نقد جالب یک شاعر بر «کجایی» چاووشی
اسماعیل امینی شاعر و منتقد ادبی، طی یادداشتی به بررسی ترانه «کجایی» محسن چاووشی پرداخته است.
دکتر اسماعیل امینی در این یادداشت آورده است:
اول این ترانه مشهور و پُرطرفدار را بخوانید:
یه پاییز زرد و زمستون سرد و
یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و
غم جمعه عصر و غریبی حصر و
یه دنیا سوالو تو سینهم گذاشتی
جهانی دروغ و یه دنیا غروب و
یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و
یه قلب مریض و یه آه غلیظ و
یه دنیا محالو تو سینهم گذاشتی
رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟
یه دنیا غریبم
کجایی عزیزم
بیا تا چشامو تو چشمات بریزم
نگو دل بریدی
خدایی نکرده
ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده
همه جا رو گشتم
کجایی عزیزم
بیا تا رگامو تو خونت بریزم
بیا روتو رو کن
منو زیر و رو کن
بیا زخمامو یه جوری رفو کن
عزیزم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟
کسانی گفتهاند که بعضی از سطرهای این ترانه، یا معنای درست حسابی ندارد یا معنایش قابل فهم نیست. حتی کسانی از اهل زبان فارسی کمک خواستهاند که سطرهای سخت این ترانه را برایشان معنا کنند.
حالا از اول تا آخر این ترانه را به زبان ساده بازنویسی میکنم، تا فهمیدن معنایش آسان بشود.
در این ترانه یک نفر است که حرف میزند برای یک نفر دیگر. این که حرف میزند (راوی) به آن کسی که الان نیست میگوید که: تو در سینۀ من این چیزها را گذاشتهای:
یه پاییز زرد و زمستون سرد و
یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و
غم جمعه عصر و غریبی حصر و
یه دنیا سوالو
بعد هم میگوید که: تو این چیزها را هم در سینه من گذاشتهای:
جهانی دروغ و یه دنیا غروب و
یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و
یه قلب مریض و یه آه غلیظ و
یه دنیا محالو
بنابراین آن کسی که این چیزهای ناجور و خطرناک را در سینه خواننده و راوی ماجرا گذاشته و غیبش زده، نباید آدم خوبی باشد، اما این راوی آن قدر آدم خوبی است که آن آدم غایب را با این کلمات دوستانه و مهربان صدا میکند:
رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟
یه دنیا غریبم
کجایی عزیزم
پس معلوم میشود که آن آدم خطرناک با آن چیزهای ناجوری که در سینه این راوی گذاشته، رفیقِ عزیزِ او بوده است. و ترانهسرای راوی ماجرا آن قدر او را دوست دارد که تا نداند او «آن رفیق خطرناک و عزیز» دقیقاً کجاست، غریب است نه یه ذره، بلکه یه دنیا!
همین یه دنیا غریب است که حال راوی را چنان خراب میکند که دیگر نه به معنا و منطق ترانه کار دارد و نه حتی به حرفهایی که در اول ترانه گفته است. بنابراین به آن رفیق عیزی میگوید:
کجایی عزیزم
بیا تا چشامو تو چشمات بریزم
نگو دل بریدی
خدایی نکرده
ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده
همه جا رو گشتم
کجایی عزیزم
بیا تا رگامو تو خونت بریزم
این جمله را دوباره بخوانید «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» یعنی اوضاع آن قدر به هم ریخته که ترانهسرا میخواهد بعد از ریختن چشمهایش در چشم رفیق، رگهایش را تکهتکه در خون آن رفیق بریزد، مثل ریختن ماکارونی در آب جوش.
از این جا به بعد اوضاع خرابتر میشود و قافیه هم میرود پی کارش:
خدایی نکرده
ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده
هم چنین این جور قافیه سازی:
بیا روتو رو کن
منو زیر و رو کن
بیا زخمهامو یه جوری رفو کن
توجه کنید که این "رفوگر زخمها" همان رفیقم و عزیزم است که معلوم نیست کجاست و دقیقاً کجاست و همان کسی است که این ترانهسرای زخمی و نیازمند رفو، رگهایش را درخون او ریخته است، چرا؟ برای این که آن رفیقم کجایی دقیقاً کجایی؟ قبلاً درسینه او این چهارده قلم چیز خطرناک را گذاشته است:
یه پاییز زرد و زمستون سرد و
یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و
غم جمعه عصر و غریبی حصر و
یه دنیا سوالو
جهانی دروغ و یه دنیا غروب و
یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و
یه قلب مریض و یه آه غلیظ و
یه دنیا محالو
***
به گزارش پایگاه خبری گلونی امینی در پایان این یادداشت آورده است: یادش به خیر آن روزگاری که ترانهها معنی داشت و سخنرانیها معنی داشت و خبرهای روزنامهها معنی داشت و آدمها آن قدر خوشخیال بودند که خیال میکردند، معنی داشتن چیز مهمی است و حرف بی معنی، هیچ ارزشی ندارد.
نظر کاربران
شما سوادتو جای دیگه خرج کن این ترانه خیلی بجا و خوب بوده که انقدر مورد استقبال قرار گرفته
نقد بی معنی بود
به نظرم که متن خوبی داره
اینی که اینا رو نوشته خیلی بیکار بوده انگار
خودشم نفهمیده چی گفته
من تاقبل از این کارای چاوشی رو گوش نمیکردم احساس میکردم بی حسه ولی اینو ک تو تیتراژشهرزاد شنیدم فهمیدم اشتباه کردم چاوشی عالیه هر چقد بقیه وایسادن سرجاشون چاوشی داره جلومیره
وای خدای من چه مسخره بازی بزرگی
انتقادش بیشترشبیه طنز شده ولی جالب بود
آقای امینی الان زورت گرفته که چاوشی شما رو تحویل نمیگیره.تو که ادعات میشه و شاعر هم هستی یکی از شعرات رو بگو تا من برات تفسیر بکنم که خنک بشم.الحسود لایسود
چاوشی عشق است.یکی دیگه هم عشق است ولی اسمشو نمیگم چون اگه بگم پیامم پخش نمیشه.حالا که درخواستا زیاد شد میگم اول اسمش د هست
شما ببینید چقدر قشنگ کار شده این آهنگ که می خوان نقدش کنند تا الان ندیدم آهنگی رو نقد کنند و تک تک ترانه ها رو بررسی کنند.
ایشون وقت کردن تیغ اول دوم و گلدون جارو پارو نمیای نمیای و نقد کنن دوباره ی کاری گرفت ی سری ادم معلوم نیست از کجا پیداشون شد!
من طرفدار سرسخت آقای چاووشی نیستم
ولی نقدتون خیلی بی مزه و بی معنی بود
سلام. توی هیچ ترانه ای منطق رعایت نمیشه که بخواد توی این اثر بی نظیر رعایت شه! نقد این آهنگ از کسانی که اهل شعر و ادب هستند بعید هست...احساس جاش توی شعر و ترانه هست نه عقل و منطق! شعر خیلی هم معنی داره و واقعا دلنشینه! به نظر من نیازی به نقد نداره اصلا "اونقدر به دل همه نشسته و حرف همه رو زده که این نقد یه مسخره بازیه! و ضمنا منظور راوی از بجا گذاشتن اینهمه یادگاری تلخ، مرگ معشوق میتونه باشه و اگر مرگ هم نباشه قرار نیست معشوق اینکار رو به عمد انجام داده باشه بهتره به تناسب این آهنگ با سریال شهرزاد توجه کنید! چقدر شاعرا بیکارن ک همدیکه رو نقد میکنن
به گزارش پایگاه خبری گلونی امینی در پایان این یادداشت آورده است: یادش به خیر آن روزگاری که ترانهها معنی داشت و سخنرانیها معنی داشت و خبرهای روزنامهها معنی داشت و آدمها آن قدر خوشخیال بودند که خیال میکردند، معنی داشتن چیز مهمی است و حرف بی معنی، هیچ ارزشی ندارد.
یادش به خیر یه زمانی نقد و تحلیل که می خوندیپ واقعا تحلیل بود، نه هجونامه. و چقدر ساده ایم که انتظار داریم نقد شما واقعی باشه و معنی دار.
باید این شخص رو فرستاد کلاس ادبیات بفهمه آرایه ادبی یعنی چی بعد بیاد ادعای استاد بودن و شاعری کنه!
اولا اینکه اون شخص خطرناک با رفتنش اینا رو تو سینه شاعر قرار داده. و وقتی میگه یه تیزی تیغ رو تو سنم گذاشتی منظور این نیست که سینه اشو باز کرده یه تیغ گذاشته سینه اشو بسته. این یه آرایه ادبیه نه یه جمله تجربی که دارید دنبال ریختن رگ تو خون می گردید.
شما اگه ادعای ادب و هنر داری باید بدونی که اینا چه معنی میده اگه نه که خودتونو زدید به نفهمیدن! مثل یه جوک یکی یا نمی فهمه نمی خنده یا می خواد گوینده رو خراب کنه نمی خنده.
در کل نقدتون اصلا وارد نبود.
آهان و یه چیز دیگه ترانه با شعر فرق داره. تو ترانه وزن و ریتم مهمه نه قافیه. اصلا برای این سایت به این خوبی متاسفم برای انتشار این هجونامه
با سلام به عزیزان خواننده
از طرز نگارش و تحلیل سطحی نویسنده مطلب که با غرض نوشته شده برآن شدم توضیحاتی برای روشن شدن معنی عمیق این شعر خدمتتان عرض نمایم
۱_ جهانی دروغ و .. منظور رفیق نیست منظور جهان بیرحمیست که رفیق نازنینی را از آدم گرفته است
۲_ رگامو تو خونت بریزم یعنی خونی را که از تو در راستای هدفت بر زمین ریخته توسط بدخواهانمان ، نمیگذارم این خون با ارزش تو به هدر برود و رگهای ناچیزم را ذره ذره در هدفت حل میکنم که گویی رگان من در خونت ریخته میشود و نه خون تو در رگهای من. (خون تو با ارزش تر از اینست که در رگهای من ریخته شود این منم که باید رگهایم را در خونت حل کنم)
۳_ چشامو تو چشمت بریزم یعنی با چشمان تو جهان را ببینم
با تشکر
به دوستانی که از نقد مغرضانه این آقا نارحت شدن باید بگم:
هیچ وقت با یه خوک کشتی نگیرید
چون کثیف میشی و از همه مهمتر اینکه خوک از این کار لذت میبره
با سلام
نظر آقای امینی محترم ولی به نظرم میرسه همه ی این چیزایی که به نظر ایشون باعث خطرناک شدن معشوق میشه استعاره از سختیهایی ست که عاشق در نبود معشوق میکشه پاییز زرد وزمستون سرد وزخم قشنگ و .....
با سلام به نظر من این شاعر نبوده که نقد کرده احتمالا عاشق شاعری شدن بوده.
ولی ماش به جای اینکه وقت خودشو تلف می کرد و این خضع بلات رو می گفت و می نوشت می رفت کارتن موش و گربه رو بینه شاید که شانس شاعر قصه ما زیاد باشه و تو این قسمت موش و گربه این دوتا باهم آ شتی کنن.
خخخخخخ شاعر هم نقد می کنه الیته وقتی مه می بینه طرف مقابلش از خودش خیلی بالاتر باشه
خودمونیم یعنی این کسی مه این خبر رو تهیه کرده از خبرنگاری خیلی سرش میشه به نظرم که هم شاعر و هم خبرنگار قصه ما خودشون رو دست بالا گرفتن دوستان هویج یخورسن قبل خواب ماهم دعاتون می کنیم.خدااااا خدااااااااا دیگه خودت شفاشون بده
این ترانه زیبا و بی نظیره و این نقد واقعا انقدر مسخره و مغرضانست که نمیدونم چی بگم!