نخستین مسافرت مظفرالدینشاه به اروپا
مظفرالدین شاه پسر دوم ناصرالدین شاه در سال ۱۳۱۳ ه. ق یک ماه و هشت روز پس از کشته شدن پدرش از تبریز وارد تهران شد و در سن ۴۵ سالگی به تخت سلطنت نشست.
او که مردی علیل و بیمار بود بلافاصله پس از رسیدن به سلطنت با وجود مشکلات اقتصادی کشور به بهانه مداوای بیماری خویش و استفاده از آبهای معدنی تصمیم به سفر اروپا گرفت.
در مورد اینکه انگیزه وی برای چنین سفرهایی چه بود، مداوای بیماری یا سیاحت و گردش، مورخان اظهار نظرهای مختلفی کردهاند. علت این سفرها هر چه باشد بدون تردید بر پارهای از دیدگاههای وی در مورد جامعه و حکومت و نسبت این دو بیتاثیر نبوده است. صرفنظر از بیماری و یا هرگونه تمایلات شخصی دیگر به نظر میرسد آشنایی مظفرالدین شاه با مظاهر مدنیت غربی و همچنین آشنایی هر چند ابتدایی او با نظامهای مختلف حکومتی در اروپای آن روز ذهنیت او را نسبت به پذیرش یک نظام سیاسی مبتنی بر مشروطیت آماده ساخته بود. این پادشاه در طول یازده سال زمامداری خود سه بار به اروپا سفر کرد.
متاسفانه این سفرها در موقعیتی صورت گرفت که کشور ایران در نامساعدترین وضعیت اقتصادی قرار داشت. او در روز ۲۳ فروردین ۱۲۷۹ اولین سفر خود را به کشورهای اروپایی آغاز کرد. امینالسلطان (اتابک اعظم)، که در ۹ بهمن ۱۲۷۸ برای دومین بار با وعدهٔ تأمین مخارج سفر شاه، به مقام صدارت منصوب شده بود، قراردادی برای دریافت ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبل قرضه از روسیه امضا کرد و در ازاء آن عایدات گمرکات ایران را، که ممر اصلی درآمد خزانه بود، به وثیقه گذاشت. با دریافت این قرضه، مقدمات سفر مظفرالدین شاه به فرانسه فراهم شد.
اولین سفر مظفرالدین شاه به اروپا هفت ماه به طول انجامید و در این مدت پنجمین پادشاه قاجار از کشورهای روسیه، اتریش، سوئیس، آلمان، بلژیک، فرانسه و در راه بازگشت از ترکیه (عثمانی) دیدن کرد. از وقایع مهم این سفر سوءقصد به جان مظفرالدین شاه در پاریس بود، که ضارب در کار خود توفیق نیافت و آسیبی به مظفرالدین شاه نرسید.
اما عملا در این سفرها چه میگذشت؟
بهانه انتشار این پست که از شماره ۸۴ مجله قدیمی وحید در آذر ۱۳۴۹ انتخاب شده است، البته دو چیز است:
۱- دیروز مصادف با سالگرد امضای نخستین قانون اساسی ایران تنظیم شده توسط مجلس توسط مظفرالدین شاه
و البته انتشار کتابی از «احمد شاملو» با نثر قاجاری به نام «روزنامه سفر میمنت اثر ایالات متفرقه امریغ»! کتابی که حتما خواندنش را با آن قالب طنز و نکتهسنجیهای شاملو توصیه میکنم! کتاب در واقع سفرنامه غیرشخصی شاملو در سفرش به آمریکا در سالهای ۶۸ و ۶۹ است.
نثر قاجاری دیگر دیرزمانی که مرده است و این روزها کسی دیگر آن نثر مکلف و پرتعارف را استفاده نمیکند، اما گاه به گاه، کسانی پیدا میشوند که با هوشمندی و ظرافت، با همان نثر، وقایع روز را میتوانند روایت کنند!
در چنان فضای ذهنی، قطعا خواندن، متن زیر و کارهایی که شاه ایران با ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبل قرضی انجام داد، قطعا خواندنی است!
این آپارتمان مشتمل بود بر یک مدخل که مستقیماً از آنجا دری به اتاق سفرهخانۀ خیلی ظریفی باز میشد و بعد به ترتیب در اطراف مدخل، یک اتاق خواب بسیار وسیعی بود که اسباب و مبل آن از مخمل سرخ و چوبهای قیمتی تهیه شده بود و یک اتاق سیگارکشی و به اصطلاح (فوموار) که اثاث آن از چوب و سرو و کاج ساخته شده بود و در ته آن شاهنشینی بسیار مزین به طرح خوبی قرار داده بودند و بالاخره یک سالون و یک اتاق حمام که هر دو نهایت آراستگی و نظافت را داشتند.
یک ساعت بعد از ورود اعلیحضرت شهریاری، کارگزاران شهری را به حضور مبارک بار داده، در دیوان جلو سالون، حضرات در حالتی که ذات مقدس همایونی ایستاده بودند به حضور اعلی مشرف شدند. اعلیحضرت از حسن پذیرایی و خدمات شایانی که اجزاء ادارۀ حکومت و شهر نموده بودند اظهار امتنان و رضایت نموده، جناب نظرآقا فرمایشات ملوکانه را برای ایشان ترجمه نمود. پس از مرخصی حضرات، اعلیحضرت قویشوکت چون اندکی از حرکت راه خستگی داشتند، به اتاق سفرهخانه تشریف برده، در حالتی که دو نفر از پیشخدمتان مخصوصه در عقب سر ایشان مواظب انجام خدمات بودند، شام میل فرمودند و پس از صرف شام بلادرنگ برای رفع خستگی به بستر خواب راحت فرمودند.
صبح روز یکشنبه به عادت یومیه اعلیحضرت مظفرالدینشاه با وزراء دربار به انجام مهام دولتی و امور سلطنتی مشغول شدند و بعد کدخدای شهر را به حضور طلبیدند و درخصوص جشن و اقداماتی که اهالی «استاند» برای تجلیل موکب همایونی میخواستند به عمل آورند با او صحبت کرده، قرار روز و وقت و ترتیب آنها را معین فرمودند و اظهار داشتند که تمام آن روز را ذات مقدس ملوکانه در آپارتمان مخصوصشان به سر خواهند برد و به اسبدوانی ولینگتن و به مجلس ساز و آواز «کورسال» تشریففرما نخواهند گردید و نیز گوشزد کارگزاران شهری داشتند که کلیتاً بعد از ساعت ۷ به هیچ نوع دعوت و مجلس تشریف نمیبرند و مقصودشان از اقامت «استاند»، بیشتر راحت و رفع کسالت است.
در ساعت ۵ بعد از ظهر اعلیحضرت قَدرقدرت شهریاری به همراهی ملتزمین و خاصان درگاه تشریففرمای پارک «ماری هانریت» شده، دوره در باغ گردش فرمودند و بعد به ملاحظۀ سد جلو دریا عزیمت فرموده، از خوبی و کیفیات طبیعی «استاند» خیلی تمجید نمودند.
در مراجعت به پالاسهتل به حکم اعلیحضرت «سال دوفت» (تالار جشن) عمارت چون روز روشن از اشعۀ الکتریسته منور گردید و ذات مقدس همایونی خاصان و محرمان دربار را به صرف چای رخصت فرموده، هر یک در گوشهای به آزادی قرار گرفتند و یک نفر پیانوزن ایرانی شروع به نواختن مقامات و نواهای ملتی ایران کرده، در آن دیار بعید یادی از وطن عزیز نمودند.
روز بعد را اعلیحضرت شاه میل دیدن اسبدوانی فرمودند. در ساعت دو بعد از ظهر جمع کثیری تماشاچیان در اطراف باغ پالاسهتل برای زیارت اعلیحضرت مجتمع شدند و یک دسته سوار که مرکب از بیستوچهار نفر سوار ژاندارم بود برای همراهی موکب اعلی حاضر گردیدند و «ژاگر» از دستۀ پلیس دوچرخهسوار در کریاسهتل منتظر بود که چون موقع حرکت موکب همایون برسد به محل اسبدوانی شتافته «بارون وان لو» را که در ولینگتن منتظر مقدم مبارک بود مخبر نماید.
مقارن ساعت سه بعد از ظهر کالسکههایی که قونسول ژنرال ایران در «آنورس» برای سواری اعلیحضرت شاهنشاه و ملتزمین تهیه دیده بود با خود مشارالیه در مدخل هتل حاضر آمدند و اعلیحضرت شهریار با وزیر اعظم در کالسکه مخصوص خودشان قرار گرفتند. سایر ملتزمین نیز به کالسکههای دیگر نشسته، به طرف میدان اسبدوانی روانه شدند.
«موسیو هررنگ» صاحب منصب پلیس با دوچرخه برای هدایت از جلو و بعد از آن سواران ژاندارم و بالاخره کالسکههای موکب همایونی به ترتیب حرکت میکردند. در میدان اسبدوانی تمام تماشاچیان و حضار بودند. کلاه به دست در نهایت احترام دستمالهای خودشان را تکان میدادند و به فریاد بلند اعلیحضرت را که در صفۀ مخصوص سلطنتی قرار میگرفتند دعا و ثنا میگفتند.
در کلاه فرنگی که در وسط جلگۀ اسبدوانی ساخته شده بود یک دسته موزیک نخست اسلام ایران را زده، بعد به نواختن آهنگ ملتی و سلامتی شاه مشغول گردیدند.
کدخدای شهر «استاند» و انجمن مؤسس اسبدوانی در پهلوی صفۀ همایونی حضور داشتند.
جمعی از دختران و مخدرات محترمه دستهگلهای قشنگ نثار مقدم و تقدیم حضور اعلی داشتند و اعلیحضرت پس از آنکه با آنها اظهار ملاطفت و مرحمت نمودند، یک شاخه مریم ژاپونی به یقۀ خودشان قرارداده، متوجه اسبدوانی گردیدند.
در دور سوم اعلیحضرت با بعضی از ملتزمین رکاب مبارک در سر اسب معروف به «ژارینکوتون» شرط بسته بالمضاعف بردند و در دورۀ چهارم نیز بر سر اسب موسوم به «وگا» نذر بسته، از اقبال بلند اعلیحضرت آن اسب نیز جلو افتاد و بالمضاعف گرو برد.
پس از انقضای دورۀ بزرگ، «مادام پیترس» یک دستهگل سرخ بسیار لطیف به حضور مبارک تقدیم نمود و ذات مقدس ملوکانه به کالسکه سوار شده، با کوکبۀ ورود به هتل معاودت فرمودند.
آن شب را اعلیحضرت شاهنشاه کدخدای شهر «استاند» را به شام ملوکانه دعوت فرمودند و پس از شام چند ساعتی را در عمارت «کورسال» به سر بردند.
صبح روز سهشنبه از سایر ایام، توقف موکب همایونی در «استاند» امتیاز و کیفیت مخصوصی داشت. توضیح آنکه شب آن روز چون اعلیحضرت اظهار فرموده بودند که خاطر مبارکشان راغب است گردشی با اتوموبیل کرده باشند «مادام کرون کومتس دو بیلاندت» که در این فن مهارت و زبردستی تام دارد داوطلب شد که با اتومبیل خود ذات مقدس ملوکانه را گردش بدهد.
در ساعت ۱۰ به واسطۀ شرفیابی یکی از پاشاهای عثمانی به حضور مبارک اعلیحضرت فرصت گردش نفرمودند و از طرف ایشان وزیر مالیه ایران در پهلوی، مادام مشارالیها به اتومبیل سوار شد و پس از آنکه پاشا از حضور مبارک مرخص شد ذات مقدس اعلی به ایوان عمارت تشریف آوردند و از آنجا رفتار اتومبیل را که در کمال قدرت و مهارت خانم مزبور بدون هیچ رایحۀ بد یا صدا و تکانی به اطراف و جوانب مختلفه حرکت میداد تماشا فرمودند.
رفتار خوب و شکل مرغوب اتوموبیل، نهایت پسند خاطر همایونی شد و به حکم مبارک اتوموبیل و راکب زیبای آن در جلو ایوان توقف کردند و مادام مشارالیها تشریح اتوموبیل و کیفیت آلات و ادوات آن را مشروحاً به خاک پای مبارک عرض نمود و وزیر مالیه مقالات مشارالیها را به حضور اعلی ترجمه کرد.
از آنجا که سیستم این اتوموبیل خیلی تازه و دارای امتیاز بیاندازه بود، حکم مبارک صادر شد که دو دستگاه اتومبیل از همان سیستم یکی چهارنفره و دیگری سهنفره به کارخانه برای ایشان سفارش شود. مادامی که جمعیت زیادی مقابل پالاسهتل جمع شده و متوجه اتوموبیلرانی بودند در روی یکی از نیمکتهای کنار سد رو به روی هتل دو نفر خانم بسیار قشنگ با دوربین عکاسی که در دست داشتند علیالاتصال از اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران و ملتزمین رکاب به احوال مختلفه عکسهای فوری برمیداشتند.
یکی از آن دو محترمه که چتر نخودیرنگی بر سر داشت مخصوصاً در گرفتن عکسهای پیاپی حد و اصرار تامی داشت و آن «پرنسس کلمانتین» دختر پادشاه بلژیک بود و خانم دیگر مادام «باسوم پیر» ندیم و مصاحبۀ ایشان بود که هر دو در کمال قشنگی و دلربایی بدون آنکه باکی داشته باشند که مردم ایشان را بشناسند مانند عکاسان ذوفن مترصد حالات و اوضاع مختلفه حضار و مجالس بوده، هر وقت شکل تازهای به نظر درمیآوردند فوراً در دوربین ضبط مینمودند.
بعد از ظهر اعلیحضرت مظفرالدینشاه به «چم خانا» نوعی از سیرک که در ولینگتن به توسط انجمن اسبدوانی «استاند» تربیت شده بود تشریففرما گردیدند. در ساعت ۴ و ۲۰ دقیقه موکب همایونی و ملتزمین با تشریفات مقرره به هیپودرم وارد شده، موزیک فوج ۳ پیاده نظام به نواختن آهنگ ایران مشغول گردید و پس از آنکه ذات مقدس ملوکانه در غرفۀ مخصوص متمکن آمد، رئیس انجمن، موسیو «ماکس والکه» از بذل توجه و تفقد ملوکانه نسبت به انجمن از خاک پای مبارک اظهار تشکر بجا آورد. مادام ایشان نیز دستهگلی به حضور اعلی تقدیم کرد. در این وقت دورۀ بازیهای مضحک ژیمخانا شروع شد و از جملۀ آن بازیها که خیلی تازگی و ضحک داشتند دورۀ کلاههای پنبهای و بازی پیراهن و شمعدان و بالاخره دورۀ دواندن حمارها بود که فوقالعاده مایۀ ضحک و مسرت حضار گردید.
دیگر از جمله کارها این بود که بازیگران بیحرکت بدن و بدون اعانت دست در روی تختۀ سیاهی این کلمات را مینوشتند: «پاینده باد ایران، زنده باد مظفرالدینشاه» و هر بار حضار نیز به آواز بلند همین عبارات را مکرر میکردند و از روی کمال راستی از حضور مبارک اعلیحضرت شاهنشاه ایران در آن مجلس اظهار خوشوقتی و بهجت مینمودند. در انجام ژیمخانا، ذات مقدس ملوکانه سیگاری آتش زده، به کالسکه سوار شدند و در حالتی که انبوه خلق به آواز غراء شادباش میکشیدند موکب شاهنشاهی از هیپودرم به طرف عمارت ییلاقی «پرنسس کلمانتین» که منتظر مقدم مبارک بود حرکت کرد.
از آنجا که مشق اتوموبیل صبح که اعلیحضرت شهریار از بالای ایوان مشاهده فرموده بودند مطبوع خاطر مبارک واقع شده بود لهذا به استدعای وزراء، ذات مقدس ملوکانه میل فرمودند که صبح ۱۵ از هتل به خارج تشریففرما شده، از نزدیک تماشای اتوموبیلرانی مادام کرون را بفرمایند. برای این موقع دستهجات احتسابیه و پلیسهای دوچرخه-سوار اطراف هتل را از تماشاچیان پرداختۀ اعلیحضرت به محوطۀ جلو هتل نزول فرمودند و مادام «کرون» و موسیو «کرون» و «کونت بیلاندت» پدر خانم مزبور به حضور اعلی معرفی شدند.
اعلیحضرت شاهنشاه ترکیب اجزاء و مکانیسم اتوموبیل را که اسم نوعی آن معروف به (ستانلی) بود و حرکت آن با بخار صورت میگرفت به دقت ملاحظه فرموده، از قشنگی شکل و بیصدایی در حرکت و نداشتن تکان و لرزش آن خیلی تمجید فرمودند. پس از آن مادام کرون با اتوموبیل، بعضی حرکات و پیچ و خمها با کمال مهارت و زبردستی انجام داده، مایۀ مزید اطمینان اعلیحضرت از صحت کار و رفتار اتوموبیل گردید و به لفظ مبارک به مادام فرمودند که امتیاز اتوموبیل مبرهن و ثابت شد و شاید بر این مسئله همان بس که به این اندازه مطیع دستهای کوچک و ظریف شما است و به این نرمی به هر طوری میل شما است او را حرکت میدهید.
از آنجا که مشق و امتحان اتوموبیلرانی آن روز موجب خرسندی و مسرت خاطر مبارک اعلیحضرت شاهنشاه شده بود، برای آنکه یادگار آن روز و آن مجلس ثابت بماند به اشارۀ بندگان اقدس همایونی مادام کرون در دست چپ اعلیحضرت قرار گرفته، یک سلسله عکس متحرک با آلت سینومانوگراف برداشته شد. پس از آن چون هوا خیلی مساعد و آفتابی بود و کنار دریا جلوه و صفای مخصوصی داشت، ذات مقدس ملوکانه برای تفرج به ساحل دریا تشریففرما گردیدند و در آنجا مقدار زیادی صدفهای مختلفه دریایی به نظر مبارک رسید و یکساعتی به تماشای امواج و سطح متموج دریا مشغول شده، به هتل معاودت فرمودند. در ساعت ۹ موکب شهریاری با تجملات معموله به محل صید کبوتر که باری این موقع ترتیبات مخصوصه شده بود تشریففرما گردیدند.
«بارون لو» رئیس محل، مقدم مبارک شاهنشاه را پذیرایی نموده، ذات مقدس ملوکانه پس از آنکه چند قبضه تفنگ امتحان فرمودند یکی را برداشته، با نهایت مهارت و صحت خالی نمودند و از دور مبارزات رقبای مصارعین و پهلوانانی که برای بردن انعام ده هزار فرانک مشغول کشتیگیری و زورآزمایی بودند مشاهده فرمودند.
در ساعت ۵، اعلیحضرت مظفرالدینشاه از ولینگتن به هتلپالاس مراجعت فرمودند و از آنجا پس از صرف عصرانه به کورسال برای استماع کنسرت و تماشای آتش-بازی خیلی باشکوهی که از طرف کارگزاران شهر تهیه شده بود تشریففرما گردیدند.
چون از زمان آمدن به «استاند» مجاری اوقات مبارک همواره بر وفق دلخواه و موجب خرسندی خاطر همایونی صورت پذیرفته بود و مخصوصاً از تشریففرمایی به کورسال، ذات مقدس ملوکانه بالاختصاص مشعوف و مسرور شده، حکم اعلی به وزیر اعظم صادر شد که از طرف ایشان دستخطی مبنی به رضایت و احترامات قلبی اهالی «استاند» به کدخدای شهر بفرستند و مبلغ پانصد فرانک هم به رسم اعانه به دارالایتام «ماری هانریت و سن ونسان دو پل» مرحمت فرمودند.
برای تشکر از این مرحمت شاهانه پس از رجعت موکب همایون از کنار دریا، مخدرات رؤسای ادارات مزبوره با دو نفر از اطفال خردسال به حضور مبارک شرفیاب شده، مراسم امتنان و شکرگزاری بجا آوردند. ذات مقدس شهریاری، اطفال را مورد نوازش و تفقدات شاهانه داشته، از حسن تربیت و نظافت آنها تمجید فرمودند. تشریففرمایی و دعوت رسمی مظفرالدینشاه از طرف شهر «استاند» در تالار بزرگ جشن عمارت بلدیۀ شهر که به سلیقۀ خوب و سبک مرغوب برای این موقع زینت یافته بود به عمل آمد.
نزدیک به ظهر، میدان نظامی شهر که بیرقها و دیرکهای مزین آئین بسته در اطراف آن سرپا شده بودند رفتهرفته از ازدحام مردم پر شد. یک باطری توپچیان گارد مخصوص شهر نیز برای محافظت و انتظامات محل و انجام احترامات نظامی در مدخل عمارت بلدیه صف بستند. موکب اعلیحضرت شهریاری مقارن ظهر در دنبالۀ بیستوچهار نفر ژاندارمهای ملتزم رکاب که پیشاپیش مقدم ملایم میآمدند وارد گردید و در مدخل عمارت که با پارچهها و پردههای قیمتی مزین شده بود از کالسکهها پیاده شده، به عمارت داخل گردیدند.
کدخدای شهر مقدم مبارک را استقبال و مراسم خوشباش به جای آورده، وزیر اعظم از جانب سنیالجوانب ملوکانه جوابی مبنی بر رضایت و خشنودی خاطر مبارک از پذیراییهای شهر و کارگزاران بلدیه به ایشان اظهار داشتند. پس از آن ذات مقدس ملوکانه نخست به تالارسفید و به تالار مخصوص عروسی و ازدواج تشریففرما شده، به دست مبارک نام نامی خودشان را در دفتر بلدیه درج نمودند و پس از آنکه از دالان تصاویر عبور فرموده و پردههای قیمتی و نفایس آنجا را به نظر دقت ملاحظه فرموده، بالاخره به تالار مخصوص رقص، نزول اجلال ارزانی داشتند.
در این تالار که به هزاران چراغهای الکتریکی منور شده بود میز شامی شصت-نفره و به منتها درجۀ شکوه و جلال تهیه شده بود. اعلیحضرت شاهنشاه در طرف راست میز در وسط جلوس فرمودند و «بارون روزت» حاکم فلاندر غربی در دست راست و «ژنرال تونیس» در دست چپ مبارک قرار گرفتند و در مقابل اعلیحضرت شاهنشاه کدخدای شهر «استاند» میانۀ وزیر اعظم و وزیر مختار ایران به جای خود نشست. در آخر شام، کدخدای شهر جامی به سلامتی ذات مقدس شاهنشاه و تشکر از تشریف-فرمایی ایشان به «استاند» نوش کرد. اعلیحضرت قویشوکت نیز در جواب به زبان فرانسه جام شربتی نوش جان فرمودند. نطقی مبنی بر سلامتی اعلیحضرت پادشاه بلژیک بیان فرموده.
روز بعد را عید کلی به اهالی شهر «استاند» که برای اینگونه اعیاد و تفریحات امتیاز و مناسبت مخصوصی دارد از طرف کارگزاران حکومت اعلان شده بود. در ساعت ۳ اعلیحضرت مظفرالدینشاه و ملتزمین ایشان در حالتیکه خلق به آواز بلند دعاخوان و ثناگو بودند در غرفۀ مخصوص سلطنتی جلوس فرمودند و مسیو «وان لو» و «کومت دو نیولان» مقدم عمومی را گرامی داشته، از طرف انجمن عید کل سه عدد بیرق بسیار مزین قشنگ هدیه نمودند. پس از آن عید شروع شد و سلسله کالسکهها و درشکههایی که به منتها درجۀ سلیقه و ظرافت به گلها و ریاحین رنگارنگ آراسته شده بودند و متدرجاً از مقابل غرفۀ همایونی گذشته و در این ضمن غلغله و غریو شادی و سرور مردم که تا آن روز همچو جشن و تماشایی در «استاند» هیچوقت ندیده بودند به فلک بلند میشد.
برحسب استدعا و دعوت مخصوص «مسیور وزت» حاکم فلاندر رأی اعلیحضرت شاهنشاهی بر این قرار گرفت که یک روز از «استاند» به شهر معروف تاریخی «بروژ» تشریففرما شوند و روز مزبور «مسیو بارون روزت» و «مسیو ویزار» به اتفاق کدخدای شهر مذکور در گار مقدم مبارک را پذیرفتند و مفصلاً آیینۀ قدیمه و یادگارهای نفیسه شهر را از بخاری عهد طوایف فرانک تا محجر کهنۀ تاریخی مریضخانۀ «سن ژان» را به خاک پای مبارک معرفی نمودند. از همه غریبتر در این روز در نظر مبارک اعلیحضرت شاهنشاه ایران استماع نطق فارسی بود که یکی از دختران تارک دنیا مسماه به «مادموازل درپ» دختر وزیرمختار سابق بلژیک در طهران به خاک پای مبارک عرضه داشت. پس از صرف ناهار در منزل حاکم شهر، ذات مقدس ملوکانه با کمال خوشوقتی از گردش آن روز به «استاند» رجعت فرمودند.
در این ایام به واسطۀ خبر موحشی، یک مرتبه خرمی و نشاط اهل «استاند» نزدیک بود مبدل به اضطراب و دهشت شود و آن خبر این بود که معروف شد که پلیس سه نفر ایتالی را که به خیال آزار و سوءقصدی که دربارۀ وجود مسعود اعلیحضرت شاهنشاه ایران به «استاند» وارد شده بود گرفته و به حبس انداخته و در واقع هم آن روز صبح سه نفر را ادارۀ پلیس گرفته و حبس هم کرده بود.
تفصیل آنکه، یکی از شبها با ترن عصر، سه نفر مسافر که در واگون درجۀ سوم منزل داشتند با لباسهای مندرس و وضع مختلی به گار «استاند» وارد میشوند. رنگ این مسافرین، گندمگون و موهایشان سیاه بود و هیچ نوع اسباب و راحله هم جز چند پارچه اسلحه که داشتن آنها در شهرهای فرنگستان ممنوع است با خود نداشتهاند. پس از پیادهشدن و خروج از گار، مسافرین مزبور یک نفر از حمالانی را که در مدخل گار برای خدمت مسافرین و هدایت غربا همیشه حاضرند به نظر درآورده، به ایما و اشاره و بعضی کلمات سر و دست شکسته به او حالی میکنند که ایشان را به مهمانخانۀ نزدیک به هتلی که اعلیحضرت پادشاه ایران توقف دارند هدایت کند.
شخص مزدور مسئول، ایشان را مجری داشته، آنها را به هتلی راهنمایی میکند ولی چون از وضع و قیافۀ آنها و گفتگوهایی که کرده بودند برای او شکی حاصل شده بود مستقیماً به ادارۀ پلیس نزدیک هتل دونل رفته، مظنون خود را اظهار میکند و میگوید یقیناً این اشخاص انارشیستهای ایتالیایی هستند که به قصد بدی به این شهر آمدهاند. اجزاء ادارۀ پلیس هم بلادرنگ به هتل مسکن مسافرین رفته، آنها را نیمهخواب از بسترشان بیرون کشیده، یک ربع ساعت بعد آن بیچارگان را در محبس اداره مقید میسازند و در این بین اخبار تلگرافی از چپ و راست به عبارات و مضامین مختلفه به اطراف منتشر میشود که انجمنی که به خیال سوءقصدی دربارۀ اعلیحضرت پادشاه ایران تشکیل یافته بود مکشوف و اجزای آن دستگیر شدهاند.
روز بعد صبحی که محبوسین از خواب برمی-خیزند، متحیر و بیخیر از هر جا از مستحفظین خود سؤال میکنند که مقصود از نگاهداشتن آنها چه و تکلیف ایشان چیست؟ بعد از چند دقیقه معلوم میشود که آن سه نفر ایرانی هستند و از تجار ورشکستۀ اکسپوزیسیون میباشند که برای عرض حال و استدعای انعام و اعانه به پابوس اعلیحضرت آمدهاند و اشتباهاً پلیس آنها را دستگیر نموده. خلاصه مقصرین بیتقصیر را آزاد میکنند و در ضمن هم مقصودشان به عمل آمده، مرحمت ملوکانه شامل حال آنها میگردد.
پس از رفع اشتباه و کشف امر خاطر اهل شهر که چند ساعتی دچار اضطراب و دغدغه بیاندازه شده بود آسوده و ایمن شده، به فکر مشغولیات و سرور تازه افتاده، قرار مشق و سان نظامی که آخرین وقعۀ اقامت اعلیحضرت شاهنشاهی به «استاند» بود به موقع اجرا آمد. برای این سان و دفیلۀ افواج گرناویه و گرآبینیه و سوارهای کند و شاسور و چند دسته سرباز پیادهنظام و سوارهای نیزهدار حاضر شدند و اعلیحضرت اقدس مظفرالدینشاه از بالای ایوان عمارت بلدیه، دفیلۀ قشون ساخلو شهر «استاند» را که روی هم قریب به هزارونهصد نفر میرسید مشاهده فرمودند.
در این اثنا، اعلیحضرت پادشاه بلژیک که با کشتی سواری مخصوص خودشان آلبرتا از مسافرت و گردش کنار دریا مراجعت به بلژیک میفرمودند در بندر «استاند» پیاده شده، قبل از رفتن به بورکسل خواستند ملاقاتی با اعلیحضرت مظفرالدینشاه مهمان عزیز خودشان کرده باشند.
در ساعت ۱۰ صبح، کشتی آلبرتا به کنار بندر آمده اعلیحضرت پادشاه به معیت کنت دولیرمون و کنت داش و بارون سنوی از کشتی فرود آمده، پیاده به عمارت ییلاقی سلطنتی که نزدیک به ساحل دریاست تشریففرما شدند و از آنجا در ساعت سه بعد از ظهر به قصد ملاقات اعلیحضرت مظفرالدینشاه به هتلپالاس آمدند. اعلیحضرت شاهنشاه ایران با ملتزمین و بزرگان دربار در سر پلۀ هتل، مقدم شاه را پذیرفته، ایشان را به آپارتمان و سالن پذیرایی خودشان هدایت نمودند و یک ساعتی به اظهار مراسم و داد و یکجهتی دولتین علیتین و صحبت دوستانه با یکدیگر به سر بردند.
اعلیحضرت پادشاه بلژیک نیمتنۀ سیاه و جلیقۀ سفید در بر داشتند و حمایل آبی ایران که مخصوص سلاطین است به گردن آویخته بودند. اعلیحضرت مظفرالدین-شاه نیز برای این موقع حمایل و نشان درجۀ اول لئوپلد را هیکل انداخته بودند. در ساعت چهار اعلیحضرت شاهنشاه ایران به اتفاق وزیر اعظم و ژنرال تونیس به کالسکه سوار شده، بدون جمعیت و خدم زیاد به عمارت ییلاقی پادشاه بلژیک رفته، بازدیدی از ایشان نمودند.
روز جمعه ۲۴ اوت که حرکت اعلیحضرت از «استاند» مقرر شده بود، حوالی یک ساعت و نیم از ظهر اطراف گار از جمعیت و ازدحام راه عبور و مرور نبود و اهالی شهر اصرار غریبی داشتند که موقع حرکت اعلیحضرت حضور داشته، متمنیات قلبی خود را بار دیگر اظهار و آشکار نمایند. در داخل گار یک دسته سرباز فوج ۳ پیاده نظام در تحت فرماندهی کولونل درومرس و یک باطری توپخانه در تحت فرماندهی کماندان دوکوک در مقابل تالار مقر سلطنتی صف بسته بودند.
همین که اعلیحضرت مظفرالدینشاه با لباس تمام رسمی و پالتوی مشکی و یقه ماهوت گلی با وقار و حشمت سلطنتی وارد شدند یکمرتبه از مشاهدۀ جمال مبارک، خروش و فریاد شادی و ذوق حضار و تماشاچیان بلند گردید و چون ذات مقدس ملوکانه به واگون تشریففرما شدند و پالتو را برداشتند، شعف و سرور مردم از مشاهدۀ لباس مکمل به الماس که اعلیحضرت در برداشتند بیشتر گردید. به کلاه مبارک در زیر جقه، یک قطعۀ الماس مربع درشت نصب شده بود و بر هر یک از سردوشیها نیز سه قطعه الماس گرانبها مرصع شده بود که هر کدام درشتی بیضۀ کبوتری داشتند. بند شمشیر و شمشیر اعلیحضرت نیز به جواهرات آبدار مزین بود چنانچه چشم از مشاهدۀ آنها خیره میشد.
پس از آنکه ژنرال تونیس که حمایل و نشان درجۀ اول شیر و خورشید ایران را زیب پیکر کرده بود به کالسکۀ همایونی قرار گرفت مسیو کوستائرت حکم حرکت داده، ترن راه افتاد. اعلیحضرت مظفرالدینشاه تا آنکه قطار از گار خارج شد دم پنجرۀ واگون ایستاده بودند و با کدخدا و حاکم و کارگزاران حکومت شهر و سرکردگان و صاحبمنصبان نظامی با دست و سر وداع و اظهار الطاف شاهانه مینمودند.
ارسال نظر