تارانتینو در میان تماشاگران فیلمش
هفته پیش برای تمامی هنر دوستانی که به قصد تماشای فیلم «هشت پر نفرت» وسترن جدید کوئن تین تاران تینو در تماشاخانه الاموی شهر آستین واقع در ایالت تگزاس آمریکا گرد آمده بودند، اتفاق بسیار غیر منتظرهای روی داد زیرا ناگهان در باز شد و آنها مقابل خود تارانتینو را دیدند که برای تماشای فیلم کنار آنها به آن سالن آمده بود.
وی را در این حضور ناگهانی رابرت رودریگز فیلمساز سرشناس مکزیکی و دوست و همکار گاه به گاه تارانتینو همراهی میکرد و کسی که از این حضور خبرساز بیش از همه خوشحال شد و پز آن را داد، «تیم لیگ» مالک مجتمع نمایشی الامو بود که رو به حاضران کرد و گفت: شما واقعاً آدمهای خوشبختی هستید زیرا خالق این داستان را روبروی خود میبینید.
خوشبختی مردم زمانی بیشتر شد که تارانتینو در پایان نمایش فیلم با آنها سخن گفت و متذکر شد که ابتدا میخواسته است این فیلم ادامهای بر «ژانگوی آزاد شده» وسترن سال ۲۰۱۲ وی باشد اما بعداً دیده که کاراکتر ژانگو به مشکل و سر بار اصلی این قصه تبدیل میشد و در نتیجه حذفش کرده است.
«هشت پر نفرت» (یا «هشت نفرت انگیز») هر چه باشد، فیلمی است که به سلیقه و خواست تارانتینو داستانش در ۶ فصل توضیح داده میشود و این نیز نشانه و نمونه دیگری از رویکرد این فیلمساز به نوع بیان و شیوه قصه گویی قدیمی در دنیای سینما است که شاید یک تعبیر اپیزودیک از روی آن صحیح نباشد اما بی گمان با تقسیم شدن قصه به چند بخش و فصل، تماشاگران را به عصر گذشته سینما و دهههای پیشین میبرد. در بخش اول مارکیز وارن با بازی ساموئل ال جکسون در حال انتقال پیکر ۳ مردی که برایشان جایزه تعیین شده بود به شهر ردراک که مرکز تلاقی و هدف و مقصد تمامی کاراکترها است، مشاهده میشود. او در دلیجانی که هدایت آن با مردی به نام اوبی است به سوی ردراک میرود و درون این دلیجان جان روت (کرت راسل) نیز دیزی دومرگ (جنیفر جیسن لی) را که یک خلافکار فراری است به سوی همان شهر هدایت میکند.
مرگ با سم
تارانتینو که هر یک از این شش فصل را به اسمی خاص نامگذاری کرده، در بخش دوم کریس منیکس (والتون گاگینز) را معرفی میکند و او مدعی است که به ردراک میآید تا پست کلانتری را در آنجا تحویل بگیرد. در بخش سوم با رستوران تحت مدیریت مینی آشنا میشویم که محل گردهمایی و استقرار مسافران فوق الذکر است. خبری از خود مینی نیست و یک مکزیکی به نام باب به مسافران میگوید که مینی برای دیدن مادرش به نزد وی رفته و رستوران را به دست او سپرده است. بخش چهارم که «دومرگ یک راز دارد» نامگذاری شده است، خصوصیات بیشتری از این چهره را رو میکند و همین طور از فردی که در قهوه جان روت و اوبی سم میریزد و پیش از آن که کسی به داد روت برسد وی توسط دومرگ که میخواهد به طور کامل از مرگ روت مطمئن شود، با شلیک گلولهای کشته میشود. وارن از راه میرسد و دومرگ را خلع سلاح میکند و کنار منیکس میایستد که کم مانده بود بر اثر آشامیدن سم مانند روت به ورطه مرگ فرو رود.
سکوت کن
بخش پنجم با عنوان «چهار مسافر» ورود باب، موبرای، کیج و جودی را به همان رستوران به تصویر میکشد و ایفای رل این کاراکترها با دیمین بیچیر، تیم روت، مایکل مدسن و چانینگ تاتوم است. در درگیری آنها با افراد حاضر در رستوران و بهتر بگوییم مسافرخانه همگان بجز اسمیترز پیر (بروسن درن) کشته میشوند و به اسمیترز هم میگویند اگر سکوت اختیار کند، زنده میماند وگرنه کار او هم تمام است.
زخمهای عمیق پابرجا
فرجام این داستان تازه تارانتینویی در بخش ششم است که نام «مرد سیاه، جهنم سفید» روی آن گذاشته شده و در آن منیکس و وارن با اینکه به شدت مجروح شدهاند دومرگ، کیج و موبرای را گروگان میگیرند. دومرگ دست بردار نیست و میگوید ۱۵ مرد دیگر وابسته به برادر وی در ردراک منتظر رسیدن کاروان هستند تا به قصد نجات وی هر جنبنده دیگری را نیست و نابود کنند. در درگیری پایانی فیلم کیج هم کشته میشود و دومرگ دستبندش را باز میکند اما منیکس به هوش میآید و با تیراندازی به سمت دومرگ او را مجروح میکند. در نمای پایانی منیکس و وارن در حالی دیده میشوند که از شجاعت روت حرف میزنند اما زخمهای عمیقشان خبر از مرگ قریب الوقوع آخرین نفرات باقی مانده در میان ۸ چهره پر نفرت میدهد. این واقعاً داستان و مجموعهای است که فقط حضور تاران تینو و داستان گویی منحصر به فرد او آن را مواجه و قابل قبول میکند و برای تماشاگران بسیار جالب میسازد.
ارسال نظر