خزاعی به حاتمی کیا: با افتخار بمان
محمد خزاعی، دبیر جشنواره ی فیلم مقاومت خطاب به ابراهیم حاتمیکیا نامه نوشت.
خبرآنلاین: محمد خزاعی، دبیر جشنوارهی فیلم مقاومت خطاب به ابراهیم حاتمیکیا نامه نوشت.
خزاعی در متن این نامه با تیتر «با افتخار بمان، نگذار موجهای مرده تو را به حاشیه بکشند» آورده است:
«آقا ابراهیم
وقتی به سرزمین پر از عشق و اعجاز، به خاک شهیدان، به ذره ذره زمینهای سوخته خوزستان، به قله باشکوه دماوند، به حاج قاسم، و لحظه لحظه غیرت مردان و زنان سرزمینم، به تو، و به قهرمانانی چون تو نگاه میکنم، احساس غرور میکنم. هنرمندانی که شهیدوار، از جانشان بر هنرشان میگذارند. و مهم نیست که عدهایی هنوز، با این حجم افتخار، ولع کسب مدال و افتخار در غرب را در سر میپرورانند. تو به حق فرزند زمانه خویشی و همچون دیدهبانی که دورها را رصد میکند. مگر در عصر هجمه و نفوذ، در غرقابه مادیت، منیّت و روزمرگی، چند فیلمساز و هنرمندمان فرزند زمانه خویشاند؟
درست است که فیلمسازان بسیاری داریم که طی این سالها و هنوز، دارند فیلم جنگی میسازند. خاطرهنگاری دفاع مقدس را میکنند. فیلمسازان متعهدند و پایبند ایمان و آرمانشان هستند، اما فیلم جنگی ساختن کجا و فرزند زمانه خویش بودن کجا؟ متاسفانه، بسیاریشان، درک درستی از زمانه خویش ندارند؟ درکی از جایگاه و موقعیت خویش در تاریخ و این زمان.
شکی نیست که سوریه، عراق، لبنان، بحرین، یمن، و جای جای این کره خاکی امروز میدان کارزار است. شکی نیست که نبرد حق و باطل در تازه ترین جلوه اش میان حقیقت و دروغ در جریان است. در سویی لشگریان جرار استکبار با تحریف دین خدا ایستاده اند تا بن دندان مسلح به تزویر و سلاح و در دیگر سو، مدافعان حرم. شیفتگان حقیقت، مریدان ولایت و عدالت
اما ابراهیم عزیز
ما در سوریه نیاز به سرداران فرهنگی نداریم، نیاز به سرداران و افتخارآفرینان نظامی داریم که مشتاقان این وادی بی شمار و بسیارند. ولی اینجا کارزار دیگری است. عرصه فرهنگ آوردگاه دیگریست. جنگ نرم نابرابری برپاست. در این کارزار نه به سرداران نظامی که به سرداران فرهنگی نیاز است. مرصاد فرهنگی در مقیاسی بزرگ تر در جریان است و فرزندان انقلاب و جنگ به شماها نیاز دارند. هنرمندان سرزمین ما و امثال تو که مشعلدار این راهید و چند گام پیش تر، افق را نشان نسلمان می دهید. باید بجنگید و بمانید. همین جا. در قلب و متن جریان و خیبری بمانید و ادامه بدهید.
درست است که در مسائل فرهنگی و سینمای امروز نسل جدیدی از سینماگران پرانرژی و مستعد در راه است. فیلمسازان جوان و جوانان با استعداد زیادی داریم. اما، متاسفانه، گویی، در فضای تاریک و بی چراغ رها شده اند. فرمانده ندارند. پس بمانید و فرماندهی کنید. همچنان که تاکنون، در بزنگاه های تاریخ معاصر و در پیچ های حساس در میدان حاضر بوده اید. در صحنه باشید و تا وقتی در صحنه ای دلمان قرص است. نسل مان به مردانی تکیه دارد که راوی شهیدند. راوی غرور و غیرت، سالک مکتب شهدا هستند نه سالکان مکتب خانه غرب.
حاتمی کیای عزیز
نگرانیم. در همین سال سینمایی که داریم سپری میکنیم، دیدیم فیلمهایی که لبریز از هنر، انرژی و استعداد هستند، سرشار از تکنیک، دیالوگ و روایت است؛ اما هیچگاه، وقتی از سالن بیرون میآیی بغض رهایت نمیکند و قلبت به درد میآید. وقتی میبینی فیلمساز جوانی ناباورانه، در فضای سرمستانه تکنیک و بازی و ریتم و روایت و سینما، چوب حراج بر سر غیرت مان می زند و گلوی شرف و غیرتی را که شهیدان این خاک جان شان را برایش داده اند می برد و در این هیاهوی پرهیجان و شوی اغفال کننده متاسفانه، حتی دلسوزان و غیرتمندان هم از فرط گرفتاری ها و روزمرگی ها از درک و فهم آن عاجزند، باور دارم که ما همچنان، بیش از هر زمانی به سرداران فرهنگی چون تو نیاز داریم. درست همین جا.
آقا ابراهیم
جشنوارهها میآیند و می روند. آنچه بر جای می ماند آثار ماست که فردا در ازای آن بازخواست می شویم. زرق و برق ها، تندیس ها و جایزه جشنواره ها فراموش می شوند. مهم این است که به عنوان هنرمند تا چه اندازه در مسیر فرهنگ و هنر متعالی گام بر داشته ایم؛ و چه سخت است در این عرصه، کسانی که آثار را ارزش گذاری و داوری می کنند که با انتخابی اشتباه جریانی را رقم خواهند زد که باید فردا پاسخگوی وجدان خویش و شهدا باشند.
در نبرد با کفر، تحجر، جهل و داعش مرزها روشن است. جغرافیای دشمن معلوم است. موضع و جبهه آشکار است اما در کارزار فرهنگی و در نبرد با نظام سلطه که با استراتژی نفوذ تا ژرفای اندیشه ها و عاطفه ها دست درازی کرده، فضا بس ناجوانمردانه آلوده و وارونه است - تا نشان سم اسبت گم کنند/ ترکمن ها نعل را وارونه زن
یاد سئوالی که طی این سال ها فریاد زدی می افتم: ما داریم کجا می رویم؟ زمانی و هنوز، شهدا رفته اند تا آئینه غیرت این ملت لکه دار نشود ولی امروز در سینمای ما - در گستره ای که چراغ شهیدان هنوز، نورافشانی می کند برخی سینماگران ما غافل از درک درست رسالت خویش غیرت را قی می کنند و سرزمین شهیدان را به "سگدونی"تشبیه می کند و تصویر گندابی پر از لجن، نکبت و پلشتی را بی ذره ای زیبایی به رخ مان می کشند. تحقیر ناموس، ملیت، غیرت، عزت و شرافت دختر، زن، مادر، برادر ایرانی در بعضی از این فیلم ها، فاجعه آمیز و نفرت انگیز است. نمایش خانه ای آکنده از سیاهی، پلشتی، فقر، ذلت و ... آثاری که به عینه احتضار فضیلت هستند.
روزگاری کسب روزی حلال مهم بود و اینکه رزق مان از کجا می آید ولی امروز در فوران ماتریالسیم و زیاده خواهی ها، برای بسیاری از شبه هنرمندان مهم نیست نان شان به چه قیمتی حاصل می شود و برایشان مهم نیست با ارائه شنیع ترین شوخی های جنسی، هرزه گی های کلامی، جوک های خارج از رویه و عرف خانواده و جامعه و با حراج کردن شرف، اخلاق و نجابت در سودای ثروت اند، آثاری که حتی، شاید شرم داشته باشند خانواده های خودشان هم آن را تماشا کنند. دردا و دریغا... که مسئولان فرهنگی و سینمایی ما در طی این سال ها، غرقه در کیف و هذیان، باد به غبغب می اندازند و پز آمار فستیوال های فرنگی را جار می زنند.
ابراهیم عزیز
ای دیدهبان هنر انقلاب، در جایی گفتهای: احساس میکنم عقب افتادهام.
نه برادر. تو عقب نیفتادهای. این حوزه فرهنگ ماست که عقب افتاده است و بعضی از سینماگران هستند که در جا زدهاند و غفلت مسئولین و متولیان فرهنگی این روند را تا هنوز هم، تشدید میکند و کار به جایی رسیده که قافله سالار انقلاب هم از فضای فرهنگی نگران است و شب ها خوابش نمی برد.
تو صبور و مقاوم در وسط میدان ایستاده ای با پرچمی در اهتزاز و افقی روشن با انبوهی از نشان ها، یادگارها و پیام شهیدان و ققنوس وار ایستاده ای. بی شک، صیانت از ناموس، فرهنگ و غیرت فرهنگی هم به مکانیسم های حفاظتی شدیدتر و سخت تری نیاز دارد و معتقدم شماها،"گیت اشعه ایکس عرصه فرهنگ و سینما"یید. همانی که مسئولان دغدغه اش را دارند ولی از امنیت قلمرو فرهنگ و هنر غافل شده اند.
چند تایی چون تو، همچنان، در کشاکش کشمکش های بیهوده دنیایی، در شبیخون هجمه های نفوذ دشمنان، شاهراه شهیدان را نشان مان می دهند و بی شمار هنرمندانی که قرار بود روزی وارثان شهدا باشند برخی بر پای ایمانشان لرزیدند، برخی در خلوت عافیت غنودند و البته، کمند مردانی چون تو، که ماندند بر سر قرار، مردانی که ره توشه از مکتب اسطوره های شهید این دیار گرفته اند. هرچند، در فضای آلوده و سیاست زده شهرمان، انزوای هنرمندان متعهد، چندان نشانه خوبی نیست. ولی خرسندیم که سایه مبارک رهبری بزرگ همچون ابر رحمتی بر سر ما گسترده است، در رخوت و غفلت برخی مدیران مان، عده ایی در آغوش شبکه های رنگارنگ شهر فرنگ فرو می روند و کسانی هم، ژست افتخارشان، آلبوم عکس های یادگاری مهمانی های اغیار است.
آقا ابراهیم
کاش آوینی و منتقدانی چون آوینی زنده بودند. کاش آوینی می بود و امروز بانگ اعتراض ش را بر سر هنر مرده این دیار می زد. هنر خنثی، عافیت طلب و آلوده.
باور کنیم که مدیریت فرهنگی در ادوار مختلف، به دلیل فقدان استراتژی روشن فرهنگی، ظرفیت های بسیاری را در سینما معطل گذاشته و صرفا به امور روزمره بسنده کرده است. و از این روست، که ما از مولفه ها، شاخص ها و ایده ال های فرهنگی دور شده ایم و خود را به روزمرگی مشغول ساخته ایم.
واقعا کشوری دیگر با این اقیانوسی از ارزش های انسانی و الهی و گوهر تابناک فرهنگی چه می کرد؟ هنوز تلویزیون ما روایت جنگ های جهانی اول و دوم را پخش می کنند ولی هنرمندان ما، از جنگی که هم اکنون در آنیم، جنگی که دامن منطقه را شعله ور ساخته و پیامدهایش در حال گسترش است غافلند و دکان داری هنر را می کنند و مسئولان ما خواب زده تر از هر زمانی. و با ساده انگاری و بی توجهی مفرط از کنار گنجینه عظیم دفاع مقدس و فرهنگ مقاومت که همه پویایی ملی ما به آن وابسته است سرخوش و خوشحال می گذرند و دلشان خوش است که چند حکایت و هجو تصویری و طنز های آبکی سال با اقبال عامه روبرو شده است. خوب گفته ای: چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ مسئولان سمت شمال می ایستند، در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند. در این میان، اگر دغدغه و دلسوزی چند عزیز در نهادهای ارزشی نمی بود شاید، حتی، یک اثر ارزشمند و استراتژیک هم برای نمونه نمی داشتیم.
ابراهیم عزیز
در صحنه بمان و محافظ فرهنگ، غرور و آرمان شهدا باش. نگذار بی انگیزه ات کنند. نگذار که از صحنه خارج ات کنند. شاهراهی که امروز تا ژرفای خاورمیانه را در نوردیده به دیده بانان و محافظانی چون تو نیاز دارد. باور کنیم که سینمای ما، گرفتار نوعی الیناسیون غربی شده است. ویروسی که موریانه وار، ریشه فرهنگ و منافع ملی ما را می خورد. در این وانفسا، مام میهن فرزندان صالح و غیور را به کمک می خواند. پس با افتخار بمان و نگذار موج های مرده تو را به حاشیه بکشند.
فرهنگ اصیل، انسانی و ناب ما، سال هاست که در میان چرخه باطل غفلت ها، ندانم کاری ها، خودباختگی ها و عافیت طلبی ها و دنیاگرایی ها در مرز فراموشی است و ملموس ترین نشانه های نفوذ فرهنگی را امروز شاهدیم که بسیاری از آن در سینما سر در آوردند و نیز، از سینما سر بر آوردند. مبادا روزی که جای خالی شماها را، هنرمندانی پر کنند که نه به ایمان و نه به آرمان پایبندند.
در میدان بمان و پرچم دار شهیدان باش و پیام رسان فرهنگ و هنری باش که امروز از برکت آن، بلاد اسلامی و جهان اسلام سربلند است. باور کن کم داریم هنرمندانی که دلتنگ آن روزها - خالصترین روزها و شفافترین لحظههای تاریخ باشند.
هنوز دورهات تمام نشده است.
بمان مربی. دورهات تازه آغاز شده است ...»نامه دبیر جشنواره فیلم مقاومت به حاتمی کیا/ بمان مربی دوره ات تازه شروع شده
فرهنگ > سینما - حمد خزاعی، دبیر جشنوارهی فیلم مقاومت خطاب به ابراهیم حاتمیکیا نامه نوشت.
به گزارش خبرگزاری خبرآلاین، خزاعی در متن این نامه با تیتر «با افتخار بمان، نگذار موجهای مرده تو را به حاشیه بکشند» آورده است:
«آقا ابراهیم
وقتی به سرزمین پر از عشق و اعجاز، به خاک شهیدان، به ذره ذره زمینهای سوخته خوزستان، به قله باشکوه دماوند، به حاج قاسم، و لحظه لحظه غیرت مردان و زنان سرزمینم، به تو، و به قهرمانانی چون تو نگاه میکنم، احساس غرور میکنم. هنرمندانی که شهیدوار، از جانشان بر هنرشان میگذارند. و مهم نیست که عدهایی هنوز، با این حجم افتخار، ولع کسب مدال و افتخار در غرب را در سر میپرورانند. تو به حق فرزند زمانه خویشی و همچون دیدهبانی که دورها را رصد میکند. مگر در عصر هجمه و نفوذ، در غرقابه مادیت، منیّت و روزمرگی، چند فیلمساز و هنرمندمان فرزند زمانه خویشاند؟
درست است که فیلمسازان بسیاری داریم که طی این سالها و هنوز، دارند فیلم جنگی میسازند. خاطرهنگاری دفاع مقدس را میکنند. فیلمسازان متعهدند و پایبند ایمان و آرمانشان هستند، اما فیلم جنگی ساختن کجا و فرزند زمانه خویش بودن کجا؟ متاسفانه، بسیاریشان، درک درستی از زمانه خویش ندارند؟ درکی از جایگاه و موقعیت خویش در تاریخ و این زمان.
شکی نیست که سوریه، عراق، لبنان، بحرین، یمن، و جای جای این کره خاکی امروز میدان کارزار است. شکی نیست که نبرد حق و باطل در تازه ترین جلوه اش میان حقیقت و دروغ در جریان است. در سویی لشگریان جرار استکبار با تحریف دین خدا ایستاده اند تا بن دندان مسلح به تزویر و سلاح و در دیگر سو، مدافعان حرم. شیفتگان حقیقت، مریدان ولایت و عدالت
اما ابراهیم عزیز
ما در سوریه نیاز به سرداران فرهنگی نداریم، نیاز به سرداران و افتخارآفرینان نظامی داریم که مشتاقان این وادی بی شمار و بسیارند. ولی اینجا کارزار دیگری است. عرصه فرهنگ آوردگاه دیگریست. جنگ نرم نابرابری برپاست. در این کارزار نه به سرداران نظامی که به سرداران فرهنگی نیاز است. مرصاد فرهنگی در مقیاسی بزرگ تر در جریان است و فرزندان انقلاب و جنگ به شماها نیاز دارند. هنرمندان سرزمین ما و امثال تو که مشعلدار این راهید و چند گام پیش تر، افق را نشان نسلمان می دهید. باید بجنگید و بمانید. همین جا. در قلب و متن جریان و خیبری بمانید و ادامه بدهید.
درست است که در مسائل فرهنگی و سینمای امروز نسل جدیدی از سینماگران پرانرژی و مستعد در راه است. فیلمسازان جوان و جوانان با استعداد زیادی داریم. اما، متاسفانه، گویی، در فضای تاریک و بی چراغ رها شده اند. فرمانده ندارند. پس بمانید و فرماندهی کنید. همچنان که تاکنون، در بزنگاه های تاریخ معاصر و در پیچ های حساس در میدان حاضر بوده اید. در صحنه باشید و تا وقتی در صحنه ای دلمان قرص است. نسل مان به مردانی تکیه دارد که راوی شهیدند. راوی غرور و غیرت، سالک مکتب شهدا هستند نه سالکان مکتب خانه غرب.
حاتمی کیای عزیز
نگرانیم. در همین سال سینمایی که داریم سپری میکنیم، دیدیم فیلمهایی که لبریز از هنر، انرژی و استعداد هستند، سرشار از تکنیک، دیالوگ و روایت است؛ اما هیچگاه، وقتی از سالن بیرون میآیی بغض رهایت نمیکند و قلبت به درد میآید. وقتی میبینی فیلمساز جوانی ناباورانه، در فضای سرمستانه تکنیک و بازی و ریتم و روایت و سینما، چوب حراج بر سر غیرت مان می زند و گلوی شرف و غیرتی را که شهیدان این خاک جان شان را برایش داده اند می برد و در این هیاهوی پرهیجان و شوی اغفال کننده متاسفانه، حتی دلسوزان و غیرتمندان هم از فرط گرفتاری ها و روزمرگی ها از درک و فهم آن عاجزند، باور دارم که ما همچنان، بیش از هر زمانی به سرداران فرهنگی چون تو نیاز داریم. درست همین جا.
آقا ابراهیم
جشنوارهها میآیند و می روند. آنچه بر جای می ماند آثار ماست که فردا در ازای آن بازخواست می شویم. زرق و برق ها، تندیس ها و جایزه جشنواره ها فراموش می شوند. مهم این است که به عنوان هنرمند تا چه اندازه در مسیر فرهنگ و هنر متعالی گام بر داشته ایم؛ و چه سخت است در این عرصه، کسانی که آثار را ارزش گذاری و داوری می کنند که با انتخابی اشتباه جریانی را رقم خواهند زد که باید فردا پاسخگوی وجدان خویش و شهدا باشند.
در نبرد با کفر، تحجر، جهل و داعش مرزها روشن است. جغرافیای دشمن معلوم است. موضع و جبهه آشکار است اما در کارزار فرهنگی و در نبرد با نظام سلطه که با استراتژی نفوذ تا ژرفای اندیشه ها و عاطفه ها دست درازی کرده، فضا بس ناجوانمردانه آلوده و وارونه است - تا نشان سم اسبت گم کنند/ ترکمن ها نعل را وارونه زن
یاد سئوالی که طی این سال ها فریاد زدی می افتم: ما داریم کجا می رویم؟ زمانی و هنوز، شهدا رفته اند تا آئینه غیرت این ملت لکه دار نشود ولی امروز در سینمای ما - در گستره ای که چراغ شهیدان هنوز، نورافشانی می کند برخی سینماگران ما غافل از درک درست رسالت خویش غیرت را قی می کنند و سرزمین شهیدان را به "سگدونی"تشبیه می کند و تصویر گندابی پر از لجن، نکبت و پلشتی را بی ذره ای زیبایی به رخ مان می کشند. تحقیر ناموس، ملیت، غیرت، عزت و شرافت دختر، زن، مادر، برادر ایرانی در بعضی از این فیلم ها، فاجعه آمیز و نفرت انگیز است. نمایش خانه ای آکنده از سیاهی، پلشتی، فقر، ذلت و ... آثاری که به عینه احتضار فضیلت هستند.
روزگاری کسب روزی حلال مهم بود و اینکه رزق مان از کجا می آید ولی امروز در فوران ماتریالسیم و زیاده خواهی ها، برای بسیاری از شبه هنرمندان مهم نیست نان شان به چه قیمتی حاصل می شود و برایشان مهم نیست با ارائه شنیع ترین شوخی های جنسی، هرزه گی های کلامی، جوک های خارج از رویه و عرف خانواده و جامعه و با حراج کردن شرف، اخلاق و نجابت در سودای ثروت اند، آثاری که حتی، شاید شرم داشته باشند خانواده های خودشان هم آن را تماشا کنند. دردا و دریغا... که مسئولان فرهنگی و سینمایی ما در طی این سال ها، غرقه در کیف و هذیان، باد به غبغب می اندازند و پز آمار فستیوال های فرنگی را جار می زنند.
ابراهیم عزیز
ای دیدهبان هنر انقلاب، در جایی گفتهای: احساس میکنم عقب افتادهام.
نه برادر. تو عقب نیفتادهای. این حوزه فرهنگ ماست که عقب افتاده است و بعضی از سینماگران هستند که در جا زدهاند و غفلت مسئولین و متولیان فرهنگی این روند را تا هنوز هم، تشدید میکند و کار به جایی رسیده که قافله سالار انقلاب هم از فضای فرهنگی نگران است و شب ها خوابش نمی برد.
تو صبور و مقاوم در وسط میدان ایستاده ای با پرچمی در اهتزاز و افقی روشن با انبوهی از نشان ها، یادگارها و پیام شهیدان و ققنوس وار ایستاده ای. بی شک، صیانت از ناموس، فرهنگ و غیرت فرهنگی هم به مکانیسم های حفاظتی شدیدتر و سخت تری نیاز دارد و معتقدم شماها،"گیت اشعه ایکس عرصه فرهنگ و سینما"یید. همانی که مسئولان دغدغه اش را دارند ولی از امنیت قلمرو فرهنگ و هنر غافل شده اند.
چند تایی چون تو، همچنان، در کشاکش کشمکش های بیهوده دنیایی، در شبیخون هجمه های نفوذ دشمنان، شاهراه شهیدان را نشان مان می دهند و بی شمار هنرمندانی که قرار بود روزی وارثان شهدا باشند برخی بر پای ایمانشان لرزیدند، برخی در خلوت عافیت غنودند و البته، کمند مردانی چون تو، که ماندند بر سر قرار، مردانی که ره توشه از مکتب اسطوره های شهید این دیار گرفته اند. هرچند، در فضای آلوده و سیاست زده شهرمان، انزوای هنرمندان متعهد، چندان نشانه خوبی نیست. ولی خرسندیم که سایه مبارک رهبری بزرگ همچون ابر رحمتی بر سر ما گسترده است، در رخوت و غفلت برخی مدیران مان، عده ایی در آغوش شبکه های رنگارنگ شهر فرنگ فرو می روند و کسانی هم، ژست افتخارشان، آلبوم عکس های یادگاری مهمانی های اغیار است.
آقا ابراهیم
کاش آوینی و منتقدانی چون آوینی زنده بودند. کاش آوینی می بود و امروز بانگ اعتراض ش را بر سر هنر مرده این دیار می زد. هنر خنثی، عافیت طلب و آلوده.
باور کنیم که مدیریت فرهنگی در ادوار مختلف، به دلیل فقدان استراتژی روشن فرهنگی، ظرفیت های بسیاری را در سینما معطل گذاشته و صرفا به امور روزمره بسنده کرده است. و از این روست، که ما از مولفه ها، شاخص ها و ایده ال های فرهنگی دور شده ایم و خود را به روزمرگی مشغول ساخته ایم.
واقعا کشوری دیگر با این اقیانوسی از ارزش های انسانی و الهی و گوهر تابناک فرهنگی چه می کرد؟ هنوز تلویزیون ما روایت جنگ های جهانی اول و دوم را پخش می کنند ولی هنرمندان ما، از جنگی که هم اکنون در آنیم، جنگی که دامن منطقه را شعله ور ساخته و پیامدهایش در حال گسترش است غافلند و دکان داری هنر را می کنند و مسئولان ما خواب زده تر از هر زمانی. و با ساده انگاری و بی توجهی مفرط از کنار گنجینه عظیم دفاع مقدس و فرهنگ مقاومت که همه پویایی ملی ما به آن وابسته است سرخوش و خوشحال می گذرند و دلشان خوش است که چند حکایت و هجو تصویری و طنز های آبکی سال با اقبال عامه روبرو شده است. خوب گفته ای: چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ مسئولان سمت شمال می ایستند، در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند. در این میان، اگر دغدغه و دلسوزی چند عزیز در نهادهای ارزشی نمی بود شاید، حتی، یک اثر ارزشمند و استراتژیک هم برای نمونه نمی داشتیم.
ابراهیم عزیز
در صحنه بمان و محافظ فرهنگ، غرور و آرمان شهدا باش. نگذار بی انگیزه ات کنند. نگذار که از صحنه خارج ات کنند. شاهراهی که امروز تا ژرفای خاورمیانه را در نوردیده به دیده بانان و محافظانی چون تو نیاز دارد. باور کنیم که سینمای ما، گرفتار نوعی الیناسیون غربی شده است. ویروسی که موریانه وار، ریشه فرهنگ و منافع ملی ما را می خورد. در این وانفسا، مام میهن فرزندان صالح و غیور را به کمک می خواند. پس با افتخار بمان و نگذار موج های مرده تو را به حاشیه بکشند.
فرهنگ اصیل، انسانی و ناب ما، سال هاست که در میان چرخه باطل غفلت ها، ندانم کاری ها، خودباختگی ها و عافیت طلبی ها و دنیاگرایی ها در مرز فراموشی است و ملموس ترین نشانه های نفوذ فرهنگی را امروز شاهدیم که بسیاری از آن در سینما سر در آوردند و نیز، از سینما سر بر آوردند. مبادا روزی که جای خالی شماها را، هنرمندانی پر کنند که نه به ایمان و نه به آرمان پایبندند.
در میدان بمان و پرچم دار شهیدان باش و پیام رسان فرهنگ و هنری باش که امروز از برکت آن، بلاد اسلامی و جهان اسلام سربلند است. باور کن کم داریم هنرمندانی که دلتنگ آن روزها - خالصترین روزها و شفافترین لحظههای تاریخ باشند.
هنوز دورهات تمام نشده است.
بمان مربی. دورهات تازه آغاز شده است ...»
خزاعی در متن این نامه با تیتر «با افتخار بمان، نگذار موجهای مرده تو را به حاشیه بکشند» آورده است:
«آقا ابراهیم
وقتی به سرزمین پر از عشق و اعجاز، به خاک شهیدان، به ذره ذره زمینهای سوخته خوزستان، به قله باشکوه دماوند، به حاج قاسم، و لحظه لحظه غیرت مردان و زنان سرزمینم، به تو، و به قهرمانانی چون تو نگاه میکنم، احساس غرور میکنم. هنرمندانی که شهیدوار، از جانشان بر هنرشان میگذارند. و مهم نیست که عدهایی هنوز، با این حجم افتخار، ولع کسب مدال و افتخار در غرب را در سر میپرورانند. تو به حق فرزند زمانه خویشی و همچون دیدهبانی که دورها را رصد میکند. مگر در عصر هجمه و نفوذ، در غرقابه مادیت، منیّت و روزمرگی، چند فیلمساز و هنرمندمان فرزند زمانه خویشاند؟
درست است که فیلمسازان بسیاری داریم که طی این سالها و هنوز، دارند فیلم جنگی میسازند. خاطرهنگاری دفاع مقدس را میکنند. فیلمسازان متعهدند و پایبند ایمان و آرمانشان هستند، اما فیلم جنگی ساختن کجا و فرزند زمانه خویش بودن کجا؟ متاسفانه، بسیاریشان، درک درستی از زمانه خویش ندارند؟ درکی از جایگاه و موقعیت خویش در تاریخ و این زمان.
شکی نیست که سوریه، عراق، لبنان، بحرین، یمن، و جای جای این کره خاکی امروز میدان کارزار است. شکی نیست که نبرد حق و باطل در تازه ترین جلوه اش میان حقیقت و دروغ در جریان است. در سویی لشگریان جرار استکبار با تحریف دین خدا ایستاده اند تا بن دندان مسلح به تزویر و سلاح و در دیگر سو، مدافعان حرم. شیفتگان حقیقت، مریدان ولایت و عدالت
اما ابراهیم عزیز
ما در سوریه نیاز به سرداران فرهنگی نداریم، نیاز به سرداران و افتخارآفرینان نظامی داریم که مشتاقان این وادی بی شمار و بسیارند. ولی اینجا کارزار دیگری است. عرصه فرهنگ آوردگاه دیگریست. جنگ نرم نابرابری برپاست. در این کارزار نه به سرداران نظامی که به سرداران فرهنگی نیاز است. مرصاد فرهنگی در مقیاسی بزرگ تر در جریان است و فرزندان انقلاب و جنگ به شماها نیاز دارند. هنرمندان سرزمین ما و امثال تو که مشعلدار این راهید و چند گام پیش تر، افق را نشان نسلمان می دهید. باید بجنگید و بمانید. همین جا. در قلب و متن جریان و خیبری بمانید و ادامه بدهید.
درست است که در مسائل فرهنگی و سینمای امروز نسل جدیدی از سینماگران پرانرژی و مستعد در راه است. فیلمسازان جوان و جوانان با استعداد زیادی داریم. اما، متاسفانه، گویی، در فضای تاریک و بی چراغ رها شده اند. فرمانده ندارند. پس بمانید و فرماندهی کنید. همچنان که تاکنون، در بزنگاه های تاریخ معاصر و در پیچ های حساس در میدان حاضر بوده اید. در صحنه باشید و تا وقتی در صحنه ای دلمان قرص است. نسل مان به مردانی تکیه دارد که راوی شهیدند. راوی غرور و غیرت، سالک مکتب شهدا هستند نه سالکان مکتب خانه غرب.
حاتمی کیای عزیز
نگرانیم. در همین سال سینمایی که داریم سپری میکنیم، دیدیم فیلمهایی که لبریز از هنر، انرژی و استعداد هستند، سرشار از تکنیک، دیالوگ و روایت است؛ اما هیچگاه، وقتی از سالن بیرون میآیی بغض رهایت نمیکند و قلبت به درد میآید. وقتی میبینی فیلمساز جوانی ناباورانه، در فضای سرمستانه تکنیک و بازی و ریتم و روایت و سینما، چوب حراج بر سر غیرت مان می زند و گلوی شرف و غیرتی را که شهیدان این خاک جان شان را برایش داده اند می برد و در این هیاهوی پرهیجان و شوی اغفال کننده متاسفانه، حتی دلسوزان و غیرتمندان هم از فرط گرفتاری ها و روزمرگی ها از درک و فهم آن عاجزند، باور دارم که ما همچنان، بیش از هر زمانی به سرداران فرهنگی چون تو نیاز داریم. درست همین جا.
آقا ابراهیم
جشنوارهها میآیند و می روند. آنچه بر جای می ماند آثار ماست که فردا در ازای آن بازخواست می شویم. زرق و برق ها، تندیس ها و جایزه جشنواره ها فراموش می شوند. مهم این است که به عنوان هنرمند تا چه اندازه در مسیر فرهنگ و هنر متعالی گام بر داشته ایم؛ و چه سخت است در این عرصه، کسانی که آثار را ارزش گذاری و داوری می کنند که با انتخابی اشتباه جریانی را رقم خواهند زد که باید فردا پاسخگوی وجدان خویش و شهدا باشند.
در نبرد با کفر، تحجر، جهل و داعش مرزها روشن است. جغرافیای دشمن معلوم است. موضع و جبهه آشکار است اما در کارزار فرهنگی و در نبرد با نظام سلطه که با استراتژی نفوذ تا ژرفای اندیشه ها و عاطفه ها دست درازی کرده، فضا بس ناجوانمردانه آلوده و وارونه است - تا نشان سم اسبت گم کنند/ ترکمن ها نعل را وارونه زن
یاد سئوالی که طی این سال ها فریاد زدی می افتم: ما داریم کجا می رویم؟ زمانی و هنوز، شهدا رفته اند تا آئینه غیرت این ملت لکه دار نشود ولی امروز در سینمای ما - در گستره ای که چراغ شهیدان هنوز، نورافشانی می کند برخی سینماگران ما غافل از درک درست رسالت خویش غیرت را قی می کنند و سرزمین شهیدان را به "سگدونی"تشبیه می کند و تصویر گندابی پر از لجن، نکبت و پلشتی را بی ذره ای زیبایی به رخ مان می کشند. تحقیر ناموس، ملیت، غیرت، عزت و شرافت دختر، زن، مادر، برادر ایرانی در بعضی از این فیلم ها، فاجعه آمیز و نفرت انگیز است. نمایش خانه ای آکنده از سیاهی، پلشتی، فقر، ذلت و ... آثاری که به عینه احتضار فضیلت هستند.
روزگاری کسب روزی حلال مهم بود و اینکه رزق مان از کجا می آید ولی امروز در فوران ماتریالسیم و زیاده خواهی ها، برای بسیاری از شبه هنرمندان مهم نیست نان شان به چه قیمتی حاصل می شود و برایشان مهم نیست با ارائه شنیع ترین شوخی های جنسی، هرزه گی های کلامی، جوک های خارج از رویه و عرف خانواده و جامعه و با حراج کردن شرف، اخلاق و نجابت در سودای ثروت اند، آثاری که حتی، شاید شرم داشته باشند خانواده های خودشان هم آن را تماشا کنند. دردا و دریغا... که مسئولان فرهنگی و سینمایی ما در طی این سال ها، غرقه در کیف و هذیان، باد به غبغب می اندازند و پز آمار فستیوال های فرنگی را جار می زنند.
ابراهیم عزیز
ای دیدهبان هنر انقلاب، در جایی گفتهای: احساس میکنم عقب افتادهام.
نه برادر. تو عقب نیفتادهای. این حوزه فرهنگ ماست که عقب افتاده است و بعضی از سینماگران هستند که در جا زدهاند و غفلت مسئولین و متولیان فرهنگی این روند را تا هنوز هم، تشدید میکند و کار به جایی رسیده که قافله سالار انقلاب هم از فضای فرهنگی نگران است و شب ها خوابش نمی برد.
تو صبور و مقاوم در وسط میدان ایستاده ای با پرچمی در اهتزاز و افقی روشن با انبوهی از نشان ها، یادگارها و پیام شهیدان و ققنوس وار ایستاده ای. بی شک، صیانت از ناموس، فرهنگ و غیرت فرهنگی هم به مکانیسم های حفاظتی شدیدتر و سخت تری نیاز دارد و معتقدم شماها،"گیت اشعه ایکس عرصه فرهنگ و سینما"یید. همانی که مسئولان دغدغه اش را دارند ولی از امنیت قلمرو فرهنگ و هنر غافل شده اند.
چند تایی چون تو، همچنان، در کشاکش کشمکش های بیهوده دنیایی، در شبیخون هجمه های نفوذ دشمنان، شاهراه شهیدان را نشان مان می دهند و بی شمار هنرمندانی که قرار بود روزی وارثان شهدا باشند برخی بر پای ایمانشان لرزیدند، برخی در خلوت عافیت غنودند و البته، کمند مردانی چون تو، که ماندند بر سر قرار، مردانی که ره توشه از مکتب اسطوره های شهید این دیار گرفته اند. هرچند، در فضای آلوده و سیاست زده شهرمان، انزوای هنرمندان متعهد، چندان نشانه خوبی نیست. ولی خرسندیم که سایه مبارک رهبری بزرگ همچون ابر رحمتی بر سر ما گسترده است، در رخوت و غفلت برخی مدیران مان، عده ایی در آغوش شبکه های رنگارنگ شهر فرنگ فرو می روند و کسانی هم، ژست افتخارشان، آلبوم عکس های یادگاری مهمانی های اغیار است.
آقا ابراهیم
کاش آوینی و منتقدانی چون آوینی زنده بودند. کاش آوینی می بود و امروز بانگ اعتراض ش را بر سر هنر مرده این دیار می زد. هنر خنثی، عافیت طلب و آلوده.
باور کنیم که مدیریت فرهنگی در ادوار مختلف، به دلیل فقدان استراتژی روشن فرهنگی، ظرفیت های بسیاری را در سینما معطل گذاشته و صرفا به امور روزمره بسنده کرده است. و از این روست، که ما از مولفه ها، شاخص ها و ایده ال های فرهنگی دور شده ایم و خود را به روزمرگی مشغول ساخته ایم.
واقعا کشوری دیگر با این اقیانوسی از ارزش های انسانی و الهی و گوهر تابناک فرهنگی چه می کرد؟ هنوز تلویزیون ما روایت جنگ های جهانی اول و دوم را پخش می کنند ولی هنرمندان ما، از جنگی که هم اکنون در آنیم، جنگی که دامن منطقه را شعله ور ساخته و پیامدهایش در حال گسترش است غافلند و دکان داری هنر را می کنند و مسئولان ما خواب زده تر از هر زمانی. و با ساده انگاری و بی توجهی مفرط از کنار گنجینه عظیم دفاع مقدس و فرهنگ مقاومت که همه پویایی ملی ما به آن وابسته است سرخوش و خوشحال می گذرند و دلشان خوش است که چند حکایت و هجو تصویری و طنز های آبکی سال با اقبال عامه روبرو شده است. خوب گفته ای: چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ مسئولان سمت شمال می ایستند، در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند. در این میان، اگر دغدغه و دلسوزی چند عزیز در نهادهای ارزشی نمی بود شاید، حتی، یک اثر ارزشمند و استراتژیک هم برای نمونه نمی داشتیم.
ابراهیم عزیز
در صحنه بمان و محافظ فرهنگ، غرور و آرمان شهدا باش. نگذار بی انگیزه ات کنند. نگذار که از صحنه خارج ات کنند. شاهراهی که امروز تا ژرفای خاورمیانه را در نوردیده به دیده بانان و محافظانی چون تو نیاز دارد. باور کنیم که سینمای ما، گرفتار نوعی الیناسیون غربی شده است. ویروسی که موریانه وار، ریشه فرهنگ و منافع ملی ما را می خورد. در این وانفسا، مام میهن فرزندان صالح و غیور را به کمک می خواند. پس با افتخار بمان و نگذار موج های مرده تو را به حاشیه بکشند.
فرهنگ اصیل، انسانی و ناب ما، سال هاست که در میان چرخه باطل غفلت ها، ندانم کاری ها، خودباختگی ها و عافیت طلبی ها و دنیاگرایی ها در مرز فراموشی است و ملموس ترین نشانه های نفوذ فرهنگی را امروز شاهدیم که بسیاری از آن در سینما سر در آوردند و نیز، از سینما سر بر آوردند. مبادا روزی که جای خالی شماها را، هنرمندانی پر کنند که نه به ایمان و نه به آرمان پایبندند.
در میدان بمان و پرچم دار شهیدان باش و پیام رسان فرهنگ و هنری باش که امروز از برکت آن، بلاد اسلامی و جهان اسلام سربلند است. باور کن کم داریم هنرمندانی که دلتنگ آن روزها - خالصترین روزها و شفافترین لحظههای تاریخ باشند.
هنوز دورهات تمام نشده است.
بمان مربی. دورهات تازه آغاز شده است ...»نامه دبیر جشنواره فیلم مقاومت به حاتمی کیا/ بمان مربی دوره ات تازه شروع شده
فرهنگ > سینما - حمد خزاعی، دبیر جشنوارهی فیلم مقاومت خطاب به ابراهیم حاتمیکیا نامه نوشت.
به گزارش خبرگزاری خبرآلاین، خزاعی در متن این نامه با تیتر «با افتخار بمان، نگذار موجهای مرده تو را به حاشیه بکشند» آورده است:
«آقا ابراهیم
وقتی به سرزمین پر از عشق و اعجاز، به خاک شهیدان، به ذره ذره زمینهای سوخته خوزستان، به قله باشکوه دماوند، به حاج قاسم، و لحظه لحظه غیرت مردان و زنان سرزمینم، به تو، و به قهرمانانی چون تو نگاه میکنم، احساس غرور میکنم. هنرمندانی که شهیدوار، از جانشان بر هنرشان میگذارند. و مهم نیست که عدهایی هنوز، با این حجم افتخار، ولع کسب مدال و افتخار در غرب را در سر میپرورانند. تو به حق فرزند زمانه خویشی و همچون دیدهبانی که دورها را رصد میکند. مگر در عصر هجمه و نفوذ، در غرقابه مادیت، منیّت و روزمرگی، چند فیلمساز و هنرمندمان فرزند زمانه خویشاند؟
درست است که فیلمسازان بسیاری داریم که طی این سالها و هنوز، دارند فیلم جنگی میسازند. خاطرهنگاری دفاع مقدس را میکنند. فیلمسازان متعهدند و پایبند ایمان و آرمانشان هستند، اما فیلم جنگی ساختن کجا و فرزند زمانه خویش بودن کجا؟ متاسفانه، بسیاریشان، درک درستی از زمانه خویش ندارند؟ درکی از جایگاه و موقعیت خویش در تاریخ و این زمان.
شکی نیست که سوریه، عراق، لبنان، بحرین، یمن، و جای جای این کره خاکی امروز میدان کارزار است. شکی نیست که نبرد حق و باطل در تازه ترین جلوه اش میان حقیقت و دروغ در جریان است. در سویی لشگریان جرار استکبار با تحریف دین خدا ایستاده اند تا بن دندان مسلح به تزویر و سلاح و در دیگر سو، مدافعان حرم. شیفتگان حقیقت، مریدان ولایت و عدالت
اما ابراهیم عزیز
ما در سوریه نیاز به سرداران فرهنگی نداریم، نیاز به سرداران و افتخارآفرینان نظامی داریم که مشتاقان این وادی بی شمار و بسیارند. ولی اینجا کارزار دیگری است. عرصه فرهنگ آوردگاه دیگریست. جنگ نرم نابرابری برپاست. در این کارزار نه به سرداران نظامی که به سرداران فرهنگی نیاز است. مرصاد فرهنگی در مقیاسی بزرگ تر در جریان است و فرزندان انقلاب و جنگ به شماها نیاز دارند. هنرمندان سرزمین ما و امثال تو که مشعلدار این راهید و چند گام پیش تر، افق را نشان نسلمان می دهید. باید بجنگید و بمانید. همین جا. در قلب و متن جریان و خیبری بمانید و ادامه بدهید.
درست است که در مسائل فرهنگی و سینمای امروز نسل جدیدی از سینماگران پرانرژی و مستعد در راه است. فیلمسازان جوان و جوانان با استعداد زیادی داریم. اما، متاسفانه، گویی، در فضای تاریک و بی چراغ رها شده اند. فرمانده ندارند. پس بمانید و فرماندهی کنید. همچنان که تاکنون، در بزنگاه های تاریخ معاصر و در پیچ های حساس در میدان حاضر بوده اید. در صحنه باشید و تا وقتی در صحنه ای دلمان قرص است. نسل مان به مردانی تکیه دارد که راوی شهیدند. راوی غرور و غیرت، سالک مکتب شهدا هستند نه سالکان مکتب خانه غرب.
حاتمی کیای عزیز
نگرانیم. در همین سال سینمایی که داریم سپری میکنیم، دیدیم فیلمهایی که لبریز از هنر، انرژی و استعداد هستند، سرشار از تکنیک، دیالوگ و روایت است؛ اما هیچگاه، وقتی از سالن بیرون میآیی بغض رهایت نمیکند و قلبت به درد میآید. وقتی میبینی فیلمساز جوانی ناباورانه، در فضای سرمستانه تکنیک و بازی و ریتم و روایت و سینما، چوب حراج بر سر غیرت مان می زند و گلوی شرف و غیرتی را که شهیدان این خاک جان شان را برایش داده اند می برد و در این هیاهوی پرهیجان و شوی اغفال کننده متاسفانه، حتی دلسوزان و غیرتمندان هم از فرط گرفتاری ها و روزمرگی ها از درک و فهم آن عاجزند، باور دارم که ما همچنان، بیش از هر زمانی به سرداران فرهنگی چون تو نیاز داریم. درست همین جا.
آقا ابراهیم
جشنوارهها میآیند و می روند. آنچه بر جای می ماند آثار ماست که فردا در ازای آن بازخواست می شویم. زرق و برق ها، تندیس ها و جایزه جشنواره ها فراموش می شوند. مهم این است که به عنوان هنرمند تا چه اندازه در مسیر فرهنگ و هنر متعالی گام بر داشته ایم؛ و چه سخت است در این عرصه، کسانی که آثار را ارزش گذاری و داوری می کنند که با انتخابی اشتباه جریانی را رقم خواهند زد که باید فردا پاسخگوی وجدان خویش و شهدا باشند.
در نبرد با کفر، تحجر، جهل و داعش مرزها روشن است. جغرافیای دشمن معلوم است. موضع و جبهه آشکار است اما در کارزار فرهنگی و در نبرد با نظام سلطه که با استراتژی نفوذ تا ژرفای اندیشه ها و عاطفه ها دست درازی کرده، فضا بس ناجوانمردانه آلوده و وارونه است - تا نشان سم اسبت گم کنند/ ترکمن ها نعل را وارونه زن
یاد سئوالی که طی این سال ها فریاد زدی می افتم: ما داریم کجا می رویم؟ زمانی و هنوز، شهدا رفته اند تا آئینه غیرت این ملت لکه دار نشود ولی امروز در سینمای ما - در گستره ای که چراغ شهیدان هنوز، نورافشانی می کند برخی سینماگران ما غافل از درک درست رسالت خویش غیرت را قی می کنند و سرزمین شهیدان را به "سگدونی"تشبیه می کند و تصویر گندابی پر از لجن، نکبت و پلشتی را بی ذره ای زیبایی به رخ مان می کشند. تحقیر ناموس، ملیت، غیرت، عزت و شرافت دختر، زن، مادر، برادر ایرانی در بعضی از این فیلم ها، فاجعه آمیز و نفرت انگیز است. نمایش خانه ای آکنده از سیاهی، پلشتی، فقر، ذلت و ... آثاری که به عینه احتضار فضیلت هستند.
روزگاری کسب روزی حلال مهم بود و اینکه رزق مان از کجا می آید ولی امروز در فوران ماتریالسیم و زیاده خواهی ها، برای بسیاری از شبه هنرمندان مهم نیست نان شان به چه قیمتی حاصل می شود و برایشان مهم نیست با ارائه شنیع ترین شوخی های جنسی، هرزه گی های کلامی، جوک های خارج از رویه و عرف خانواده و جامعه و با حراج کردن شرف، اخلاق و نجابت در سودای ثروت اند، آثاری که حتی، شاید شرم داشته باشند خانواده های خودشان هم آن را تماشا کنند. دردا و دریغا... که مسئولان فرهنگی و سینمایی ما در طی این سال ها، غرقه در کیف و هذیان، باد به غبغب می اندازند و پز آمار فستیوال های فرنگی را جار می زنند.
ابراهیم عزیز
ای دیدهبان هنر انقلاب، در جایی گفتهای: احساس میکنم عقب افتادهام.
نه برادر. تو عقب نیفتادهای. این حوزه فرهنگ ماست که عقب افتاده است و بعضی از سینماگران هستند که در جا زدهاند و غفلت مسئولین و متولیان فرهنگی این روند را تا هنوز هم، تشدید میکند و کار به جایی رسیده که قافله سالار انقلاب هم از فضای فرهنگی نگران است و شب ها خوابش نمی برد.
تو صبور و مقاوم در وسط میدان ایستاده ای با پرچمی در اهتزاز و افقی روشن با انبوهی از نشان ها، یادگارها و پیام شهیدان و ققنوس وار ایستاده ای. بی شک، صیانت از ناموس، فرهنگ و غیرت فرهنگی هم به مکانیسم های حفاظتی شدیدتر و سخت تری نیاز دارد و معتقدم شماها،"گیت اشعه ایکس عرصه فرهنگ و سینما"یید. همانی که مسئولان دغدغه اش را دارند ولی از امنیت قلمرو فرهنگ و هنر غافل شده اند.
چند تایی چون تو، همچنان، در کشاکش کشمکش های بیهوده دنیایی، در شبیخون هجمه های نفوذ دشمنان، شاهراه شهیدان را نشان مان می دهند و بی شمار هنرمندانی که قرار بود روزی وارثان شهدا باشند برخی بر پای ایمانشان لرزیدند، برخی در خلوت عافیت غنودند و البته، کمند مردانی چون تو، که ماندند بر سر قرار، مردانی که ره توشه از مکتب اسطوره های شهید این دیار گرفته اند. هرچند، در فضای آلوده و سیاست زده شهرمان، انزوای هنرمندان متعهد، چندان نشانه خوبی نیست. ولی خرسندیم که سایه مبارک رهبری بزرگ همچون ابر رحمتی بر سر ما گسترده است، در رخوت و غفلت برخی مدیران مان، عده ایی در آغوش شبکه های رنگارنگ شهر فرنگ فرو می روند و کسانی هم، ژست افتخارشان، آلبوم عکس های یادگاری مهمانی های اغیار است.
آقا ابراهیم
کاش آوینی و منتقدانی چون آوینی زنده بودند. کاش آوینی می بود و امروز بانگ اعتراض ش را بر سر هنر مرده این دیار می زد. هنر خنثی، عافیت طلب و آلوده.
باور کنیم که مدیریت فرهنگی در ادوار مختلف، به دلیل فقدان استراتژی روشن فرهنگی، ظرفیت های بسیاری را در سینما معطل گذاشته و صرفا به امور روزمره بسنده کرده است. و از این روست، که ما از مولفه ها، شاخص ها و ایده ال های فرهنگی دور شده ایم و خود را به روزمرگی مشغول ساخته ایم.
واقعا کشوری دیگر با این اقیانوسی از ارزش های انسانی و الهی و گوهر تابناک فرهنگی چه می کرد؟ هنوز تلویزیون ما روایت جنگ های جهانی اول و دوم را پخش می کنند ولی هنرمندان ما، از جنگی که هم اکنون در آنیم، جنگی که دامن منطقه را شعله ور ساخته و پیامدهایش در حال گسترش است غافلند و دکان داری هنر را می کنند و مسئولان ما خواب زده تر از هر زمانی. و با ساده انگاری و بی توجهی مفرط از کنار گنجینه عظیم دفاع مقدس و فرهنگ مقاومت که همه پویایی ملی ما به آن وابسته است سرخوش و خوشحال می گذرند و دلشان خوش است که چند حکایت و هجو تصویری و طنز های آبکی سال با اقبال عامه روبرو شده است. خوب گفته ای: چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ مسئولان سمت شمال می ایستند، در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند. در این میان، اگر دغدغه و دلسوزی چند عزیز در نهادهای ارزشی نمی بود شاید، حتی، یک اثر ارزشمند و استراتژیک هم برای نمونه نمی داشتیم.
ابراهیم عزیز
در صحنه بمان و محافظ فرهنگ، غرور و آرمان شهدا باش. نگذار بی انگیزه ات کنند. نگذار که از صحنه خارج ات کنند. شاهراهی که امروز تا ژرفای خاورمیانه را در نوردیده به دیده بانان و محافظانی چون تو نیاز دارد. باور کنیم که سینمای ما، گرفتار نوعی الیناسیون غربی شده است. ویروسی که موریانه وار، ریشه فرهنگ و منافع ملی ما را می خورد. در این وانفسا، مام میهن فرزندان صالح و غیور را به کمک می خواند. پس با افتخار بمان و نگذار موج های مرده تو را به حاشیه بکشند.
فرهنگ اصیل، انسانی و ناب ما، سال هاست که در میان چرخه باطل غفلت ها، ندانم کاری ها، خودباختگی ها و عافیت طلبی ها و دنیاگرایی ها در مرز فراموشی است و ملموس ترین نشانه های نفوذ فرهنگی را امروز شاهدیم که بسیاری از آن در سینما سر در آوردند و نیز، از سینما سر بر آوردند. مبادا روزی که جای خالی شماها را، هنرمندانی پر کنند که نه به ایمان و نه به آرمان پایبندند.
در میدان بمان و پرچم دار شهیدان باش و پیام رسان فرهنگ و هنری باش که امروز از برکت آن، بلاد اسلامی و جهان اسلام سربلند است. باور کن کم داریم هنرمندانی که دلتنگ آن روزها - خالصترین روزها و شفافترین لحظههای تاریخ باشند.
هنوز دورهات تمام نشده است.
بمان مربی. دورهات تازه آغاز شده است ...»
پ
ارسال نظر