پیشنهادات فرهنگی آخر هفته
«پدر آن دیگری» کاری از یدالله صمدی که به تازگی به پرده رسیده است؛ فیلم اقتباسی از رمان «پدر آن دیگری» نوشته ی پرینوش صنیعی است. در سینمای کم اقتباس این روزهای ایران باید چالش جالبی باشد.
تماشاخانه
حسین پاکدل در مورد نمایش نوشته: «مادر تمام خلاقیتها رنج است». سوال اساســی نمایش همین اســت که عدالت چیست و چه کسی مصداقش را تعیین میکند یا چه عکس العملی مصداق عدالت اســت.عمــل راســکولنیکوفها،الناها، بازرسها، و سونیا و کاترین و دیگران؟ آیا هرکدام از ما در موقعیتها حق قضــاوت و اقدام بر این مبناراداریم؟ دنیایی مفهوم کاربردی دراین نمایش نهفته اســت که بایدرفت و دید و چندباره دید و به کشف و شهود رسید. اگردوست داریدنمایشی هماهنگ ببینید،نمایشی قــرص ومحکم ببینید،تابلــوی زیبای انســانی ببینید، بازیهای درخشــان ببینید.
نمایش تا حدی موزیکال است و رنگ موسیقی در آن سنگین است، مهدی پاکدل نقش اصلی نمایش را به عهده دارد، برخلاف بسیاری از نمایش های در حال اجرا، هیچ باجی به مخاطب نمی دهد؛ دیالوگ سخیف و یا حرکتی که خنده ی سطحی بگیرد، از قضا نمایشی بسیار سنگین و درگیر کننده از لحاظ مضامین اخلاقیست. نمایش تا حد زیادی به متن وفادار است و از لحاظ مسایلی چون: طراحی صحنه و گریم در سطح بالایی است. مورد ویژه این که زودتر بروید و لذت تماشای عمارت مسعودیه را از دست ندهید.
اکران
«پدر آن دیگری» کاری از یدالله صمدی که به تازگی به پرده رسیده است؛ فیلم اقتباسی از رمان «پدر آن دیگری» نوشته ی پرینوش صنیعی است. در سینمای کم اقتباس این روزهای ایران باید چالش جالبی باشد. فیلم را اگر در دسته ی فیلمهای کودک جای نگذاریم می توانیم فیلمی درباره ی کودکان بدانیم. داستان این فیلم سینمایی درباره جوانی به نام شهاب است که در بیستمین سالروز تولدش با دیدن عکسهایی از دوران کودکی، خاطرات آن روزها را از نظر می گذراند.
او در دوران کودکی برای مقابله با بی توجهی خانواده و سرکوفت های پدرش مبنی بر این که خنگ است تصمیم می گیرد صحبت نکند. از همین روز تا سن مدرسه همگان گمان می بردند که شهاب خنگ و عقب افتاده است و قادر به تکلم نیست تا اینکه روزی مادربزرگ پی به راز شهاب می برد. در فیلم بازیگرانی چون: حسین یاری و هنگامه قاضیانی در کنار پیشکسوتانی نظیر: اکبرعبدی و ثریا قاسمی، ایفای نقش می کنند.
اگر مشتاق به تماشای فیلمی در مایه های روانکاوانه و فضاهای خانوادی هستید « پدر آن دیگری» اتنخاب مناسبی است.
کیوسک
«مهرنامه» مجله ی وزین و نا منظم!(از لحاظ ترتیب انتشار) تیم مطبوعاتی هم میهن، در شماره ی جدید پرونده ای مفصل در رابطه با حزب اتحاد ملت ایران و چپ اسلامی دارد که از قضا با صاحبه ی علی شکوری راد و حرف های صریحی که زده است خواندنی شده، «توحید و تکفیر » نام سرمقاله ی مفصل محمد قوچانی در این شماره است که کمی بحث برانگیز به نظر می رسد.
از دیگر مطالب خواندنی این شماره می توان به بررسی تبعات جامعه شناسی بحران کم آبی اشاره داشت، پرونده هایی در مورد پرویز ناتل خانلری و جلال آل احمد و همچنین مصاحبه ی جذابی که با ابراهیم گلستان ترتیب داده شده است، وزن ادبی این شماره را سنگین می کند. پرونده ی مهرنامه در مورد فیلم حضرت محمد(ص) هم البته نکات جالب توجهی دارد.
کتاب
«اعتراف» نوشته ی تلستوی و ترجمه ی آبتین گلکار کتاب کم حجم و جالبی است، کتاب در نشر گمان منتشر شده است و آمیخته با فرهنگ عمدتا غربی اعتراف است. روایت سرگشتگی ذهنی که معنایی در زندگی نمی یابد. برشی از کتاب را با هم می خوانیم: پرسش من،همان پرسشی است که مرا در پنجاه سالگی به خودکشی سوق می داد، پرسش بسیار ساده ای بود که در وجود هر انسانی نهفته است.
از بچه های بی فکر گرفته تا پیران حکیم؛ پرسشی که زندگی بدون آن ممکن نیست، همان طور که خود من در عمل داشتم این را تجربه می کردم، پرسش از این قرار بود :« حاصل آن چه من اکنون انجام می دهم و آن چه فردا انجام خواهم داد چیست؟ حاصل کل زندگی من چه خواهد بود؟» برای چه زندگی کنم؟ برای چه خواهان چیزی باشم برای چه کاری انجام دهم؟
گالری
« درگیری های آروند دشت آرای» در گالری شیرین با سوژه قرار دادن «در» و نقبی به زندگی روزمره 50 فریم از قاب روزمرگی ها را به نمایش گذاشته است. در هایی از یزد و اصفهان و انزلی تا پاریس و مونیخ و برلین، هیچ چیز اندازه ی حرف های دشت آرای نمی تواند ماهیت نمایشگاهی با این موضوع خاص را روشن کند:« همواره دغدغه زندگی روزمره را دارم، چرا که معتقدم فرهنگ ما را کارهایی که در طی روز انجام میدهیم، میسازد و زندگی ما به نوعی پشت همین درها شکل میگیرد.
همیشه این نگاه دزدکی را دوست داشتم و اینکه پشت این در قفل زده چه بر آدمهایش گذشته و آدمهایی که پشت این درها هستند و بودند، چگونه زندگی میکردند، برایم جالب بود. اینکه پشت این درهای بسته چه حسی بوده و چه اتفاقاتی افتاده است؟ چرا که درها همیشه جدا کننده فضای عمومی از خصوصی بوده اند»
ارسال نظر