جوان ترین پدر ایران در نگهداری فرزندش درماند
جوانترین پدر ایران این روزها نگران تامین هزینه های بیماری قلبی نوزادش است با این حال به دلیل سن کمش هیچ کس به وی کار نمی دهد و هر روز دست خالی از میدان کار روز مزدی به خانه بار می گردد.
خبرگزاری مهر: جوانترین پدر ایران این روزها نگران تامین هزینه های بیماری قلبی نوزادش است با این حال به دلیل سن کمش هیچ کس به وی کار نمی دهد و هر روز دست خالی از میدان کار روز مزدی به خانه بار می گردد.
این روزها جوان ۱۳ ساله ای به عنوان کم سن ترین پدر ایران شناخته می شود که در این خصوص تصویری نیز در فضای مجازی منتشر شده است. ماجرا از این قرار است که دو ماه قبل دختر و پسر جوانی به ثبت و احوال کرمان مراجعه و درخواست شناسنامه برای فرزندشان کردند این عکس همانجا گرفته شد و دست به دست چرخید اما سن این دو آنقدر کم بود که بسیاری در خصوص صحت این خبر شک کردند خبری که این روزها واقعیتی تلخ برای پسری ۱۳ ساله ای شده که خود هنوز باید شور و شر کودکی را در سر داشته باشد اما زیر بار فشارهای زندگی کمر خم کرده است.
می گویند عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمانها بسته اند اما این دو در کوچه های خاکی بم و کرمان با هم خو گرفتند بعد از زمین لرزه بم که بسیاری از خویشاوندان بهزاد در زیر آوار جان خود را از دست دادند خانواده بهزاد نیز کرمان را برای ادامه زندگی برگزیدند و همسایه عمویشان شدند.
بهزاد که به گفته خودش زیر دست نامادر بزرگ شده است برای فرار از نابسامانی و رنج های روزگار و گریزاز سرنوشتی شوم به نام اعتیاد و بی هدفی در زندگیش به اصرار با زینب ازدواج می کند این ازدواج در حالی روی می دهد که بهزاد تنها ۱۲ سال داشت و زینب ۱۶سال.
به دلیل نداشتن بخاری علی اصغر دچار عفونت تنفسی و قلبی شد
علی اصغر دو ماهه ثمره این ازدواج است و بهزاد پسری که خود باید به فکر تحصیل و بازی های دوران قبل از نوجوانیش باشد این روزها دغدغه شیر و خشک و پوشک بچه دارد.
وضع وقتی بدتر می شود که علی اصغر به دلیل نداشتن بخاری درخانه و تشخیص اشتباه پزشکان دچار عفونت ریوی و مشکل قلبی می شود و به ناچار از چند روز قبل در بیمارستانی در کرمان بستری می شود و حالا بهزاد مانده است و خرج و مخارجش بهزاد است و هزینه های درمان فرزندش و بهزاد است و بیکاری و هزار مشکل حل نشدنی بر سر راهش و ...
پدری که همه کودکش می پندارند
با بهزاد آریش در محل بیمارستان محل بستری علی اصغر قرار می گذارم بهزاد پسری ساده و البته کاملا مسئولیت پذیر است و به طرز باور نکردنی با تمام مشکلات زندگیش مواجه شده است و با وجود اینکه همه کودکش می پندارند اما محکم پای زینب و علی اصغر مانده است.
از بهزاد می پرسم چرا در سن کم ازدواج کردی و ساده جواب می دهد من از بچگی به زینب علاقه داشتم در یک کوچه زندگی می کردیم و از اول هم در بازی های بچگانه مان می خواستیم با هم ازدواج کنیم در نهایت عاشق شدیم و با وجود مخالفت های خانواده با هم ازدواج کردیم، در ابتدا نه خانواده من رضایت داشتند نه خانواده عمویم اما ما خیلی اصرار کردیم، حالا هم پشیمان نیستم فقط زندگی خیلی سخت است.
به دلیل سن کم کسی به من کار نمی دهد
بهزاد در خصوص کارش می گوید: من هیچ سوادی ندارم و کارگر روز مزد هستم. در میدان می ایستم تا کسی بیاید و کارگر بخواهد اما چون سنم کم است کسی من را به کارگری نمی برد. از صبح تاشب به امید پیدا کردن کار در میدان می مانم اما مردم کارگران قوی را می برند و من می مانم در نهایت یا دست خالی به خانه می روم یا اینکه صاحب کار مزد کمی به من می دهد معمولا اگر روزی کار باشد مزد من بیست هزار تومان است که سعی می کنم برای پسرم شیر خشک و پوشک بخرم و بقیه را هم خرج بقیه هزینه های خانواده می کنم اما شاید هر ۱۰ روز یک بار کار گیرم بیاید و بقیه را بیکار هستم و باید بی پول بمانم.
نگران سلامتی علی اصغرم
وی در جواب این سوال خبرنگار مهر که سازمانی از وی حمایت می کند گفت: هیچ جا از من حمایت نمی کند حتی خانواده ام هم ما را حمایت نمی کنند پدرم می گوید ازدواج کردی و باید خرجت را خودت در بیاوری اما من به تنهایی نمی توانم مشکلات را از پیش رو بردارم.
آرزو دارم علی اصغر بزرگ شود و درس بخواند نمی خواهم مانند من بی سواد شود اما مادرش سواد دارد و تا کلاس پنجم درس خوانده است.
بهزاد به گفته خودش هیچ سواد خواندن و نوشتن ندارد اما در نهضت ثبت نام کرده است و منتظر است تا برای آغاز سواد آموزی با وی تماس بگیرند این پدر ۱۳ ساله می گوید: آرزو دارم علی اصغر بزرگ شود و درس بخواند نمی خواهم مانند من بی سواد شود اما مادرش سواد دارد و تا کلاس پنجم درس خوانده است.
از فرزندش می پرسم؛ بهزاد در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده می گوید علی اصغرم مریض است یک هفته است در بیمارستان پیمبر اعظم کرمان بستری شده و دکترها گفته اند باید حداقل یک الی دو هفته دیگر در بیمارستان بماند اما من پول هزینه درمان پسرم را ندارم سه روز است برای کار به میدان می روم اما هیچ کس به من کار نمی دهد و همه می گویند سنم برای کار کردن کم است.
زندگی ۱۰ نفره در ساختمانی ۵۰ متری
از بهزاد در خصوص دلیل بیماری پسرش می پرسم که می گوید: در روزهایی که در کرمان برف آمد هوا بسیار سرد بود ما هم در خانه بخاری نداریم و با شعله اجاق گاز آشپزی گاراژ کوچکی که محل زندگی ما هست را گرم می کنیم، یک شب هوا بسیار سرد شد و نفس پسرم به شماره افتاد و همان شب به یکی از اورژانس های کرمان رفتیم پزشکان دارو تجویز کردند و من نسخه را تهیه کردم اما روز بعد وضع فرزندم بسیار بدتر شد و در نهایت به بیمارستان پیمبر اعظم مراجعه کردم و گفتند ریه پسرم عفونت کرده و قلبش هم مشکل دارد و برای رفع مشکل قلبش باید در بیمارستان بماند و تحت معالجه باشد. من هم از بیمه سلامت استفاده کردم اما گویا باید بخشی از هزینه درمان را خودم بدهم که این پول را ندارم. روزها زینب کنار علی اصغر است و من هم میدان می رم که شاید بتوانم کاری پیدا کنم و هزینه درمان را بپردازم. امروز هم تا ظهر در میدان ماندم اما کسی من را برای کار نبرد و دست خالی به بیمارستان برگشتم.
وی در خصوص مراحل درمان نوزادش گفت: دقیقا نمی دانم مشکلش چیست اما دکترها می گویند قلبش مشکل دارد و باید تحت نظر باشد از خدا می خواهم زودتر پسرم به خانه باز گردد.
بهزاد آریش در خصوص محل زندگیش می گوید: بعد از ازدواج خانواده خودم از من حمایت نکرد و در نهایت در کنار مادر زنم زندگی می کنم، پدر زنم به دلیل مشکل قلبی چند ماه قبل فوت کرد و ۱۰ فرزندش را مادر زنم سرپرستی می کند که همه در گاراژی که به اندازه پارک دو ماشین است در خیابان مدیریت کرمان زندگی می کنیم.
وی افزود: آرزو دارم حداقل یک سرپناه داشته باشم تا بتوانم بچه ام را در مکانی خوب بزرگ کنم و دوباره علی اصغر مریض نشود.
بعضی از هم سنهای من یا درس می خوانند یا ترک تحصیل کرده اند و شاگردی می کنند یا معتاد شده اند و به فکر سرگرمی خودشان هستند من فکر نمی کنم کار بدی کرده باشم که ازدواج کردم، فقط می خواستم با کسی که دوست دارم زندگی کنم.از بهزاد می پرسم زندگی سخت نیست وی با آهی می گوید نمی دانم چکار کنم بعضی از هم سنهای من یا درس می خوانند یا ترک تحصیل کرده اند و شاگردی می کنند یا معتاد شده اند و به فکر سرگرمی خودشان هستند. فکر نمی کنم کار بدی کرده باشم که ازدواج کردم من فقط می خواستم با کسی که دوست دارم زندگی کنم و معتاد نشوم.
وی از بی پولی و فقر می گوید و می خواهد سازمانهای دولتی تا زمانی که بزرگ شود و بتواند قانونا کار کند و کمکش کنند و یا کاری به او بدهند که بتواند خرج پسر و زنش را بدهد و خانواده اش از هم نپاشد و راهی را که شروع کرده ادامه دهد.
بهزاد می گوید: برخی از روزها مدتها کسی من را به کار نمی برد و در نتیجه پولی هم ندارم در این روزها سعی می کنم پولی قرض بگیرم و برای پسرم شیر خشک بگیرم مادر زنم هم خدا عمرش بدهد کمکمان می کند اما خودش هم ۱۰ تا بچه یتیم دارد در مجموع در بد موقعیتی گیر کرده ام. در خرج زندگی مانده ام.
زینب مختاری راد همسر بهزاد است دائم گریه می کند و نگران علی اصغر است کمی دلداریش می دهم تا آرام می گیرد و می گوید: پسرم مریض است چند روز است در بیمارستان بستری شده اگر یه بخاری داشتیم این طور نمی شد.
بهزاد در مقابل زندگی به شدت مسئولیت پذیر است
وی در خصوص ازدواجش می گوید: اصلا پیشمان نیستم ما هم دیگر را دوست داشتیم و شرایط را هم می دانستیم اما متاسفانه پدرم چند ماه قبل از ازذواج ما فوت کرد و مشکلاتمان بیشتر شد بهزاد هم کارگر روز مزد است هر روز صبح زود به روی میدان می رود اما کاری وجود ندارد یا بزرگترها را می برند سرکار یا افغانیها را، کاری برای بهزاد نمی ماند و هر روز عصر خسته و کوفته به خانه برمی گردد تمام روز دعا میکنم کاری گیرش بیاید تا بتوانیم غذای علی اصغر را تهیه کنیم.
وی افزود: خانواده ام کمک می کنندحداقل اجازه داده اند کنارشان زندگی کنیم اما در جایی کمتر از ۵۰ متر ۱۰ نفر داریم زندگی می کنیم وضعیت خیلی بدی است.
زینب از دستگاه ها حمایتی و مسئولان کرمان می خواهد کمکشان کنند تا خانواده شان مشکل پیدا نکند.
وی می گوید: برای تامین هزینه های درمان فرزندم مانده ایم چکار کنیم بخشی از هزینه درمان را بیمه می دهد و بخشی را خودمان باید تامین کنیم اما از کجا نمی دانم.
زینب می افزاید: بهزاد سعی خودش را می کند اما از مسئولان و مردم تمنا دارم کمک کنند تا بتوانیم خانواده مان را کنار هم نگه داریم.
این روزها جوان ۱۳ ساله ای به عنوان کم سن ترین پدر ایران شناخته می شود که در این خصوص تصویری نیز در فضای مجازی منتشر شده است. ماجرا از این قرار است که دو ماه قبل دختر و پسر جوانی به ثبت و احوال کرمان مراجعه و درخواست شناسنامه برای فرزندشان کردند این عکس همانجا گرفته شد و دست به دست چرخید اما سن این دو آنقدر کم بود که بسیاری در خصوص صحت این خبر شک کردند خبری که این روزها واقعیتی تلخ برای پسری ۱۳ ساله ای شده که خود هنوز باید شور و شر کودکی را در سر داشته باشد اما زیر بار فشارهای زندگی کمر خم کرده است.
می گویند عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمانها بسته اند اما این دو در کوچه های خاکی بم و کرمان با هم خو گرفتند بعد از زمین لرزه بم که بسیاری از خویشاوندان بهزاد در زیر آوار جان خود را از دست دادند خانواده بهزاد نیز کرمان را برای ادامه زندگی برگزیدند و همسایه عمویشان شدند.
بهزاد که به گفته خودش زیر دست نامادر بزرگ شده است برای فرار از نابسامانی و رنج های روزگار و گریزاز سرنوشتی شوم به نام اعتیاد و بی هدفی در زندگیش به اصرار با زینب ازدواج می کند این ازدواج در حالی روی می دهد که بهزاد تنها ۱۲ سال داشت و زینب ۱۶سال.
علی اصغر دو ماهه ثمره این ازدواج است و بهزاد پسری که خود باید به فکر تحصیل و بازی های دوران قبل از نوجوانیش باشد این روزها دغدغه شیر و خشک و پوشک بچه دارد.
وضع وقتی بدتر می شود که علی اصغر به دلیل نداشتن بخاری درخانه و تشخیص اشتباه پزشکان دچار عفونت ریوی و مشکل قلبی می شود و به ناچار از چند روز قبل در بیمارستانی در کرمان بستری می شود و حالا بهزاد مانده است و خرج و مخارجش بهزاد است و هزینه های درمان فرزندش و بهزاد است و بیکاری و هزار مشکل حل نشدنی بر سر راهش و ...
پدری که همه کودکش می پندارند
با بهزاد آریش در محل بیمارستان محل بستری علی اصغر قرار می گذارم بهزاد پسری ساده و البته کاملا مسئولیت پذیر است و به طرز باور نکردنی با تمام مشکلات زندگیش مواجه شده است و با وجود اینکه همه کودکش می پندارند اما محکم پای زینب و علی اصغر مانده است.
از بهزاد می پرسم چرا در سن کم ازدواج کردی و ساده جواب می دهد من از بچگی به زینب علاقه داشتم در یک کوچه زندگی می کردیم و از اول هم در بازی های بچگانه مان می خواستیم با هم ازدواج کنیم در نهایت عاشق شدیم و با وجود مخالفت های خانواده با هم ازدواج کردیم، در ابتدا نه خانواده من رضایت داشتند نه خانواده عمویم اما ما خیلی اصرار کردیم، حالا هم پشیمان نیستم فقط زندگی خیلی سخت است.
به دلیل سن کم کسی به من کار نمی دهد
بهزاد در خصوص کارش می گوید: من هیچ سوادی ندارم و کارگر روز مزد هستم. در میدان می ایستم تا کسی بیاید و کارگر بخواهد اما چون سنم کم است کسی من را به کارگری نمی برد. از صبح تاشب به امید پیدا کردن کار در میدان می مانم اما مردم کارگران قوی را می برند و من می مانم در نهایت یا دست خالی به خانه می روم یا اینکه صاحب کار مزد کمی به من می دهد معمولا اگر روزی کار باشد مزد من بیست هزار تومان است که سعی می کنم برای پسرم شیر خشک و پوشک بخرم و بقیه را هم خرج بقیه هزینه های خانواده می کنم اما شاید هر ۱۰ روز یک بار کار گیرم بیاید و بقیه را بیکار هستم و باید بی پول بمانم.
نگران سلامتی علی اصغرم
وی در جواب این سوال خبرنگار مهر که سازمانی از وی حمایت می کند گفت: هیچ جا از من حمایت نمی کند حتی خانواده ام هم ما را حمایت نمی کنند پدرم می گوید ازدواج کردی و باید خرجت را خودت در بیاوری اما من به تنهایی نمی توانم مشکلات را از پیش رو بردارم.
آرزو دارم علی اصغر بزرگ شود و درس بخواند نمی خواهم مانند من بی سواد شود اما مادرش سواد دارد و تا کلاس پنجم درس خوانده است.
بهزاد به گفته خودش هیچ سواد خواندن و نوشتن ندارد اما در نهضت ثبت نام کرده است و منتظر است تا برای آغاز سواد آموزی با وی تماس بگیرند این پدر ۱۳ ساله می گوید: آرزو دارم علی اصغر بزرگ شود و درس بخواند نمی خواهم مانند من بی سواد شود اما مادرش سواد دارد و تا کلاس پنجم درس خوانده است.
از فرزندش می پرسم؛ بهزاد در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده می گوید علی اصغرم مریض است یک هفته است در بیمارستان پیمبر اعظم کرمان بستری شده و دکترها گفته اند باید حداقل یک الی دو هفته دیگر در بیمارستان بماند اما من پول هزینه درمان پسرم را ندارم سه روز است برای کار به میدان می روم اما هیچ کس به من کار نمی دهد و همه می گویند سنم برای کار کردن کم است.
زندگی ۱۰ نفره در ساختمانی ۵۰ متری
از بهزاد در خصوص دلیل بیماری پسرش می پرسم که می گوید: در روزهایی که در کرمان برف آمد هوا بسیار سرد بود ما هم در خانه بخاری نداریم و با شعله اجاق گاز آشپزی گاراژ کوچکی که محل زندگی ما هست را گرم می کنیم، یک شب هوا بسیار سرد شد و نفس پسرم به شماره افتاد و همان شب به یکی از اورژانس های کرمان رفتیم پزشکان دارو تجویز کردند و من نسخه را تهیه کردم اما روز بعد وضع فرزندم بسیار بدتر شد و در نهایت به بیمارستان پیمبر اعظم مراجعه کردم و گفتند ریه پسرم عفونت کرده و قلبش هم مشکل دارد و برای رفع مشکل قلبش باید در بیمارستان بماند و تحت معالجه باشد. من هم از بیمه سلامت استفاده کردم اما گویا باید بخشی از هزینه درمان را خودم بدهم که این پول را ندارم. روزها زینب کنار علی اصغر است و من هم میدان می رم که شاید بتوانم کاری پیدا کنم و هزینه درمان را بپردازم. امروز هم تا ظهر در میدان ماندم اما کسی من را برای کار نبرد و دست خالی به بیمارستان برگشتم.
وی در خصوص مراحل درمان نوزادش گفت: دقیقا نمی دانم مشکلش چیست اما دکترها می گویند قلبش مشکل دارد و باید تحت نظر باشد از خدا می خواهم زودتر پسرم به خانه باز گردد.
بهزاد آریش در خصوص محل زندگیش می گوید: بعد از ازدواج خانواده خودم از من حمایت نکرد و در نهایت در کنار مادر زنم زندگی می کنم، پدر زنم به دلیل مشکل قلبی چند ماه قبل فوت کرد و ۱۰ فرزندش را مادر زنم سرپرستی می کند که همه در گاراژی که به اندازه پارک دو ماشین است در خیابان مدیریت کرمان زندگی می کنیم.
وی افزود: آرزو دارم حداقل یک سرپناه داشته باشم تا بتوانم بچه ام را در مکانی خوب بزرگ کنم و دوباره علی اصغر مریض نشود.
بعضی از هم سنهای من یا درس می خوانند یا ترک تحصیل کرده اند و شاگردی می کنند یا معتاد شده اند و به فکر سرگرمی خودشان هستند من فکر نمی کنم کار بدی کرده باشم که ازدواج کردم، فقط می خواستم با کسی که دوست دارم زندگی کنم.از بهزاد می پرسم زندگی سخت نیست وی با آهی می گوید نمی دانم چکار کنم بعضی از هم سنهای من یا درس می خوانند یا ترک تحصیل کرده اند و شاگردی می کنند یا معتاد شده اند و به فکر سرگرمی خودشان هستند. فکر نمی کنم کار بدی کرده باشم که ازدواج کردم من فقط می خواستم با کسی که دوست دارم زندگی کنم و معتاد نشوم.
وی از بی پولی و فقر می گوید و می خواهد سازمانهای دولتی تا زمانی که بزرگ شود و بتواند قانونا کار کند و کمکش کنند و یا کاری به او بدهند که بتواند خرج پسر و زنش را بدهد و خانواده اش از هم نپاشد و راهی را که شروع کرده ادامه دهد.
بهزاد می گوید: برخی از روزها مدتها کسی من را به کار نمی برد و در نتیجه پولی هم ندارم در این روزها سعی می کنم پولی قرض بگیرم و برای پسرم شیر خشک بگیرم مادر زنم هم خدا عمرش بدهد کمکمان می کند اما خودش هم ۱۰ تا بچه یتیم دارد در مجموع در بد موقعیتی گیر کرده ام. در خرج زندگی مانده ام.
زینب مختاری راد همسر بهزاد است دائم گریه می کند و نگران علی اصغر است کمی دلداریش می دهم تا آرام می گیرد و می گوید: پسرم مریض است چند روز است در بیمارستان بستری شده اگر یه بخاری داشتیم این طور نمی شد.
بهزاد در مقابل زندگی به شدت مسئولیت پذیر است
وی در خصوص ازدواجش می گوید: اصلا پیشمان نیستم ما هم دیگر را دوست داشتیم و شرایط را هم می دانستیم اما متاسفانه پدرم چند ماه قبل از ازذواج ما فوت کرد و مشکلاتمان بیشتر شد بهزاد هم کارگر روز مزد است هر روز صبح زود به روی میدان می رود اما کاری وجود ندارد یا بزرگترها را می برند سرکار یا افغانیها را، کاری برای بهزاد نمی ماند و هر روز عصر خسته و کوفته به خانه برمی گردد تمام روز دعا میکنم کاری گیرش بیاید تا بتوانیم غذای علی اصغر را تهیه کنیم.
وی افزود: خانواده ام کمک می کنندحداقل اجازه داده اند کنارشان زندگی کنیم اما در جایی کمتر از ۵۰ متر ۱۰ نفر داریم زندگی می کنیم وضعیت خیلی بدی است.
زینب از دستگاه ها حمایتی و مسئولان کرمان می خواهد کمکشان کنند تا خانواده شان مشکل پیدا نکند.
وی می گوید: برای تامین هزینه های درمان فرزندم مانده ایم چکار کنیم بخشی از هزینه درمان را بیمه می دهد و بخشی را خودمان باید تامین کنیم اما از کجا نمی دانم.
زینب می افزاید: بهزاد سعی خودش را می کند اما از مسئولان و مردم تمنا دارم کمک کنند تا بتوانیم خانواده مان را کنار هم نگه داریم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
مامان یایا یکی از یکی خوشگل تر
پاسخ ها
شما به زیبایی خودتون ببخشید..
اگه زشت ها نبودند شما چطور میفهمیدی خوشگلتری؟!
واقعاً درک تو از این خبر همین قدر بود؟ چه بگویم بهت، که ناگفتنم بهتر است.
والا اینها هم تو ناز و نعمت بودند و هزار جور آرایش می کردند شبیه شما می شدند!!
کوچولو بابا میدونه سر کامپیوترش نشستی.
واقعا شعور هم چیز خوبیه که بعضی ها ندارن
سنش کمه هیچ عقلشم کمه که تو این سن ازدواج کرده و تو این سن بچه دار شده نشان از بی بند و باری تو خانواده
پاسخ ها
طرف دیر زن می گیره، گیر میدید،
زود زن می گیره، گیر میدید،
زن نمی گیره، گیر میدیم ...
به چه ساز ما ............................؟؟؟
بی بند و باری؟
دوست عزیز فکر کنم از واژه مناسبی استفاده نکردید
درسته که سطح فرهنگی تو بعضی مناطق کشور خیلی پایینه ول یاین با بی بند و باری کاملا فرق داره
این بنده خدا به طور شرعی ازدواج کرده ولی متاسفانه تو محیط مناسبی رشد نکرده و نتیجه ش این شده که تو سن کم باید بار یه زندگی سخت رو به دوش بکشه
خواهشا قبل از قضاوت کمی فکرکنید
این مشکلات فرهنگی به کل جامعه مربوط میشه و در درجه اول مسئولین مقصر هستن که هیچ راهی واسه آگاهی رسوندن به مردم روستا و شهرهای کوچیک پیدا نکردن
دکتر تنهایی به این نتیجه رسیدی؟
دوست عزیز کامل متن رو بخون نوشته پدر و مادرش رو تو زلزله از دست داده تنها بوده ... تو جنوب کشور رسم دارن پسر و دختر تو سن 13 و 14 و 15 سالگی ازدواج میکنن
آیا گناه یک بچه 12 ساله است که باید عقل کل باشد؟ یا تقصیر جامعه با دو گانگی فرهنگی و عدم درک یکدیگر.
تو اون مناطق این مسایل عادیه .نشستید تو تهران همه چیز مملکت رو تصرف کردید و مردم مناطق توسعه نیافته و فقیر رو مسخره می کنید!
راس میگه دیگه.چرا یه پسر 11-12 ساله باید به ازدواج باید فکر کنه اصلا؟؟؟ ببین چیه که قانون همچین اجازه ای نمیده.حالا اینا چه جوری ازدواج کردن. همه بدبختیاشون پای عاقدشونه
هر کس دیگه ای هم بود کم می‌آورد. ...
مگه مجبوری وقتی تو خرج خودت پوندی مگه مجبوری بچه دار بشی که تو خرج بچه ات هم بمونی
پاسخ ها
خدایا خودت به حق نام زیبایی (علی اصغر 6 ماهه اباعبدالله) که روی این بچه گذاشتند ، پستی و بلندی های زندگیشون رو هموار بگردان. . .
یاعلی
خواهش میکنم شماره تلفنی از این مرد جوان به ایمیل بنده ارسال کنید تا حداقل هزینه های درمان فرزندش را تقبل کنم ممنون
پاسخ ها
خیلی مردی. کدوم احمقی منفی داده؟!!!
عدم حمایت سازمانهای مسئول باعث شده که مردم شخصا اقدام کنن کسانی که میخوان کمک کنن کارشون قابل تحسینه ولی هدف این دوستان از منفی دادن چیه ؟!
لطفا شماره تلفن ایشون هم به ایمیل من بدید ... منم می خوام کمکشون کنم ...
حالا كه كار از كار گذشته. ازدواج و بچه دار شدنشون اشتباه بود. ولي خدا كمكشون كنه براشون دعا كنيد
با سلام و درود . هر چند این ازدواج ؛ یک بنای از ابتدا به اشتباه گذاشته شده هست اما کاریست که شده و نمیتوان منکرش بود. پیشنهاد من با احترام به شما عزیزان این هستش که در فیس بوک یک کمپین مجازی برای کمک به این زوج تشکیل بدیم . با اهدافی نظیر کار و شغل یابی برای زن و شوهر جوان و حمایت از اونها و درمان فرزندشون. چون این مادر و پدر خودشون هنوز بچه هستن و نیاز به حمایت دارند و همه ما میدونیم در غیر اینصورت در خواهند موند. با تشکر از همه شما .
هی میگن ازدواج کنید این بنده خدا ازدواج کرده حالا یکی به دادش برسه
پاسخ ها
خدایی حرف حق جواب نداره....
وقتی تو این سن و سال با دست خالی عاشقی به سرت میزنه و زن میگیری و بلافاصله هم بچه دار میشی حالا بکش حقته. چهار سال صبر میکردی بزرگ بشی پول جمع کنی بعد زن بگیری.
پاسخ ها
4 سال که سهله چهل سال هم صبر میکرد باز نمیتونست پول جمع کنه !
گناه بچه ش چیه؟ حقشه که بچه ش مریض شد؟
متاسفم واسه ت......
به نظر بنده ایشون بین بد و بدتر بد را انتخاب کرده و فقط آدمهایی این مسئله رو درک می کنند که خودشان شرایط مشابهی داشته باشند پس دیگران را از دید شرایطشان قضاوت کنیم
واقعا انسانيت گم شده بايد بدادشون رسيد....
بخاطرازدواج اشتیاه و یچه دارشدن اشتباه ترشون باید زجربکشن وبعدهم جدابشن
با عرض سلام لطفا شماره تلفن و ادرس اقاي بهزاد براي اشغال كار به ايميل من بفرستيد .
با تشكر
پاسخ ها
با سلام , واقعا" اگه افرادی که دستشون به دهنشون میرسه درخواست تلفن این بنده خدا رو واسه کمک مالی یا اشتغال بکار خواستن , نیتشون واقعی و خیر باشه فقط میگم خدا خیرشون بده , مطمئنم خدا ده برابرش رو براشون میزاره
اصلنم عجیب نیست.
کاملاً می شد حدس زد نتیجه ی این ازدواج و سه نفره شدن چی می شه.
ضعف قانون به این میگن اینها در این سن وسال می تونن ازدواج کنن ولی برای کارکردن سنشون کمه !!!واقعا که !!
لطفا يك راهي برأي ارتباط با اين پدر جوان إعلام يفرماييد
شايد بشود كمكيً كرد،
من خودم بدتر از بهزادم، با ی بچه 4ماهه، از سرکار شرکتی اخراج شدم، اما شماره تلفن و کارت این بنده خدا رو.برام میل کنید در حد چندتا شیرخشک هم شده میتونم کمکش کنم.
پاسخ ها
خیلی مردی...خیلی بزرگواری بخدا
کدوم کم خردی منفی داده
بابا الان طرف بزرگه و کار داره و در عین حال مجرده تو خودش مونده حالا چه برسه به این طفلک با این سنش پدرم شده. خب عزیز من مگه ادم عاشق کسی میشه باید باهاش ازدواج کنه سریع؟! اینجوری بود که من الان 100 تا زن داشتم و 1000 تا بچه :)
باسلام اگر هر ايراني 1تومان كمك كند ميشود 85ميليون تومان
پاسخ ها
سلام
عجب حرفی زدی آفرین
سلام.و خسته نباشید به نویسنده و خبر نگار این متن من تا انتها مطلب را خواندن و انتظار داشتم شماره و ادرسی درون نوشتت جای بدی تا کمکی بشود کرد اما دیدم نه خبریش کردی که خواننده داشته باشی اقای خبرنگار خانم خبر نگار کاش کمی با دلسوزی راه تماسیم تو متنت جای میدادی چون من خودم از همین الان آمادگی خودمو برای کمک مالی ماهیانه 300تومان در ماه اعلام می کنم هرچند زیاد نیس اما در حد خودم گفتم الکی زیادم نگفتم که نتونم ندم. امیدوارم بخونید این متنو و برام ایمیل بزنید راه تماس با این جوان.روز خوش
پاسخ ها
همين 300 تومن زندگي اين بنده خدا رو از اين رو به اون رو مي كنه
واقعا بعضی از انسانها به جای ترحم یه حرفهایی رو میزنند که آدم تعجب میکنه که آیا اینها انسان هستند و یک ذره ترحم سرشون میشه؟
من دانشجو هستم و از لحاظ مالی فقط میتونم خودمو تامین کنم ولی از کسایی که دستشون به دهنشون میرسه خواهش میکنم این بنده خدا رو کمکش کنید
سلام آقایونی که درد کمبود جمعیت دارن الان کجا هستند؟ این یک نمونه کوچک این یکی را حل کنید تا بقیه هم ازدواج کنند وبچه دار بشن
عقل که نباشه ، جون در عذابه!
این ضرب المثل جه خوب آدما رو توصیف میکنه
والا قصدم توهین نیست ولی مخوام بگم مگه مجبوری خوب؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شاید اگه ما هم جای بهزاد بودیم مرتکب همین اشتباه و شاید اشتباهات بزرگتر می شدیم. به هر حال باید به فکر راه چاره و کمک، در حال حاضر برای این دو جوون و فرهنگ سازی برای آیندگان باشیم.
انشاء الله خداوندکمک کندکه نوزاداز مشکل پیش آمده سرسلامت بدرآوردو مریضیش بهبودیابد
اینجوری که بعضی از شما ها میگین انگار خیلی مطمئنین که اگه جای بهزاد بودین اینکار نمیکردین من که نمیدونم که جامعه داره به کجا میره ای وااااااااای
لطفا شماره ای از ایشون برام ایمیل کنید تا انشاءالله بتونم در حد توانم کمک کنم.متشکرم
با سلام
بنده نیز باینکه چند روزیه که بیکار شدم ولی در حد وتوان خودم حاضرم کمکشان کنم لطفا آدرس یا شماره تلفن ایشان را برام ارسال بفرمایید
باسلام.
لطفا از طریق ایمیل من، شماره تلفن و شماره حساب و از راهی که بشود کمکشون کرد اطلاع دهید.باتشکر
لطفا زودتر تا دیر نشود. به قول شاعر قیصر امین پور: "ناگهان... چه زود دیر می شود" با سپاس
براش از ته دل دعا کنید زیر بار مشکلات زندگی به اعتیاد رو نیاره
اگر رو بیاره این همه کمک هایی که کردین بر باد فنا میره
آخه مجبوره تو این سن ازدواج کنه!!
کاشکی یه قانون واسه سن ازدواج هم تصویب میشد!!
فقط میتونم بگم متاسفم.
کسی که از پس خرج خودش بر نمیاد نمیره ازدواج کنه و بچه دار بشه و خرج دو نفر دیگه رو هم به عهده بگیره.
پاسخ ها
تو این دنیا دختربچه های سیزده ساله و حتی پایین تر رو میدن به مردهای بزرگسال ! و صدا از هیشکی در نمیاد.ولی برای پسره ببین چه الم شنگه ای راه انداختند مردم!
بیجا کردی با این اوضاعت ازدواج کردی.مگه زندگی شوخی داره با آدماش؟نادون
بچه دار شدنت دیگه چی بود؟
پاسخ ها
فکر کردی در یک خانواده متوسط شهری زندگی می کرده ؟! اینها نتیجه عدم توسعه متوازن در کشوره!
کمک نمیکنی حداقل نمک به زخمش نپاش
اگه درست بخونید متوجه میشید که گفته با وجود مخالفت خانواده م ازدواج کردم. خب آقای سجاد درست میگن دیگه. وقتی یه بچه انقد سرخود و بی ادب میشه که به حرف هیچکی گوش نمیده و دست خالی میره سراغ یکی که از یه خونواده 10 نفره هست و... کاملاً مشخصه عاقبتش چی میشه. حالا بچه دیگه چی بود این وسط. بابا یه لحظه تصور کنید 12 ساله خیلی کوچیک میشه. یه 12 ساله بی تربیت، با یه 15 ساله هفت خط، همین
بسم الله و به حق بسم الله
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
از تمام هموطنان عزیزم عاجزانه تقاضا دارم که از یارانه دریافتی خودشان به اندازه بضاعت جهت کمک و یاری این زوج جوان مساعدت شود - وهمچنین از مسئولین امر که اطلاع رسانی نمودند خواهشمندم شماره تلفن ویا آدرس را به ایمیل حقیر ارسال نمایند
سلام. لطفآ بازار گرمی نکنید . 90 ساله ها در مانده اند . اونکه دیگه دهنش بوی شیر میدهد.دولت به همت برخی دشمنان دوست نما چنان ملت را به تنگتا انداخته که اینده نشان خواهد داد گر چه هم اکنون عیان است/؟
کاشکی شماره حسابی از این آقا بهزاد میدادید کمکش می کردیم
سلام لطفا شماره تلفن و آ درس آقا بهزاد رو برامون ایمیل کنید تا دیر نشده کمکشون کنیم « من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره و الله یقبض و یبسط و الیه ترجعون » سوره بقره آیه 245
کیست که به خدا قرض نیکو دهد تا چندین برابرش افزون کند؟ خداست که تنگدستی دهد و توانگری بخشد وبه سوی او بازگردانده می شوید .
دوستان لطفا نظر میدین سازنده باشه نه تمسخر بنده خدا اصلا کار بدی نکرده .... اگه ممکنه شماره حساب ایشونو بدین بنده نیز کمک مالی می کنم .شفای عاجل برای فرزندشان دارم .یاعلی
دوستان فقط به جاي كمك مالي كردن بهش كار بدين ... جاي ماهي ماهيگيري يادش بدين كه فردا نه آقا بهزاد و نه بهزادهاي ديگه عادت نكنن به اينكه بدون زحمت پول دربيارن ... كمك خوبه اما از راه درست نه اينكه اشتباه يه آدمو با اشتباه خودمون بخوايم حل كنيم
جالبه که هیچ کس برای این دخترک دل نمی سوزونه! همه نگران پسره اند! انگار ازدواج دختربچه ها چیز عادی ای هست برای ملت!!!
دوستان
به جای دادن ماهی ، بهش ماهیگیری یاد بدید !
به جای کمک مالی ، براش کار جور کنید !
گدا پروری نکنید ، بگذارید مرد بار بیاد !
درسته که خیلی شرایط سختی هست و باید کمک کرد ولی اینا بی فکر بودند هستند و تا مدتها خواهند بود به نظر من کمک مالی نباید اینطوری باشه این افراد و از نزدیک خیلی دیدم زود به نتیجه میرسن که باید بیشتر ناله کنند تا بیشتر بگیرند و این عادت هم برای خودشان منفی هست هم برای علی اصغر کوچولو به نظر من باید هزینه های درمان بچه را تامین کرد و یه وسایل ضروری و جزئی برای بچه ولی برای خودشان نه
تا برند تلاش کنند همه باید تلاش کنند وگرنه سال بعد یه بچه دیگه سال بعدش یکی دیگه تا مثل مادر زن و پدر زن 10 تا بچه تو پارکینگ باشند آیا تربیت این 10 تای دیگه کامل هستش؟؟؟؟؟؟؟ آیا اونا از پس زندگی بر میان؟؟؟؟؟ باید جوری کمک کرد که از این علی اصغرا کم باشند آگاهیشون بره بالا
با سلام خدمت همه دوستان عزیز
من خواهش میکنم بدون آگاهی از شرایط ویزه ایشان قضاوت نکنید ، نبود پدر ومادر ، نامادری ، فقر واعتیاد باعث شده پسری توی این سن وسال وفرار از این مشکلات وبدون فکر کردن به عواقب آن دست به چنین کاری بزند،لذا از شرکتها وسازمانهایی نزدیک شهرستان کرمان خواهشمند م یک شغل با حقوق مکفی برای ایشان در نظربگیرید ، چون واقعا فرزند وهمسر ایشان در معرض نابودی هستند ، من از خداوند متعال برای ایشان وامثال ایشان آرزوی موفقیت دارم
اول از هرچیز سلام به آن هموطنایی که مثبت فکر می کنندومی گویند شماره از این بنده خدا بدهید تا کمکشان کنیم ،دوم درودوسلام برهموطنانی که با خدای خویش معامله می کنند، سوم خداوند هیچ بنده ای را در این دنیا محتاج هیچ کس وناکسی نکند ، ای انسانهایی که منفی می دهید به چه چیز خود می نازیدهمیشه حلال مشکلات باشیدوکاری کنیم همه را مثل برادر وخواهر خودمان بدانیم ودوای دردهم باشیم وزندگی را برای همدیگر شاد کنیم ،کجایند مردان بی ادعا، نترسید با خدای خویش معامله کنید، همانگونه که شهدا با نثار خون خویش خودشان را فدای ما کردند.التماس دعا
اطلاعی از چگونگی کمک به این دو نفر برای بنده بفرستید
سلام عزيزان هر چى كه هست و شده رو بي خيال الان شايد كمترين كمك ما بزرگترين كمك به اونها باشه پاى جون انسان بى گناهى در ميونه بياييد تو اين شبه عيدى دل اين بندگان خدا رو شاد كنيم چطور بايد بهشون كمك كرد لطفاً راهنمايى كنيد
اگه جاي اونا زندگي مي كردي مي تونستي زندگيشونو قضاوت كني درسته يا اشتباه ؟
ب نظز من 35 ميليون جمعيت اين كشور زياده. چنين پدر و مادري چگونه فرزندي تحويل جامعه ميد؟ ما فقط مسئولين را مقصر ميدانيم!!!!
همه ما مقصريم!!!!
اصلا مهم نيس بهم منفي بدين، من نظر خودمو دارم
یه شماره ازش بزارین کمکش کنیم
نظر بعضی از دوستان از روی بی فکری و نادانی و بعضی دیگر از روی نا مردی است.
سلام لطفا شماره تلفن و آ درس آقا بهزاد رو برامون ایمیل کنید تا دیر نشده کمکشون کنیم
سلام اگه هر ايراني روزي ده تومان به اين گونه خانوادهها كمك كنه تمام بچه ها ي عاشق زندگي زن مي گيرند وتوليد كار مي كنند يك ياعلي كافي است كه شروع كنيم
راه کمک کردن به این زوج و بچشون چیه؟فقط کلاه برداری نباشه
به امام رضا ع آتیش گرفتم ...یعنی یه همچین خونواده هایی اونم توی مملکتی که برخی آقایان ادعا دارند مملکت امام زمان عج است وجود دارند ؟؟ما مردم را به خیر این آقایان وآقا زادگان امیدی نیست !!! لااقل بگویید چگونه میتوان کمک کرد تا به جان علی اصغر حسین ع این علی اصغر کوچولو ی ما هم زنده بمونه انشا الله
پاسخ ها
آفرین
وای از بدبختی و فقر، پول فرهنگ میاره تجدد میاره ننازید به پولتون که هرچی دارید از اون داری فقط خدا بهمون رحم کنه به مردم فقیر این دیار و بوم،ولی یک کاری میشه کرد به جای غصه خوردن و اونهم اینه که هرکسی در حد توانش از یه هزارتومنی گرفته تا اونهایی که در آمد روزانشون بالای میلیاردها تومنه و میلیاردی میتونن کمک کنن همه دست به دست هم بدیم خدا جون مارو با عشق آفریده ماهم با عشق به هم نوع میتونیم جوابشو بدیم. یا الله صدام رو به گوش همه برسون