بوسه جهاد مغنیه بر پیشانی هاشمی +عکس
آیتالله هاشمی رفسنجانی در آن دیدار گرم و صمیمانه با خانواده شهید عماد مغنیه از اوضاع تک تک خانواده پرسید و وقتی به «جهاد» رسید، او در جواب گفت: دارم در دانشگاه درس میخوانم. هاشمی دستی بر شانههایش جهاد زد و گفت: «بهترین کار ممکن را میکنید. اسلام، مخصوصاً شیعیان مظلوم لبنان نیاز به جوانان متعهد و متخصصی چون شما دارد.
وقتی سلام و احوالپرسیها تمام میشود و همه مینشینند، آیتالله هاشمی خطاب به همه آنها میگوید: «خيلي خوش آمديد. ما مشتاق زيارت شما هستيم. خداوند شما را نگاه دارد.» پدر شهید عماد مغنیه هم در حالی که دستانش را برای شکرگذاری به آسمان برده است، میگوید: «ما هم مشتاق دیدار شما بودیم و خدا میداند که امروز چقدر خوشحالیم.» هاشمی به یاد شهید مغنیه میافتد و با حزن خاصی میگوید: «خداوند به شما صبر عطا كند، صبري همراه با اجر جزيل.» پدر عماد تشکر میکند و میگوید: «آرزو داشتيم با شهيد (عماد مغنیه) خدمتتان بياييم که نشد.»
هاشمی آه سردی از دل پر از آتش میکشد و میگوید: «دل ما با وجود شهيد شما در منطقه گرم بود. سالهاست كه ايشان محبت زيادي در دلهاي ما داشتند. ما در هر مرحلهاي با جهاد ايشان آشنا بوديم. خيلي به اسلام و به خصوص شيعيان خدمت كرد. مطمئناً مردم لبنان و كل شيعيان ايشان را فراموش نخواهند كرد. خداوند به شما خيلي محبت داشت كه چنين فرزندي عطا كرد. ما اينها را تصادفي نميدانيم و فكر ميكنيم صفات خوب شما و مادر ايشان است كه چنين فرزندي را تربيت كردید.»
حاج جواد مغنیه، پدر شهید عماد مغنیه از صبر و همراهی همسر شهید میگوید و تأکید میکند: «ايشان هم نقش مهمي داشتند و خانم مجاهدي هستند.»
هاشمی تأکید میکند و میگوید: «همه فاميل شما، هم در دنيا و هم در آخرت جزو سعادتمندان و مورد توجه خاص امام زمان(عج) خواهند بود. وقتي در تاريخ ما شهدايي مثل امام حسين(ع)، فرزندان و يارانش را داريم، خيلي خوب ميتوانيم خودمان را تسليت بدهيم.»
در ادامه دیدار آیتالله هاشمی رفسنجانی از اوضاع تک تک خانواده پرسید و وقتی به شهید «جهاد» رسید، در جواب گفت: دارم در دانشگاه درس میخوانم.» هاشمی دستی بر شانههایش زد و گفت: «بهترین کار ممکن را میکنید. اسلام، مخصوصاً شیعیان مظلوم لبنان نیاز به جوانان متعهد و متخصصی چون شما دارد.»
از فرزند دیگر شهید عماد مغنیه درباره نحوه شهادت پدرش پرسید و نکته عجیبی شنید: «بمب در صندوق عقب ماشين بود. اين يك نوع بمبي است كه خود ماشين را منفجر نميكند، بلكه از داخل ماشين به سمت هدف شليك ميشود. ماشين را سوراخ كرده و بيرون ميآيد. وقتي انفجار شد، شهيد به حالت سجده افتاده بود. پايشان شكسته و پيشانيشان روي زمين بود و دو دستشان دو طرف سرشان و دقيقاً بحالت سجده روي زمين قرار گرفته بودند.»
آیتالله وقتی صحبتها را شنید، با تأثر گفت: « یک عزاي جدي برايمان پيش آمده و صاحب عزاي اصلي هم شما هستيد. ما هم با شما در اين مصيبت شريك هستيم. نميخواهم ايشان را با شهدای عاشورا مقايسه كنم، ولي ماهيت شهادت همين است. مطمئناً شهيد مغنيه چنين روزي را براي خودش پيش بيني ميكرد و براي چنين سرنوشتي آماده بود. اميدواريم راه ايشان هيچ وقت بيرهرو نماند. خانواده مغنيه با اين شهدايي كه داده است، در تاريخ اسلام جاويدان شد.»
در آن دیدار حرکات و سکنات شهید جهاد جالب بود. گاه همراه با مادر خاطرات پدر را به یاد میآورد، گاه به خواهرانش دلداری میداد و گاه از انتقام خون پدرش میگفت.
دیدار به پایان و وقت خداحافظی فرا میرسد و بوسههای محبت آمیز آیتالله هاشمی رفسنجانی بر گونههای نوهی نوزاد شهید مغنیه، حسن ختام آن دیدار بود.
ارسال نظر