چه كسی خريدار خودرو را به قتل رساند؟
وقتي به شهريار رسيديم حدود ساعت ۱۱ شب بود. علياكبر سلاح را بيرون آورد به سر رضا چند شليك كرد بعد هم جسدش را به بيابان برد و آنجا رها كرد.
اين زن و مرد به بهانه فروش خودرو به مردي با او قرار گذاشتند و پس از كشاندن وي به جاده شهريار او را با انگيزه سرقت پولهايش با اسلحه به قتل رساندند.
در ابتداي جلسه محاكمه، فلاحزاده نماينده دادستان در جايگاه حاضر شد و در مورد كيفرخواست خطاب به قضات شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان تهران گفت: زني ۱۹خرداد سال ۸۳ به ماموران پليس خبر داد شوهرش به نام رضا گم شدهاست.
اين زن گفت شوهرش براي خريد يك ماشين از خانه خارج شده و مبلغ پنج ميليون تومان هم پول همراهش بود. اين زن شماره چكپولهايي را كه شوهرش همراه خود بردهبود در اختيار ماموران قرار داد. در حاليكه تحقيقات در اين خصوص آغاز شدهبود ماموران در جاده شهريار جسد مردي را پيدا كردند كه مشخصات ظاهرياش با آنچه خانواده رضا در مورد او گفته بودند، مطابقت داشت.
بنابراين همسر رضا براي شناسايي جسد در پزشكي قانوني حاضر شد و تاييد كرد جنازه متعلق به شوهرش است. سپس تحقيقات وارد فاز جديدي شد. با توجه به اينكه چكپولها تنها سرنخ موجود بود ماموران از بانكها خواستند اين شمارهها را رديابي كنند.
چند ماه بعد از طريق بانك متوجه شدند فردي چند قطعه از چكپولها را به بانك آورده است. وقتي پليس اين مرد را شناسايي كرد، او در اظهاراتش گفت چكها را از مردي بهنام علياكبر گرفته است. وقتي علياكبر شناسايي و بازداشت شد، اعتراف كرد اين چكپولها را سرقت كرده است، به اين ترتيب قتل افشا شد.
نماينده دادستان تهران ادامهداد: مشخص شد علياكبر با زني جوان به نام اكرم دست به اين قتل زدهاست. علياكبر كه در ابتدا خودش را نامزد اكرم معرفي كرد مدعي شد رضا مزاحم نامزدش شدهبود و به همين دليل هم او را كشت اما بعد از چندين جلسه بازجويي مشخص شد كه اين مرد براي سرقت پولهاي رضا او را به قتل رسانده است. در ادامه جلسه دادگاه اوليايدم مقتول در جايگاه حاضر شدند و براي قاتل درخواست صدور حكم قصاص كردند.
سپس اكرم متهم رديف دوم در جايگاه حاضر و به دستور قاضي علياكبر از دادگاه بيرون بردهشد. زن جوان در مورد اتهامش گفت: من در قتل هيچنقشي نداشتم البته قبول دارم كه با علياكبر رابطه داشتم اما معاونت در قتل را قبول ندارم. در دبيرستان درس ميخواندم كه با پسري جوان به نام آرش آشنا شدم. با او رابطه داشتم و به من قول دادهبود با من ازدواج كند اما بعد از اينكه با من رابطه برقرار كرد، تركم كرد و بعد از چند ماه هم فوت شد.
من اين موضوع را از همه مخفي كردهبودم و به خواستگارهايم جواب رد ميدادم. تا اينكه در يك دفتر كامپيوتري با علياكبر آشنا شدم او از من خواست به عنوان حسابدار برايش كار كنم و بعد هم به من ابراز علاقه كرد اتفاقي را كه برايم افتاده بود تعريف كردم و او هم قبول كرد و گفت رازي كه داري پيش خودم نگه ميدارم.
متهم ادامهداد: «روز حادثه قرار بود علياكبر ماشينش را بفروشد، ميگفت ميخواهد خودرو بهتري بخرد. با هم براي فروش ماشين رفتيم و در آنجا با رضا آشنا شديم و قرار معامله را گذاشتيم بعد روز حادثه دوباره با هم رفتيم تا ماشين را بفروشيم. علياكبر گفت مدارك در خانهاش در شهريار است رضا با ما آمد تا مدارك را بگيرد، او پشت فرمان نشست.
وقتي به شهريار رسيديم حدود ساعت ۱۱ شب بود. علياكبر سلاح را بيرون آورد به سر رضا چند شليك كرد بعد هم جسدش را به بيابان برد و آنجا رها كرد. من هيچنقشي در اين قتل نداشتم فقط پولهايي را كه علياكبر از مقتول سرقت كرد به من داد و مقداري هم برايم طلا خريد بعد با هم به دامغان رفتيم و مدتي در آنجا با هم زندگي كرديم اما بالاخره دستگير شديم.»
اكرم در حالي قتل را انكار كرد كه چون به گفته او مقتول پشت فرمان و علياكبر كنارش نشسته بود بايد گلولهاي از طرف راست به سرش ميخورد در حالي كه تير از سمت چپ به سر رضا اصابت كرده بود. اكرم در برابر اين پرسش قضات جوابي نداد.
در ادامه علياكبر در جايگاه حاضر شد، او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم چرا كه اين كار را اكرم كرد. وقتي در ماشين بوديم من با رضا درگير شدم رضا يك ضربه زد و سلاح از دست من افتاد و به عقب پرت شد اكرم آن را برداشت و از سمت چپ به رضا شليك كرد بعد من جسد را بيرون بردم و رها كردم و پولهاي رضا را سرقت كردم. بنا بر اين گزارش بعد از پايان جلسه دادگاه هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.
ارسال نظر