آوینا_استیکی 2
adexo3
۱۶۵۳۴
۴ نظر
۵۰۲۵
۴ نظر
۵۰۲۵
پ

پسر عاشق، مادر و خواهرش را کشت

پسر ۱۹ ساله‌ کرجی که مادر و خواهر ۱۴ ساله‌اش را به طرز هولناکی به قتل رسانده بود، از سوی کارآگاهان جنایی اداره آگاهی ملارد دستگیر شد.

پسر ۱۹ ساله‌ کرجی که مادر و خواهر ۱۴ ساله‌اش را به طرز هولناکی به قتل رسانده بود، از سوی کارآگاهان جنایی اداره آگاهی ملارد دستگیر شد.

ساعت ۱۹ روز شنبه همین هفته پسر جوانی سراسیمه از خانه‌شان در سرآسیاب ملارد، خیابان دانش غربی بیرون آمد و فریاد زد کمکم کنید، مادر و خواهرم کشته شده‌اند. در پی فریادهای او، همسایه‌ها از خانه‌هایشان بیرون آمدند و پسر جوان را که وحشت‌زده بود، آرام کردند و خواستند وارد ساختمان شوند، اما پسر جوان که پیمان نام داشت، مانع از ورودشان شد.

در همین موقع یکی از همسایه‌ها با مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ ملارد کرج تماس گرفت و موضوع را خبر داد.

دقایقی پس از این حادثه، ماموران کلانتری ملارد عازم محل شدند و با مشاهده جسد زن صاحبخانه و دختر ۱۴ ساله‌اش معصومه، با هماهنگی قضایی اجساد را به پزشکی قانونی منتقل کردند. همچنین پسر خانواده (پیمان) را برای تحقیقات به اداره جنایی پلیس آگاهی ملارد انتقال دادند.

عوض کردن لباس قاتل، او را لو داد

ماموران در تحقیق از همسایه‌ها متوجه شدند زن صاحبخانه به نام ملاحت به بیماری ام‌اس مبتلا بوده و پسرش پیمان به عناوین مختلف با مادرش درگیری داشته است. روز حادثه نیز همسایه‌ها صدای مشاجره و درگیری آنها را شنیده‌اند و پس از فریادهای کمک‌خواهی پیمان، او را در خیابان با لباس خون‌آلود دیده‌اند.

اما او به محض حضور ماموران، لباسش را عوض کرده است. با اطلاعات به دست آمده از همسایه‌ها، ماموران به یقین رسیدند پیمان در مرگ ۲ عضو خانواده‌اش نقش دارد.

کشف لباس قاتل در محل حادثه

ماموران با هماهنگی بازپرس مسلمی، رئیس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب ملارد، محل حادثه را بررسی و لباس خون‌آلود پسر خانواده را کنار پمپ آب پیدا کردند. پیمان ـ متهم جوان ـ بازجویی شد و ادعا کرد، وقتی به خانه بازگشته، با اجساد مادر و خواهرش رو‌به‌رو شده است. با این حال تحقیق از او ادامه یافت تا این که او روز گذشته به این جنایت هولناک اعتراف کرد.

اعتراف به جنایتی هولناک

متهم ۱۹ ساله در اظهاراتش به پلیس گفت: من همیشه با مادرم اختلاف داشتم. مدتی پیش در پی علاقه به دختری، تصمیم به ازدواج گرفتم. اما خانواده‌ام مخالفت می‌کردند. مادرم می‌گفت باید ادامه تحصیل داده و خدمت سربازی‌ام را به پایان برسانم و بعد از آن کاری برای خود پیدا کنم. اما من بدون توجه به این حرف‌ها، مدام با مادرم درگیر می‌شدم.

متهم جوان درباره روز جنایت گفت: آن روز مثل همیشه با مادر و خواهرم درگیر شدم. مادرم خواست آرام شوم، اما من در اوج عصبانیت ابتدا ضربه‌ای به سر مادرم زدم که بد حال شد و زمین افتاد. خواهرم به شدت ترسیده بود و جیغ می‌زد.

به سمت مادرم آمد تا او را نجات دهد که او را داخل حمام انداخته و در حمام را قفل کردم. در این هنگام از آشپزخانه چاقویی برداشته و با آن چند ضربه به مادرم زدم. او التماس می‌کرد رهایش کنم و فقط فریاد زد خدایا به دادم برس.

متهم گفت: دقایقی بعد صدای ناله‌های مادرم خاموش شد. خواهرم به در حمام می‌کوبید تا بیرون بیاید و مادرمان را نجات دهد. در همین موقع در حمام را باز کرده و او را به درون یکی از اتاق‌ها پرت کردم و پس از کتک زدن، با همان چاقو ضربه‌هایی به او زدم. خواهرم با التماس می‌خواست رهایش کنم، اما من سنگدل او را هم کشتم.

با صحنه‌سازی می‌خواستم از محل حادثه فرار کنم، اما خون آن دو بی‌گناه دامن مرا گرفت. متهم با قرار قانونی از سوی بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب ملارد روانه زندان شد.

تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد تا طی چند روز آینده صحنه جنایت را بازسازی کند.


منبع: جام جم

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

پسر عاشق، مادر و خواهرش را کشت


پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتی ۹/۵ ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • مرضیه

      احتمالا تو بن بست هفتمش هم زندگی می کرده. عجب محله ای! حواستون باشه اگه یه وقت خدای نکرده مجبور شدید اونورا زندگی کنید اصلا تو خیابون دانش غربی (یا همون دخانچی خودشون) نرید، مخصوصا بن بست هفتم که به قول خود بنگاه داراشون آدم از سر اون کوچه که رد می شه نکشیده نعشه می شه. یعنی واقعا اون دختری که این پسر بچه عاشقش شده بوده قصد ازدواج با یه همچین پسری که نه درسش تموم شده بوده و نه سربازی رفته و نه کاری دست و پا کرده، داشته؟ واقعا آدم تعجب می کنه! اینم یه نتیجه دیگه از دوستی های خیابونی و احساسی

    • marmar

      بله.....
      دست گلش درد نکنه....
      واقعا خسته نباشی.....................

    • reza

      che adamhayi peida mishan ha!!!!!

    • mahsa

      elahi bemiram vase in madar KHOUNE DEL BOKHOR BACHE BOZORG KON pesareye alvat

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج