مدل گفتگوهای ایران و آمریکا در مذاکرات
بحث "گفتگوی استراتژیک" که اصطلاح غربی آن "معامله بزرگ" است به این معنی است که تمامی مسائل موجود بین دو کشور همزمان بر روی میز گذاشته شود و به صورت یک بسته جامع بر روی آنها توافق شود.
بحث "گفتگوی استراتژیک" که اصطلاح غربی آن "معامله بزرگ" است به این معنی است که تمامی مسائل موجود بین دو کشور همزمان بر روی میز گذاشته شود و به صورت یک بسته جامع بر روی آنها توافق شود. این بحث اساسا در شرایط وجود یک روابط تضاد آمیز بین دو کشور معنی پیدا می کند و اينكه دو طرف خواهان حل مسائل استراتژيك خود براي كاهش هزينه ها و مسئو ليت هاي امنيت ملي خود از طريق دوست كردن يك رقيب يا یک دشمن مي شونددر این مدل دو متغیر "نياز متقابل راهبردي" و "اهداف صادقانه" از ورود به گفتگوها حائز اهميت زيادي هستند.
دیدگاه غالب نزد نخبگان سیاسی حاکم در ایران و آمریکا این بود که با وجود تضادهای عمیق ایدئولوژیک، سیاسی و استراتژیک بین دو کشور در مسائل منطقه ای و جهانی و همچنین عدم وجود اجماع داخلی هرگونه گفتگوی مستقیم و استراتژیک بین دو طرف در شرایط فعلی ممکن نیست. نگارنده ضمن پذیرش بحث فوق، معتقد است که اکنون تضاد های ایدئولوژیک و استراتژیک همزمان بین دو کشور وجود دارند با این تفاوت که در حال حاضر نقش تعارضات استراتژیک پر رنگ تر شده و بطور عملی میان دو کشور جاری است.
این تعارضات ضمن اینکه چاش های زیادی را در روابط دو کشور به همراه داشت، ظرفیت های نزدیکی دو طرف را نیز دارد. بطوریکه برای اولین بار زمینه های گفتگوی مستقیم میان طرفین بعد عملی تری به خود گرفته است. مثلا نوع و ماهیت برنامه هسته ای جمهوری اسلامی به گونه ای هست که تهران و واشنگتن را نهایتا در شرایط تقابل و جنگ و یا تعامل و گفتگو قرار می داد. از نظر نگارنده شرایط منطقه ای و وجود نیازهای متقابل استراتژیک سبب شدند که دو طرف به سوی گزینه دوم یعنی تعامل رقابتی و استراتژيك پیش بروند.
این تحلیل ضمن شناسایی زمینه های تاریخی و موضوعی امکان گفتگوی استراتژیک به بررسی زمینه های لازم و همچنین بایست ها و نبایست های ورود به گفتگوی استراتژیک در حوزه منافع و امنیت ملی ایران می پردازد. نگارنده نتیجه می گیرد که تاکید بر منابع مستقل ملی و ایدئولوژیک در راهبرد سیاست خارجی ایران، آمریکا را سرانجام مجبور به پذیرش نقش منطقه ای ایران و ورود به گفتگوهای استراتژیک با جمهوری اسلامی ایران کرد.
در دوران اوباما، موضوع مهار ایران به سه شکل در حوزه های روشنفکری، دانشگاهی، پژوهشی و سیاستگذاری آمریکا مورد بحث قرار گرفته است: نخست ، مهار ایران از طریق گفتگو بدون پیش شرط؛ این استراتژی بخشی از سیاست " تغییر" اوباما در مبارزات انتخاباتی بود كه با هدف ضرورت گفتگو با قدرت های دوست و رقیب در دنیا و همچنین خروج از یک¬جانبه گرایی بوش مطرح گرديد و با هدف دسترسی به اهداف جهانی، گفتگو با همه و ضرورت مفهوم سازی جدیدبرای بازیابی قدرت از دست رفته جهانی آمریکا زمینه¬ی تئوریک داشت.
دوم ، اعمال تحریم های سخت جدید در قالب شورای امنیت سازمان ملل و تحریم های یک¬جانبه برای مهار ایران؛ این استراتژی معتقد است که با اعمال تحریم های تنبیهی سخت، ایران سیاست هسته ای خود را تغییر خواهد داد و این شروعی برای مهار قدرت ایران شد .ت Friedman, ۲۰۱۰این استراتژی با تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ و تحریم های یک¬جانبه از جمله امضای تحریم بنزین توسط دولت اوباما، شکل عملیاتی نيز یافت.
موضوع گفتگوی مستقیم ایران و امریکا در زمان کارتر، همزمان با مسئله گروگان گیری و در اوج بی اعتمادی میان دو کشور اتفاق افتاد و زمانی که این نیاز خاص برطرف شد مسئله تداوم گفتگوها نیز مسکوت ماند. در زمان ریگان نقطه عطف میان دو کشور مسئله ایران - کنترا بود که این مسئله نیز تابع یک نیاز خاص و بر اساس ضرورت زمان بود به این ترتیب که ایران نیاز به تسلیحات در جنگ با عراق داشت و امریکا نیز نیاز به نقش آفرینی ایران برای آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان داشت. در دوران بوش و جنگ اول خلیج فارس، آمریکا بر اساس ضرورت زمان نیاز به بی طرفی ایران در جنگ با رژیم بعثی داشت و ایران نیز با یک عمل گرایی کامل بی طرفی خود را در جنگ حفظ کرد.
در زمان کلینتون بحث وجود تهدید فزاینده ایران برای منطقه و ضرورت مهار دوگانه ایران و عراق مطرح شد که این مسئله تحریم ها علیه ایران را به اوج رساند. درزمان جورج دبلیو بوش نیز یک نیاز خاص و شرایط بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر، ایران و امریکا را به هم نزدیک کرد و آن نیاز امریکا به جنگ با القاعده و تروریسم بود و نتیجه آن شد که ایران و امریکا در افغانستان و عراق با یکدیگر همکاری کنند که حاصل آن کنفرانس بن و تشکیل دولت افغانستان جدیدبود در عراق نیز نیاز خاص دو طرف برای مبارزه با ناامنی و منافع ژئوپلتیک دو کشور را در طی سه دوره مذاکره وارد گفتگوی مستقیم کرد همه این همکاری ها تابع یک نیاز دوطرفه ای بود که در زمان خاصی اتفاق افتاد.
از میان تمام روسای جمهور امریکا نقطه عطف واقعی نزدیکی دو کشور در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما است که یک موضوع استراتژیک یعنی برنامه هسته ای ایران و ضرورت همکاری متقابل برای دسترسی به یک راه حل پایدار زمینه های نزدیکی دو طرف را فراهم کرده است. ماهیت برنامه هسته ای در مقایسه با تمامی فاکتورهایی که میان دو کشور شکل گرفت کاملا متفاوت است. برنامه هسته ای ایران از دید آمریکا یک مسئله استراتژیک و همانگونه که آمریکاییان اعلام کرده اند ارتباط مستقیم به امنیت و منافع ملی این کشور دارد.
از این لحاظ، منطق ورود به گفتگوی استراتژیک با آمریکا از سوی تیم دیپلماسی دکترظریف از یکسو به ضرورت دستیابی به یک راه حل پایدار و خروج از تقابل نظامی احتمالی و از سوی دیگر به تلاش برای حل معضلات استراتژیک و امنیتی موجود بین دو کشور در مسائل منطقه ای بر میگردد. برنامه هسته ای ایران ضمن اینکه چالش های زیادی را در روابط ایران و آمریکا ایجاد می کرد ، تنها موضوعی است که ظرفیت های لازم برای ورود به گفتگوی استراتژيك میان ایران وایالات متحده با قابلیت دستیابی به راه کار عملی و کار ساز را داشت.
از این لحاظ، موضوعات دیگر موجود بین ایران و آمریکا از جمله مسائل ايدئولوژيك و مسائل منطقه اي همچون بحران های عراق، افغانستان و صلح اعراب و اسرائيل گرچه داری اهمیت زیاد و سابقه هستند اما ارزش استراتژیک لازم برای هدایت دو طرف به گفتگوی مستقیم در شرایط برابر سیاسی را ندارند.
تیم جدید دیپلماسی ایران به درستی می داند ماهیت این موضوعات به گونه ای هستند که دو کشور را از یکدیگر دور می کنند. چون دوطرف استراتژي هاي متفاوتي از لحاظ ائتلاف هاي ایدئولوژیک و سیاسی-امنیتی منطقه اي دارند. به عبارت دیگر، نوع نگاه متفاوت به مسائل سیاسی-امنیتی منطقه ای و راههای مبارزه با زمینه های تنش و بی ثباتی در منطقه دو طرف را از یکدیگر دور می کنند.
اما ماهیت برنامه هسته ای ایران به گونه ای است که به دلیل اتصال مستقیم با افکار عمومی جهانی و همچنین معادلات سیاسی-امنیتی منطقه ای، ایران و امریکا را مجبور به ورود به گفتگو های استرتژیک و تعامل رقابتی می کند. همانگونه كه بحث شد سياست هاي آمريكا در دوران جرج دبليو بوش در منطقه به نوعي دو كشور را وارد بازي باخت-باخت و نوعي تضاد استراتژيك كرد. حاصل آن شد كه آنچه براي آمريكا افزايش امنيت بود همزمان براي ايران كاهش امنيت تلقي مي گرديد.
لذا ايران به این نتیجه رسید که برای به حداقل رساندن هزینه های امنیتی و سياسي خود از يكسو وافزایش قدرت و نفوذ براي تثبيت نقش هاي سياسي-امنيتي خود در منطقه از سوي ديگر با قدرت هژمون منطقه اي يعني آمريكا وارد مذاکره و گفتگوي مستقيم برای حل معضلات استراتژیک از جمله برنامه هسته ای خود شود. در طرف ديگر قدرت هژمون نيز به اين نتيجه رسید كه نمي تواند نقش رقيب قدرتمند منطقه اي خود يعني ايران را حذف كند. لذا با واقعيات موجود كنار آمد و سعي کرد از طريق گفتگو قدرت رقيب را كنترل كند. جمهوری اسلامی ایران بازیگری است که پایه های قدرت خود را تثبیت کرده و به دنبال نقش و قدرت منطقه ای است.
پتانسیل بالای اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک ایران این کشور را نیازمند به حضور فعال در مسائل منطقه ای و دستیابی به تعادل سیاسی-امنیتی در روابط با قدرت هژمون فرامنطقه ای یعنی آمریکا می سازد. عموما تفکر استراتژیک در درون آمريكا بر این عقیده استوار است که پذیرش قدرت ایران به معنای بر هم خوردن توازن قوا در درون منطقه خاورمیانه خواهد بود. اما برنامه هسته ای ایران - با تأکید بر"چرخه مستقل سوخت هسته ای " - حداقل توانسته یک برابری سیاسی در گفتگو ها بین ایران و آمریکا بوجود آورد.از طرفی
تا حدودی نوعی "برابری سیاسی" در سطح مذاکرات بین دو بازیگر درحل وفصل یک یا چند مسئله استراتژیک بوجود امده است . از اين لحاظ موضوع هستهای ایران نوعی برابری سیاسی در مذاکرات بین دو کشور بوجود آورده است. اساسا "اجماع نسبی سیاسی" در نزد نخبگان سیاسی حاکم برسریک موضوع مهم ملی و استراتژیک برای ورود به گفتگوهای مستقیم بوجود میآید. نگاه غالب در غرب و در ایران این بود که اساساً ایران و آمریکا نمی توانند وارد مذاکره شوند. چون گفتگوی استراتژیک وقتی اتفاق می افتد که اجماع الیت سیاسی حاكم دو طرف بر یک موضوع حساس یا موضوعات حساس وجود داشته باشد.
بر اساس اين ديدگاه ، اجماع داخلی در سطح الیت سیاسی در ایران و آمريكا برای گفتگوهاي مستقيم وجود نداشت و ماهیت شکاف های درون قدرت و رقابت های داخلی در دوكشور هم به گونه ای بود که همواره جلوی آن را می گرفت. برنامه هستهای ایران و تأكيد برروی "حفظ چرخه¬ي مستقل سوخت هسته ای" به عنوان یک موضوع استراتژیک و ملی نوعی اجماع نسبی اما سیاسی در نزد نخبگان حاکم دو کشور در مورد ضرورت ورود به گفتگوهای مستقیم بوجود آورد . برنامه هسته ای یک موضوع استراتژیک ملی است كه ظرفيت هاي لازم براي ايجاد اجماع سیاسی در سطح نخبگان سیاسی-امنیتی حاکم برای ورود به گفتگو های مستقیم را بوجود اورد.
البته موضوعات دیگری در درون منطقه وجود دارند اما آنها چون در چارچوب استراتژي های امنیت و منافع ملی ایران نیستند طبیعتاً اجماع الیت بر روی آنها یک مقدار دچار شک و تردید و با تفاوت هایی همراه است. اما برنامه هسته ای چون يك موضوع امنیت و منافع ملی است و ازحمايت افکار عمومی نيز برخوردار است، توانسته به نوعی بين تمامي گروههاي سياسي داخلی نوعي حساسيت ملي بوجود بیاورد. که این موضوع خود شرايط ورود به گفتگو هاي مستقيم را در سطح سياست داخلي فراهم کرد. در اين شرايط حتي مخالفین رفتن به سوی گفتگو با آمریکا تحت تاثیر قرار مي گيرند.در واقع تیم دیپلماسی دو کشوردوطرف از مرحله "تقابل به مرحله تعامل سازنده و رقابتی" میرسند و در تلاش برای یک بازی برد- برد استراتژیک با هدف کسب رضایتنسبی هستند.
از اين لحاظ حساسیت و ماهیت برنامه هستهای ایران به گو نه اي است كه ناچار دوطرف را بسوی تعامل رقابتی و استراتژیک هدایت میکند.بدین ترتیب دستگاه دیپلماسی دو کشور به درستی دریافته اند که تنها موضوعی که قابلیت ایجاد گفتگوی استراتژیک بین ایران و آمریکا را دارد یک موضوع استراتژیک و مربوط به منافع و امنیت ملی است و اینکه از میان تمامی موضوعات جاری میان ایران و آمریکا، تنها برنامه هسته ای ایران است که قابلیت ورود به گفتگوي مستقيم و استراتژيك بین دو طرف را دارد. از این لحاظ، گفتگوي استراتژيك الزاما به معنای برقراری دوستی میان ایران و امریکا یعنی یک قدرت منطقه ای و یک قدرت جهانی نیست.
اما می تواند از جنبه کارکردی همکاری های دو کشور را افزایش دهد.باید گفت آمریکا در طول تاریخ خود با هیچ کشوری وارد گفت و گوهای استراتژیک نشد مگر آنکه احساس کرد کشور طرف مقابل توان بلوک بندی و تاثیرگذاری مستقل و به چالش کشیدن نقش امریکا را در یک منطقه دارد. برنامه هسته ای ایران ضمن اینکه چالشهای جدی را در روابط دو کشور وارد کرده همچنان تنها موضوعی است که می تواند دو کشور را وارد گفت و گوهای استراتژیک کند.و از طرفی دکتر ظریف نیز به درستی پاشنه اشیل سیاست خارجی را دربطن گفتگوی استراتژیک شناسایی کرد. بنابرین با توجه به تیپولوژی ساخت داخلی و خارجی ایران و امریکا برنامه هسته ای ایران ضمن اینکه چالش های زیادی را در روابط ایران و آمریکا ایجاد میکند ، تنها موضوعی است که ظرفیت های لازم برای ورود به گفتگوی استراتژيك میان ایران وایالات متحده با قابلیت دستیابی به راه کار عملی و کار ساز را نیز دارد.
ارسال نظر