شکنجه وحشیانه زن جوان توسط مرد معتاد
مأموران پلیس مدتی قبل با گزارش مردی جوان، متوجه شدند خواهر او به نام نگار گم شده است.
این مرد به پلیس گفت: «خواهرم شوهر و بچه داشت اما سالهای زیادی بود که آنها را ترک کرده و در تهران زندگی میکرد. ما با هم در تماس بودیم و گاهی حالش را میپرسیدم اما او از چند روز پیش بهطور مرموزی گم شده است و جواب تماسهایش را هم نمیدهد».
وقتی مأموران تماسهای تلفنی نگار را از طریق مخابرات پیگیری کردند، متوجه شدند او آخرین بار با مردی به نام رضا صحبت کرده و طبق پیامکهای موجود قرار بود آنها همدیگر را ببینند.
بهاینترتیب رضا شناسایی و برای توضیح درباره رابطهاش با نگار به اداره آگاهی فراخوانده شد.
متهم در بازجوییهای اولیه منکر اطلاع از سرنوشت نگار شد اما بعد از چند روز بازجویی اعتراف کرد نگار را به قتل رسانده، جسدش را مثله کرده و در زبالهها رها کرده است.
متهم اعتراف کرد نگار را سه روز شکنجه کرده و وقتی متوجه مرگ او شده برای ازبینبردن جسد، آن را مثله کرده است.
رضا رابطهاش با نگار را اینطور برای مأموران توضیح داد: چند سالی میشد که نگار را میشناختم و با هم رابطه داشتیم. او به من نگفته بود خانواده دارد و من فکر میکردم تنها زندگی میکند. هربار به خانهام میآمد پولی به او میدادم تا اینکه مدتی قبل از حادثه از من مبلغ ١٥٠ هزار تومان خواست و من این مبلغ را بهصورت قرض به او دادم. قرار بود خیلی زود آن را بازگرداند اما این کار را نکرد. من بارها به او گفته بودم پول را پس بدهد چون خودم معتاد بودم و به آن احتیاج داشتم. روز حادثه از او خواستم به خانهام بیاید.
میخواستم پول را از او بگیرم، وقتی آمد موضوع را مطرح کردم اول با شوخی و خنده صحبت کرد اما وقتی دید قضیه جدی است گفت با برادرم تماس میگیرم تا پول را بیاورد. اول گفت چند ساعت دیگر پول را میآورد و بعد گفت فردا میآورد. فهمیدم دروغ میگوید و پولی درکار نیست. بعد پیشنهاد دیگری داد تا بدهیاش را نپردازد؛ باز هم قبول کردم. متهم درباره اینکه زن جوان را چطور به قتل رساند، گفت: او، من را مسخره کرد و خندید همین موضوع خیلی ناراحتم کرد.
کتکش زدم اما آرام نشدم. دست و پایش را با زنجیر بستم. سه روز او را با تسمه کتک زدم. بدنش کبود شده بود اما من هنوز آرام نشده بودم. تشنه بود آب میخواست اما ندادم مواد هم مصرف کرده بودم. بعد تصمیم گرفتم زجرش بدهم. با موچین پوست تنش را کندم و سیگارهایم را روی بدنش خاموش کردم.
بعد از سه روز وقتی برای سرزدن به او و کتکزدن دوبارهاش رفتم، دیدم نفس نمیکشد و حرکتی ندارد، فهمیدم مرده است. جسدش را به پشتبام بردم و در خرپشته گذاشتم اما بو گرفت؛ تصمیم گرفتم جسد را از خانه خارج کنم. برای این کار باید آن را مثله میکردم. تکههای جسد را داخل کیسهای گذاشتم و از خانه خارج و میان زبالهها رهایش کردم».
جسد مثلهشده نگار با اعترافات این مرد و تحقیقاتی که مأموران انجام دادند، پیدا شد. این در حالی بود که فرزندان او نیز بهخاطر قتل مادرشان شکایتی به مأموران ارائه کرده بودند. پسر بزرگ این زن گفت: من ١٧ سال دارم و در این سالها مادرم را ندیدم.
پدرم از من و خواهر و برادرم نگهداری میکند. ما میدانستیم مادر داریم اما هیچوقت او را ندیدیم و سراغی از ما نمیگرفت تا اینکه با تماس تلفنی که با داییام داشتم متوجه شدم مادرم کشته شده است.
پسر نوجوان گفت: مادرم با من تماس تلفنی داشت و با خواهر و برادرم هم صحبت میکرد اما هربار که از او میخواستیم به دیدنمان بیاید یا بگوید کجا زندگی میکند تا ما به دیدارش برویم، قبول نمیکرد. او از پدرمان جدا نشده بود اما با او زندگی نمیکرد و من هیچوقت نفهمیدم علت اختلافشان چه بود.
هربار به مادرم میگفتم دلم میخواهد او را ببینم، جواب میداد بهترین کار این است که کنار پدرتان بمانید؛ او از شما خیلی خوب نگهداری میکند و کارهایی برای شما انجام میدهد که من نمیتوانم بکنم. ما از قاتل مادرمان شکایت داریم و خواستار رسیدگی به این پرونده هستیم.
اگر قاتل به ما میگفت مادرمان به او بدهکار است، خودمان پول را میدادیم و نیازی به قتل او نبود. پرونده با توجه به تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست علیه متهم برای بررسی و صدور حکم به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شده است و متهم بهزودی محاکمه میشود.
نظر کاربران
زبونم قفل شده.
پاسخ ها
امّا من زبونم بازه و میگم : معتاد جنازه ای است که باید هرچه سریع تر دفن شود !
یا ابوالفضل. به کجا داریم میریم
بعضی وقتا آدم فکر میکنه از داعش ها کسی وحشی تر و پست تر نیست؟!
سگ کثیف،باید همون جوری اعدامش کنن
ب کجا چنین شتابان????????واقعا داریم کجا میریم???چقد یه نفر باید سگ صفت باشه ک همچین کاریو کنه
عوارض مصرف شیشه همینه...
ببخشید چرا در اظهار نظرات خود از صفت سگ استفاده می کنید؟سگ صفت یعنی چه؟سگها موجوداتی وفادار هستند-با کمترین غذا سیر میشوند حتی نان،در بدترین شرایط محیطی هم (حتی یک متر)زندگی میکنند,و خیلی از صفت های خوب دیگر که برایشان تندیس هم ساخته اند.
دراینکه قاتل یک وحشی بیمار بوده شکی نیست ولی مقتول هم آدم طبیعی نبوده مادری که سه فرزندش را رها کنه و درشهردیگه ای با یک معتاد سالها ارتباط داشته باشه سرنوشتی بهتر از این نمیتونست داشته باشه .
ای بابا!چرا تا وقتی که یه زن کشته میشه همه میگن آخی ، حیوونی!! ای مرتیکه... بابا جون چرا یه خورده درست فکر نمیکنین دلیلش چی بوده والا اگه شما هم بهتون خیانت بشه یه همچین برخوردی با زنتون میکردین یا شاید هم بد تر مگه آدم چقدر طاقت داده! تا حالا فکرشو کردین؟! به نظر من که هر بلایی سر زنان خیانت کار بیاد کم اومده که روز به روز هم تو این مملکت داره بیشتر میشه ومثل یه کرم دارن تو این جامعه میلولن وباید یکی اینا رو به سزای عملشون برسونه