکی از آن در فیلمنامه آمده باشد، یعنی بخشهایی که در فیلم هم نمیبینیم را بتوانید ترسیم کنید.
وقتی اینقدر شناخت داشته باشید، دومین مسئله انتخاب درست است. وقتی کاراکتر مناسبی را درست انتخاب کنید ٨٠ درصد راه را رفتهاید و سر صحنه کار سختی ندارید. چون جواب سؤالها را میدانید و انتخابی که کردهاید آنقدر مناسب است که خیلی زود قلابش به نقش گیر میکند و جلو میرود.
طبیعی است اگر به همه اینها استعداد خوب بازیگری اضافه شود، فوقالعاده است. یعنی اگر پدیدهای مثل فرهاد اصلانی که به نظرم فوقالعاده است و هوشمندی زیادی دارد همراهت باشد، بردهای. بازیگری را به اندازه ایشان ندیدهام که با خودش ایده بیاورد. ایشان وقتی آفیشش تمام میشود فردا صبح که میآید، مشخص است که مدام به نقش فکر کرده. اینکه یک نفر بر شاخوبرگ پیداکردن شخصیتی که خلق میکند تسلط داشته باشد امتیاز است که در تولید فیلم مشارکت کند.
درباره مریلا زارعی چیز زیادی به او اضافه نکردم. چون درکل بازیگر فوقالعادهای است. حتی یکی از نگرانیهایم در انتخاب ایشان که به خودشان هم گفتم این بود که نمیدانم چه چیزی به تو اضافه کنم. چون تو بهترین بازیهایت را انجام دادهای، فقط تلاش میکنم در نقشی که قرار است اجرا کنی، یکدست بازی کنی و در اینکه تو بازیگر توانایی هستی شکی نیست. بهنظرم کارش را هم درست انجام داده.
خانم ماهور الوند، فرزند سیروس الوند، را چگونه برای نقش ستاره انتخاب کردید؟
خانم ماهور الوند، دختر آقای سیروس الوند، اصلا بهواسطه نسبت فامیلیاش انتخاب نشد، بلکه تست داد و از بین صدها دختر انتخاب شد. او خیلی باهوش بود.
این فیلم را به سفارش جایی ساختید؟
خیر. فیلمنامهای داشتم و به جاهای مختلف مراجعه کردم تا منابع مالیاش را تأمین کنم. یک بانک چند ماه وقتم را گرفت و متأسفانه بدعهدی کرد. بعد قرار بود بنیاد سینمایی فارابی کمک کند که مشکل مالی داشت. درنهایت خوشبختانه با مشارکت خودم که کمک فارابی هم همراهم بود و سهم زیادی که منطقه آزاد اروند متقبل شد، این فیلم ساخته شد و سفارش و دخالتی در روند کار نبود، چون اساسا فیلمنامه قبلا نوشته شده بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر