تندخویی شوهر، انگیزهای برای جنایت
زنی که شوهرش را بهدلیل بدرفتاریهایش به قتل رسانده و جسدش را در جادهچالوس رها کرده بود، با رضایت اولیایدم از قصاص نجات یافت.
مادر و دختری زمستان سال ٩١ به ماموران خبر دادند پدر خانواده به نام سعید گم شده است. آنها ادعا کردند سعید برای انجام کاری از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته و مدرک شناساییای هم با او نبوده. وقتی ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند، متوجه شدند چندی پیش جسدی با مشخصاتی که این مادر و دختر ارایه دادهاند، کشف شده است.
همسر و فرزند سعید بعد از حضور در پزشکی قانونی اعلام کردند جسد متعلق به سعید نیست. نحوه انکار مادر و دختر شک ماموران را برانگیخت و پلیس برای شناسایی جسد، اینبار برادر مقتول را فراخواند. مرد جوان تایید کرد جنازه متعلق به برادرش است.
برادر مقتول گفت: «مدتی قبل برادرزادهام و مادرش به من مراجعه کردند و گفتند سعید گم شده است و به پلیس هم خبر دادهاند که چه اتفاقی افتاده است بعد هم گفتند به دلیل فشار مالی سنگینی که تحمل میکنند تصمیم گرفتند، به خانه کوچکتری نقل مکان کنند، من هم مخالفتی نکردم. من نمیدانم برادرزاده و همسر برادرم در قتل او نقش داشتهاند یا نه اما اینکه جسد را شناسایی نکردهاند باعث شده است به آنها مشکوک شوم.»
انکار مادر و دختر در حالی بود که گزارش کشف جسد نشان میداد مقتول ابتدا مورد ضربوجرح قرار گرفته و سپس خفه شده است. ضمن اینکه دست و پای مقتول با طناب بسته شده و ضربات وارده، بر او بهقدری شدید بود که حکایت از خشمی قدیمی نسبت به مقتول داشته. با توجه به اینکه ماموران متوجه شدند سعید با خانوادهاش اختلاف داشته، احتمال قتل به دست مادر و دختر بالا گرفت. بازداشت این دو توانست راز جنایت را فاش کند.
مهری - همسر مقتول- اتهام قتل شوهرش را قبول کرد و گفت: «چندسالی که با سعید زندگی کردم، خیلی از دستش کتک خوردم ما دو بچه داشتیم و حضور این بچهها هم باعث نشد شوهرم رفتارش را درست کند. با بزرگشدن دخترم، او هم مثل من بیچاره شد و پدرش مرتب کتکش میزد. دخترم دانشگاه میرفت ولی شوهرم موقعیت اجتماعی او را رعایت نمیکرد تا اینکه روز حادثه دوباره به جان دخترم افتاد و او را کتک زد، خیلی کتکش زد و بعد هم چاقو برداشت. خیلی ترسیدم با خودم گفتم اینبار با چاقو به دخترم حمله میکند و او را میکشد. جلو رفتم تا ممانعت کنم.»
متهم ادامه داد: «شوهرم به سمت من حمله کرد. با میله بارفیکس یک ضربه به سرش زدم و او را زمین انداختم. بیهوش شد ترسیدم بههوش بیاید و دوباره به من یا بچهام حمله کند و ما را بزند طناب را برداشتم، دور گردنش انداختم و خفهاش کردم بعد هم با همان طناب دست و پایش را بستم. با کمک دخترم جسد را در صندوق عقب ماشین گذاشتیم و به سمت جاده چالوس حرکت کردیم و جنازه را گوشهای از جاده رها کردیم.»
با تکمیل تحقیقات از مادر و دختر، کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد، هرچندکه اولیایدم ابتدا درخواست قصاص کرده بودند، اما در جلسه دادگاه رضایت خود را اعلام کردند.
روز گذشته متهم بهلحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد او اتهام قتل شوهرش را قبول کرد و با تکرار گفتههایش در مرحله بازجویی گفت: «همه میدانند ما خیلی اذیت شدیم. واقعا شوهر بداخلاقی داشتم و خیلی آزارمان میداد. آنقدر خسته شده بودم که نمیتوانستم رفتارهایش را تحمل کنم. روز حادثه بعد از قتل، دخترم را وادار کردم همکاری کند. به او گفتم باید به حرفم گوش کند. مجبورش کردم جسد را حمل و رانندگی کند. او هیچ نقشی در قتل نداشت و اگر من وادارش نمیکردم، در حمل جسد هم دخالت نمیکرد.»
هیات قضات بعد از دفاعیات متهم، برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
ارسال نظر