به سعدی جفا شده است
در مراسمی که در آستانه روز بزرگداشت سعدی (اول اردیبهشت) برگزار شد گفته شد درباره سعدی همیشه حرفهای تکراری زده میشود و به او جفا شده است.
وی با بیان این که سعدی خداوندگار ملک سخن است توضیح داد: او در شعر و نثر قلمی توانمند داشته و برای همین هر وجهی از کلیات او را که ورق بزنیم میتوانیم درباره آن سخن بگوییم.
این شاعر با بیان این که درباره سعدی همیشه حرفهای تکراری زده میشود ادامه داد: میگویند که غزل عاشقانه در دیوان سعدی به اوج رسیده و سعدی کسی است که غزل عاشقانه گفته است اما من میخواهم این سخن را نفی کنم و بگویم که اصلا چنین چیزی نیست بلکه این حرف نیز مثل خیلی سخنان دیگر دهان به دهان چرخیده و بدون بررسی صحت و سقم آن باور شده است.
او عنوان کرد: آیا واقعا مجموعه غزلیات سعدی عاشقانه است؟ آیا او در عرفان دست نداشته است؟ او با غزل فارسی قرن ششم چه کرده است؟ آیا فقط سعدی آن را به اوج عاشقانگی رساند؟
صافی گفت: در تاریخ ادبیات خواندهایم که غزل عارفانه را مولوی به اوج رساند و غزل عاشقانه را سعدی. سپس حافظ این دو را تلفیق کرده است اما این گونه نیست بلکه سعدی بود که عرفان و عشق را با هم تلفیق کرد و حافظ به پیروی از سعدی پیش رفت و نقش سعدی در غزل مغفول مانده است.
او با بیان این که مهارت سعدی وقتی آشکار میشود که وقتی غزل او را میخوانیم واقعا نمیدانیم عاشقانه است یا عارفانه توضیح داد: شما میتوانید با خواندن غزلی از سعدی در آن واحد این گونه برداشت کنید که این غزل هم واجد عشق زمینی است و هم دارای عشق آسمانی.
این پژوهشگر ادبی یادآور شد: مولوی وقتی از عشق آسمانی در دیوان شمس صحبت میکند به گونهای از آن حرف میزند که برای ما و مخاطبانش اندکی انتزاعی است و گویی این عشق دستنیافتنی است. در واقع مولوی در هالهای از ابهام از عشق آسمانی صحبت میکند. بنابراین وقتی غزل مولوی را میخوانید تردید نمیکنید که این عشق آسمانی است چرا که با تجربه شما سازگار نیست.
او بیان کرد: کاری که سعدی کرد این است که آن جا که از عشق آسمانی سخن میگوید به گونهای عرفان را در غزل میگنجاند که با تجربه مخاطب کاملا سازگاری دارد. تجربه مخاطب عشق زمینی است. سعدی در بیان عشق آسمانی مطابق با عشق زمینی صحبت میکند. شما در غزلیات سعدی هیچ گاه اصطلاحات عرفانی خاص را نمیبینید.
صافی با بیان این که سعدی از منظر تجربه خودش یا افراد مقابل خودش به عشق آسمانی پرداخته است تصریح کرد: وقتی غزلی از سعدی را میخوانید میتوانید آن را تحلیل عرفانی ملموس کنید. در حالی که چنین تحلیلی در غزل عرفانی مولوی کاربرد ندارد و هنر سعدی این جا است.
او با اشاره به این که سعدی جریان عاشقانه غزل را عارفانه کرد یادآوری کرد: سنایی آغازگر غزل عارفانه بود و این جریان با انوری ادامه پیدا کرد. بعد به عطار و خاقانی رسید اما سعدی آغازگر روندی شد که تلفیق عشق آسمانی و عشق زمینی بود.
او با بیان این که کاری که سعدی انجام داده با کاری که حافظ کرده متفاوت است تاکید کرد: حافظ با استفاده از ظرایف، پیچیدگیها و ابهامها عشق زمینی و آسمانی را تلفیق کرده است. شما هنگام خواندن غزل حافظ دچار پیچیدگی و ابهام میشوید اما سعدی ابزاری که در اختیار داشته چیز دیگری بوده است. هیچ پیچیدگیای به نسبت شعر حافظ در شعر سعدی نمیبینید. غزلیات سعدی چون تجربهآمیز است و به عواطف انسانی نزدیک است شما تردید میکنید که عشق او زمینی است یا آسمانی. برای همین حافظ به شدت از این لحاظ مدیون سعدی است و این موضوع در تاریخ ادبیات ما مغفول مانده و میگویم که حافظ آغازگر غزل عاشقانه و عارفانه است.
عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز توضیح داد: غزلیات سعدی را میتوان به سه دسته تقسیمبندی کرد؛ دسته اول غزلیاتی هستند که صرفا عاشقانه هستند و ممکن است در چاپهای جدید نیز آنها را نبینیم. غزلهای اروتیکی که کاملا عشق زمینی هستند و نمیشود تفسیر دیگری از آنها داشت. البته این دسته از غزلهای او درصد کمی را به خودشان اختصاص دادهاند و ۱۵ تا ۲۰ درصد غزلیات او را شامل میشوند.
او ادامه داد: دسته دوم غزلیات سعدی عرفان محض هستند و سعدی نیز در آنها موفق نبوده است چراکه به پیروی از شاعران گذشته مثل سنایی و عطار آنها را سروده است. وقتی این دسته از غزلیات او را میخوانیم تکلف را در آنها مشاهده میکنیم چون او از همان اصطلاحاتی که در شعرهای عرفانی قبل از خودش بوده استفاده کرده است.
این پژوهشگر تصریح کرد: دسته سوم غزلیات سعدی که نزدیک به ۵۰ درصد غزلها را به خودش اختصاص میدهند غزلهایی هستند که ما نمیتوانیم بگوییم این عشق زمینی است یا آسمانی بلکه بین هر دو در نوسان است.
او بیان کرد: در این مصرع که سعدی میگوید «ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود» این عشق میتواند عشق آسمانی باشد اما چون با تجربه عشق زمینی بیان شده میتواند عشق زمینی هم باشد. این همان تلفیق عشق و عرفان است.
صافی توضیح داد: غزلهای موفق شیخ اجل مربوط به دسته سوم هستند که متاسفانه از این دید هیچ گاه به آنها پرداخته نشده و نقش سعدی در جریانسازی غزل فارسی مغفول مانده است.
وی خاطرنشان کرد: تجربهسازی سعدی را ما در بقیه آثار او نیز میبینیم. گلستان سعدی به تمامی با تجربه زندگی عادی انسان تطابق دارد. در بوستان نیز حکایتها مطابق با تجربیات انسانی است چراکه سعدی هیچ گاه سعی نمیکند از موضع بالا صحبت کند. برای همین زبان او سهل و ممتنع و ساده است.
این شاعر گفت: در شعر حافظ مخاطب به خاطر پیچیدگیها و ظریفکاریها دچار دوگانگی میشود اما در شعر سعدی به خاطر این که در پرداختن به عرفان با تجربه انسانی پیش میرود و سخن میگوید ما را به تردید میاندازد. سعدی وقتی میگوید «صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم» این چه خبری است که صاحب خبر آمده و به جای آن که باخبر شود بیخبر میشود؟ آیا این خبر از عشق زمینی شاعر است یا عشق آسمانی؟
او با بیان این که نوع پرداختن سعدی و حافظ در تلفیق عشق و عرفان متفاوت است اظهار کرد: آغازگر تلفیق عشق و عرفان بدون شک سعدی بوده است و حافظ به تبعیت از سعدی این دو را با هم تلفیق کرده است.
وی گفت: ما هر چه میگوییم از متن کارهای سعدی است و هر آن چه هم که بزرگان درباره سعدی گفتهاند از متنهای او استخراج کردهاند زیرا ما چیزی جز متن سعدی از خودش نمیدانیم.
صافی تصریح کرد: یکی از ایراداتی که در عرصه ادبی ما وجود دارد این است که وقتی بزرگی حرفی میزند همه در ادامه نیز همان حرف را تایید میکنند. در حالی که ما باید خودمان بررسی و تحلیل کنیم. در ادبیات ما به سعدی جفا شده است. به کاری که سعدی کرده و جریانسازی شده توجه نشده است. ما فقط میگوییم سعدی غزل عاشقانه را به اوج رسانده اما آیا تاثیری در جریان بعدی نداشته است؟ وقتی این گونه صحبت میکنیم برای سعدی عیب محسوب میشود چراکه چیزی را تمام کرده و قادر نبوده پس از خودش جریان ایجاد کند.
عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز گفت: وقتی از شاعرانی همچون فردوسی، حافظ، عطار و غیره نام میبریم و میگوییم که آنها قلههای ادب پارسی را فتح کردهاند به خاطر این است که جریانساز شده و به پیشبرد ادبیات کمک کردهاند. سعدی نقشش در جریان غزلهای تلفیقی عاشقانه عارفانه مغفول مانده است.
در ادامه غزلیاتی از سعدی خوانده شد و سپس مقبره او از لحاظ معماری مورد واکاوی و نمادشناسی قرار گرفت.
ارسال نظر