این بازیگر ایرانی، یک بار مُرده است!
اگر همهچیز آن طور که باید پیش میرفت، احتمالا نخستین فیلم کارنامه هدیه تهرانی «چای تلخ» به کارگردانی ناصر تقوایی میشد؛ بازیگری که در شش و بش حضورش در سینما، در یک تصادف آسیب میبیند و چند دقیقه هم میمیرد!
وقتی فیلم «سلطان» در سینما آزادی روی پرده رفت، تنها یک نفر در سالن قدیمی این سینما حضور داشت که دلش میخواست از زور خجالت برود زیر صندلی که رویش نشسته و تا پایان فیلم و خالی شدن سالن از زیر صندلی بیرون نیاید.
همه در سالن سینما محو دلدادگی سلطان بودند، اما هدیه تهرانی خیلی از آنچه که روی پرده سینما میدید خوشش نیامده بود. اینها را البته چند سال بعد به زبان آورد، آن هم در گفتوگو با نیما حسنینسب. سال ۱۳۸۳ در نظرخواهی مجله فیلم هدیه تهرانی به عنوان یکی از پنج بازیگر برتر سینمای ایران انتخاب شده بود، آن موقع از حضورش در سینمای ایران تنها هشت سال گذشته بود و در این هشت سال او ۱۷ فیلم سینمایی بازی کرده بود؛ مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، فریدون جیرانی، بهروز افخمی، بهمن فرمانآرا، احمدرضا درویش و ... کارگردانهای مطرحی بودند که در همین فاصله کوتاه تهرانی مقابل دوربینشان به ایفای نقش پرداخته بود.
او نخستین سیمرغش را به خاطر بازی در فیلم «قرمز» آن هم درست یک سال پس از آغاز دوران بازیگریاش (سومین فیلم کارنامه کاریاش) گرفته بود. او در اوج محبوبیت بود، هم در سینما و هم بین مردم. پیشنهادهای بازیگری زیادی داشت، اما سخت میگرفت و کم بازی میکرد و گاهی حتی ترجیح میداد سرش را با کارهای دیگری گرم کند.
ماجراهای بازیگر شدن یک ستاره
نخستین فیلمی که هدیه تهرانی در آن به ایفای نقش پرداخت، فیلم «سلطان» بود که سال ۱۳۷۵ ساخته شد. آن موقع هدیه تهرانی ۲۴ سال سن داشت، اما اگر همه چیز آن طور که باید پیش میرفت احتمالا نخستین فیلم کارنامه این بازیگر میشد، فیلم «چای تلخ» که اتفاقا هیچ واسطهای هم این وسط نبود که او را به ناصر تقوایی معرفی کند. هدیه تهرنی به گفته خودش با تقوایی و اکبر عالمی فامیل و آشنا بوده و به همین خاطر در ۲۰ سالگی ناصر تقوایی به او پیشنهاد بازی در «چای تلخ» را میدهد، اتفاقی که نمیافتد.
تهرانی در این فاصله کارهای مختلفی انجام می داده و از این شاخه به آن شاخه میپریده، یک روز سرگرم واردات و صادارت میشده و یک روز مربیگری شنا را تجربه میکرده. دکوراسیون داخلی هم برایش جذابیتهای خاص خودش را داشته و حتی یک زمانی تصمیم گرفته که برای یاد گرفتن کامل این حرفه راهی آلمان شود و در این کشور طراح داخلی بخواند، اما همه چیز دست به دست هم داده تا او بالاخره بازی در سینما را تجربه کند.
دیدارش با محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان خیلی تصادفی رقم میخورد، در فروشگاه باغ با دستی شکسته همراه دوستش و مادرش میچرخیده که متوجه نگاه آزیتا حاجیان و شریفینیا میشود. حدس هم میزند (بر اساس تجربههایش) که چند دقیقه بعد یکی از این دو نفر به او پیشنهاد بازیگر شدن میدهند، چند دقیقه بعد همین اتفاق میافتد، حاجیان از همسرش جدا میشود، به سراغ او میآید و میپرسد: «دوست داری بازیگر شوی؟» تهرانی جواب میدهد، نه.
شریفینیا شماره مادر دوست تهرانی را میگیرد و بعد از آن روز تماسها شروع میشود، نتیجه این تماسهای معرفی به دفتر «هدایت فیلم» مرتضی شایسته است و پیشنهاد بازی در فیلم «روز واقعه» به کارگردانی شهرام اسدی.
او زیر دست عبدالله اسکندری گریم میشود، عکس میگیرد و یک متن را هم برای تست صدا و بازی میخواند، اما همان موقع از این نقش خوشش نمیآید، دلیلش هم کوتاهی نقش و دیالوگهای کم آن بوده است. هدیه تهرانی آنقدر باهوش بوده که میدانسته برای حضور در پرده سینما و ادامه آن برای نقش اول به چیزی بیشتر از چند دقیقه حضور و چند دیالوگ احتیاج دارد.
رقم دستمزدی که برای روز واقعه به او پیشنهاد میشود ۱۰۰ هزار تومان است. رقمی که قید گرفتن آن را میزند و نقش را قبول نمیکند. با این حال اما عکسها و فیلم تستهایش در دفتر هدایت فیلم باقی میماند.
در این فاصله یک اتفاق عجیب برایش میافتد. او در یک تصادف آسیب میبیند و چند دقیقه هم میمیرد؛ این را بعدها که به هوش میآید همراهان و کادر پزشکی به او میگویند. تصادف آنقدر سنگین بوده که ماهها او را بستری میکند. بعد هم کارش به راه رفتن با واکر میرسد. در این مدت مهرجویی سرگرم انتخاب بازیگران فیلم «لیلا» بوده که آن موقع «یک داستان واقعی» نام داشته. دست بر قضا هم مدرسهای هدیه تهرانی در شهرک اکباتان، آناهیتا همتی، گذرش به دفتر مهرجویی میافتد. در فرم ثبتنام مقابل آدرس مینویسد، اکباتان و همانجا از او میپرسند کسی به اسم هدیه تهرانی را در اکباتان میشناسد و او هم پاسخ مثبت میدهد.
تماسها دوباره شروع میشود. او چند روز بعد به دفتر مهرجویی میرود، فیلمنامه را مهرجویی برایش تعریف میکند و چند عکس هم از او میگیرد. مهرجویی از او میپرسد که چرا اینقدر چاق شده و تهرانی میگوید که داروی کورتن در زمان بهبودی مصرف میکرده و همین باعث شده ۱۵ کیلو اضافه وزن پیدا کند.
از دفتر که بیرون میآید قید بازی در این فیلم را هم میزند، چون برایش قابل هضم نبوده که یک مرد زندار به خاطر نازا بودن همسرش به فکر ازدواج دوباره بیفتد، خودش بعدها گفته اگر موقعیتسنجی داشته حتما باید این نقش را قبول میکرد، اما آن موقع قبول نمیکند، ولی وزنش را کم میکند.
پیدا شدنش پس از یک مدت ناپدید شدن باعث میشود تا چند ساعت پس از بیرون آمدن از دفتر مهرجویی آقای رخشا با او برای بازی در فیلم «بودن یا نبودن» کیانوش عیاری تماس بگیرد. قرارها گذاشته میشود. در ملاقات حضوری رخشا به او میگوید که خوشحال است سالم و سلامت میبیندش چون میترسیده آن تصادفی که وصفش را شنیده منجر به نقص عضو او شده باشد.
بعد عیاری را میبیند و فیلمنامه را میخواند و میپسندد. کار تحقیق را آغاز میکند و به سراغ بیماران قلبی هم میرود، چون قرار بوده نقش دختری را بازی کند که بیماری قلبی دارد. اما بازی در این فیلم هم به نتیجه نمیرسد و دست آخر زنده یاد عسل بدیعی در این نقش ظاهر میشود.
پس از این ماجرا یک روز دستیار مسعود کیمیایی با او تماس میگیرد. سامان مقدم پس از یک صحبت کوتاه گوشی را به مسعود کیمیایی میدهد و کیمایی با هدیه تهرانی صحبت میکند، قرار میگذارد واو هم بالاخره این فیلمنامه را میپذیرد. سال ۱۳۷۵ برای نخستین بار در یک فیلم آن هم در نقش اول ظاهر میشود. نتیجه برای خودش دلچسب نیست، اما سکوی پرش خوبی برای آینده او میشود. بلافاصله موج پیشنهادها آغاز میشود. سال بعد (۱۳۷۶) او در سه فیلم باز میکند و در این بین برای بازی در «قرمز» فریدون جیرانی نخستین سیمرغ دوران بازیگریاش را به دست میآورد.
سال ۱۳۷۷ بهروز افخمی به سراغ ساخت فیلمی میرود که حالا از آن به عنوان یک تابوشکنی در سینما نام برده میشود. برای ایفای نقش اول زن افخمی هدیه تهرانی را انتخاب میکند و هدیه تهرانی هم به این پیشنهاد جواب مثبت میدهد تا نقش یک زن مستقل را در فیلم «شوکران» ایفا کند، «شوکران» بلافاصله بعد از اکران به نقطه عطف کارنامه بازیگری او تبدیل میشود. در همین سال او در فیلم دیگری هم بازی میکند. «سیاوش» به کارگردانی سامان مقدم و «دستهای آلوده» کار سیروس الوند.
جدال با رسانههای زرد
هر چقدر کار تهرانی روی پرده سینما میگیرد، حاشیههایش هم زیاد میشود. نشریات به دنبال کردن خبرهای او علاقه نشان میدهند، او تمایلی به مصاحبه نشان میدهد. کار خبرسازی در مورد او به جایی میرسد که ظرف یک سال ۸ بار خبر ازدواج و طلاق او با افراد مختلف منتشر میشود. سالها بعد تهرانی درباره این ماجراها به مجله فیلم میگوید اگر من در عالم واقع بخواهم ظرف یک سال چند ازدواج داشته باشم چطور میتوانم با ۱۰ نفر در یک سال ازدواج کنم و بعد طلاق بگیرم. اصلا از لحاظ زمانی امکان پذیر نیست که من از یک نفر طلاق بگیرم زمان شرعی «عده» را بگذرانم بعد دوباره ازدواج کنم؟ آن هم ۱۰ بار در یک سال (نقل به مضمون)
در این مدت تا دلتان بخواهد هدیه تهرانی به نوشته نشریات زرد، زن این و ان شد، یکی از این شوهر ها علی انصاریان مدافع وقت تیم فوتبال پرسپولیس بود. تهرانی حتی حوصله تکذیب این خبرها را هم نداشت ، خودش می گفت، تکذینب کنم که چه بشود؟ فرا بردارند تیتر بزنند هدیه تهرانی خبر ازدواجش را تکذیب کرد.(نقل به مضمون)
در این دوره حاشیهها دست از سر او برنمیدارند، اما گاهی خودش هم برای خودش حسابی حاشیه میسازد. روی کار آمدن دولت نهم و حضور اسفندیار رحیممشایی در راس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بزرگترین حاشیه عمر این بازیگر را رقم میزند.
او تصمیم میگیرد نمایشگاه عکسی با موضوع آب برپا کند و رحیم مشایی هم قول میدهد که اسپانسر این نمایشگاه باشد، انتشار عکسی از او و رحیممشایی که کنار هم در یک سالن اجرای برنامه نشستهاند، باعث میشود شایعههای زیادی در مورد ارتباط این دو نفر روی زبانها بیفتد، حتی برخی پای عقد موقت را وسط می کشند و می گویند رحیم مشایی، او را صیغه کرده.
نمایشگاه برگزار میشود، روز اول افتتاحیه حضور مردم برای دیدن هدیه تهرانی رکوردشکن میشود و در نهایت او میماند و بدهیهای نمایشگاه، رحیم مشایی قولش را عملی نمیکند و هدیه تهرانی میماند و طلبکارها. کار به شکایت و دادگاه و حتی بازداشت موقت هم میکشد و حاشیههای این اتفاق دامن او را میگیرد.
او عکاسی را در ظاهر ول میکند و میچسبد به بازیگری اما تعداد نقشها و انتخابهایش روز به روز کمتر میشود.
خانم ورزشکار
هدیه تهرانی به ورزش علاقه زیادی دارد. روزی که شریفینیا او را در فروشگاه باغ میبیند، او با دستی شکسته در فروشگاه حضور داشته، دلیل آن هم ورزش و مربیگری شنا بوده اما از مقطعی به بعد ورزش رزمی «تای چی» را جدی میگیرد، حسابی تمرین میکند و چهره بودنش باعث میشود در این رشته هم زود به مقام و پست دست پیدا کند. در دراسیون ووشو، تهرانی به عنوان نایب رییس سبک تای چی منصوب میشود. این اتفاقها هم حاشیههای زیادی برای او رقم میزند، اما او همچنان این رشته ورزشی را ادامه میدهد و حتی برای پیشرفت و آموزش در این رشته به کشورهای خارجی هم سفر میکند.
در این بین اما اتفاقات عجیب و غریب دیرگی هم برایش رخ میدهد، مثلا او به یاد دارد که زمانی یک مرد با او تماس گرفته و میگفته تهرانی همسر اوست و از او چند بچه هم دارد.
یک بار هم چنین ماجرایی برای یک دختر اتفاق میافتد، کسی که بعد از فوت مادرش فکر می کند که تهرانی مادر اوست. این ماجرا آنقدر برای دختر واقعی میشود که حتی خانه تهرانی را پیدا میکند و یک روز که تهرانی از سفر به خانه برمی گردد میبیند که او روی تختش خوابیده است.
دوران کمکاری
هدیه تهرانی از سال ۱۳۹۰ تا به حال در ۴ پروژه حضور داشته است. او که تا به حال در سریالهای تلویزیونی بازی نکرده است در این سال در سریال «قلب یخی» ساخته سامان مقدم به ایفای نقش میپردازد. این سریال برای شبکه نمایش خانگی تولید میشود و پایان هم نمییابد. «پل چوبی» ساخته مهدی کرمپور، «یک روز دیگر» ساخته حسن فتحی دو فیلم دیگر او در سال ۹۰ هستند. در سال ۱۳۹۱ او تنها دریک فیلم به ایفای نقش میپردازد که توقیف میشود: «آشغالهای دوستداشتنی»
از سال ۹۱ تا امروز هم خبری از او نیست. فیلم «روز مبادا» در گروه هنر و تجربه یکی دیگر از فیلمهای اوست که در این سالها هدیه تهرانی در آن به ایفای نقش پرداخته. او در سکانس پایانی این فیلم نقش خودش را بازی میکند. زنی که سوپراستار سینماست.
سال ۹۴ اما برای او سال بازگشت به سینماست؛ او حالا دوباره به متن سینما برگشته و میخواهد روی پرده باز هم دنیاهای تازهای را بسازد، «میتواند یا نه؟» پرسشی است که برای یافتن پاسخش باید منتظر ماند.
نظر کاربران
چقدر پیر شده!
کسایی مثل هدیه تهرانی واقعا بازیگرند برعکس خیلی از بازیگر نماهای الان.هدیه تهرانی خاص و دوست داشتنی و بی انتها