داستان فرار ناخدا يونس از دست دزدان دريايی
كاپيتان امريكايي در سال ٢٠٠٩ به دست دزدان دريايي سومالي اسير شد و كشتي و خدمهاش به تصرف دزدان درآمد. حالا شش سال بعد از رهايي كاپيتان فيليپس، ماجرايي مشابه براي لنج ناخدا يونس پاره جو، اهل شهرستان كنارك استان سيستان و بلوچستان اتفاق افتاد.
بعد از شش ماه اسارت در دست دزدان دريايي سومالي ناخدا يونس و ١٥ ملوانش، نقشه فرار خود را اجرا كردند و توانستند با خلع سلاح دزدان دريايي خود را نجات دهند و به ايران برسند البته بدون اينكه به هيچ يك از خدمه كشتي آسيبي برسد. اسفند ماه ٩٣ دولنج با حدود ٣٨ ملوان از آبهاي كنارك براي ماهيگيري راهي آبهاي آزاد به عمان شد. نزديكان ناخدا ميگويند آنها در آبهاي بينالمللي و در مسيري كه براي صيد ماهي مناسبتر است در حركت بودند.
در فروردين ماه سال ٩٤ قايق دزدان دريايي سومالي با آرپيجي و تفنگ لنجهاي ملوانان ايراني را محاصره ميكنند و آنها را به سمت روستايي در ساحل سومالي ميبرند. خواسته دزدان دريايي يك ميليون دلار پول است. آنها در تماسهاي متعدد از اربابان (مالكان) لنجها يك ميليون دلار پول طلب ميكنند؛ مبلغي كه صاحبان لنجها و خانوادههاي ملوانان توانايي پرداخت آن را ندارند.
تلاشهاي «اعتماد» براي صحبت كردن با ناخدا يا يكي از ملوانان آزادشده بينتيجه ماند، نزديكان ناخدا و خانواده ملوانان ميگويند آنها تا تكميل شدن تحقيقات اجازه مصاحبه با رسانهها را ندارند و خودشان داستاني را كه از زبان ناخداي كشتي شنيدهاند، روايت ميكنند.
پير بخش پدرزن و عموي ناخدا يونس است. علاوه بر داماد دو پسر او نيز از ملوانان لنجي بودند كه به اسارت دزدان دريايي سومالي درآمده بود. عموزادهها، پسردايي و اقوام ديگر پيربخش نيز ملوان همين لنج هستند. در مدتي كه مردان خانواده پيربخش در اسارت بودند خودش پيگير وضعيت آنان بود. او كه شغلش صيادي است سعي ميكرد در تامين هزينههاي خانوادههاي اقوام گرفتارش كمك كند و به گفته خودش از هر دري وارد ميشد تا بتواند كاري براي رهايي خانوادهاش انجام دهد. از مكاتبه با نمايندگان مجلس چابهار و كنارك تا مراجعه به صاحبان لنج و درخواست كمك از آنها. پير بخش ميگويد كه در اين مدت صاحبان لنج هيچ كمكي به خانواده ملوانان دربند نكردهاند و حتي جوياي احوال آنها هم نشدند. «از آنها چند بار درخواست كمك كردم و گفتم اين خانوادهها مشكل دارند، عزيزانشان در بند هستند.
آنها گفتند تنها ميتوانند مبلغي بين ٢٠ تا ٣٠ هزار دلار به دزدان دريايي بپردازند و خودشان توانايي مالي بيشتري ندارند.»او ادامه ميدهد: «از نماينده چابهار هم تقاضا كرديم نامهاي بدهد تا به سومالي ببرم و آنجا از سفير ايران درخواست كمك كنم، اما گفتند اين موضوع از عهده سفير هم خارج است.»او از بيم و اميدهاي خانوادهها در اين چند ماه ميگويد و شنيدن خبر رهايي ملوانان را به نجات از كابوس تعبير ميكند. درباره تماس ملوانان با خانوادهها در مدت اسارت ميگويد: «هر ماه يكي، دوبار تماس ميگرفتند و گروگانگيرها از آنها ميخواستند درخواست پول كنند.
چند باري يونس را شكنجه ميكردند و در حين شكنجه به ما زنگ ميزدند تا صداي نالهها و فريادهايش را بشنويم. خدا ميداند چه بر من و خانودهام گذشت.»«ناخدا يونس يك پسر هفت ساله و يك دختر چهار ساله دارد كه در اين مدت خيلي بي تابي ميكردند و دختركش بارها به خاطر دوري پدر بيمار شده است.» در اين بين دزدان دريايي كوتاه نميآمدند و با هر تماس درخواست يك ميليون دلاري خود را مطرح ميكردند.
روايتهاي خانواده ناخدا يونس از دوران اسارت
نزديكان ناخدا كه داستان را از زبان او شنيدهاند، ميگويند، كه ملوانان لنجهاي ايراني در حالي كه در آبهاي آزاد در حال جمعآوري تورهاي ماهيگيري خود بودند، در نيمههاي روز با قايق دزدان مسلح سوماليايي روبهرو ميشوند. به سمت آنها تير اندازي ميشود و راهي جز تسليم ندارند. دزدان با تصرف دو لنج ايراني راهي سومالي ميشوند و در ساحل روستايي لنگر مياندازند. ساكنان اسير در دو لنج از حال يكديگر خبر نداشتند و در انبارهاي لنج زنداني بودند و تنها براي استحمام و دستشويي ميتوانستند در زمانهاي مشخص و يكي يكي به عرشه بيايند. يكي از آشنايان ناخدا توضيح ميدهد: «هر كدام از لنجها چهار، پنج نگهبان داشته است. روز اول ناخدا را از ملوانان جدا ميكنند و به روستا ميبرند. از او پذيرايي كرده و زيرانداز و رختخواب در اختيارش قرار ميدهند كه اين موضوع هم باعث تعجب و هم ترس ناخدا يونس ميشود، ناخدا از خوردن غذا امتناع ميكند و درخواست ميكند آنها را آزاد كنند.
دزدان دريايي وقتي با صاحبان لنج تماس ميگيرند و در برابر درخواست يك ميليون دلاري پاسخ منفي ميشنوند، عصباني ميشوند و ناخدا را به جنگل ميبرند. ناخدا سه ماه در جنگلي با شرايط سخت و طاقت فرسا، بدون داشتن سرپناه و غذاي كافي نگه داشته ميشود.
او از زبان ناخدا ميگويد در آن جنگل بارها شكنجه و تهديد به مرگ شده است. اما بعد از سه ماه دزدان ناخدا را به لنج باز ميگردانند. جايي كه شرايط زندگي دست كمي از سختيهاي جنگل نداشت. غذاي آنها فقط نان خشك بوده و گاهي دزدان به آنها آرد ميدادند تا هم براي خودشان و هم آنها نان درست كنند. آردي كه پولش از فروش تورهاي ماهيگيري و ابزار موجود در لنج صيادان تامين ميشد. گاهي هم اجازه پيدا ميكردند تا از دريا ماهي صيد كنند و با آب دريا بجوشانند و بخورند.
نقشه فرار
پيربخش، پدرزن ناخدا يونس و پدر يكي از ملوانان اسير شده ميگويد: «از وقتي ناخدا به لنج باز ميگردد بارها براي فرار نقشه ميكشد و اما هر بار به دليلي نميتوانند آن را عملي كنند. ناخدا از پسر من ميخواهد به دزدان نزديك شود و سعي كند با آنها رابطه دوستي برقرار كند.»اين طور كه نزديكان روايت ميكنند، آنها طوري رفتار ميكنند تا بتوانند اعتماد سومالياييها را اندكي به خود جلب كنند. دزدان وقتي مطمئن ميشوند ملوانان كار با اسلحه را بلد نيستند، سختگيريها را كمتر ميكنند. ملواناني كه ديگر تحمل اسارت را نداشتند، تصميم ميگيرند نقشه خود را براي فرار امتحان كنند. پيربخش ميگويد ملوانان در انبار را باز كرده بيرون ميآيند و دو نگهباني كه در وسط لنج ايستاده بودند را غافلگير كرده و خلع سلاح ميكنند.
«خلع سلاح دو نفر ديگر كه در كابين، نگهباني ميدادند كمي سخت بوده و با اندكي زد وخورد و زخمي كردن دزداني كه در كابين بودند همراه ميشود، بعد آنها موفق ميشوند اسلحهها را بگيرند و دست و پاي دزدان را ببندند، لنج را روشن كرده و فرار كنند.»البته در اين بين دزدان دريايي با لنج ديگر به تعقيب آنها ميآيند؛ پيربخش ميگويد: «البته چون ميدانستند ملوانان مسلح هستند سعي ميكردند با فاصله آنها را تعقيب كنند. بعد از مدتي لنجي كه آنها راتعقيب ميكرده خراب ميشود و از حركت باز ميايستد.» لنجي كه حدود ٢٠ ملوان ايراني ديگر هنوز در آن اسير هستند. كاپيتان و تعدادي از ملوانان بعد از فرار موفق ميشوند با خانوادههايشان و دولت ايران تماس بگيرند و خبر رهايي خود را بدهند.
روايتهاي متفاوت از دزداني كه به دام افتادند
در دومين روز بازگشت ملوانان به ايران برخي رسانهها نوشتند كه در راه بازگشت به ايران ناوي متعلق به كشور ايتاليا با زور و تهديد به انفجار، لنج دزدان دريايي را از ملوانان ايراني گرفتهاند. اما يكي از مسوولان شهري كنارك در گفتوگو با «اعتماد» اين خبر را رد كرده و ميگويد: « دزدان دريايي به دام افتاده به ايران رسيدهاند و در دست دولت هستند.» يكي از نزديكان ناخدا توضيح ميدهد: «ناوي از كشور اسپانيا در راه بازگشت به ايران به كاپيتان يونس و ملوانان فرار كرده كمك كرده است و نيروي دريايي كشورمان زماني كه وارد آبهاي ايران شدهاند به استقبال لنج رفته است.»
تقريبا تمام نزديكان ناخدا به اين بخش از ماجرا كه ميرسند، ترجيح ميدهند جزييات بيشتري را بيان نكنند. پيربخش ميگويد: «دزدان دريايي بعد از فرار ملوانان چندين بار تماس گرفتهاند و تهديد كردهاند، در صورت تحويل دزدان دريايي اسير شده به دولت ايران جان ٢٠ ملوان ايراني به خطر خواهد افتاد. ما نگران عزيزانمان هستيم.»كاپيتان يونس و ملوانان بعد از پنج، شش روز حركت روي دريا به ساحل امن ميرسند و مورد استقبال مردم قرار ميگيرند.
خانواده آن ٢٠ ملواني كه هنوز در اسارت دزدان دريايي هستند نيز به استقبال ميروند. پيربخش ميگويد: «آنها حال روحي مناسبي ندارند. ناخدا يونس خيلي دلداريشان داد و به آنها اطمينان داد حال عزيزانشان خوب است و انشاءالله آزاد ميشوند. مردم كنارك از دولت انتظار دارند كه به داد اين ٢٠ ملوان برسند. خانوادههايشان شرايط خوبي ندارند و از نظر مالي در مضيقه هستند.»گلشني، مدير كل شيلات استان سيستان وبلوچستان در مورد چگونگي رسيدن ملوانان به ايران اطلاعات زيادي نميدهد و جزييات را به اتمام مراحل تحقيقات موكول ميكند.
او ميگويد: «در طول مدت اسارت از طريق وزارت خارجه اقدامات لازم را انجام داديم و براي آزادي ٢٠ ملوان درگير ايراني نيز تلاش خواهيم كرد.»شايد روزي كه ناخدا يونس و ملوانانش بتوانند جزييات زندگي شش ماهشان با دزدان دريايي، بيمها و اميدها و نقشه فرارشان را بگويند، فيلمنامهاي از روي اين ماجرا نوشته شود. فيلمي كه آزادي ٢٠ ملوان لنج ايراني بهترين پايان آن خواهد بود.
ارسال نظر