حمله به پزشک اورژانس بیمارستان قشم
حمله همراه بیمار به پزشک مقیم اورژانس، سبب شکستگی و خونریزی شدید بینی وی شد.
باشگاه خبرنگاران جوان: حمله همراه بیمار به پزشک مقیم اورژانس، سبب شکستگی و خونریزی شدید بینی وی شد.
دکتر هرمز نصیری پزشک مقیم شیفت عصر اورژانس بیمارستان پیامبر اعظم قشم که توسط همراه بیمار مورد ضرب و شتم قرار گرفته اذعان داشت: در اورژانس مشغول درمان بیمار بستری بودم که پسری حدودا ۷ ساله به همراه پدرش وارد اورژانس شده و از من درخواست معاینه کردند.
وی افزود: به پدر بچه گفتم اجازه بدهید کارم با بیمار بستری تمام شود، سپس به معاینه پسر شما (که حال عمومی خوبی هم داشت ) خواهم پرداخت ،در این مدت لطفا شما قبض تهیه نمایید که با گفتن این جمله پدر بچه مشتی به صورت من وارد کرد، بطوری که بینی ام دچار شکستگی و خونریزی شدید شد .
وی ادامه داد : پس از حمله به من، پدر فورا بچه خود را بغل و به سرعت از بیمارستان فرار کرد و این در حالی است که طبق گفته کادر بیمارستان این پدر و پسر صبح نیز به علت تب پسربچه به بیمارستان مراجعه کرده و بدون تهیه قبض مورد معاینه پزشک قرار گرفته بود اما ظاهرا تب دوباره به سراغ بچه آمده بود و آنها نیز برای بار دوم راهی بیمارستان شده بودند.
دکتر فرامرز صادقی رئیس نظام پزشکی قشم نیز در مورد این حادثه بیان داشت: پزشک مقیم شیفت عصر اورژانس بیمارستان پیامبر اعظم در حال درمان بیمار دچار خونریزی معده بوده است که پدری بچه خود را به اورژانس آورده و به پزشک می گوید که بچه ام همچنان تب دارد .
وی افزود: پزشک اورژانس به او می گوید لطفا چند لحظه صبر کنید، دستم بند است که همراه بیمار مشت سنگینی بر صورت این پزشک وارد می کند و سبب شکستگی و خونریزی شدید بینی وی می شود و سپس بچه را بغل کرده و از بیمارستان فرار می کند که ظاهرا نگهبانان بیمارستان شماره پلاک ماشین وی را یاد داشت می کنند تا بتوان از این طریق از او شکایت کرد.
به گفته رئیس نظام پزشکی قشم هنوز گزارش مکتوب و مبسوطی از این حادثه به دست وی نرسیده است .
دکتر هرمز نصیری پزشک مقیم شیفت عصر اورژانس بیمارستان پیامبر اعظم قشم که توسط همراه بیمار مورد ضرب و شتم قرار گرفته اذعان داشت: در اورژانس مشغول درمان بیمار بستری بودم که پسری حدودا ۷ ساله به همراه پدرش وارد اورژانس شده و از من درخواست معاینه کردند.
وی افزود: به پدر بچه گفتم اجازه بدهید کارم با بیمار بستری تمام شود، سپس به معاینه پسر شما (که حال عمومی خوبی هم داشت ) خواهم پرداخت ،در این مدت لطفا شما قبض تهیه نمایید که با گفتن این جمله پدر بچه مشتی به صورت من وارد کرد، بطوری که بینی ام دچار شکستگی و خونریزی شدید شد .
وی ادامه داد : پس از حمله به من، پدر فورا بچه خود را بغل و به سرعت از بیمارستان فرار کرد و این در حالی است که طبق گفته کادر بیمارستان این پدر و پسر صبح نیز به علت تب پسربچه به بیمارستان مراجعه کرده و بدون تهیه قبض مورد معاینه پزشک قرار گرفته بود اما ظاهرا تب دوباره به سراغ بچه آمده بود و آنها نیز برای بار دوم راهی بیمارستان شده بودند.
دکتر فرامرز صادقی رئیس نظام پزشکی قشم نیز در مورد این حادثه بیان داشت: پزشک مقیم شیفت عصر اورژانس بیمارستان پیامبر اعظم در حال درمان بیمار دچار خونریزی معده بوده است که پدری بچه خود را به اورژانس آورده و به پزشک می گوید که بچه ام همچنان تب دارد .
وی افزود: پزشک اورژانس به او می گوید لطفا چند لحظه صبر کنید، دستم بند است که همراه بیمار مشت سنگینی بر صورت این پزشک وارد می کند و سبب شکستگی و خونریزی شدید بینی وی می شود و سپس بچه را بغل کرده و از بیمارستان فرار می کند که ظاهرا نگهبانان بیمارستان شماره پلاک ماشین وی را یاد داشت می کنند تا بتوان از این طریق از او شکایت کرد.
به گفته رئیس نظام پزشکی قشم هنوز گزارش مکتوب و مبسوطی از این حادثه به دست وی نرسیده است .
پ
نظر کاربران
عجب ملت بی اعصابی داریم. آخه چرا ؟؟؟
حالا اگه قضیه بر عکس اتفاق افتاده بود بیا و ببین چه خبر بود.با احترام به تمام پزشکان اورژانس که گاهی اوقات مجبورن کشیکهای سنگین ۲۴ساعته رو تحمل کنن.امیدواریم جو جامعه ما کمی تلطیف بشه و مردم بدونن همه جامعه پزشکی صد تا پزشک مشهور زیر میزی بگیر نیست.
این بیمارستان فقط یک نفر پزشک اورژنس داشت مگر پرستار وبهیار وفروش تعرفه پذیرش نداشت که باید پزشک اورژانس بگه که قبض تهیه کن این بی برنامه گی محض دست اندر کاران بیمارستان است وبس
شمام گفتید و ما هم باور کردیم.پزشک گفت من دستم بنده لطفاً؟؟؟لطفاًً قبض تهیه کنید؟؟؟صبح طرف رفته پول داده بچش خوب نشده بعدشم برگشته معلوم نیست چه کرمی ریخته این پزشک محترم.به نظرم باید اول از پدر اون بچه هم وال بشه بعد دلسوزی.مطمئنم این پزشک مرض داشته.طرف بی دلیل نمیاد زرتی با مشت بخوابونه تو دماغش.حتما جواب طربالا شنیده.وگرنه همون صبح هم میتونست بزنه.حتما صبرش لبریز شده بود.
تو چشم بچه ام خورده سنگ ناشی از فرز زدن کنار خیابان رفته بود کشتم خودمو تو اورزانس چشم گفتم اول این را راه بندازید این اقایون که نشسته اندو همه میگند تو بچه را زود ببر داخل تا رفتم بدون نوبت داخل 3نفر بیکار نشسته بودند چایی میخوردند گفتند چشه شلوغش کردی ماجرا را گفتم خیلی راحت گفتند نترس کور نمیشه برو فیش تهیه کن بچه اینجا بشینه تا برگشتم بچه هنوز نشسته و انها منتظر فیش بودند