زوج سالخورده ۶ ماه پس از عقد جدا شدند
مرد ۷۰ سالهای که پس از مرگ همسرش با فرد دیگری سر سفره عقد نشسته بود به ۶ ماه نرسید که گام در دادگاه خانواده گذاشت و طلاق خواست.
روزنامه ایران: مرد ۷۰ سالهای که پس از مرگ همسرش با فرد دیگری سر سفره عقد نشسته بود به ۶ ماه نرسید که گام در دادگاه خانواده گذاشت و طلاق خواست.
این مرد وقتی روبهروی قاضی شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده ونک ایستاد، گفت: بعد از مرگ همسرم با اکرم آشنا شدم وقتی هر دو متوجه شدیم تنها هستیم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. جریان این آشنایی را با فرزندانم درمیان گذاشتم ابتدا مخالفت جدی کردند اما وقتی دیدند من در این کار تصمیم جدی دارم، پذیرفتند. وی افزود: به اکرم گفته بودم که من میخواهم با کسی ازدواج کنم که کدبانو باشد و به خانه و زندگی برسد و همیشه همه چیز مرتب باشد و از او خواستم زندگی گرمی داشته باشیم و پذیرفت، سرانجام با مهریه ۱۱۴ سکهای به عقد من درآمد.
اوایل همه چیز بخوبی پیش میرفت حتی جایی برای بهانه جوییهای بچههایم نبود چرا که آنها از ابتدا مخالف این ازدواج بودند و میگفتند این زن فقط با نیت مالی وارد زندگی مان شده اما من نمیگذاشتم به او بیاحترامی کنند تا اینکه به حرف آنها رسیدم. اکرم همه فکرش دوره همیهای دوستانه و جمعهای خانوادگی خودشان بود و هروز به خودش میرسید تا در یک میهمانی حضور داشته باشد انگار نه انگار که من هم وجود دارم و زندگی جدیدی تشکیل داده است.
نمیدانستم چه کنم و حتی از اینکه فرزندانم باخبر شوند حس خوبی نداشتم و به همین خاطر سکوت میکردم. کارم شده بود از رستوران محلمان غذا تهیه کردن و هرلحظه پول به حساب اکرم ریختن و این روش مرا خسته میکرد.
این مرد گفت: خیلی با او مدارا کردم ولی دیگر تحمل این رفتارهایش را ندارم حتی چندین بار به او تذکر دادم و گفتم که من همسری میخواهم که همراهم باشد و به زندگیمان برسد نه اینکه فقط به فکر خودش و دوستان و میهمانی باشد، او هم از ابتدا همه چیز را میدانست اما زیر همه حرفهایش زد و حالا میخواهم طلاقش دهم. با ادعاهای این مرد، زن ۶۰ ساله روبهروی قاضی عموزادی قرار گرفت و گفت: من همه زندگیام را کار کردم حالا هم وقت استراحت است خسته شدم بس که حسن غر میزند، من برای زندگیمان کم نمیگذارم و به همه چیز میرسم و گاهی با دوستانم رفت و آمد میکنم و این حق طبیعی من است که او میخواهد از من بگیرد، من نیز تحمل این توهینها را ندارم قرار بود شوهرم باشم نه اینکه تنها کارگری باشم که به زندگیاش برسم و او را سروسامان دهم، او دوستی ندارد مقصر من نیستم. من هم نمیخواهم دیگر به این زندگی ادامه دهم.
قاضی عموزادی با شنیدن اظهارات عروس و داماد سالخورده و سازش نکردن آنها، حکم طلاق را صادر کرد و زن در ازای طلاق توافقی همه حقوق قانونی بویژه مهریه ۱۱۴سکه بهار آزادی را به شوهرش بخشید و جدا شد.
این مرد وقتی روبهروی قاضی شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده ونک ایستاد، گفت: بعد از مرگ همسرم با اکرم آشنا شدم وقتی هر دو متوجه شدیم تنها هستیم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. جریان این آشنایی را با فرزندانم درمیان گذاشتم ابتدا مخالفت جدی کردند اما وقتی دیدند من در این کار تصمیم جدی دارم، پذیرفتند. وی افزود: به اکرم گفته بودم که من میخواهم با کسی ازدواج کنم که کدبانو باشد و به خانه و زندگی برسد و همیشه همه چیز مرتب باشد و از او خواستم زندگی گرمی داشته باشیم و پذیرفت، سرانجام با مهریه ۱۱۴ سکهای به عقد من درآمد.
اوایل همه چیز بخوبی پیش میرفت حتی جایی برای بهانه جوییهای بچههایم نبود چرا که آنها از ابتدا مخالف این ازدواج بودند و میگفتند این زن فقط با نیت مالی وارد زندگی مان شده اما من نمیگذاشتم به او بیاحترامی کنند تا اینکه به حرف آنها رسیدم. اکرم همه فکرش دوره همیهای دوستانه و جمعهای خانوادگی خودشان بود و هروز به خودش میرسید تا در یک میهمانی حضور داشته باشد انگار نه انگار که من هم وجود دارم و زندگی جدیدی تشکیل داده است.
نمیدانستم چه کنم و حتی از اینکه فرزندانم باخبر شوند حس خوبی نداشتم و به همین خاطر سکوت میکردم. کارم شده بود از رستوران محلمان غذا تهیه کردن و هرلحظه پول به حساب اکرم ریختن و این روش مرا خسته میکرد.
این مرد گفت: خیلی با او مدارا کردم ولی دیگر تحمل این رفتارهایش را ندارم حتی چندین بار به او تذکر دادم و گفتم که من همسری میخواهم که همراهم باشد و به زندگیمان برسد نه اینکه فقط به فکر خودش و دوستان و میهمانی باشد، او هم از ابتدا همه چیز را میدانست اما زیر همه حرفهایش زد و حالا میخواهم طلاقش دهم. با ادعاهای این مرد، زن ۶۰ ساله روبهروی قاضی عموزادی قرار گرفت و گفت: من همه زندگیام را کار کردم حالا هم وقت استراحت است خسته شدم بس که حسن غر میزند، من برای زندگیمان کم نمیگذارم و به همه چیز میرسم و گاهی با دوستانم رفت و آمد میکنم و این حق طبیعی من است که او میخواهد از من بگیرد، من نیز تحمل این توهینها را ندارم قرار بود شوهرم باشم نه اینکه تنها کارگری باشم که به زندگیاش برسم و او را سروسامان دهم، او دوستی ندارد مقصر من نیستم. من هم نمیخواهم دیگر به این زندگی ادامه دهم.
قاضی عموزادی با شنیدن اظهارات عروس و داماد سالخورده و سازش نکردن آنها، حکم طلاق را صادر کرد و زن در ازای طلاق توافقی همه حقوق قانونی بویژه مهریه ۱۱۴سکه بهار آزادی را به شوهرش بخشید و جدا شد.
پ
نظر کاربران
بازهم اخبار بی معنی
واسه یه پیرزن ۶۰ ساله قرتی پرتی ۱۱۴ سکه مهر کرده٬چه احمق. عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند
مردم دارند دیوانه میشوند
عجب داستان شیرینی دارند انها که سرمایه ای دارند وبعد از فوت همسر خود ازدواج می کنند.مثل پدر مرحوم من که بعد از 40 سال زندگی با مادر مرحوم من اینچنین شد .ولی این بی پدر تمام سرمایه پدرم را برد.(مغازه.منزلی شخصی.باغی در دماوندو حتی ماشین)