کمین مرد نمایشگاه دار برای دختر جوان
دختر جوان میگوید یک مرد نمایشگاهدار وی را به کمین شیطانیاش کشانده اما این مرد نمیپذیرد و اصرار بر بیگناهی دارد.
دختر ۱۹ ساله وقتی سوار خودروی دووی سفید مرد ابلیس شد، هرگز تصور نمیکرد پای در چه کمین هولناکی گذاشته است.
اوایل اسفندماه سال گذشته دختری جوان با مراجعه به دادیار موسوی از شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران با گریه از سرنوشت تلخی گفت و خواستار مجازات یک ابلیس شد.
این دختر با بغض گفت: دو روز پیش برای خرید لباس به همراه دوستم به یک مرکز خرید در شرق تهران رفتیم.
هنگام بازگشت به خانه زمانی که منتظر تاکسی بودیم راننده یک خودروی دووی سفید جلوی ما ترمز کرد. از آنجا که نزدیک نیم ساعت بود کنار خیابان منتظر تاکسی بودیم و هوا کاملاً تاریک شده بود، به ناچار سوار خودرو شدیم.
دختر جوان ادامه داد: پس از مسافتی راننده به بهانه اینکه نیاز به تماسی فوری با دوستش دارد خواست تا تلفن همراهم را در اختیارش بگذارم. تلفن را به وی دادم تا اینکه به خانهمان رسیده و پیاده شدم.
ساعت ۱۰ شب بود که زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. وقتی گوشی را برداشتم مرد ناشناسی پشت خط بود و گفت راننده دووی سفید است که من و دوستم را به خانه رسانده است، وی به من پیشنهاد دوستی داد و حتی گفت که میتوانیم با همکاری یکدیگر پولدار شویم، این جملهای که گفت مرا وسوسه کرد و فردای آن روز ساعت ۶ غروب در خیابان گلبرگ با وی قرار ملاقات گذاشتم و در آنجا سوار خودرویش شدم.
این مرد شیشه ميکشيد حتی اصرار کرد من نیز همراهیاش کنم. ترسیدم و نپذیرفتم، هوا کاملاً تاریک شده بود. از وی خواستم که مرا به خانه برگرداند، اما به اصرارهایم توجهی نکرد.
دچار توهم شده بود و با سرعت زیاد به سمت جاده حسنآباد قم حرکت کرد. وحشت کرده بودم و مرتب با گریه و زاری التماس میکردم که مرا به تهران برگرداند تا اینکه گوشه خلوتی توقف کرد و با زور و تهدید چاقو مرا تسلیم نیت شوم خود کرد. سپس با دزدیدن گردنبند، گوشواره طلا و ۷۰ هزار تومان پول همانجا رهایم کرد و گریخت.
من هراسان خود را به یک کامیون رساندم و خواستم تا من را به تهران برساند، وقتی به خانه رسیدم باور نمیکردم به چه راحتی پای در دام مرد ناشناس گذاشتهام.
دادیار موسوی بلافاصله دستور داد تیمی از اداره ۱۶ پلیس آگاهی وارد عمل شده و مرد فراری را ردیابی کنند.
کارآگاهان با تحقیق از دختر جوان موفق شدند اسفند سال گذشته مرد ۳۰ ساله را در نمایشگاهش در خیابان گلبرگ به دام بیندازند.
این ابلیس وقتی با دختر جوان روبهرو شد چارهای جز اعتراف ندید و به دادیار موسوی گفت: آن روز از سر دلسوزی دختر جوان را سوار خودرویم کردم. قبول دارم که شب هم با وی تماس گرفتم.
اما وی به من پیشنهاد دزدی از سالخوردهها را داد و روز حادثه قرار شد که درخصوص نقشه دزدی با هم حرف بزنیم. همانطور که سرگرم صحبت بودیم ناگهان سر از جاده قم درآوردیم.
وی در ادامه گفت: قبول ندارم، در حال خودم نبودم و تصور نمیکنم تهدیدی در کار باشد الان هم بشدت از کار خودم پشیمان هستم.
با وجود ادعاهای بیگناهی و با توجه به نتایج تحقیقات پلیسي و قضایی، این مرد باز تحت تحقیق است تا جزئیات سرنوشت دختر جوان فاش شود.
نظر کاربران
پول دار شدن بد نیست اما اینکه به چه قیمتی باشه.خیلی ها میخوان این راهو یه شبه برن..هیچ پولی بی زحمت بدست نمیاد