باید به جامعه تسلیت گفت
گفت و گو با یک جامعه شناس درباره پدیده تتلو
«امان الله قرایی مقدم» معتقد است هنرمند به جامعه پیام می دهد و ارائه طریق می کند. جامعه را به پیش می راند تا باعث رکود و پسرفت آن نشود. هنرمندی که از بینش اجتماعی بهره مند است، کشاکش زندگی اجتماعی را به خوبی منعکس می کند و با سیاست ملی همراه است.
هفته نامه صدا: «امان الله قرایی مقدم» معتقد است هنرمند به جامعه پیام می دهد و ارائه طریق می کند. جامعه را به پیش می راند تا باعث رکود و پسرفت آن نشود. هنرمندی که از بینش اجتماعی بهره مند است، کشاکش زندگی اجتماعی را به خوبی منعکس می کند و با سیاست ملی همراه است. او نمونه هایی از این مثال بیان می کند، مانند اوروتور اگمونت و سمفونی های شماره 3، 5 و 9 بتهوون، یوهان اشتراوس، ریمسکی کورساکف، اپرای «وردی» (Verdy) و بسیاری دیگر از این جمله است.
او همچنین معتقد است که آنچه در جریان اتفاق اخیر درباره «امیر تتلو» رخ داد، بدون شک یک فاجعه فرهنگی است که باید هرچه سریع تر برای آن فکری اندیشید. او بر این اعتقاد است که این ماحصل بی توجهی به جریان موسیقی اصیل ایرانی و ممنوع الکاری و خانه نشینی اساتید موسیقی سنتی ایرانی از جمله «محمدرضا شجریان» است.
شما به عنوان یک جامعه شناس، فراخوان یک خواننده و درخواست از طرفدارانش و همچنین پاسخ گسترده ای که به این ماجرا داده شد را چگونه تحلیل می کنید؟
این ماجرا به طور قطع نشان از یک ابتذال فرهنگی و بالاتر از آن یک فروریختگی فرهنگی است که من تمام تقصیر را کاملا متوجه مسوولان فرهنگی کشور در تمام دهه های گذشته می دانم و در این میان البته بیشترین تقصیر متوجه برنامه ریزان فرهنگی است. موسیقی سنتی ما طبق تصمیماتی که در این سال ها گرفته شده، به طور کامل به فراموشی سپرده شده است.
متاسفم که بسیاری بر این اعتقاد هستند که کسانی که به موسیقی سنتی ایران توجه دارند، دارای یک نگاه دایناسوری هستند. با این نگاه، پس باید تمام توشه فرهنگی گذشته مان و شاعرانی چون حافظ و سعدی و مولانا را نیز به فراموشی بسپاریم. همین نگاه است که در این سال ها، سبب شکل گیری نوعی ابتذال فرهنگی شده است. ذایقه فرهنگی نسل جوان حالا به خاطر ندانم کاری های مسوولان فرهنگی، به پایین ترین شکل ممکن خود رسیده است. کافی است شما نگاهی به برنامه های موسیقایی تلویزیون بیندازید، تقریبا تمامی شان در بدترین ساعت ممکن روی آنتن می روند. طبیعی است که وقتی موسیقی فاخر و ملی خودتان را به مخاطب ندهید، به سمت موسیقی مبتذل غربی کشیده می شود.
جوان امروزی با تمامی مظاهر فرهنگی و اصیل خود در تمام زمینه ها از جمله ادبیات و هنر بیگانه شده است؛ به همین خاطر است که آن تظاهرات برای شخصی چون «مرتضی پاشایی» رخ می دهد و حالا نیز چنین فاجعه ای درباره خواننده ای که خودش را «تتلو» نامیده، رخ می دهد.
شما هیچ کشوری را نمی شناسید که تا این اندازه به موسیقی سنتی و ملی خود بی توجه باشد و اخلاق، تعهد و ملی گرایی را به شکل برنامه ریزی شده ای نادیده بگیرد. موسیقی ملی ما در دل خود راست کرداری، تعهد اخلاقی و پایبندی به اصول اخلاقی را نهفته دارد. چون موسیقی تامل است و کلامش از مهم ترین ابیاتی نشات می گیرد که پیام های بسیاری برای خودش دارد. اما تمامی مدیران فرهنگی به اشکال گوناگون و با تمام قدرتشان، دست به سرنگونی این نوع موسیقی زدند. موزیسین ها را ممنوع الکار کردند. ساز را نشان ندادند. اساتید را خانه نشین کردند و اتفاقات تاسف باری را شکل دادند که حالا می توان نتایج آن را مشاهده کرد.
نکته تاسف بارتر اینکه، تمام آن چیزی که ما هم اکنون شاهد آن هستیم، ابتدای فاجعه ای است که از این پس، به شکل ریشه ای تری با آن مواجه خواهیم شد. حالا سلیقه موسیقایی جامعه، موسیقی رپ و هیپ هاپ و... را می پسندد که در آن نوعی بی بندوباری فرهنگی و هرزگی دیده می شود. شما به فعالان این نوع موسیقی نگاه کنید. بدن های خالکوبی شده و اعتیاد و گاه حتی فساد در زندگی شخصی شان دیده می شود و حالا اینها الگوهای جوانان ما هستند. دیگر از زنگ خطر هم گذشته است. حتی من نمی توانم دیگر هشدار دهم. فاجعه اتفاق افتاده است.
یعنی شما معتقدید تمام این مسائل به خاطر نادیده گرفته شدن موسیقی ملی ماست؟
بله، مقام معظم رهبری از مساله ای چون «ناتوی فرهنگی» یاد می کنند. همواره «تز»های جدید وارد می شود که وقتی جامعه «آنتی تز» نداشته باشد، آن را تمام و کمال می پذیرد. البته نمی توان تمام قد در مورد اینها، مخالفت کرد. به هر روی بخشی از تزهای جدید، حاصل شرایط جدیدی است که در جامعه وجود دارد؛ برای مثال شاید زندگی شلوغ و درهم امروز، بخشی از موسیقی ساده تر را می خواهد؛ اما من با شما درباره یک تئوری دیالکتیک صحبت می کنم؛ یعنی تز، آنتی تز و سنتز- موسیقی ای که می توانست وجود داشته باشد و حالا نیست-
اما همان طور که شما خودتان هم اشاره کردید، شاید بخشی از این مساله اجتناب ناپذیر باشد.
بله؛ اما شما هیچ کشوری در دنیا نمی بینید- از کشورهای آفریقایی تا آمریکا یا مثال کشوری چون ژاپن- که تا این اندازه به موسیقی کانتری و کلاسیک خودشان بی توجه باشند؛ اما حالا درست سی سال است که موسیقی ملی ما نه تنها حمایتی نمی شود که حتی مثل یک تابو با آن برخورد می کنند و در همه این مدت، هیچ کس حتی برای لحظه ای فکر نکرد این مساله چه نتیجه ای دربر خواهدداشت.
شما «تار» را نشان ندادید. آنها «گیتار» را دیدند. دایره و تنبک را نشان ندادید، درامز را دیدند. این ماهواره ها نیستند که ذائقه فرهنگی جوانان ما را تغییر دادند؛ اصلا هجوم فرهنگی را نباید در جایی خارج از اینجا بررسی کرد، خود مسوولان کشور بودند که در این سال ها خواسته و ناخواسته به فرهنگ ما تجاوز کردند. موسیقی سنتی ما میراث فرهنگی حداقل نه هزارساله پیشینیان است که در این سال ها به دست هنرمندان امروزی رسیده است.
کسانی چون علیزاده و شجریان، این نوع موسیقی را از گزند حوادث محفوظ و مصون نگه داشته و آن را پربارتر کرده اند؛ اما ما با آنها چه کرده ایم؟ با بدترین شکل با آنها برخورد شده است. در حالی که موسیقی شان می توانست عرفان و دین و فلسفه زندگی به نسل جوان ما بیاموزد. نوعی معرفت و بینش فکری و اخلاقی در موسیقی سنتی و اصیل ایرانی وجود دارد که بارها- هم خود هنرمندان و هم جامعه شناسان هنر- بیان کرده اند، اما هیچ گوش شنوایی وجود ندارد و به همین خاطر است که ما هم اکنون دچار این فروریختگی فرهنگی شده ایم و به همین خاطر باید به جامعه تسلیت گفت.
از نگاه جامعه شناختی، کسانی که به این فراخوان پاسخ داده اند، چه کسانی هستند؟
شما تمام آدم ها از قشرهای مختلف را می توانید مشاهده کنید. از طبقات بالای جامعه گرفته تا متوسط و پایین. طبقه اجتماعی در این میان انقدر اهمیت ندارد؛ یک سری افراد خودفروخته و خودفروش و غیراصیل هستند. وقتی یک جامعه دچار آلودگی فکری و انحطاط اخلاقی می شود، دیگر طبقه اجتماعی نقشی در این زمینه ندارد. در حال حاضر ارزش ها و هنجارها در تمام جامعه رنگ باخته است. ضمن آنکه من تاکید می کنم مشکل اصلی را نباید در این جوانان مشاهده کرد؛ ما چه چیزی به آنها داده ایم که حالا انتظار داشته باشیم «بغ بغو» نکنند؟ اصلا این کار را نکنند، چه کار دیگری می توانند انجام دهند؟ در این سال ها نه تنها به اساتید موسیقی ایران، ظلم شد که حتی صدای نسل های جدیدتر را هم خفه کردند. در حالی که باید برایشان در استادیوم آزادی برنامه و کنسرت می گذاشتند. هیچ کس جز خود ما مقصر نیست.
ارسال نظر