چرا صفحات نیازمندی ها زنانه شده است؟
تمام صفحات نیازمندی ها، پر شده است از استخدام بانوان در مشاغل مختلف.
روزنامه ابتکار: همیشه و همیشه، بارها و بارها، اگر خانم باشید و در جایی کار کنید که مردها هم حضور داشته باشند، شنیده اید که میگویند، شما که نیاز ندارید، یک زندگی را بچرخانید. شما که خرجی بده منزل نیستید که دلواپسی برای حقوق تان داشته باشید. شما که خیال تان راحت است و سر برج، کرایه خانه و خرج خانواده ندارید. این صحبتها، شاید گاهی خستگی را به تن تان بگذارد و واقعا به این نکته فکر کنید، آیا این جملات در مقابل تمام زحماتی که میکشید، خستگی را به تنتان نمیگذارد؟ این دسته از کلمات یا حرف ها، بارها و بارها در قالب شوخی و جدی مطرح میشود.
تجربیاتی که بارها و بارها، خانمها تجربهاش کردهاند. یا شاید به طعنه شنیدهاند که چون توقع شما پایین است، تمام صفحات نیازمندی ها، پر شده است از استخدام بانوان در مشاغل مختلف.
دو بار تصمیم به ترک کار
مهناز 33 سال دارد، او به عنوان معاون آموزشی مدرسه ابتدایی 5 سالی است که مشغول کار است و در دو سال گذشته توانسته بیمه شود. مهناز از تجربه عدم پرداخت بهموقع حقوق معلمان و کادر اجرایی در یک مدرسه غیرانتفاعی صحبت میکند: «مدیر مدرسه که یک زن بود رسما به ما میگفت شما زن هستید، خرج زندگی نمیدهید که نیاز داشته باشید». او در این مدرسه بارها حقوقش به تعویق افتاده بود و حتا یک بار تا نُه ماه حقوقی دریافت نکرد که این زمان معادل یک سال تحصیلی کامل است. مهناز تاکید میکند «اگر اولیا شهریه نمیدادند ما بدبخت میشدیم. مدیر مدام تهدید میکرد که حقوق نمیدهم، عملا هم نمیداد اما اعصابمان را هم خرد میکرد».
مهناز بهخاطر سمتش در مدرسه شهریههای دانشآموزان را دریافت میکرد و کاملا در جریان پرداختهای مالی مدرسه بود. دو سوم شهریهها در تابستان جمع میشد و به حساب مدرسه واریز میگشت و سود خوبی به آن تعلق میگرفت، اما هنگام دادن حقوق مدیر همیشه بدقولی میکرد. این شرایط برای همه کادر آموزشی و اجرایی برقرار بود. او و همکارانش بارها به این شرایط اعتراض کردند اما جواب مدیر مشخص بود: «میتوانید بروید نیروی کار زیاد است». مهناز دو بار تصمیم گرفت که کارش را رها کند اما به اصرار سایر همکارانش تا پایان سال تحصیلی باقی ماند تا دانشآموزان ضربه نخورند اما نهایتا بعد از دو سال، دیگر قادر به تحمل چنین شرایطی نبود و آن مدرسه را ترک کرد.
میزان حقوق پایین
اینها در حالی بود که میزان حقوقی پرداختی بسیار پایینتر از حد تعریف شده قانون کار بود. مهناز با گلایه میگوید: «بدبختی این است که اینها حقوقی خیلی پایینی هم میدهند. در حال حاضر جایی که کار میکنم بیمهام کرده ولی کلا مدارس غیرانتفاعی الان برای معاون آموزشی چیزی حدود سیصد هزار تومان یا حتا کمتر پرداخت میکنند و کسی را هم بیمه نمیکنند». مهناز بهدلیل نسبت خانوادگی با مدیر، در زمان دریافت حقوق نسبت به دیگران اولویت داشت. حتا سایر همکارانش که حاضر به تحمل شرایط نامنصفانه کار نبودند بدون آن که آخرین حقوق خود را دریافت کنند، محل کار را ترک کردند. البته مهناز بهخاطر همان نسبت خانوادگی توانست حقوق آخر خود را دریافت کند. مسئله دیگر مهناز هم در محیط کار قبلیاش و هم در محیط کار فعلی، مسئله پوشش است.
گرچه طبق قانون پوشش چادر اجباری نیست اما او ملزم به رعایت آن بوده است: «به خاطر مدرسه مجبور بودم پوششم چیز دیگری باشد. حتی چون میآیند و از همسایهها تحقیق میکنند مجبورم رعایت کنم . البته الان چند تا پروژه در یک بنیاد فرهنگی برداشتم که کار تحقیقاتی است. کارش را دوست دارم ولی شرایط کاریاش کمی اذیتم میکند. ممکن است همین جا استخدامم کنند. میدانم که قانونا نباید اینقدر سخت بگیرند اما میگویند عرف اینجا همین است و اگر اعتراضی داری برو جای دیگر».
فضایی ناعادلانه
مهناز از فشارهای نامتعارف کاری و فضای ناعادلانه محیطهای شغلی خسته است. با آن که در حال حاضر محیط کارش بهتر شده اما هر روز به این فکر میکند که دیگر سر کار نرود. حتا یک سال هم از کار کردن دست کشید. اما ماندن در خانه و بیکاری هم مشکلات خاص خودش را داشت. او احساس میکند نیاز دارد با جامعه در ارتباط باشد و نقش مفیدی در بیرون از خانه ایفا کند. همچنین کار کردن به قدرت اقتصادی هر فرد کمک میکند برای همین مهناز هنوز ترجیح میدهد کار کند.
به نظر مهناز در بیشتر مشاغل تعریفشده در جامعه ما، مخصوصا اگر به صورت آزاد و در مراکز خصوصی باشد، فرد بهصرف زن بودن مجبور است بسیاری از چیزها را تحمل کند. تجربه مهناز به او آموخته است هر چقدر که به کارفرما اعتراض شود، فایدهای ندارد و چارهای جز ترک محیطهای ناعادلانه کار نیست. در اغلب تجارب زنان از محیط کار مواردی است که معمولا تکرار میشود: دستمزدهای پایین، بهتعویق انداختن پرداخت حقوق و جوابهای سربالای کارفرمایان که همه این موارد بهصرف زن بودن توجیه میشود. بهعبارتی باید گفت معمولا زنان بهتنهایی با یک پدیده فساد جنسیتمحور دست و پنجه نرم نمیکنند، بلکه همزمان درگیر مسائل مختلفاند. نکته دیگری که در تجربه مهناز حائز اهمیت است آن است که فساد جنسیتمحور به کارفرمایان مرد محدود نیست و هر جا که حرف از سود است و پای انصاف و عدالت بریده شده، میتوان آن را مشاهده کرد.
اعتراض به کارفرما
برای مقابله با وضعیتهای این چنینی چارهای جز این نیست که فرد به کارفرما اعتراض کند و اگر نتیجهای نگرفت محیط کار را ترک نماید و سپس مطالبات خود را از طریق قانون کار پیگیری کند. اغلب کارفرمایان افراد را مجاب میکنند که حقوقشان را پرداخت خواهند کرد اما این معمولا تکنیکی است که فرد را بیشتر در موقعیت نگه دارند تا سود بیشتری کسب کنند. همچنین افراد معمولا از ترس از دست دادن کار چند سالی را در شرایط ناعادلانه سپری میکنند، به امید آن که بالاخره روزی به حقوق خود برسند اما نهایتا به این نتیجه میرسند که تغییری در وضعیتشان روی نداده است و کاش زودتر محیط کار را ترک کرده بودند.
نباید فراموش کرد گرچه متقاضی کار زیاد است اما تغییر زودبهزود کارکنان مخصوصا در مشاغل تخصصی برای کارفرمایان هزینهبردار است و جایگزین کردن فرد جدید میتواند با سختی همراه باشد. همچنین قوانین کار معمولا حامی کارکنان و کارمندان است و پیگیری مطالبات از طریق آن میتواند سودمند باشد. با اینحال اقدامات در سطح کلان بهشدت ضروری بهنظر میرسد و لازم است نظارت بیشتری بر اعمال قوانین در محیط کار صورت گیرد.
پ
ارسال نظر