يك اصل عقلاني به همه آدمها در هر موقعيتي اين رهنمود را ميدهد كه پرداختن به اصل يا متن، خردمندانهتر و توجه به حاشيه يا فرع يك امر غيرعقلاني است. تاكيد بر آنچه اصل و متن مساله و قضيهاي است، از جنس كنشي خردمندانه است و توجه به حاشيه و جنبه فرعي، كنشي احساسي.
احمد پورنجاتی در اعتماد نوشت: يك اصل عقلاني به همه آدمها در هر موقعيتي اين رهنمود را ميدهد كه پرداختن به اصل يا متن، خردمندانهتر و توجه به حاشيه يا فرع يك امر غيرعقلاني است. تاكيد بر آنچه اصل و متن مساله و قضيهاي است، از جنس كنشي خردمندانه است و توجه به حاشيه و جنبه فرعي، كنشي احساسي.
آدمها چه در موقعيت يك شهروند و چه در جايگاه يك مدير يا مسوول در هر لايهاي از ساختار اداري جامعه، دو رويكرد متفاوت بروز ميدهند.
اينكه ما شاهديم كه گاه در جامعه ما در موقعيتهاي مختلف، چه در ارزيابي يك تصميم يا سياست يا برنامه يا حتي قانون يا سنجش صلاحيتهاي يك فرد براي يك مسووليت، بيش از آنكه به متن واصل موضوع پرداخته شود به جنبههاي فردي و حاشيهاي توجه ميشود و برمبناي چنين رويكردي داوري صورت ميگيرد، به اين مفهوم است كه وجه عقلاني به دست فراموشي سپرده شده و وجه احساسي و كمتر متكي به عقلانيت موردتوجه قرار گرفته.
به هرحال كنش عقلاني هم نيازمند دانايي است و هم هزينه و سختي خاص خود را دارد. كسي كه ميخواهد درباره موضوعي اظهارنظر عقلاني معطوف به متن كند، پيشاپيش بايد سواد داشته باشد، حوصله عالمانه و خردمندانه داشته باشد و در موضوعات حساس كه هزينه دارد، توانايي پرداخت اين هزينه را داشته باشد. اما گاهي اوقات توجه به حاشيه جذابتر است، چون عمدتا از جنس كنش احساسي است و سختيهاي كنش عقلاني را ندارد و حتي ممكن است هزينههايي را متحمل نشود.
در اين مبحث تفاوتي هم درباره كنش متوليان در هرردهاي با كنش شهروندان وجود دارد؛ اگر در لايههاي مديريتي جامعه در هر بخشي به جاي اصل، به فرع و به جاي متن به حاشيه پرداخته شود، همچنان كه در آموزههاي ديني ما آمده، يكي از نشانههاي فروپاشي جامعه و حتي دولتها است.
امام علي چهار نشانه براي فروپاشي دولتها در نهجالبلاغه برشمردند كه يكي از آنها ترجيح فروع بر اصول است. يعني توجه بيشتر به حاشيه تا متن. اما اگر جامعه دچار چنين آفتي شود، به لحاظ روانشناسي اجتماعي ميتوان چنين نتيجه گرفت كه يا دچار لاغري يا ضعف عقلانيت جمعي شده يا گرفتار نوعي رودربايستي و احساس ناامني يا ترس و ملاحظه از پرداختن به متن.
جامعه در چنين شرايطي احساس ميكند، پرداختن به متن براي او هزينه دارد و گرفتاري درست ميكند و به زبان ديگري كه احساسات است و نه عقلانيت، حاشيهها را برجسته ميكند. وقتي جامعهاي به جاي توجه به متن به حاشيهها ميپردازد، نتيجه مطلوب و سازندهاي عايد نميشود. اين در عرصه عمومي و بدنه اجتماعي جلوهگر ميشود و اگر در عرصه ادارهكنندگان همچنين پديدهاي رخ دهد، بسيار پيامدهاي زيانبارتر و ماندگارتري در پي خواهد داشت.
چون هم به نوعي موجب اتلاف منابع عمومي ميشود و كاهش سرمايه عمومي را در پي دارد و نرخ اميد به آينده را خزنده و زيرپوستي كاهش ميدهد. متاسفانه ساز و كارهاي پايش رفتار كنشگرانه جامعه چه در لايههاي مديريتي و چه در بدنه اجتماعي در وضعيت كنوني جامعه ايران بسيار اندك و نابسامان است.
ميتوانم بگويم ساز و كار خاصي براي پايش اين موضوع نيست. به گمان من چاره اين ناهنجاري متوجه كردن افكار عمومي به خود درد است تا پيرامون هر مسالهاي و هر زمينهاي به محض اينكه هر كسي در هر مقام و موقعيتي به جاي پرداختن به اصل موضوع به حاشيههاي بيربط، هر چند وسوسهانگيز ميپردازد، به نوعي اغواي افكار عمومي تلقي شود و همواره تاكيد بر اين باشد كه اصل پرسش يا مساله با شگردهاي مختلف به فراموشي سپرده نشود و اجازه داده نشود كه موجسواري احساسي جاي پرسش و پاسخ مبتني بر دانايي و استدلال و مستندات قابل قبول را بگيرد.
در مجموع ميخواهم تاكيد كنم توجه به متن و پرهيز از حاشيه بايد به مثابه يك خواست ملي و يك هشدار اجتماعي همواره مورد توجه و تاكيد باشد و براي اين كار نيازمند فرآيند مستمر فرهنگسازي هستيم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر