طائب: آقایان رفتند مذاکره کردند که چی؟!
حجت الاسلام طائب با بیان اینکه "نفوذ" ورود پنهانی برای تغییر باورها است، گفت: حالا این آقایانی که رفتند مذاکره کردند چی؟ شما را ارجاع میدهم به مناظرههای تلویزیونی دوران انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که آقای رئیس جمهور آن موقع چه چیزی گفت؟ گفت که من برای حل مشکلات برنامه دارم؟ گفت بالاخره دنیا کدخدا دارد. بنابراین معلوم میشود که هدف باز کردن مشت کدخدا نبوده بلکه بر روی این درخت میوهای رویت شده.
اهم اظهارات وی را در ادامه می خوانید:
نفوذ راهبرد جنگ نرم است. اگر کسی بخواهد جنگ نرم را طراحی کند، راهبردش نفوذ است، چراکه اگر نفوذ نکند، نمیتواند در جنگ نرم موفق شود. ... نفوذ یعنی ورود پنهانی و آرام آرام در لایههای حفاظتی در باورها در جهت تخریب پس حتماً نفوذ یک شکل پنهان به خودش دارد، که شیطان اول از این استفاده کرد و موفق شد. شیطان توانست در آغاز آدم را از آن باغی که خداوند او را در آن قرار داده بود بیرون بیاورد و این شروع نفوذ بود و از آنجا این موضوع شروع شد.
به همین جهت اصلی را همیشه همه باید توجه داشته باشند که جنگ نرم مسئله جدیدی نیست؛ جنگ نرم اولین نبردی است که علیه آدم توسط شخص شیطان انجام شد. اصل دوم هم این است که اصلیترین اقدام دشمن برای از پای درآوردن جبهه حق، جنگ نرم است. جنگ سخت ابزاری است برای جنگ نرم. اگر جنگ نرم موفق نشود، هرگز جنگ سخت به انجام نمیرسد. سئوال اینجاست چگونه شیطان در آدم نفوذ کرد؟ با کلمات حق نما.
شیطان در کارهای خودش به انتظار توفیق نمینشیند، شیطان اصلاً کارش همین است، نیش عقرب نه از سر کین است/ اقتضاء طبیعتش این است. عقرب باید نیشش را بزند، کاری ندارد که من مردم یا نمردم، ... بنابراین اگر کسی بگوید ما آمریکاییها را از اینکه علیه ما اقدامی انجام دهند مأیوس کردیم، شیطان را نشناخته است.
حضرت امام خمینی (ره) فرمود کاخ نشینی خوی انسان را عوض میکند، یعنی نگو آقا اگر من بروم در کاخ من همانم، نخیر اینگونه نیست. کاخ نشینی خوی کاخ نشینی میآورد، یعنی چی؟ آقای هاشمی در دوره دوم ریاست جمهوری خود یک وقتی گفت ما نگاه میکنیم میبینیم وضع مردم خوب شده است، کفشهای مردم عوض شده و ... یکی از دوستان هم در جواب ایشان نوشت آقا کفشها عوض نشده، محله شما عوض شده است.
نفوذ برای تغییر باورهاست. وقتی نفوذ انجام شد در مدت کوتاهی صورت میماند اما هرگز دیده نشده که صورتِ غیر متناسب با سیرت امکان تداوم داشته باشد، چون یکی فاسد شد، دیگری هم فاسد میشود. ... وقتی انقلاب پیروز شد دوستانی داشتیم که هم لباس ما بودند اما در ادامه مسیر انقلاب آرام آرام سیرتشان آلوده شد و نهایتا از صورت ما نیز بیرون رفتند.
در دنیا وقتی سیستم حزبی هست مردم این کشورها به نوعی بازیچه هستند؛ چراکه این احزاب هستند که قدرت را در دست دارند و احزاب از صفر تا صد نیروی مورد نیازشان را تربیت میکنند و نهایتا در رأس مردم قرار میدهند، اما در ایران اینگونه نیست و مسئولان با رای مردم بر سرکار قرار میگیرند. از باب اثرگذاری در تغییر باورها اولویت برای دشمن تغییر فکر مسئولین موجود است.
چرا؟ چون وقتی باورهای مسئولان تغییر یافت، با توجه به ابزاری که در اختیار اینهاست ناخودآگاه اقدام به تغییر باورهای مردم میکنند. برای فهم بهتر موضوع مثالی میزنم. در این مذاکرات اخیر شاید مذاکره کنندههای ما اصلا به این موضوع توجه نداشتند که نوع گفتمان و گفتوگویشان در این مذاکرات باورها را تخریب میکند. چرا؟ چون گفتمان این دوستان شده مذاکره، جوری خاصی حرف میزنید و خودتان را هم مجبور میدانید که از بدیهای آمریکا چشم بپوشید.
وقتی شما بدیهای آمریکا را نگفتید، در ذهن مردم از آمریکا چه چیزی درست میشود؟ برای مثال شما درختی را در نظر بگیرید که اطرافش پر از تیغ های سمی است که اگر دستتان به این تیغها بخورد، زخمی می شود بنابراین اگر شما این درخت را همین گونه برای کسی که میخواهد از این جنگل عبور کند توضیح دهید، همه فکر و ذکرش این است که مبادا به این درخت نزدیک شود.
حالا اگر شما این درخت را بدون در نظر گرفتن تیغهایش معرفی کردی و از طرف دیگر بر این درخت میوهای هم آویزان کردی در نتیجه چه اتفاقی میافتد؟ این کسی که قبلاً در عبور از این جنگل همه هدفش این بود که به این درخت نزدیک نشود، همه باورش این میشود که مسیرش را از کنار این درخت قرار دهد تا درصورتی که غذا کم آورد از میوههای این درخت استفاده کند.
حالا این آقایانی که رفتند مذاکره کردند چی؟ شما را ارجاع میدهم به مناظرههای تلویزیونی دوران انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که آقای رئیس جمهور آن موقع چه چیزی گفت؟ گفت که من برای حل مشکلات برنامه دارم؟ گفت بالاخره دنیا کدخدا دارد. بنابراین معلوم میشود که هدف باز کردن مشت کدخدا نبوده بلکه بر روی این درخت میوهای رویت شده.
خب، طبیعتاً وقتی که مذاکرات شروع میشود یک جنبه میتواند اولی باشد. اگر جنبه دومی هم در آن باشد، لاجرم مذاکره کنندگان باورهایشان یک مقدار آسیب دیده است. اینها برای مذاکره تئوری سازی میکنند، می گویند امام حسین (ع) با پسر زیاد مذاکره کرد! قضیه کربلا و قضیه امام حسین (ع) آن قدر روشن بود که من این را نمیتوانم به پای بد فهمی این آقایان بگذارم.
اگر کسی برود همه متن مذاکرات امام حسین با عمر سعد که البته همه آن هم گفته نشده را ببیند، خروجی جلسه نشان می دهد چی چیزی گفته شده است. امام حسین(ع) فرمودند«أَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ: آگاه باشید که فرومایه، فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلّت قرار داده است و هیهات که ما زیر بار ذلّت برویم». یعنی امام حسین (علیه السلام) در این مذاکرات دنبال چه بوده؟ دنبال این بوده حق خودش را اثبات کند، حق این است، یعنی چی؟ یعنی نباید یزید باشد. این که گفته شود امام حسین دنبال مذاکره بوده، سهل انگاری و سهل اندیشی است و نشان می دهد که یک جاهایی باورهای ما آسیب دیده است.
در پاسخ به این سوال که برای مسئولین سهل اندیش باید چه کار کرد؟: اولاً که آن مسئول سهل اندیش اگر با انتخاب ما آمده سرکار، باید برویم در باب خودمان کار کنیم که ما بی بصیرتی انجام دادیم که با رأی ما یک مسئول سهل اندیش انتخاب شده است، یا نه اگر در آن زمان جوری نبوده که ما بفهمیم این مسئول سهل اندیش بوده، دفعه دیگر حواسمان را جمع کنیم که دیگر چنین فردی را انتخاب نکنیم. باید روند مطالعاتی و روند ایمان ما به خدا جوری باشد که دائماً از نزدیک شدن به سهل اندیشها دور شویم.
مسئولی چند وقت پیش درگفتوگوی تلویزیونی گفت که علت اینکه ما بستهمان جواب نداد، این بود که نفت 100 دلاری 50 دلار شد. بعد ایشان گفت میدانیم هم چه کسانی این کار را کردهاند، ولی نمیگوییم. آقای مسئول چرا نمیگویی؟ چرا نمیگویی چه کسی این کار را کرد؟ آقای محترم غیر از این است که کدخدا این کار را کرد؟
وزیر امور خارجه انگلستان گفت ما در گفتمان و گفتار مسئولان ایران نسبت به اسرائیل تغییر گفتار دیدیم، این حرف را من که نزدم، او زده، اگر چیزی نبود، او می توانست این را بگوید؟ اولاً که شما نزدید تو دهنش، خب معلوم است که گفتارتان تغییر کرده است. اگر تغییر نکرده بود، واکنش نشان میدادید. پس شما نسبت به رژیم صهیونیستی تغییر گفتمان داده اید، اسرائیل در اینجا معدوم مطلق است، وقتی میگوید در گفتمانتان نسبت به اسرائیل تغییر بوده، نسبت به آمریکا صد درصدی تغییر کردهاید، پس تغییر گفتمان که دادی، مرگ بر آمریکا هم که نمی گویید، دیگر تجربه را می خواهیم بگذاریم برای دم قبرمان؟
بنده اقدام برخی آقایان در نرمگفتاری با آمریکا را یکی از عوامل ارزان شدن قیمت نفت در دنیا میدانم.
«و من یتوکّل علی اللَّه فهو حسبه»، اما نداریم "و من یتوکل علی الکدخدا..."
نظر کاربران
این حرف که هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد هم چرخ اقتصاد, حرف مردمیه که مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم کمرشونو شکسته مطمئنا کساییکه ازبابت تحریمها سرمایه دار شدن با لغو تحریمها هم مخالفن...