ایران پس از توافق و فرصت جهانی شدن
یوسف کشاورز در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: همزمان با توافق جامع ایران و قدرتهای جهانی، امیدها و نگرانیها در خصوص گسترش تعاملات جهانی در حوزههای مختلف افزایش یافته است.
موافقان توافق، بیشتر از فرصتهای پیش رو و ناشی از لغو تحریمهای یک یا چندجانبه بینالمللی صحبت میکنند و در مقابل، مخالفان بر تهدیدها و آسیبهای گسترش تعاملات جهانی تاکید دارند. گذشته از درستی یا نادرستی دیدگاه مخالف یا موافق، میتوان این موضوع را از منظر جهانیشدن نیز نگریست.
بهاین معنی که آیا ایران در دوران پساتحریم، از فرصتهای بیشتری بهره خواهد برد و خود را جهانیتر خواهد ساخت یا اینکه جهانی شدن به معنی مواجهه با تهدیدهای بیشتر است؟ برای فهم مشترک مساله، نخست توجه به مفهوم جهانی شدن و مفاهیم مشابه ضروری به نظر میرسد. در این زمینه، جهانیسازی، دهکده جهانی، امریکاییشدن و… تعابیری هستند که در دهههای اخیر بسیار به کار رفتهاند و جدای از مخالفان یا موافقان آن، اشاره به واقعیتی مهم دارند.
واقعیتی که همه جوامع درگیر آن هستند و اکنون بالاتفاق از آن با تعبیری نو و زیر چترِ مفهومی آشنا برای جامعه دانشگاهی و تا اندازهای غریب برای بدنه مدیریتی و اجتماعی به نام «جهانی شدن» یاد میشود. ماهیت و فرآیند جهانیشدن برخلاف اصطلاح آن، بیتردید قدمتی بسیار پیشتر از اواخر قرن نوزدهم دارد. تمدنهای اولیه در پی تعامل و ارتباط با سایر ساکنان کره زمین بودهاند. داد و ستد، دستکم در حوزه اقتصادی و تامین معیشت بین جوامع مختلف وجود داشته که اوج آن را در انقلاب صنعتی میتوان سراغ گرفت.
البته مبادله اقتصادی، تنها نمود جهانی شدن، نبوده است. برای مثال، نمود سیاسی معاصر آن را در قالب توافقات و پیمانهای بینالمللی، شکلگیری نهادها و سازمانهای بینالمللی و از سوی دیگر، در قالب نزاع و جنگهای بینالمللی مثل جنگهای جهانی اول و دوم و همچنین فروپاشی شوروی میتوان ملاحظه کرد.
دنیای امروز را نیز جدای از جهتگیری ارزشی، باید «دنیای جهانی شده» و دوران «جهانی شدن» نامید. دورانی با مشخصههای قابل درک از قبیل؛ گسترش فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی و به هم پیوستگی سرنوشت افراد، فارغ از مرزهای جغرافیایی و زمانی که در آن زندگی میکنند. به گونهای که وقوع یک رخداد در یک نقطه از جهان، به سرعت دیگر نقاط را متاثر ساخته و در این میان، سیستمهای اداره جوامع هرچقدر هم بسته عمل کنند، نمیتواند در مقابل پویایی محیط پیرامونی، بدون تطبیق و تغییر باقی بمانند. برای مثال بحران اقتصادی یونان، اقتصاد کل اروپا و فراتر از آن کلیه کشورهای جهان را به درجات مختلف تحت تاثیر قرار میدهد، یا توافق هستهای قدرتهای جهانی با ایران، بر قیمت نفت و به تبع آن بر کلیه بخشهای اقتصاد دیگر کشورهای مصرفکننده انرژی تاثیرگذار میشود.
اکنون با نگاهی به توسعه روزافزون مناسبات بینالمللی و اقدامات مشترک و به هم پیوستگی جهانی؛ به نظر میرسد این پرسش که ما موافق یا مخالف جهانیشدن هستیم، پرسشی منسوخ است. چرا که جهانی شدن به عنوان یک فرآیند و یک واقعیت اجتناب ناپذیر و غیرانتخابی، مدتهاست چه بخواهیم و چه نخواهیم به وقوع پیوسته است و اکنون باید در اندیشه نقشآفرینی برای برخورداری از مواهب و چارهاندیشی برای دوری از مصایب آن بود. برای مثال، پیش از تصمیم ما مبنی بر ورود یا عدم ورود فناوریهای روزافزون و رو به رشد؛ این قبیل فناوریها و شبکههای اجتماعی و ارتباطی گسترش یافته و فراگیر شده است.
بنابراین صحیحتر به نظر میرسد به جای مقابله و رویارویی، به همسو شدن یا جهت دادن به روند تغییرات پرداخت. به عبارتی، به جای ایجاد حصار و ایزوله کردن افراد جامعه در حوزههای مختلف، به ایجاد و تقویت نگرش و هویت مطابق با ارزشهای اجتماعی و فرهنگی ملی و همسو با تغییرات جامعه جهانی پرداخت. نظیر آنچه امروزه نظامهای آموزشی کشورهای مختلف جهان، در قالب آموزشهای شهروندی و با دورنمای «شهروندی جهانی»، همزمان به دنبال تقویت هویت ملی و هویت جهانی در بین شهروندان خود هستند.
بنابراین نظر به آنچه گفته شده، میتوان دریافت که انسان امروزی صرفا موجودی منحصر در خانواده، جامعه و کشور خود نیست بلکه بخشی جدایی ناپذیر از جهان بشری و مناسبات جهانی است. همین طور، معضلات و مسائل جهانی، نیازمند راهحل جامع و اقدام جهانی است که به نوبه خود، تعامل و مشارکت بینالمللی را میطلبد و لازمه آن نیز گفتوگو و تفاهم است. در ایران پیش از انقلاب و زمان مشروطیت یا دوران پهلوی نیز تلاشها و اندیشهورزیهایی برای چگونگی مواجهه با فرآیند جهانیشدن صورت میپذیرفت که گاه به جنبه مثبت آن و غالبا هم به جنبه منفی آن با طرح اندیشههایی از قبیل استعمار نوین و غرب زدگی و… پرداخته میشد.
در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران نیز دولتهای مختلف در ایران، جدای از میزان توفیقشان، این ضرورت را درک کردهاند. «گفتوگوی تمدنها»، «مدیریت مشترک جهانی» و «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» به عنوان تلاشی در راستای گفتمانسازی در سطح بینالمللی توسط دولتهای اخیر، نشان از درک ضرورت و ماهیت جهانی شدن توسط آنها دارد.
«دولت تدبیر و امید» هم از ابتدا با شعار «تعامل سازنده با جهان»، حفظ منافع ملی و ارزشهای بنیادین نظام جمهوری اسلامی را از طریق تعامل با جوامع بینالمللی پیگیری کرده و توافق «برنامه جامع اقدام مشترک» با نظام بینالمللی نیز در همین فضا قابل تفسیر و بررسی است. در شرایط فعلی که به خاطر توافق هستهای انتظار میرود مشارکت و مبادلات (به ویژه اقتصادی) با جوامع بینالمللی گسترش یابد، کوتهبینی است که تنها ابعاد سیاسی و اقتصادی این همکاریها را در نظر داشته باشیم و از دیگر ابعاد اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و… آن غافل شویم.
بنابراین، استفاده از تجربیات بینالمللی دیگر کشورها در مواجهه و پیوستن به فرآیند جهانیشدن و مطالعه ابعاد و آثار آن و اتخاذ راهبردهای مبتنی بر تحقیقات و مطالعات جهانی شدن بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. نهایتا اینکه با توجه به وعدههای دولت فعلی و توافق بینالمللی صورت پذیرفته، انتظار گشایشهای مالی و گسترش تعامل با کشورهای مختلف جهان فزونی یافته است. این امر آن چنان که در ماهیت جهانیشدن نیز هست، کارکردی دوگانه خواهد داشت، به این معنا که هم فرصتها و روزنههای جدیدی در برابر جامعه خواهد گشود و هم تهدیدهایی را به دنبال خواهد داشت.
بنابراین در دوران پس از توافق و رفع محدویتها، جامعه نیازمند بررسی و اتخاذ راهبردها و سیاستهای مشخص برای بهرهمندی از فرصتهای جهانی شدن و دوری از تهدیدهای آن است و به این منظور، مطالعات علمی و توصیههای حاصل از تحقیقات در زمینه ابعاد و آثار جهانی شدن پررنگتر از قبل میشود. باید در نظر داشت که به واسطه میان رشتهای بودن موضوع جهانی شدن، پژوهشهای متعددی هم در نهادها و سازمانهای علمی و تحقیقاتی مختلف و هم به صورت متمرکز و نظاممند در مراکز تخصصی مرتبط با این موضوع انجام شده است. مطالعاتی که اکنون بیش از هر زمانی دیگر، نیاز است که ثمره آن در قالب استخراج راهبردها و برنامههای عملیاتی و توصیهها و راهکارهای عملی به ویژه در اختیار سیاستگذاران و بدنه مدیریتی جامعه قرار داده شود.
ارسال نظر