ترسیده بودم، پیرزن را به آتش کشیدم!
با هم درگیر شده و او را روی زمین انداختم. یک ظرف نفت در گوشه حیاط بود. آن را برداشتم و روی فاطمه ریختم. بعد هم او را به آتش کشیده و از خانه فرار کردم.
پائیز سال ۸۸ ماموران پلیس آگاهی شیراز از مرگ مرموز زن سالمندی در یکی از بیمارستان های این شهر باخبر شدند.
ماموران پس از حضور در محل، دریافتند دو روز قبل فاطمه درحالی که به شدت دچار سوختگی شده بود به بیمارستان انتقال یافته است.
در ادامه بررسی ها ماموران متوجه شدند فاطمه به تنهایی زندگی می کرده و همزمان با این ماجرا از خانه اش سرقت شده بود.
تیم جنایی که احتمال می دادند پیرزن تنها قربانی سرقت شده باشد به تحقیق در این رابطه پرداختند.
کارآگاهان در جریان تحقیقات محلی پی بردند در همسایگی خانه مقتول، مرد معتادی زندگی می کند که با مشاهده ماموران سعی کرد خود را مخفی کند.
مرد معتاد به نام "مهران" دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد. او ابتدا منکر هرگونه جرمی می شد اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: «با انگیزه سرقت مرتکب این جنایت شدم».
پس از تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه قتل، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان فارس فرستاده شد. در جلسه دادگاه که به ریاست "عرفانی زاده" -رییس شعبه دوم دادگاه کیفری- و با حضور "فارسی"، "رستگاری"، "مظفر" و "سجادی نژاد" -چهار قاضی مستشار- برگزار شد نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست، خواستار مجازات قانونی برای متهم شد.
اولیای دم مقتول نیز با حضور در جایگاه برای مهران درخواست قصاص کردند.
رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به مهران از او خواست به دفاع از خود بپردازد. مهران نیز با قبول اتهام قتل گفت: «اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشتم و برای تهیه آن با مشکل مالی روبرو بودم. روز حادثه تصمیم گرفتم برای سرقت وارد خانه پیرزن تنها شوم. تصور می کردم او در خانه حضور ندارد. وقتی پس از سرقت قصد فرار داشتم، ناگهان او را در حیاط دیدم. ترسیده بودم! با هم درگیر شده و او را روی زمین انداختم. یک ظرف نفت در گوشه حیاط بود. آن را برداشتم و روی فاطمه ریختم. بعد هم او را به آتش کشیده و از خانه فرار کردم».
قضات دادگاه پس از محاکمه، وارد شور شده و متهم را با توجه به اعترافاتش و درخوست اولیای دم به قصاص نفس -اعدام- محکوم کردند.
نظر کاربران
موندم که چرا عده ایی از آدم ها، از هم درس عبرت نمیگیرن.این همه معتاد میبینن و خودشون هم معتاد میشن.میبینن آخر و عاقبت دزدی و قتل چیه ولی توجهی نمیکنن و دنبال این کارا میرن. جداً دلیل این کاراشون چیه؟