طلاق یک زن به اجبار هووی ۳۰ ساله!
زني ۵۷ ساله در دادگاه خانواده مدعي شد كه شوهرش با دختري ۳۰ سال ازدواج كرده است و از او توقع دارد كه با هوويش در يك ساختمان زندگي كند.
اين زن با ارائه درخواست طلاقش به قاضي دادگاه گفت: 40 سال از زندگي من و شوهرم ميگذرد. در اين سالها فقط خدا ميداند كه چه سختيهايي را تحمل كردم، اما اعتراض نكردم.
وي ادامه داد: از همان زماني كه ازدواج كرديم متوجه برخي رفتارهاي غيراخلاقي همسرم شدم اما در آن زمان جرات نميكردم اين موضوع را با خانوادهام مطرح كنم، زيرا خانوادهام به شدت نسبت به من اعتراض ميكردند.
زن با بيان اينكه ديگر حتي حاضر نيستم يك ثانيه با شوهرم زندگي كنم، گفت: بعد از 40 سال زندگي مشترك، شوهرم مجددا ازدواج كرده آن هم با دختري كه 30 سال سن دارد و هم سن يكي از پسرهايم است، اين وضعيت براي من غيرقابل تحمل است.
وي در حالي كه به آرامي اشك ميريخت، خاطرنشان كرد: شوهرم با وقاحت تمام از من خواسته كه با «هوويم» كنار بيايم تا بتوانيم در يك ساختمان با يكديگر زندگي كنيم.
زن ميانسال با بيان اينكه همه فرزندانم به اين جدايي رضايت دارند، افزود: حدود سه ماه است كه در منزل فرزندانم زندگي ميكنم و شوهرم با همسر جديديش در طبقه بالاي منزل مشتركمان هستند. ديگر خود را حتي يك لحظه نميتوانم در كنار همسر بيوفايم تصور كنم.
وي در پاسخ به پرسش قاضي دادگاه كه شوهرتان چند سال دارد، گفت: شوهرم ۶۰ سال دارد ولي شعار هميشگياش اين است جواني به دل آدميزاد است نه به ظاهر او و اينقدر خود را جوان تصور كرده است كه با دختري كه ۳۰ سال از خودش كوچكتر ازدواج كرده است.
زن ميانسال در پايان گفت: خواهان طلاق از شوهرم هستم و فكر ميكنم او نيز مخالفتي با اين جدايي نداشته باشد.
قاضي دادگاه بعد از شنيدن اظهارات زن ميانسال، به دليل عدم حضور شوهرش حكمي مبني بر طلاق صادر نكرد و رسيدگي به پرونده را به جلسهاي در آينده موكول كرد.
نظر کاربران
خاک برسر اون مردکه این کاروکرده وبیشتر ازهمه خاک برسراون دختره اگه اون دختروجدان داشت باخودش یکم فکرمیکردمی گفت اگه همین کارویکی بامامان خودش میکردبعدچه احساسی داشت .اوبااون مردکه ازخودش 30 سال بزرگتره شاید2 روزخوش باشه بعدبه مشکل میخوره
متاسفانه اين وضع براى درصد زيادى از زوجها پيش مياد و نتيجه هوسرانى مرد و از جان گذشتگى بيش از حد زن هستش،من عضو يه موسسه مددكارى سلامت روان هستم و هر بار تعداد زيادى از اين كيس ها رو ميبينم كه به علت اينكه تو جامعه ى ما زنان از حقوق قانونى شون ميگذرند و براى خودشون شخصيت مستقلى قائل نيستن (رده سنى بالاى ٥٠) حالت يك طفيلى رو پيدا ميكنن كه فقط به همسرش آويزونه و مرد هم به علت اعتماد به نفس كاذبى كه در درجه اول اون رو از خرد كردن زنش به دست اورده،خودش رو قادر مطلق ميدونه و تازه به اين فكر ميكنه كه"وقتى جوون بودم و هيچى نداشتم و كسي نبودم،اين زن رو به من دادن...حالا پس ببين با اين موقعيت چى رو و كى رو ميتونم بگيرم!!!"
و اين طرويه كه زن بدبخت بعد از تحمل عمرى سختى و همپا بودن با همسرش حالا بايد زندگى و مال و منال و از همه مهمتر شريك زندگيش رو دو دستى به رقيب جوان تر تقديم كنه و كنار بره....
ببخشيد كه اينقدر طولانى شد....
به نظر من زن بايد زرنگ باشه و فكر نكنه كه هميشه همه چي خوب مي مونه بايد فكر آينده هم باشه اين زن بيچاره اگه از همون خونه دو طبقه نصف خانه را مالك بود حداقل حالا ديگه سربار بچه هاش نبود خدا براي هيچ كس نياره
vaghean k zamonash hamin shode!akhe kasi vase havas miyad zendegisho kharab mikone?yeki nist behesh bege martike to roye bachehatam khejalat nakeshidi?rafti zan gerefti hamsene bachat?????