رهایی پسر قاتل از مجازات اعدام
پسر جوانی که پس از یک میهمانی دردسرساز جنایتی را رقم زده بود، در راستای ماده نجاتبخش قانون مجازات اسلامی از اعدام رهایی یافت.
دوم اردیبهشت سال ٩٣ دو پسر در حال حمل جسد پسری جوان بودند، که با پلیس مواجه شدند. آنها جسد پسر جوان را داخل یک کیسه بزرگ گذاشته بودند و قصد داشتند آن را داخل صندوق عقب خودرویشان جاسازی کنند که با مشاهده پلیس پا به فرار گذاشتند. کارآگاهان پلیس در آن خیابان به صورت اتفاقی درحال گشتزنی بودند که این دو پسر را غافلگیر کردند.
با فرار آنها ماموران به سراغ آن کیسه رفتند و پس از باز کردن در آن با جسد یک پسر روبهرو شدند. با مشخص شدن هویت این جسد به نام علیرضا ٢١ ساله، پلیس ماموریت خود را برای شناسایی و دستگیری عاملان این قتل آغاز کرد. آنها در نخستین گام از تجسسهای خود به استعلام شماره پلاک خودروی دو پسر جوان که با آن پا به فرار گذاشتند، پرداختند. ماموران پلیس خیلی زود توانستند صاحب میانسال این خودرو را شناسایی کنند. این مرد پس از احضار به کلانتری به ماموران گفت که آن روز خودرویش دست پسر ١٧ سالهاش بوده است. بنابراین پسر ١٧ ساله بلافاصله شناسایی و دستگیر شد.
وی تحت بازجویی قرار گرفت و درحالیکه ابتدا سعی داشت جنایت را انکار کند، در ادامه به قتل دوستش اعتراف کرد و گفت: «من و علیرضا با هم دوست و هممحلی بودیم. اما ٣ سال پیش یک شب من به جشن تولد یکی از دوستانم رفتم که علیرضا هم آنجا بود. در آن میهمانی من مشروب خوردم و مست شدم. بعد از آن علیرضا به سراغم آمد و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد.
بعد از آن شب بود که زندگیام تغییر کرد و هر روز باید به علیرضا باج میدادم. او به خاطر این کارش مرتب از من میخواست مثل نوچه برایش کار کنم و هرچه دستور میدهد من هم انجام دهم. خیلی خسته شده بودم. برای همین به فکر انتقام افتادم و تصمیم گرفتم او را ادب کنم. اما ناخواسته او به قتل رسید و من هم مجبور شدم برای پنهان کردن جسدش، موضوع را به دوستم بگویم. او هم قبول کرد که در پنهان کردن جسد به من کمک کند.»
با اعتراف این پسر، وی صحنه قتل را بازسازی کرد. این درحالی بود که خانواده اولیای دم نیز تقاضای قصاص کردند. ولی در ادامه ماده ٩١ قانون مجازات اسلامی برای این متهم لازمالاجرا شد و کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردند که این پسر هنگام جنایت بر عمل خود که کشنده بوده آگاه نبوده است. بنابراین به این ترتیب پسر جوان در راستای اعمال ماده ٩١ در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
در این جلسه که به ریاست قاضی قربانزاده برگزار شد، خانواده اولیای دم از دادگاه تقاضای قصاص کردند. در ادامه متهم نیز در جایگاه ایستاده و به هیأت قضائی گفت: «زمانیکه من از سوی مقتول مورد آزار و اذیت قرار گرفتم تنها ١٤سال داشتم. آن زمان زندگی من نابود شد و حتی دست به خودکشی هم زدم؛ اما زنده ماندم. برای همین به فکر انتقام افتادم ولی قصد کشتن او را نداشتم.»
وی درباره روز حادثه گفت: «آن شب مقتول با من تماس گرفت و گفت که برایش حشیش ببرم. من هم مثل همیشه به حرفش گوش دادم و به سراغش رفتم ولی خیلی ناراحت و عصبانی بودم. وقتی پیش مقتول رفتم او حشیش مصرف کرد و بیحال شد. من هم با شالی که همراه داشتم او را خفه کردم. بعد از آن تسمهای برداشتم و دور گردنش پیچیدم. وقتی متوجه شدم که مرده است جسدش را پشت شمشادها پنهان کردم. بعد از آن به خانه رفتم و ماشین پدرم را برداشتم و با دوستم تماس گرفتم. او هم آمد و با هم به سراغ جسد رفتیم. ما جسد علیرضا را داخل کیسه خواب گذاشتیم و میخواستیم به صندوق عقب خودرو ببریم که ماموران را دیدیم و مجبور به فرار شدیم. اما باور کنید آن زمان من فقط به فکر رها شدن از دست علیرضا بودم و فکر نمیکردم که این اتفاق بیفتد.» با این اظهارات در پایان هیأت قضائی وارد شور شدند و درنهایت طبق ماده ٩١ قانون مجازات اسلامی متهم را از قصاص معاف و او را به پرداخت دیه و پنج سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت محکوم کردند.
نظر کاربران
بچه 14 ساله؟جشن عروسی؟مشروب؟ولا من 14 سالم بود از خونه میرفتم بیرون با بچه ها یا عکس بازی میکردیم!!که بچه هایی که جام جهانی 90 رو یادشونه میدونن چی میگم.یا گردو بازی(بچه های شهرستان خوب میدونن چیه).تهش تک شوت با برادر تو کوچه و بدمینتون.یعنی دورترین جایی که میرفتم کوچه بغلی و فوتبال با بچه های اون کوچه.
اینا بچه ان؟یا تربیت خانواده مشکل داره؟یا ما اسکل بودیم و اینا الان راه درست رفتن.نمیدونم بخدا.خداعاقبت ما و بچه های ما رو بخیر کنه.
پاسخ ها
یا قدیما به خیر. دهه شصتی ها سر به راهترین نسل ایرانند و البته سوخته ترین نسل!