به چمران هم جفا كردند...
در ذهن تندروها اين بود كه چمران يك آمريكايي است. مشكلات پيش روي روحاني بيشتر از آن چيزي است كه ما ميدانيم. آنها که برای خانواده شهدا پاسخی ندارند تقصیر راگردن ما می اندازند. روابط امام (س) و مهندس بازرگان حسنه بود.
رجوع ما به مهندس هاشم صباغيان براي انجام گفت و گو به دو دليل بود،نخست بحث ورود شهداي غواص عمليات كربلاي۴ به كشور كه برخي افراد و جريان ها در خصوص لو رفتن اين عمليات اتهام هايي را متوجه نهضت آزادي كردند و دوم فراسيدن ۳۱خرداد سالگرد شهادت دكتر مصطفيچمران كه داراي وابستگي هايي به نهضت آزادي و رهبران اين جريان سياسي بود.مهندس هاشم صباغيان وزيركشور دولت موقت كه اين روزها فارغ و مبرا از اختلاس ها و فسادهاي اقتصادي در گوشه اي از اين شهر به معلولان ذهني خدمت ميكند. اتهام افشاي اطلاعات عمليات كربلاي ۴ به نهضت آزادي را از جانب كساني ميداند كه اين روزهانسبت به عملكرد خود در جنگ پاسخ قانع كنندهاي ندارند ومي گويد آنها حتي از چاپ جوابيه ما در اين خصوص و در نشريات خودشان امتناع مي ورزند.او همچنين دكتر چمران را نابغه اي بزرگ مي دانست كه درجريان انقلاب قدر ومنزلت او به اندازه كافي درك نشد و از جانب برخي گروه هاي تندرو به وابستگي نيز متهم شد.با مهندس صباغيان ابتدا روند ورود نهضت آزادي به جريان انقلاب را مرور كرديم.
موقعيت نهضت آزادي در ابتداي انقلاب و اقبال بدنه اجتماعي نسبت به اين گروه چگونه بود؟
من خيلي خوشحالم كه شما سعي داريد مطالب را از زبان كساني كه خودشان در جريان بودند دريافت و به اطلاع خوانندگانتان برسانيد. از محاسن اقدام شما اين است كه تاريخ صحيح ساخته میشود. چون تاريخ براي يك مملكت نقش اساسي دارد و اگر تاريخ اشتباه نوشته شود باعث انحراف جوانها خواهدشد، همچنين مطالب تاريخي راهي را براي آينده نيز نشان میدهد. بعد از آنكه كم كم فعاليتهای سياسي و انقلابي گروههای مختلف و در جاهاي گوناگون آغاز شد،كه از آن جمله ميتوان به اقدامات رهبر كبير انقلاب اشاره كردكه از عراق به پاريس و نوفل لوشاتو رفته و از آنجا فعاليت هايشان شروع شد، دوستاني كه در خارج از ايران حضور داشتند كه يا عضو جبهه ملي يا نهضت آزادي بودند دور آقاي خميني را گرفته و با صحبت ها و مصاحبههايي كه ايشان داشتند از آنجا نام آقاي خميني در دنيا شناخته شد.
افرادي مانند قطب زاده، صادق طباطبايي، دكتر يزدي، بني صدر و احمد سلامتيان همه جزو فعالان سياسي در خارج بودند. به تبع آن، فعاليت ها در ايران هم شروع شد و اولين فعاليتي كه انجام شد تشكيل كميته استقبال از امام بود. از هر گروه يك نماينده خواسته شد كه در اين گروه حضور داشته باشد، در آنجا من از طرف نهضت آزادي بودم، مرحوم مطهري از طرف روحانيت مبارز، آقاي تهرانچي از طرف سازمان جوانان، آقاي شاهحسيني و آقاي دكتر سامي هم حضور داشتند. اولين جلسه اين كميته كه تشكيل شد، آقاي مطهري به عنوان رئيس و من به عنوان معاون انتخاب شديم. از طرفي هم آقاي خميني يك شوراي انقلاب تشكيل داده بودند كه متشكل از آقايان دكتر بهشتي، آيت ا...مطهري، آيت ا... طالقاني، دكتر باهنر، دكتر سنجابي، مهندس بازرگان و دكتر سحابي بود كه البته اعضاي آن تا مدتها مخفي بودند.
يكي دو جلسه كه از كميته استقبال برگزار شد، مرحوم مطهري به من گفتند چون كار من در شوراي انقلاب زياد است و به كار اجرايي هم علاقه ندارم، شما خودتان مسئوليت آن را به عهده بگيريد. من به ايشان گفتم شما خودتان يك جلسه بياييد و وقتي اعلام كنيد كه نميتوانيد بياييد خود به خود معاون به عنوان رئيس تعيين میشود. ايشان هم همين كار را كردند و از آن به بعد من مسئول كميته استقبال شدم. ما كار ها را انجام میداديم كه البته گرفتاري ها و مسائل حاشيه اي هم داشتيم كه احتياج به بحث طولاني دارد و من هم قبلا بيان كردهام.
جز بازرگان افراد ديگري هم كانديداي نخستوزيري بودند؟
هنگامي كه امام(س) به ايران آمدند، اولين مسئله، تعيين نخست وزير دولت موقت بود. افراد مختلفي از جمله مرحوم دكتر بهشتي، بني صدر، قطب زاده و مرحوم مهندس بازرگان كانديدا بودند. آقاي دكتر بهشتي كه نپذيرفتند و بعدا هم متوجه شديم كه روحانيت تصميم گرفته بود، به دنبال آن تز مائو كه انقلاب نسل اول خودش را میخورد، در مرحله اول هيچ مسئوليتي را نپذيرد. و همين طور هم شد و ما كه نسل اول بوديم خيلي ضربه خورديم. بعد از ايشان اكثريت مطلق به مهندس بازرگان رأي دادند و او نخست وزير دولت موقت شد.
قبل از آن كه حكم ايشان صادر شود، مهندس بازرگان در جلسه شوراي انقلاب میگويد: شما میدانيد چه كسي را انتخاب كرده ايد و من را خوب میشناسيد. من كسي هستم كه طبق قانون و به صورت پله پله كار میكنم، يعني تا پله اول را محكم نكرده باشم به پله بعد نمي روم. البته اين سياست بعد از مدتي به سياست گام به گام معروف شد كه بعدها هم افراد ديگر از اين سياست پيروي كردند. همچنين مهندس بازرگان گفت كه من از فرد حرف گوش نمي كنم و هرچيزي را كه جمع تصويب كند تابع آن هستم. با اين شرط ها بود كه شوراي انقلاب ايشان را انتخاب كرد و آقاي خميني حكم داد. مهندس بازرگان در اولين سخنراني پس از نخستوزيرياش هم كه در دانشگاه تهران داشت وجمعيت زيادي هم آمده بودند، گفت: من قول نميدهم كه همه كساني را كه براي كابينه انتخاب میكنم بهترين باشند اما قول ميدهم كه همه خادم ايرانند و به اسلام و ايران اعتقاد دارند و كسي خيانتكار در بين آنها نيست.
همين طور هم شد و دولت موقت تشكيل شد كه در ابتدا هم در همان مدرسه رفاه در يك اتاقي حضور داشتند، و بعد از پيروزي انقلاب به ساختمان نخستوزيري در خيابان پاستور رفتيم. ساختمان نخستوزيري دو قسمت داشت كه يك قسمت ساختمان چهار طبقه اداري و كنار آن هم يك كاخ گرد براي نخست وزير بود كه محل استقرار هويدا نخستوزيرشاه بود. مهندس بازرگان آنجا نرفت و گفت همگي به همان ساختمان اداري میرويم. چند نفر را در آنجا به عنوان معاون براي خودشان انتخاب كردند، آقاي دكتر يزدي معاون امور سياسي، دكتر چمران معاون امور انقلاب و من هم معاون امور انتقال بودم.
كار من در معاونت امور انتقال معمولا از همه بيشتر بود چون تمام دستگاههاي اداري كه دوره شاه بودند بايد تصفيه و جمع و جور يا منحل میشدند. ما هم افرادي كه مانده بودند مثل حسابدار يا ماشيننويس ها را به عنوان كارمند در جاهاي ديگر انتخاب كرديم تا خدمت كنند. خيلي كار مشكلي بود كه دولت موقت توانست انجام دهد. شايد شما از جزئيات كارها مطلع نباشيد، در آن زمان كار دولت موقت خيلي مشكل بود چون هر لحظه ممكن بود با تدابيري كه استعمار كرده انقلاب با شكست مواجه شود، چون آمريكا اين مركزي كه آنقدر از آن بهره میبرد را از دست داده بود و نمي توانست ساكت بنشيند ولي خوشبختانه با همه اينها مبارزه شد و انقلاب به مشكلي نخورد. در حكم آقاي مهندس بازرگان هم آمده بود كه شما قانون اساسي را تنظيم كنيد و انتخابات اولين دوره مجلس را هم برگزار كنيد و بعد از آن مجلس هر تصميمي خواست بگيرد. يك كار اساسي هم در آن موقع انجام شد و ما براي اولين بار مجلس خبرگان قانون اساسي را تشكيل داديم و من خودم در زمان مسئوليتم در وزارت كشور اين انتخابات را برگزار كردم.
آقاي مهندس، آيا واقعا از ابتدا قرار بود اين دولت، موقت باشد يا فعاليتهای انقلابي و تند آن زمان باعث شد كه نتواند راهش را ادامه دهد؟
نه، دولت موقت بود و مسئوليت هايي هم كه قرار بود انجام دهد در حكم نخست وزيري نوشته شده بود كه سه وظيفه اصلي بود. ولي آن موقع گروههای زيادي از جمله حزب توده و مجاهدين خلق بودند كه جامعه را عليه دولت موقت تحريك و همه آنها اغتشاش میكردند و تحصن راه میانداختند تا چوب لاي چرخ دولت بگذارند. يكي از مشكلاتي را هم كه مهندس بازرگان با آقاي خميني مطرح كردند تعدد مراكز تصميم گيري بود، هر گروهي براي خودش تصميم میگرفت و دولت هم كه ميخواست مملكت را اداره كند دچار مشكل میشد و لذادولت موقت استعفاء داد.
يعني امام(س) روي اينها سيطره نداشت؟
نه، امام روي حزب توده كه سيطره اي نداشت. حزب توده خانههای مردم را میگرفت و يك عده را با اثاثيه شان از جنوب شهر با كاميون به خانههای نيمه كاره مردم میآوردند. كردها را به ترتيب ديگري تحريك كرده و كردستان دچار آشوب شده بود، سيستان و بلوچستان را به گونه ديگري ملتهب كرده بودند. از جاهاي مهمي كه مسئله داشت آذربايجان بود كه حزب خلق مسلمان را درست كرده بودند و عليه دولت موقت فعاليت میكردند. يك بار به ما خبر دادند كه آقاي مهندس حسن شريعتمداري، فرزند آيت ا... شريعتمداري میخواهند بروند ايستگاه راديو تبريز را بگيرند، من با او تماس گرفتم و گفتمحسنآقا چه كار میكنيد ؟ مگه علاقه مند به انقلاب نيستيد؟ گفت هر قسمت را يك نفر برداشته، آذربايجان هم سهم ماست. ببينيد اين تفكرحاكم بود.
عوامل داخلي هم البته بودند كه از نيروهاي جوان و تند بودند و مهندس بازرگان میگفت كه اينها تند ميخواهند، زود ميخواهند و خوب هم میخواهند ولي من نمي توانم اين گونه كار كنم و به تدريج بايد مملكتي را كه ۵۰ سال زير سلطه استعمار بوده را درست كنيم و يك شبه نميتوان همه چيز را درست كرد و بايد صبر كنيد تا ما بتوانيم موفق شويم.
با توجه به فرمايش خودتان كه انقلاب نسل اول خودش را میخورد و با توجه به شخصيت معتدلي كه مهندس بازرگان داشتند چه شد كه قبول كردند زير بار مسئوليت سنگين دولت موقت بروند؟
اگر مهندس بازرگان اين مسئوليت را نمي پذيرفت، هر شخص ديگري نخست وزير شده بود انقلاب با شكست مواجه میشد. براي اينكه مهندس بازرگان خودش و حزبش را فدا كرد تا انقلاب پابرجا باشد و همان موقع كه ايشان نخست وزير شد دفتر سياسي نهضت آزادي جلسه گذاشتند و گفته شد كه بدشانسي مهندس بازرگان اين بود كه اولين نخست وزير بود و الا شخصيتي كه ايشان داشت قابل مقايسه با شخصيتهای ديگري كه مطرح بودند نبود، تا آن زمان بازرگان ۳۰ سال سابقه فعاليتهای سياسي و اعتقادي و مذهبي داشت و در دوره شاه زندانها رفته بود، كدام يك از افرادي كه ادعا ميكردند چنين شخصيتي داشتند؟
رابطه مرحوم مهندس بازرگان با امام خميني(س) در زمان انقلاب چگونه بود؟
رابطه خيلي خوبي بود، به طوري كه قبل از اينكه آقاي خميني به تهران بيايند ما وقتي مشكلاتي داشتيم به قم میرفتيم. يك نوع تشريفاتي هست كه با اين تشريفات اهميت افراد نشان داده میشود، در روحانيون هم اينگونه هست كه وقتي يك تعدادي از روحانيون نزد يك روحاني بزرگ میروند، آن روحاني هركس را كه دعوت كند و كنار خودش بنشاند يعني او را به بقيه آن جمع ارجح میداند. مثلا ما زماني كه انتخابات مجلس خبرگان را برگزار كرديم نمايندگان منتخب را نزد آيت ا... خميني برديم، آقاي حاج شيخ بهاءالدين محلاتي كه در شيراز بود، كسي بود كه اجتهاد آقاي خميني را گواهي كرده بود، در آن جمع كه همه هم روحاني بودند، اولين كسي كه آقاي خميني دعوت كردند كه كنارشان بنشيند ايشان بود.
اين را مثال زدم تا متوجه شويد. زماني هم كه ما با هيات دولت نزد آقاي خميني میرفتيم به دو صورت بود؛ گاهي چند نفر كه كار داشتند خودشان میرفتند، چون حرفهاي آقاي خميني فصلالخطاب بود و يك حرفي كه میزد كسي روي آن حرف نمي زد. گاهي هم با تعدادي از اعضاي شوراي انقلاب به قم میرفتيم، حدود ۵، ۶ نفر از وزرا و ۵، ۶ نفر هم از اعضاي شوراي انقلاب بودند، معمولا مواقعي بود كه با شوراي انقلاب اختلاف داشتيم و آقاي خميني نظر میداد و موضوع را حل میكرد، در اين مواقع وقتي وارد میشديم عده اي خم میشدند و دست آقا را میبوسيدند ولي ما دست ميداديم. وقتي مهندس بازرگان وارد میشدند، با وجود آن كه در آن جمع آقايان مطهري و بهشتي و ديگران هم بودند آقاي خميني مهندس بازرگان را در كنار خودش مینشاند، با آن مقدماتي كه گفتم يعني آقاي خميني مهندس بازرگان و نقش او را نسبت به ديگران ارجح میدانست. روابط خيلي خوبي بود.
آقاي خميني يك هياتي را براي حل مسئله كردستان تعيين كرد كه مرحوم فروهر، من، دكتر چمران و مرحوم عزت سحابي بوديم كه آقاي چمران بنا به اتفاقاتي كه در جريان پاوه پيش آمده بود صلاح ديد كه نيايد و به جاي خودش تيمسار فلاحي را فرستاد. هيات دولت، شوراي انقلاب و آقاي خميني اختيارشان را به اين هيات داده بودند و به تشريفاتي احتياج نبود. وقتي كه دولت موقت استعفاء داد ما در كردستان بوديم، بعد از استعفاي دولت، دفترآقاي خميني بيانيه داد كه آن هيات به قوت خودش باقي است و كار را ادامه دهد، در حالي كه دولت موقت وجود نداشت. اين را گفتم كه ببينيد روابط چقدر حسنه و خوب بود. اما عده اي به دلايل مختلف حرفهايي در مورد رابطه آقاي خميني و مهندس بازرگان زده اند كه به دلايل مختلف هيچ كدامشان درست نيست. يكي از دلايلي كه شايد كمتر گفته شده باشد اين است كه وقتي استعفاي دولت موقت پذيرفته شد، مهندس بازرگان به عنوان رئيس شوراي انقلاب تعيين شد و تا مدتها با اينكه نخست وزير نبود ولي رئيس شوراي انقلاب بود.
نقش شهيد چمران در نهضت آزادي چگونه بود؟
ايشان عضو شوراي مركزي نهضت و از فعالان خارج از كشور بود و به بازرگان بيش از يك عضو علاقه داشت.دكتر چمران يك عارف هم بود و از نگاه عارفانه به شخص آقاي دكتر بازرگان علاقه زيادي داشت.چمران از نظر شخصيتي در آمريكا رشد كرد و از نخبگان فضايي آمريكا بود.وقتي جريان لبنان مطرح شد آمريكا را ترك كرد و در لبنان شروع به فعاليت كرد.چمران بعد از امام موسي صدر تنها شد و بعد به انتخاب مهندس بازرگان آمد ايران و مشغول خدمت شبانه روزي شد.چمران درجبهه نيز جنگهای نامنظم را اداره میكرد و بي وقفه به رزمنده ها خدمت میكرد.
چمران به عنوان يك انسان كامل و صادق بود و اين ويژگي صدق بسيار ارزش داشت. اين صدق و امانتداري تنها حفاظت از مال نيست، بلكه اينكه به تعهدي هم كه مردم ميداديم بايد عمل میكرديم كه چمران از اين افراد بود و ما به ايشان غبطه میخورديم به دليل ويژگي هايي كه داشت.انقلاب ما قدر دكتر چمران را ندانست و در همان زماني كه در دولت بودبه ايشان اتهام عضويت در موساد را میزدند و در مجلس با ديد شك گزارش جنگشان را نگاه میكردند ودرذهنشان اين بودكه چمران يك آمريكايي است.البته اين نظر تندروها و كساني بود كه ماموريت و قصد داشتند چمران را خراب كنند.
موضع نهضت آزادي نسبت به جنگ تحميلي چگونه بود؟
ما در جنگ ۴۲ بيانيه داديم.ما جنگ را تا فتح خرمشهر درست و دفاعي میدانستيم و بعد از آن با ادامه جنگ موافق نبوديم.خساراتي كه به كشور از لحاظ نيروي انساني و سرمايه ملي واردآمد بعد از فتح خرمشهر بود و عده اي میگفتند برويم خاك عراق را تصرف كنيم كه اين درست نبود.تنها ما مخالف نبوديم بلكه علما و سياسيون ديگري هم بودند كه مخالف ادامه جنگ بودند.
در اين اواخر يك سري ادعا مبني بر دست داشتن نهضت آزادي در لو رفتن عمليات كربلاي ۴ مطرحشده،شما هم شنيدهايد؟
اين دروغ محض است و ما جوابيه داديم كه از انتشار آن امتناع میكنند.نهضت آزادي اعلام كرد كه ما مسلمان و ايراني هستيم و بيشترين حس وطنپرستي را اعضاي نهضت آزادي دارند. اين ادعايي كه مطرح میشود صحت نداشته و بايد از آنهايي كه دروغ را اشاعه میدهند پرسيد چرا امروز اين صحبت ها را مطرح میكنند؟دليل اين سخنان اين است كه خانواده شهدا كه به اين افراد مراجعه میكنند پاسخي ندارند و تقصير را گردن ما میاندازند.
رابطه نهضتآزادي با دولت روحاني چگونه است؟
ما به برخورد خصمانه اعتقاد نداريم وبا همه تعامل میكنيم.البته ميدانيد كه به دستور مقامات امنيتي فعاليتهای نهضت متوقف شده و فعاليت حزبي نداريم.ولي آقاي روحاني دو خصوصيت ذاتي دارد يكي كه فوق العاده باهوش است وديگر آن كه اهل دفاع از حق است.مشكلات پيش روي روحاني خيلي بيشتر از اين چيزهايي است كه ما ميدانيم.روحاني تابه حال خوب كار كرده و بايد حمايتش كرد تا كسي نتواند مانع اقدامات او شود.برخي حوادث در كشور روال معمول خود راندارد و حتي برنامهريزي هم مشكل را حل نمي كند.بايد او را حمايت ودعا كنيم . ديگر گزينه اي مشكل میتوان پيدا كرد كه مشكلات را حل كند.
در آخر مطلبي اگر داريد بفرماييد؟
در اوايل انقلاب اتفاقهای عجيبي رخ داد.براي مثال هويدا را دستگير كرده بوديم و براي محاكمه آماده میشد.هويدا قول داده بود همه خرابكاريهای شاه را بگويد و اگر اين مستندات رو میشد ميتوانستيم مقدار زيادي از پولهای شاه را بگيريم و برگردانيم.در اين روند عده اي شعار ميدادند و فشار میآوردند كه هويدا بايد اعدام شود.بعد از مدتي در زندان هادي غفاري هويدا را با تير در راهروي زندان زد و كشت.ما نمي گوييم هادي غفاري عضو سيا و موساد بود ولي افرادي كه دوروبر غفاري بودند و با چهره متفاوت در گوش غفاري زمزمه میكردند باعث كشته شدن هويدا به دست غفاري شد تا هويدا نتواند اسناد خود را افشا كند.
ارسال نظر