صدا و سیما و کیهان، مقر افراطیون و دلواپسان
افراطیونی که در رد برجام و مخالفت با توافق هسته ای تلاش می کردند، صاحب دو تریبون و رسانه مهم بودند که از آن پایگاه ها مواضع ضدبرجامی خود را در جامعه نشر و بسط می دادند؛ روزنامه کیهان و صدا و سیما.
هفته نامه صدا - لیلا علیپور: افراطیونی که در رد برجام و مخالفت با توافق هسته ای تلاش می کردند، صاحب دو تریبون و رسانه مهم بودند که از آن پایگاه ها مواضع ضدبرجامی خود را در جامعه نشر و بسط می دادند؛ روزنامه کیهان و صدا و سیما. تلویزیون در اقدامی عجیب و در راستای سایر اقدامات این چنینی خود جلسه کمیسیون ویژه برجام را به صورت گزینشی و با هدف نشان دادن نقاط ضعف برجام پخش کرد. کیهان نیز حتی بعد از تصویب برجام در مجلس با تیترها و نوشته های خود فضا را ملتهب ساخت.
تا آنجا که روابط عمومی مجلس در نامه ای به حسین شریعتمداری او را به ایجاد دودستگی در کشور متهم کرد. نامه ای که محمدعلی ابطحی اما آن را چندان دارای جایگاه و اهمیت نمی داند چرا که به اعتقاد او نه تاثیری بر روند کیهانی خواهدداشت که طی این همه سال با مخالفان خود همین رویه را دارد و نه انگیزه نگارش آن صحیح بوده است. با رییس دفتر محمد خاتمی مروری داشتیم بر عملکرد روزنامه کیهان و جاگرفتن افراطیون در صدا و سیما.
ارزیابی شما از عملکرد روزنامه کیهان و صدا و سیما در موضوع برجام چیست؟
این دو رسانه منتقد تصویب برجام بودند و به طور تابلوداری با سیر تصویب برجام از ابتدا مخالفت داشتن. البته بنده معتقدم که روزنامه کیهان گرچه از پول بیت المال اداره می شود؛ اما با یک جریان سیاسی ویژه ای همراه است. البته، این خیلی اشکالی ندارد که یک جریان منتقد باشند و روزنامه داشته باشند و در روزنامه شان حرف هایشان را بزنند و نقدهایشان را مطرح کنند. روزنامه کیهان جدی ترین رسانه ای بود که با مساله برجام مخالفت می کرد. البته اولین بار بود که روزنامه کیهان دچار تعارض شده بود و آن این بود که سال ها بسیاری از چهره ها و جریانات سیاسی را متهم کرده بود و با آنها درگیر شده بود و به انواع تهمت ها آنها را خوانده بود به خاطر اینکه احیانا در یک روز یا در یک موضع با آمریکایی ها یا صهیونیست ها به صورت تصادفی هم موضع شده بودند.
در ماجرا هسته ای اما تعارض به این شکل بروز کرده بود که مخالفت روزنامه کیهان با برجام به نوعی با مواضع صهیونیست ها همخوان شده بود. افراطی ترین جریان صهیونیست ها همان دیدگاهی را داشتند که کیهان داشت. البته، این دو جریان با یکدیگر ارتباط و نسبتی نداشتند. ما هیچ وقت آن بی معرفتی کیهان را نداریم که بگوییم به دلیل همخوانی نظریات این دو، آنها با هم ارتباط دارند؛ در حالی که کیهان همیشه با همین منطق، مخالفان خود را متهم کرده است؛ در حالی که نظرات آنها صرفا در موارد خاص، تصادفا با ادعاها و شعارهای آمریکا یا غرب مشابه بوده است.
اگر ما هم آن مبنایی که کیهان همیشه می گوید- که طبق آن، باید هر نظریه را از حامیانش شناخت- مورد توجه و مبنای کار قرار دهیم (که البته بنده این نظریه را قبول ندارم)؛ بنا به موضع خود کیهان، در موضوع برجام شاهد همخوانی جدی صهیونیست ها با دیدگاه هایی بودیم که در کیهان مطرح می شد. اما در این میان، اینکه رسانه ملی هم وظیفه خود بداند که از یک جریان افراطی حمایت کند که در نهایت با مدیریت رهبری مشخص شد این جریان افراطی مورد تایید نظام هم نمی تواند باشد؛ خلاف مروت و اخلاق رسانه ای است.
رسانه ملی اولا باید فراگیر باشد و ثانیا باید مروج مبانی رسمی نظام حاکمیتی باشد. به خصوص اینکه رهبری در پایان بررسی برجام گفتند حمایت علنی از هیچ طرفی ندارند قبل از آن هم که همه می دانستند و رهبری هم مخفی نمی کردند که با هدایت ایشان پرونده هسته ای ایران جلو می رود و نظرات ایشان قطعا آخرین نظریه در کشور است و مقبول جهان قرار می گیرد.
در یک چنین شرایطی که نه آن مخالفت های تند مورد حمایت رهبری نظام می توانست باشد و نه مورد پذیرش حکومت رسمی که در دولت شکل پیدا می کن؛ تبدیل شدن رسانه ملی به یک منتقد سرخست در موضوع برجام به طور قطع، کاری غیررسانه ای و غیرقابل قبول بود که در رسانه ملی مثل خیلی از موارد دیگر اتفاق افتاد. اثر درازمدت این قبیل رفتارها بی اعتمادی جامعه به رسانه ملی است. با این عملکردها در شرایط بحرانی، رسانه ملی که می تواند به جامعه خیلی کمک کند؛ به سبب آسیب به اعتماد جامعه دیگر کارآمد نخواهدبود.
البته، روزنامه کیهان در برخورد با منتقدان خود که می گفتند مواضع نتانیاهو در زمینه برجام با این روزنامه یکی است از قراردادن یک سری مولفه ها به این نتیجه می رسید که نتانیاهو با برجام موافق است و مواضع او در رد برجام ظاهرسازی و فریب کاری است...
این حرف و ادعا می تواند درست باشد اما اگر درست است، همه جا درست است. روزی که تمام اصلاح طلبان را در مملکت مورد نقد قرار دادند و حتی تاثیر عملی آن را در انتخابات با رد صلاحیت های گسترده اصلاح طلبان شاهد بودیم؛ فشار زیادی با مدیریت رسانه ای روزنامه کیهان بر جامعه ایجاد شد که چون آقای بوش گفته بود «اصلاح طلبان از بیروت تا تهران مورد حمایت ما هستند».
همه جریان های اصلاح طلبی را به خاطر این گفته آقای بوش، بدون دلیل موجهی مورد فشار قرار دادند. در حالیکه آمریکایی ها بخصوص دولت بوش می دانستند که اصلاح طلبان ایرانی با سیاست های خشونت آمیز بوش مخالف هستند و درواقع، برای خراب کردن جریانی که منافع آنها را تامین نمی کرد و یا مورد پذیرش قرار نگرفتن آن، بوش اعلام کرد از اصلاح طلبان حمایت می کند.
اگر این مبنا درست باشد که مواضع غرب و اسرائیل از سر فریب کاری است؛ برهمین اساس می شد ادعا کرد که اصولگرایان مورد حمایت آمریکا بوده اند و آمریکایی ها برای خراب کردن اصلاح طلبان این حمایت را اعلام کردند تا اینکه کسانی که آنها علاقه مند هستند، سر کار بیایند. اما بطور کلی، باور من این نیست که باید موضوعات را این گونه تحلیل کرد.
من معتقدم اگر کیهان یا هر رسانه ای این تحلیل را می کند که صهیونیست ها با برجام مخالف هستند چون مخالفتش باعث می شود که ایرانی ها آن را امضا و تصویب کنند؛ این عینا در ماجراهای دیگر هم صدق می کند که متاسفانه کیهان در آن ماجراها هیچ وقت این تحلیل را ارائه نمی داد.
دست کم دکترین کیهان بر این استوار است که کسانی را پیدا کند و القاب و پست های امنیتی به آنها بدهد که برخی از آنها راست و برخی دروغ است تا بگوید این عده از اصلاح طلبان از اتفاقات سال ۸۸ حمایت کردند و در این راه قلمفرسایی زیادی می کند تا نشان دهد اینها همه نشانه وابستگی اصلاح طلبان به دشمن است. اگر این منطق درست باشد؛ باید آن را در مورد همسویی مواضع صهیونیست ها و کیهان در مخالفت با برجام هم لحاظ کرد. به همین جهت، کیهان و نشریات همسوی آن و مجموعه دلواپسان در ماجرای برجام دچار تضاد مواضع شده بودند که نمی توانند خیلی پاسخگوی آن هم باشند.
صدا و سیما در اتفاقات مختلف طی سالیان اخیر نشان داده می تواند رویه ای را در پیش بگیرد که به نفع یک گروه و جریان سیاسی خاص باشد. آیا نمی توان ادعا کرد نیروهایی که برای خدمت به منافع برخی جریان های سیاسی تربیت شده بودند؛ حال به نقطه ای رسیده اند که در موضوع مهمی مانند پرونده هسته ای، برخلاف مواضع سران نظام و به طور مشخص رهبری موضع گیری می کنند؟
البته اگر بخواهیم منصفانه برخورد کنیم من اعتقاد ندارم که صدا و سیما از حیطه پذیرش اوامر رهبری جدا شده و در برابر رهبری ایستاده است. بهتر است بگوییم سیاستی که در این زمینه اتخاذ شده، دلخواه بخشی از نیروهای سیاسی و ازجمله تیم های فعال در صدا و سیما نبوده است صدا و سیما رسانه ای است که مدیرانش دست کم اوامر مستقیم رهبری را حتما می پذیرند و قبول می کنند نمی شود از مواضع آنها در برجام این نتیجه را گرفت که صدا و سیما دیگر از حوزه پذیرش نظرات رهبری و نظام خارج شده است؛ اما این نکته هست که آنقدر افراطیون در بخش های مختلف رسانه صدا و سیما در طول این سال ها جای گرفتند که تا نهی مستقیم رهبری نباشد؛ آنها تمام توانشان را برای رشد افراطی گری به کار می برد.
باید خدا را بسیار شکر کرد که در این کشور رهبری وجود دارد که نهایتا مصالح نظام و کشور توسط ایشان تعیین می شود و این جریانات افراطی در یک جایی متوقف می شوند هم چنان که آن فضایی که رسانه ملی یا افراطیون مجلس یا کیهان ترسیم کرده بودند؛ با نتیجه ای که در پی تصویب برجام در مجلس حاصل شد، انطباق ندارد و اینها نشان دهنده آن است که بدنه صدا و سیما رد طول این سال ها به سخنگوی جناح افراطی کشور تبدیل شده و البته نهیب های رهبری حتما مانع آنها است و این گونه نیست که من معتقد باشم آنها از مرز نظرات رهبری می گذرند.
اما در این مورد نگاه و دیدگاهشان نشان داد که فضا را برای افراطی گری آماده می کنند؛ مگر آنکه رهبری با بیان نظراتشان مانع آنها شود. اما دیدیم که برخی نمایندگان مجلس در پذیرش نظرات رهبری هم رفوزه شدند؛ همان هایی که خیلی هم ادعای حمایت از رهبری داشتند.
صدا و سیما و افراطیون چه اصراری بر این دارند که نظر واقعی رهبری در مورد برجام چیز دیگری بوده است؟
آنها نتیجه این حرف خود را نمی توانند درک کنند. اگر نزدیک ترین فرد به رهبری و مشاور اصلی و سیاسی شان نظر ایشان را تحریف و منتقل کند، نشانه این است که رهبری در کشور هیچ جایگاه قابل اعتمادی ندارد. در حالیکه بیانیه دفتر رهبری هم نشان داد کسی در دفتر رهبری دیدگاه های مستقل از رهبری را عرضه نمی کند. درست است که رهبری به طور مشخص در این قضیه اظهارنظر نکردند؛ اما اینکه اعلام کنند افرادی که در کنار رهبری کشور هستند به نظرات ایشان خیانت می کنند و خلاف واقع را ابراز می کنند، توهین بزرگی به رهبری و دفتر ایشان است.
دلیل اینگه می گویم حتی در آزمون حمایت از رهبری هم رفوزه شدند، همین است. این تجربه، نشان داد جریان ها و رسانه هایی که این همه شعار ولایتمداری سر می دهند و سعی کرده بودند با آن، همه رقبای خود را از میدان به در کنند؛ مواضع و جایگاه رهبری واقعا تا چه حد برایشان دارای اهمیت است.
روند نفوذ افراطیون در صدا و سیما آیا متوقف شدنی است؟ چه راهکاری در این زمینه وجود دارد؟
تصور نمی کنم این روند تغییری پیدا کند. چون دیدگاهی که در رادیو و تلویزیون است که مورد تایید نظام و کشور است آنها تصور می کنند باید برای حفاظت از مبانی سیاسی و اخلاقی جامعه این دیدگاه که البته آنها آن را افراطی نمی دانند- و ما معتقدیم افراطی هست- حفظ شود و حاکم باشد. اما در شرایط فعلی، این روند تغییر نخواهد کرد. این جریان وجود دارد و ادامه خواهدداشت. این جریان سابقه تاریخی دارد.
در حقیقت این شکل چیدمان نیرو در صدا و سیما ابتدا در دوره آقای لاریجان شکل گرفت که برای کند کردن دولت اصلاحات به وجود آمد و بعد هم این ادامه داشت. توقعات زیادی از رادیو و تلویزیون وجود دارد که نمونه آن را هم در صحبت های اخیر رهبری دیدیم. در حال حاضر، جریان های سیاسی با هم درگیر هستند، ام اسفبارترین موضوعات ما در زمینه های اجتماعی و اخلاقی است که باید صدا و سیما به آن توجه کند. مردم با رسانه ملی ارتباط برقرار نمی کنند.
ضمن آنکه این رسانه هم رقبای جدی مانند شبکه های مجازی دارد. اینها همه رسانه هایی هستند که می خواهند در جامعه به جای صدا و سیما قرار بگیرند. خیلی باعث تاسف است که در میان درگیری های سیاسی که صدا و سیما خود را به آن مشغول کرده؛ برای موضوعات اساسی جامعه فکر و توجه چندانی نشده است.
آیا با توجه به این مسائل، می توانیم بگوییم صدا و سیما سخنگوی یک جناح خاص سیاسی شده که پایگاه اجتماعی چندانی هم در جامعه ندارند؟
این مربوط به الان نیست. در دروان اصلاحات هم همین حالت وجود داشت. جامعه با آمدن آقای روحانی یک تغییر بزرگ را احساس کرد؛ همانطور که تغییر بزرگی را بعد از حادثه دوم خرداد احساس کرد. اما تنها رسالت رادیو و تلویزیون عمدتا این بود که این گونه القا کند که هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده است. این موضوع، در یکی دو مقطع خیلی قوی ظهور و بروز پیدا کرد. یکی بعد از دوم خرداد و یکی هم بعد از تشکیل آقای دولت روحانی. به همین دلیل ریزش اعتماد و مخاطب ایجاد می شود. مرجعیت صدا و سیما اندک می شود. اینها آسیب هایی است که در نهایت متوجه شکور می شود.
روابط عمومی مجلس نامه ای را به مدیر مسوول کیهان نوشته و او را به ایجاد دودستگی در کشور متهم کرده است. تحلیل تان از این نامه چیست؟
این غیرقابل انکار بود که نتیجه آنچه در برجام اتفاق افتاد؛ همان موضع رهبری نظام و اکثریت مجلس بود که از موضع جریان افراطی و تند جدا شد. برای اولین بار بود که جریان پایداری یا اصولگرایان تندرو خیلی به خط قرمزهای نظام نزدیک شدند و احیانا یکی، دو نفر از آنها حریم ها را مورد خدشه قرار دادند. اما بیانیه روابط عمومی مجلس خیلی بیانیه تاثیرگذاری نبود و اثری هم در روند کیهان نخواهد داشت.
به خاطر اینکه کیهان هیچ وقت خودش را ملتزم نمی داند که دیدگاه های دیگران را مورد توجه قرار دهد. از سوی دیگر، به نظر می رسد علت انتشار آن نامه صرفا این باشد که بخشی از رفتار آقای لاریجانی از سوی روزنامه کیهان مورد انتقاد قرار گرفته و این بار، کیهان از نگاه برخی جریانات اصولگرا بد شده است. در حالیکه روزنامه کیهان سال های سال است همین روش را در مورد مخالفان خود دارد و هیچ وقت مورد نقد اصولگرایان قرار نگرفته و چه بسا مورد تعریف و تمجید هم قرار گرفته است.
جبهه پایداری هم در این ماجرا نشان داد علاقه زیادی دارد تا مواضع رهبری را به طور مستقیم روشن بشنود تا آنجا هم پیش رفتند که دفتر رهبری اطلاعیه ای را در پاسخ به شبهاتی که در زمینه نظر رهبری درباره برجام القا شده بود، منتشر کرد.
همین اتفاق مواضع جبهه پایداری را روشن کرد و آن موضع این بود که هر که با ما نیست، بر ماست؛ حتی اگر آن شخص دفتر رهبری یا نظام کشور باشد و چون با دیدگاه آنها همسو نیستند، باید مورد نقد آنها قرار بگیرد. این آغازی است تا نشان دهد این مجموعه ها منافع خودشان را انتخاب می کنند و نه منافع نظام رهبری و کشور را. این شروع می تواند برای آینده سیاسی کشور مهم باشد؛ چرا که نشان می دهد حتی نمی توان ولایتمداری این جریان سیاسی که خود را به این خصیصه بسیار منتسب هم می دانند، اعتماد کرد.
چه روندی لازم است طی شود تا در دو سال باقیمانده به پایان ریاست جمهوری آقای روحانی و در زمان انتخابات مجلس، صدا و سیما در رویه خود تغییر ایجاد کند؟ در عین حال که تغییر رویه کیهان نیز کاملا دور از دسترس به نظر می رسد.
نه کیهان و نه صدا و سیما در زمینه انتخابات تغییر رویه ای نخواهند داشت و اگر تندتر نشوند؛ کندتر نخواهند شد. اما عملکرد آنها در جامعه خیلی تاثیرگذار نیست. اگر جریاناتی که مورد قبول اکثریت مردم هستند مانند جریان اصلاحات در انتخابات فرصت حضور یابند؛ عملکرد این دو رسانه خیلی تاثیرگذار نخواهدبود. همیشه هم این نوع عملکردها باعث می شود بهتر مردم را متوجه افراطی بودن این دیدگاه ها کرد.
یعنی نتیجه کار به نفع مخالفان دیدگاه های افراطی است. البته اگر در انتخابات آینده فیلترهای تصویب کننده آدم ها ظرفیت بیشتری نشان دهند و امکان بیشتری برای حضور فراهم کنند که من باز آن را هم پیش بینی نمی کنم و فکر می کنم اصلاح طلبان در سطح گسترده ای رد صلاحیت می شوند.
نظر کاربران
کیهان رو که کسی نمیخونه تلویزیونو هم کسی نگاه نمیکنه از وقتی این آقایون توش جمع شدن پس دلیلی نداره به این ها اهمیت بدیم
درودبر دکترظریف و همراهانش درتیم هسته ای . درود بردکترروحانی رئیس جمهورباتدبیر. مردم قدرزحمات شمارامیدانند وبه جوسازی وکینه توزی رسانه های معلوم الحال توجهی نمیکنند . مطمئنا شماپیش مردم روسفیدهستید ودشمنان ملت روسیاه ونگون بخت . انشالا.
موافقم شدید با هخامنشی... من ماهوار ندارم ولی همیشه تلوزیون خاموشه فقط دختر امپراتور میبینم روزنامه ام که اصلا
بالاخره يكي از دل ما سخن گفت
حرف حق را از طلا بايد نوشت
سلام.بين اينهمه صدا كيهان هم يه صدا..پس چي شد اون جامعه چند صدايي.