پناهجویان، چهره اروپا را تغییر می دهند
آلمان آغوش خود را برای پناهجویانی که در «بدترین بحران آوارگی» از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون راهی اروپا شده اند، گشوده و یکی از کشورهایی است که توانسته در امور مهاجرت برای «حل متمدنانه» این بحران عمل کند.
اقبال خودش را «پناهجو»یی می خواند که «غیرقانونی» است و تصور می کند برای در امان ماندن از گزند مخالفان ورودش، باید رخساره به رنگ جماعت درآورد. اقبالش بلند است که فعلا طبق تصمیم کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، او که افغان است در کنار اتباع سوری و عراقی به عنوان «پناهجویی که خطر جنگ آنها را تهدید می کند»، می تواند در کشورهای بالکان پذیرفته شود. دیگر اتباع آفریقایی و آسیایی قرار نیست در این کشورها به عنوان پناهنده پذیرفته شوند چون جنگ آنها را تهدید نمی کند و به این دلیل که برای کار راهی اروپا شده اند، آنها را «مهاجر اقتصادی» می خوانند. طبق فرهنگ لغت آکسفورد «مهاجر» کسی است که به طور موقت یا دائم، از کشور محل اقامت خود به کشور دیگری برود.
این نخستین جدال میزبانان اروپایی با میهمانان ناخوانده است؛ چه خطابشان کنند؟ «مهاجر» اوست که آزادانه و داوطلبانه بدون وجود یک عامل خارجی، ترک موطن کند و اغلب منافع شخصی در این هجرت دخیل است. اما برای سوری ها و افغان ها یا عراقی هایی که از بیم جان گریخته اند، این تعبیری مناسب نیست، چون وجود «عامل خارجی»، «سفر اجباری» و غلبه انگیزه های حیاتی بر «منافع شخصی» صف آنها را از «مهاجران» جدا می کند. شاید اکنون زمان مناسب برای پاسخ جدی تر به این سوال روزنامه واشنگتن پست است که «زمان کنار گذاشتن لغت مهاجر فرا نرسیده؟» گرچه هنوز روزنامه های بریتانیایی ترجیح می دهند بیشتر از کلمه مهاجر استفاده کنند تا پناهنده.
میزبان اگر آلمان باشد که گفته تا ۸۰۰ هزار پناهجو را می پذیرد، نگاهش به مهاجر و پناهجو یکی است؛ آنها نیروی کار خوبی برای جامعه پیر آلمان هستند با سودهای فراوانی که برای غول اقتصادی اروپا دارند؛ هر مهاجر یا پناهجو ماهانه هزار یورو سود. اینکه صدراعظم آلمان جان بدربردگان از چنگال داعش در خاورمیانه یا جان خستگان از خشونت و خشکسالی در آفریقا را «نیروی کار» می بیند، انگیزه های اقتصادی دارد. شهروند آلمانی در هر ساعت ۸.۵ یورو حقوق می گیرد، اما دستمزد یک مهاجر خارجی در هر ساعت ۱.۱ یورو است. اگر پیمانکار آلمانی یک کارگر خارجی استخدام کند، ماهانه هزار یورو سود می کند.
آلمان آغوش خود را برای پناهجویانی که در «بدترین بحران آوارگی» از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون راهی اروپا شده اند، گشوده و یکی از کشورهایی است که توانسته طبق خواسته کمیسر اتحادیه اروپا در امور مهاجرت برای «حل متمدنانه» این بحران عمل کند. مسئول امور پناهجویان در آلمان گفته کشورش می تواند با غلبه بر این بحران، قوی تر از گذشته شود. او درباره سوری هایی که ۳۷۰۰ کیلومتر راه پرخطر را می پیمایند تا به آلمان برسند یا دیگر مهاجران و پناهجویان گفته بسیاری از آنها ۲۰ سال بعد آلمانی خواهند شد.
اما آلمان کشور راحتی نیست؛ این را معاون صدراعظم هم می گوید. آلمان قدرتمند است تا آنجا که می تواند صدها هزار پناهجو را بپذیرد، اما قهرمان صادرات جهان بدون «فرهنگ کار» به اینجا نرسیده؛ پس باید به تازه واردها همه آنچه برای ادغام در جامعه آلمان و درک ارزش های آن- که در ۲۰ ماده اول قانون اساسی آمده- لازم است، آموخته شود. معاون آنگلا مرکل از مهاجران سابق خواسته نقش واسطه را ایفا کنند و برای انتقال ارزش های اجتماعی و فرهنگی به مهاجران جدید وارد عمل شوند.
اما منظور از مهاجران سابق چه کسانی هستند؟ «کارگران میهمان» بعضا ترک که از ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۳ به آلمان رفتند. از این حدود ۱۴ میلیون کارگر میهمان، ۳ میلیون نفر در آلمان ماندند و خانواده هایشان را هم آوردند. اما آنان که طی توافقنامه «کارگر میهمان» در ۳۰ اکتبر ۱۹۶۱ میان برلین و آنکارا جزئی از جامعه آلمان شدند و قرار است واسطه بین مهاجران سابق و جدید باشند، خودشان به طور کامل ادغام شده اند؟
نتایج یک نظرسنجی نشان می دهد ۹۰ درصد ترک های آلمان معتقدند در خانه خود هستند و تنها شش درصد پاسخ منفی دادند. اما حدود ۷۷ درصد مهاجران نسل دوم و سوم ترک می توانند به خوبی آلمانی صحبت کنند و ۴۸ درصد می توانند به زبان ترکی حرف بزنند. از این جهت صدراعظم آلمان آموزش زبان آلمانی را اولین گام در راه ادغام مهاجران می داند. اما او ۵ سال پیش اذعان کرده بود. تلاش ها برای تشکیل یک جامعه چند فرهنگی در این کشور شکست خورده است. این را وقتی گفت که ۳۰ درصد آلمانی ها در یک نظرسنجی گفتند خارجی ها کشورشان را اشغال کرده اند. این ۸۰۰ هزار پناهجوی جدید به چنین آلمانی وارد می شوند که رویای چندفرهنگی اش هنوز محقق نشده و نژادپرستی و بیگانه ستیزی در آن به گفته رئیس جمهور این کشور «آلمان تاریک» را نشان می دهد.
پناهجویانی که اول در یک مدرسه قدیمی یا سالن ورزشی یا سربازخانه سابق اسکان داده می شوند. تا وقتی پناهنده نشده اند نمی توانند در کلاس های آموزش زبان آلمانی که به هزینه دولت دایر می شود، شرکت کنند. پس از آن باید در کلاس های انتگراسیون شرکت کنند که هم زبان آلمانی را می آموزند و هم اطلاعاتی درباره حقوق و وظایف افراد در جامعه آلمان به آنها منتقل می شود. در اتریش هر پناهنده ای که از شرکت در کلاس های آموزش زبان و ارزش های غربی سر باز زند، از دریافت کمک های دولتی محروم می شود.
اما با چه شاخصه ای می توان یک مهاجر یا پناهنده را در جامعه میزبان ادغام شده دانست؟ از نظر پژوهشگران موسسه جمعیت و توسعه در شهر برلین، ادغام (انتگراسیون) زمانی موفقیت آمیز است که متوسط وضعیت اقتصادی و اجتماعی زندگی مهاجران به میانگین جامعه رسیده باشد نتایج یک تحقیق که در سال ۲۰۱۰ با بررسی ۸۰۰ هزار نفر انجام و در دویچه وله منتشر شده نشان می دهد که مهاجران بیش از پیش به آلمانی ها شبیه شده اند. آنها غالبا تنها زندگی می کنند، کمتر از گذشته تشکیل خانواده می دهند و فرزندان کمتری دارند. گروه بزرگی از مهاجران که اغلب دارای تحصیلات بالایی نبوده اند، توجه چندانی به تحصیل فرزندانشان نشان نمی دهند. از هر چهار شهروند ترک تبار که در آلمان به دنیا آمده اند، تنها یکی موفق به اخذ دیپلم می شود.
در مقابل فرزندان مهاجران آسیایی وضعیت بهتری دارند. شمار این فرزندان که موفق به گرفتن دیپلم می شوند به نسبت جمعیتشان یک سوم بیشتر از دانش آموزان آلمانی است. با این وجود روند ادغام مهاجران هم از کاهش آمار بیکاری در آلمان سوده برده اند. گرچه طبق آمار ۵ سال پیش نرخ بیکاری در مهاجران همچنان دو تا سه برابر بیشتر از آلمانی ها بود.
از سال ۲۰۰۵ نسبت فارغ التحصیلان در میان مهاجران به طور قابل توجهی بالاتر از میانگین آلمانی ها بوده که پژوهشگران جامعه شناسی را به این باور رساند که دیگر «مهاجرت از روی فقر» پدیده ای عمومی نیست. البته یک دلیل آن نیاز آلمان به نیروی کار متخصص بود که باعث شد جذب مهاجران بیشتر از قشر تحصیلکرده باشد.
طبق آمار دفتر اتحادیه مهاجران و پناهندگان ۷۸ درصد آوارگان سوری که از ژانویه ۲۰۱۳ تا سپتامبر ۲۰۱۴ به آلمان رسیده اند، از طبقه متوسط و دارای مدارک علمی بالا هستند. این در حالی است که از هر سه نفر آلمانی زیر ۳۵ سال، فقط یکی از آنها دارای مدرک دانشگاهی یا حرفه ای است. درواقع یکی از جدی ترین عرصه های مجادله موافقان و مخالفان پناهجویان در آلمان، «دست چین کردن براساس سودمندی» است. هواداران جنبش «پگیدا» (اروپایی های میهن پرست علیه اسلامی کردن مغرب زمین) معتقدند که آلمان باید با تغییر سیاست مهاجرپذیری خود مانند کانادا، استرالیا و سوئیس معیارهایی مانند کیفیت و توانایی و تخصص را برای جذب مهاجران در نظر بگیرد.
با این وجود ادعاهای مخالفان مهاجرپذیری درباره رابطه جرایم و خارجی ها نیز با آماری که پلیس جنایی فدرال آلمان منتشر کرده، مورد تردید قرار می گیرد. از ژانویه تا سپتامبر ۲۰۱۵ میزان جرایمی مانند سرقت و جعل اسناد حدود ۶۷ درصد کل جرایم پناهجویان بود. میزان جرایم جنسی در بین آنها کمتر از یک درصد و قتل و ضرب و شتم تا سرحد مرگ در میان پناهجویان ۰.۱ درصد کل جرایم آنهاست.
اروپا از این جهت در آستانه یک تغییر چهره است. طبق برخی برآوردها در سال ۲۱۰۰ جمعیت آلمان ۴۶ میلیون نفر خواهد بود که ۲۶ میلیون آن را مهاجران و فرزندانشان تشکیل می دهد. اگر مهاجران در جامعه میزبان ادغام نشوند و چند فرهنگی همچنان رویایی دست نیافتنی باشد، تصویر آینده این قاره سبز چه خواهد بود؟
ارسال نظر