فرار پسر زیرک از اسارتگاه دوست شیشهای
پسر شیشهای پس از مصرف موادمخدر، سناریوی هولناک زورگیری و ربودن دوستش را اجرا کرد. این پسر پس از دستگیری، ترک اعتیاد دوستش را تنها انگیزه خود از این آدمربایی اعلام کرد.
ماجرا به ۵ ماه پیش برمیگردد. روز ١٩ خردادماه سالجاری بود که فرشید در یکی از خیابانهای منطقه یافتآباد تهران درحال گذر بود که از کنار خانه دوستش رد شد. همان لحظه دوست فرشید سرش را از پنجره بیرون آورد و از فرشید خواست تا به خانه آنها برود و با هم صحبت کنند. فرشید هم درحالی که اصلا خبر نداشت قرار است به چه سرنوشت شومی دچار شود، پیشنهاد دوستش را پذیرفت و به طبقه بالا رفت.
ولی به محض اینکه وارد خانه شد و روی مبل نشست، متوجه حالتهای غیرعادی رفیقش شد. ولی دیگر دیر شده بود. فرشید، دوست معتادش که شیشه مصرف کرده بود، را با یک چاقو بالای سر خودش دید و تازه به نقشه شوم او پی برد. فرشید تسلیم دوستش شد و تلفن همراه خود را به او داد. او نهتنها مورد سرقت و زورگیری قرار گرفت، بلکه مجبور شد دست و پا بسته داخل صندوق عقب خودروی دوستش شود و به مقصدی که نمیدانست کجاست، برود.
نجات طعمه زیرک
در آن لحظات تاریک، در صندوق عقب خودرو و درشرایطی که فرشید دست و پایش بسته بود و قدرت حرکت نداشت، توانست زمانی که خودرو درحال حرکت بود و با سرعت زیادی در اتوبان حرکت میکرد، دست و پای خودش را باز کند و در یک لحظه از صندوق عقب خودرو به بیرون از خودرو بپرد و خودش را نجات دهد. پسر شیشهای هم بعد از اینکه دید طعمه خود، از خودرو به بیرون پرتاب شده، بلافاصله پا به فرار گذاشت.
شکایت در دادسرا
فرشید که بهشدت به خاطر پرتاب شدنش از خودرو زخمی شده بود، همان لحظه به نزدیکترین کلانتری رفت و شکایت خود را مطرح کرد. با اعلام این شکایت پرونده دراینباره تشکیل شد و روی میز قاضی سیفی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. شاکی نیز پس از حضور در دادسرای جنایی، در مورد جزییات این سرقت و آدمربایی به بازپرس سیفی گفت: «روز حادثه اصلا قرار نبود به خانه مجید بروم. فقط از کنار خانه آنها رد میشدم که او از پنجره به من گفت بروم بالا. من که اصلا نمیدانستم چه نقشهای دارد، به خانهاش رفتم و روی مبل نشستم. ولی متوجه حالتهای غیرعادیاش شدم و فهمیدم که شیشه کشیده است.
برای همین تصمیم گرفتم از آن خانه بیرون بیایم. ولی مجید فرصت هیچ کاری را به من نداد و بلافاصله چاقویی از آشپزخانه برداشت. او با این چاقو به سمت من آمد و تهدیدم کرد اگر تلفنهای همراهم را به او ندهم، مرا میکشد. مجید با داد و فریاد و ضربوشتم من، تلفنهای همراهم را از من گرفت. او قصد سرقت داشت و من هم تسلیم شدم.
ولی مجید باز هم دستبردار نبود. دست و پایم را با تهدید و زور بست و مرا به داخل پارکینگ برد. در آنجا به داخل صندوق عقب انداخت و حرکت کرد. زمانی که حرکت میکرد، ضبط خودرو را با صدای بلندی روشن کرد تا صدا و فریادهای مرا کسی نشنود. مجید حرکت میکرد و من نمیدانستم باید چطور از دستش فرار کنم. تا اینکه بالاخره توانستم دست و پای خودم را هرطور شده باز کنم. پس از اینکه دست و پایم باز شد، در صندوق عقب خودرو را هم باز کردم و خودم را به بیرون از خودرو انداختم که به شدت آسیب دیدم. همان لحظه هم تصمیم گرفتم که از مجید شکایت کنم.»
بازداشت پس از ١٦٢ روز
پس از اعلام شکایت این پسر، بازپرس دستور پیگیری این پرونده را صادر کرد و تیمی از ماموران پلیس مسئول شناسایی و دستگیری متهم شدند. از آنجایی که متهم بعد از این حادثه فرار شده بود، کارآگاهان پلیس ردیابیهای خود را آغاز کرده و درنهایت پس از گذشت ١٦٢روز، صبح دیروز او را شناسایی و دستگیر کردند. با بازداشت متهم، وی تحت بازجوییهای پلیسی و قضائی قرار گرفت و به جرم خود اعتراف کرد. وی در اعترافات خود به ماموران گفت: «آن روز شیشه کشیده بودم و اصلا حالت طبیعی نداشتم. برای همین تصمیم به سرقت از او گرفتم. اما در مورد ربودن او، تنها میخواستم دوستم را به مرکز کمپ ترک اعتیاد ببرم تا اعتیادش را ترک کند. میدانستم اگر به خودش موضوع را بگویم، قبول نمیکند. برای همین به زور متوسل شدم و تصمیم به ربودنش گرفتم.» با اعترافات این پسر، وی با قرار قانونی روانه زندان شد و تحقیقات دراینباره همچنان ادامه یافت.
نظر کاربران
درس عبرت: دوست بد بدتر بود از مار و کژدم