کلیهتان چقدر میارزد؟
دنیا قرار است چقدر چرخ بخورد تا یک روز به مدار آدمهایی بچرخد که بیش از همه حضورشان را میتوان دید، حس کرد، شهروندانی که جزو طبقه مرفه نیستند. همان آبرو دارهایی که در عین نیاز، بینیاز نشان میدهند، حیا دارند و کم توقع، یک زندگی متوسط را پیگیر هستند؟
همانهایی که نیاز گاه وادارشان میکند به فروختن دارایی هایشان، اموال منقول و غیرمنقول! تا دستشان پیش کس و ناکس دراز نشود، آدمهایی که آویزان نیستند، گدائی هم نمیکنند، وقت تنگدستی، داراییهایشان را میفروشند و از آبرویشان مایه نمیگذارند!
همان آدمهایی که شهروند ایران هستند، ایران پر مایه، ایران ثروتمند، ایران خوابیده بر مخازن نفت و گاز و ذخایر غنی معدنی، اما گاه برای درمان یک درد بیدرمان که از سر بداقبالی گریبانگیرشان شده است، کلیه و کبد و ... خود را آگهی میکنند برای فروش!! راستی کلیه و کبد و ... اموال منقول است یا غیرمنقول؟
با اینکه در سالهای گذشته تاکنون، آنقدر از این حرفها دیدهایم و شنیدهایم که حالا مثل خیلی از ناشنیدههای گذشته، دیگر ما را متعجب نمیکند. آگهیها و اعلانهای فروش کلیه، با گروههای خونی مختلف، حالا برای خیلی از شهروندان مثل آگهی فروش ماشین و خانه است! تکرار باعث عادی شدن این موضوع در زندگی روزمره شده است و ما مثل بسیاری از روزمرگیهایمان، این درد را هم فراموش میکنیم و بیتفاوت از کنار اعلانها میگذریم.
خرید و فروش اندامهای بدن، امروز نهتنها یک راه برای گذری موقت از تنگناهای مالی که برای عدهای، محلی برای کاسبی و دلالی شده است!؟ اما آنکه اندامی از اندامهای جفتی بدنش را میفروشد. کارش چه معنایی دارد؟ یعنی به آخر خط رسیده است؟ همانجایی که بعد آن، به عدم میرسی؟ به نبود، نیستی؟
آگهی فروش کلیه را که پی بگیری، به بدهکاری میرسی، به استیصال، یکی برای اجاره خانه و یکی برای فرار از زندان، یکی طلبکار دارد و یکی گیر مهریه است. همه چیز ختم میشود به نقطهای به نام پول. همان چیزی که همه آدمها نسبت به آن واکنشی متناقض دارند، پول را دوست دارند و در عینحال برایشان چرک کف دست است! چرکی که کمتر از دستشان میشویند!
شاید باورش سخت باشد، اما آگهیهای فروش کلیه و کبد و اندامهای بدن، یکی از سوژههایی است که دوربین گردشگران خارجی رویش زوم میکند! گردشگرانی که از سایر کشورها میآیند، کشورهایی که شاید ثروتشان هم کمتر از ایران باشد، نفت و گاز و معدن هم نداشته باشند، اما شهروندانش هنوز به آخر خط نرسیدهاند.
المیناتو و گاردین هر یک جداگانه به این موضوع پرداختهاند و مراتب تعجب خود را به گوش جهانیان رساندهاند.
گاردین در گزارشی نوشت: ایران تنها کشوری است که فروش کلیه در آن قانونی است. اهداکنندگان به ازای اهدای کلیه خود از خریدار یا بخش دولتی مبلغی را دریافت میکنند. در این سیستم لیست انتظار کنار گذاشته میشود اما مخالفان این طرح میگویند که این کار به ضرر قشر ضعیف و آسیبپذیر است. در ایران حداکثر سن اهدای کلیه ۳۵ سال است و فرد هر چه به این سن نزدیکتر باشد، قیمت کمتری باید درخواست کند.
بازار کلیه در ایران کاملا قانونی است و دولت نیز قیمت مصوب ۱۵ میلیون تومان را برای آن مشخص کرده است. این قیمت در بازارهای غیر رسمی حتی به ۴۰ تا ۵۰ میلیون هم می رسد و هر کس برای فروش کلیه خودش تبلیغاتی میکند. بر اساس طرحی که سال ۱۳۷۶ در ایران به تصویب رسید، دولت موظف میشود که به ازای هر کلیه مبلغی را به اهداکننده بدهد و تا یک سال او را بیمه کند. اما در حال حاضر بیشتر پیوندها به شکل خصوصی انجام میشود.
به گزارش فرادید،"فرانچسکو آلسی" عکاس و مستند ساز ایتالیایی که چندی پیش به ایران سفر کرده است این موضوع را دست مایه یک گزارش تصویری قرار داده است. گزارش تصویری تکاندهنده او با عنوان "کلیه برای فروش" یک بیمار مبتلا به نارسایی کلیوی و فرد اهداکننده کلیه را تا پس از اتاق عمل دنبال میکند و در زیرنویس آخرین عکس از پایان غم انگیز این پیوند کلیه خبر میدهد. فرد دریافت کننده کلیه به هر دلیلی فوت میکند.
سازمان بهداشت جهانی معتقد است که فروش کلیه باید ممنوع شود. در بیانیه استانبول این سازمان آمده است: تجارت پیوند کلیه اهداکنندگان فقیر و آسیبپذیر را هدف خواهد گرفت. این مسئله نابرابری و بیعدالتی را ترویج خواهد داد.
وزیر بهداشت نیز چندی پیش در مورد فروش کلیه گفته بود: طی ۳ دهه گذشته، بیماران، کلیههایی از افراد فقیر خریداری کردهاند. این دردناک است که برخی مجبورند برای تامین هزینههای زندگی خود کلیهشان را بفروشند.
بر اساس آمارهای رسمی، ۹ میلیون بیمار دیابتی در ایران وجود دارد (تقریبا یک نفر از هر ۱۰ ایرانی) که ۵ میلیون نفر آنها با مشکل نارسایی کلیه مواجهاند. بالغ بر ۲۸ هزار بیمار دیالیزی در کشور وجود دارند که تنها راه درمان همه آنها پیوند کلیه است. با یک حساب سرانگشتی هم میتوان به این نتیجه رسید که پیوند از مرگ مغزی نمیتواند جوابگوی این میزان بیمار در کشور باشد.
افزایش سالیانه ۷ درصدی تعداد بیماران مبتلا به نارسایی کلیه، تشدید کننده این وضعیت است و این امر موجب رونق هر چه بیشتر بازار غیر رسمی فروش کلیه میشود. ظاهرا، هم خریداران و هم فروشندگان این بازار چاره دیگری جز معامله این کالای غیرعادی ندارند، تا زمانی که تقاضا وجود دارد، عرضه نیز ادامه خواهد داشت.
وقتی در یک موضوعی خرید و فروش هست حتما هم دلال هست. اصلا دلالها جزء جدایی ناپذیر دنیای خرید و فروش ایران هستند. هر چیزی را که فکر کنیم میخرند و میفروشند، چون تنها نگاهشان به افق این خرید و فروش است، به سود.
دلالان از کلیه و کبد گرفته تا قلب میخرند و میفروشند. شانس آوردیم که پیوند مغز انجام نمیشود اگرنه اوضاع دلالها خوب و خوبتر هم میشد.
دلالی میگفت: وقتی کسی مرگ مغزی میشود میرویم از خانوادهاش درخواست میکنیم که اعضایش را بفروشد و بعد هم اعضا را با چند برابر قیمت به آدمهای دیگر میفروشیم.
رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی شیراز در گفتوگو با خبرنگار ایسنا اظهار کرد: در شیراز هیچگاه پیوند کلیه از دهنده زنده انجام نمیشود و همه بیماران از افراد مرگ مغزی کلیه دریافت میکنند. در حال حاضر ۱۲۰۰ بیمار کلیوی در بخش های دیالیز شیراز وجود دارند که برخی از آنها به پیوند احتیاج دارند. با توجه به نوبت و نوع بافتها و آزمایشهایی که این افراد دارند برای پیوند آماده میشوند.
معینی گفت: وضعیت پیوند کلیه در شیراز خوب است و میزان انتظار بیماران دیالیزی برای پیوند زیاد نیست و به سه ماه میرسد. اگر فردی بخواهد از فرد زنده کلیه دریافت کند باید به شهرهای دیگر مراجعه کند چرا که این امکان در شیراز وجود ندارد. هر ساله ۵۰۰ تا ۵۳۰ پیوند کلیه در بیمارستان نمازی انجام میشود که هم مربوط به بیماران شیرازی و هم مربوط به بیماران سایر استانهاست.
احتمالا این سئوال در ذهن هر مخاطبی نقش میبندد که اگر پیوند از فرد زنده در شیراز انجام نمیشود پس چرا اطراف بیمارستانهای مختلف در شیراز آگهیها و اعلانهای خرید و فروش کلیه و دیگر اندامها به در و دیوار و درخت، نصب شده است.
اما علاوه بر شیراز در بسیاری از شهرهای ایران کار پیوند کلیه انجام میشود و اینکه در شیراز پیونده کلیه از فرد زنده انجام نمیشود، دلیلی بر نبود خریدار و فروشنده نیست، بلکه کسانی که میتوانند کار پیوند را در دیگر نقاط کشور پی بگیرند، کلیه را بخرند، یا بفروشند، میتوانند عمل جراحی را در نقطهای دیگر انجام دهند.
با وجود تمام خرید و فروشها و اهدای اعضا از مرگ مغزی، هنوز هم تعداد بیماران کلیوی کشور زیاد است. هر سال هم بیشتر میشود و هر سال مشکلات بیشتر، قیمت بیشتر و دلال بیشتر. کاش گاهی فکری برای پیشگیری از این چیزها میکردیم. کاش گاهی به این موضوع فکر میکردیم که میشود ما هم مثل خیلی از کشورهای دیگری که خرید و فروش ندارند، خرید و فروش کلیه نداشته باشیم.
کاش میشد مردم مریض نمیشدند! مقروض نمیشدند و در نهایت به آخر خط نمیرسیدند! راهی که در دنیای آن طرف آبیها اتفاق افتاده است و ما هم میتوانیم به آن برسیم! اگر فعل خواستن را صرف کنیم.
نظر کاربران
چه کسی کلیه ميخره چند ميخره