چالش جهانی بلوط را بشناسید
و فعالان مستقل زيست محيطي با ديوار كوتاهشان چون جُزامياني نشان داده ميشوند كه هيچ جنبنده اي را دل و جرأت نزديكي و همراهي بديشان نمييابد! و در اين بين فعالان«چالش جهاني بلوط» بيش از همه مورد اجحاف مسئولان واقع ميشوند و اين خود سوالي بس مبهم در ذهن ايجاد ميكند كه پاسخ بهآن را بايد به اوراق تاريخ و قضاوت نسلهاي آتي سپرد!
« بلوط»رمز ماندگاري است. بلوط هويت ملتي است كه سالها طعم تلخ محروميت را چشيده اند و همچنان سراپا مانده اند.
بلوط شناسنامه سرزميني است كه هر وجبش با عرق تلاش و خون شهدا تقديس يافته است.
بلوط،سمبل مقاومت مردماني است كه سالهاي سال حريمهاي جغرافيايي را با شهامتي بي مثال چنان محفوظ داشته اند كه مادر فرزندش را.
بلوط، رمز بقاي مردماني است كه خون دادند تا خاك ندهند! جواني دادند تا پيري آسيب نبيند! موي مشكي سپيد كردند تا داغ دلي تازه نكنند.
بلوط رمز چتر مهرورزي در آفتابي ترين روزهاي سال است و سمبل گرمابخشي در برفي ترين ايام زمستاني.
بلوط آن داروخانه بيماری زًُدايي است كه شيره، هسته و پوسته اش نيز درماني است برای دردهاي بي دواي زمانه.
بلوط آن منبع ذخيره آبي است كه ٩ ماه سال ريشههايش را ميپراكند تا آب حيات روزهاي بي آبي آدميرا تأمين كرده باشد.
بلوط آن نگهبان نگهدارنده خاك سرزمين ماست كه همتش، رانش را ميراند و ايستادگياش زلزله و تكانش زمين را ميايستاند.
بلوط آن سبزه چتري است كه چتر مهرباني اش نه فقط محدوده اي خاص از جغرافيا بلكه جغرافياي زيست محيط را شامل ميشود.
بلوط آن مادر وارسته اي است كه خود تاب تحمل گرسنگيها و تشنگيها و بي نواييها را ميكشد اما خوراك و آب و نواي فرزندان زادبومش را مهربانانه مينوازد! و حتي گلههاي گوسفندان و بُزان ما را بي نصيب نميكند.
بلوط آن يار ثابت زاگرس است كه گردبادهاي سهمگين و خشمگين زمانه اش را پا به پاي مردمانش تحمل كرده و بسيار درس صبوري نيز منتقل كرده است.
بلوط آن شاهد عيني بي مدعايي است كه خروارها خاطره تاريخي از رشادتها، مقاومتها و وطن دوستي مردمان اين ديار را به يادگار ثبت و ضبط و براي نسلهاي بعدي ذخيره كرده است.
اما اينك ...؟!!!!!
- دهها جنگ نابرابر، رانش و زمين لرزه، طوفان و گردباد زمانه بر خراش روحش ميفزايند
- تيغ بولدوزر، لودر و گريدر و بيلِ بيل مكانيكي يكي پس از ديگري بر پهن وجود مهر وي مهمان ميشوند!
- از جرقه اي زغالي تا شعلههاي مهيب آتش بر پيكر تنومند و استوارش سوار ميشوند.
- دهها تبرزين و تبر با دستههايي از جنس خود، تنش را مينوازند!
- حشرههاي بلوط خوار و دهها حشره جنگلخوار بر پيكر نيمه جانش انگل ميشوند!
- گلههاي بُز بر سفره مهرش تناول ميكنند و حتي بر جوانههاي حاصل از فعاليت «فعالان چالش بلوط »هم رحم نميكنند!
- برخي در رداي چوپاني گله و برخي نيز در لباس شكارچي صرفاً براي پركردن لحظات تنهاييشان كبريت و فندك شان را بر تنه بلوط نشانه ميروند و با شعلههاي آتش حاصل از سوختنش، طراوتي به دل غافل شان ميبخشند!
- گروههاي انساني به زعم خودشان در لباس گردشگر بر سر و دست و شاخ و برگ بلوط ميتازند و شاخههاي زنده اش را نيز طعمه آتش ميكنند تا با كتري زغالي شان چاي دم كنند و لختي طبيعت را نوش جان كنند!
- از همه مهم تر خراش گاز خردل بعد از ٢٨ سال در زيباترين جنگلهاي زاگرس و در منطقه سردشت آن سرزميني كه «حسن زيرك » بهشت كوردستان ميناميدش بر پيكره بلوط، ژنراتور اكسيژن ساز هنوز كه هنوز است خودنمايي ميكند و كوچك ترين منافذ خروجي اكسيژن را مسدود كرده تا ريههاي مصدومان همچنان در فقر اكسيژن حاصل از بلوط، چون كودكان گرسنه آفريقايي شكار كركس بي رحميبعث و ياوران و وارثان ناصالحش باشد!
اينها و صدها گونه « ژينوسايد جنگلهاي بلوط » را در اطراف خود شاهديم و نه مسئولي را به اقداميوا ميدارد و نه رسانه اي را به عكسالعملي و نه انديشمندي را به تحليل و واكاوي عمق مسئله و نه ...
تنها و تنها چند فعال مستقل زيست محيطي و چند ان جي اوي منطقه اي و چند مسئول دست و پا بسته و برنامه اي از رسانه اي و صفحهاي از روزنامه يا هفته نامه و گاهنامه اي كه دل ميسوزانند و بال و پر ميزنند تا شايد تلنگري زنند بر اين فاجعه و آگاهي بخش اند بر عمق اين نامهربانيها كه متأسفانه آن صداهاي حداقلي هم در گلو خفه ميشود!
انجمنهاي زيست محيطي با جريان و حزب سبز جهاني هم پيمانه نشان داده ميشوند! صداي رسانه و روزنامه تا چند صباحي نميرسد!
و فعالان مستقل زيست محيطي با ديوار كوتاهشان چون جُزامياني نشان داده ميشوند كه هيچ جنبنده اي را دل و جرأت نزديكي و همراهي بديشان نمييابد! و در اين بين فعالان«چالش جهاني بلوط» بيش از همه مورد اجحاف مسئولان واقع ميشوند و اين خود سوالي بس مبهم در ذهن ايجاد ميكند كه پاسخ بهآن را بايد به اوراق تاريخ و قضاوت نسلهاي آتي سپرد! و آن ايناست؛
«در نهاد درخت بلوط، چه گنجي نهفته است كه ملتي را شايسته دسترسي بدان نميدانند و چنين نظام يافته و سازماني كمر به نابودي آن بسته اند؟»
«راستي آيا عمر ما كفاف آن را خواهد داد تا بتوانيم در مجلسي مجوز دار كه با عنوان»مرثيهاي بر جنگلهاي بلوط «منعقد خواهيم كردبه پاسخ بدان سوال ره پوييم و دلي را از استرس و اضطراب ناشي از ابهام به در آوريم؟!...»
نظر کاربران
متن بسیار تامل برانگیزی است، اما آنکه باید تامل کند و به فکر باشد شاید هرگز این متن را نخواند و نداند که درخت بلوط برای زاگرس نشینان بویژه مردم ایلام چه اندازه مهم و با ارزش است. یادتان باشد در آتش سوزی جنگل های ایلام در تابستان همه فقط حرف زدند، هیچکس پای عمل نبود بجز مردم ایلام.
بقول عبدالجبار کاکایی
بچه ی اونور دنیام، اونجا که کوهاش بلنده، آسمون بی ستاره اش نه می گریه نه می خنده، جنگلاش باغ بلوطن، بلوطاش شاه بلوطن......
من به درختان بلوط احترام می گذارم. شما چطور؟