نجات جوان محکوم به مرگ از چوبه دار
پسر جوانی که به خاطر قتل دوستش پای چوبهدار رفته بود، با رضایت اولیای دم از قصاص نجات پیدا کرد و به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
مأموران پلیس مهر سال ٨٤ باخبر شدند درگیری دو جوان در یک ساندویچفروشی به قتل یکی از آنها منجر شدهاست. وقتی پلیس در محل حضور یافت، فروشنده به پلیس گفت دو جوان را نمیشناسند و نمیداند چه اتفاقی بین آنها افتاد، فقط در یک لحظه دیده است که یکی از دو پسر جوان به سمت دیگری حمله کرده و به او یک ضربه چاقو زده است. او گفت: به محض اینکه دیدم چه اتفاقی افتاده است، بلافاصله به اورژانس خبر دادم و کمک خواستم، اما وقتی تکنسینها آمدند گفتند او جانش را از دست داده است.
به دستور بازپرس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات ادامه پیدا کرد. مأموران در بررسیهایی که انجام دادند متوجه شدند کسی که با مهرداد (مقتول) در ساندویچی حضور داشت آرش دوست چندین ساله او بود. وقتی مأموران به خانواده مهرداد خبر دادند چه اتفاقی افتاده است، یکی از اعضای خانواده او گفت: آرش و مهرداد با هم خیلی دوست بودند و مرتب با هم بیرون میرفتند، آن روز هم با هم بودند و ما نمیدانیم چه اتفاقی بین آنها افتاده است. وقتی مأموران به مقابل خانه آرش مراجعه کردند تا او را بازداشت کنند، مادرش گفت فرزندش از شهر خارج شده و به آنها نگفته کجا رفته است.
او گفت: پسرم توضیح نداد چه اتفاقی افتاده است، فقط به من گفت باید چند روزی به شهرستان برود و من هم از او خبر ندارم، تحقیقات مأموران برای بازداشت آرش به جایی نرسید و خانوادهاش هم همچنان از او بیاطلاع بودند تا اینکه مأموران پلیس شهرستان عسلویه به مأموران پلیس تهران خبر داد جوانی به نام آرش به آنها مراجعه کرده و گفته در تهران مرتکب قتل شده است. وقتی مأموران اظهارات متهم را بررسی کردند، متوجه شدند آرش همان کسی است که مهر سال ٨٤ جوانی را در تهران به قتل رسانده است.
با نیابت قضائی آرش به تهران منتقل و از او بازجویی شد. او در بازجوییهایی که در تهران انجام گرفت به قتل اعتراف کرد و گفت: من و مهرداد خیلی با هم دوست بودیم و رابطه خیلی خوبی هم داشتیم، روز حادثه برای خوردن ساندویچ به یک ساندویچ فروشی رفتیم و داشتیم غذا میخوردیم و با هم شوخی میکردیم که یکباره مهرداد عصبانی شد. از شوخیای که کردم ناراحت شده بود. وقتی او با من عصبانی برخورد کرد من هم ناراحت شدم و با هم درگیر شدیم. یکباره از شدت عصبانیت چاقویی درآوردم و وقتی او به من حمله کرد من هم او را زدم.
متهم ادامه داد: بعد هم فرار کردم. نمیدانستم مهرداد مرده. فکر میکردم زخمی شده است و با خودم گفتم اگر مدتی از تهران دور شوم و بعد از خوبشدن مهرداد بیایم، او هم ناراحتیاش برطرف شده است و آشتی میکنیم، اما بعد شنیدم او فوت کرده است. به عسلویه رفتم و در آنجا زندگی میکردم، اما عذاب وجدانی که داشتم رهایم نمیکرد و نمیتوانستم خودم را کنترل کنم هر روز حالم بدتر میشد تا اینکه تصمیم گرفتم خود را به مأموران تسلیم کنم.
با درخواست قصاص از سوی اولیایدم و تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ٧٤ وقت دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. از متهم تحقیق شد و همه آنچه را گفته بود یکبار دیگر اعتراف کرد و از اولیایدم خواست او را ببخشند، اما آنها قبول نکردند و رأی بر قصاص متهم صادر شد. دیوانعالی کشور رأی صادره را تأیید کرد و و متهم در فهرست قصاصیهای اجرای احکام قرار گرفت. صبحی که آرش برای اجرای حکم پای چوبهدار برده شد، یکبار دیگر با خواهش و التماس از اولیای دم خواست او را ببخشند و آنها نیز قبول کردند در قبال دریافت دیه از قصاص گذشت کنند.
بعد از انجام مراحل قانونی اعلام گذشت، پرونده اینبار به لحاظ صدور حکم برای جنبه عمومی جرم به شعبه چهار دادگاه شماره یک کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته متهم پای میز محاکمه رفت، او اتهام را قبول کرد و گفت: راستش از اینکه قتل چطور اتفاق افتاد، چیز زیادی یادم نیست، اما از کرده خودم خیلی پشیمان هستم از سال ٨٥ در زندان هستم و روزهای سختی را گذارندم حالا هم که اولیای دم گذشت کردهاند از دادگاه درخواست دارم در مجازات عمومی من تخفیف دهد. با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
نظر کاربران
بخشش این قاتلان باعث ناامنی جامعه می شود