شکنجه و قتل کودک ۲۰ ماهه توسط زن جوان
زن جوان که متهم است پس از شکنجه کودک بیست ماهه خواهرشوهرش او را به قتل رسانده است، با نقض حکم تبرئهاش از قتل عمد برای دومین بار پای میز محاکمه قرار میگیرد.
سحر ظرف سوپ را از آشپزخانه برداشت و به پذیرایی آمد. هلیا کوچولو در حال بازی با اسباب بازی ها بود. روبه روی دخترک نشست و قاشق سوپ را به سوی دهان او برد. هلیا دهانش را محکم به هم دوخته بود و علاقه ای به خوردن سوپ نداشت. سحر خواست به زور سوپ را به او بدهد اما دخترک با پا ضربه ای به کاسه سوپ زد و غذا روی فرش ریخت. زن جوان وقتی مقاومت دخترک را دید، کنترل خود را از دست داد و سر هلیا را چند بار به زمین کوبید.
دختر بیست ماهه بیهوش روی زمین افتاده بود. سحر چند بار او را صدا کرد اما هلیا چشمانش را باز نمی کرد. خودش را به تلفن رساند و با مادرشوهرش تماس گرفت. «هلیا در حال بازی بود که سرش به دیوار خورد و بیهوش شد.»
مادربزرگ سریع خود را به خانه رساند. هلیا بیهوش در آغوش زن دایی بود. زن میانسال چند ماه قبل وقتی فهمید دختر و دامادش معتاد هستند، سرپرستی هلیا را به عهده گرفت و هر وقت می خواست از خانه خارج شود او را به خانه عروسش می برد.
همراه عروسش، هلیا را به بیمارستان بردند اما تلاش پزشکان برای نجات جان دختر بیست ماهه موثر واقع نشد و او جان باخت. پزشکان هنگام معاینه دخترک متوجه آثار کودک آزاری روی بدن او شدند، به همین دلیـل موضوع را به پلیس اطلاع دادند.
در ادامه تیمی از کارآگاهان جنایی همراه بازپرس ویژه قتل در بیمارستان حاضر شده و پس از بررسی های مقدماتی، پدر و مادر هلیا به نام های سعید ۳۳ ساله و شیدا ۳۰ ساله را دستگیر کردند.
تحقیقات اولیه نشان داد، پدر و مادر هلیا اعتیاد داشته و به همین علت مقتول از همان زمان تولد، تحت سرپرستی دو مادربزرگش بوده است.
مادربزرگ هلیا ـ مادر شیدا ـ در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: دختر و دامادم اعتیاد شدید به شیشه و کراک داشته و به همین علت صلاحیت نگهداری بچه را نداشتند و از همان زمان تولد، هلیا نزد من و دیگر مادربزرگش نگهداری می شد. روز حادثه قصد رفتن به بهشت زهرا(س) را داشتم و به همین علت هلیا را نزد عروسم سحر (زن دایی هلیا) گذاشتم اما پس از گذشت یک ساعت، سحر با من تماس گرفت و مدعی شد که سر هلیا، حین بازی به دیوار خورده و بیهوش شده است.
با توجه به اطلاعات به دست آمده، کارآگاهان آخرین روز اردیبهشت سال ۹۱ سحر را دستگیر کردند و به پلیس آگاهی انتقال دادند.
سحر در تحقیقات مقدماتی، در اظهاراتی متفاوت ابتدا مدعی شد که سر هلیا حین بازی به دیوار خورده اما پس از گذشت چند ساعت از شروع تحقیقات در اظهارات دیگری عنوان کرد هلیا در حال بازی روی بالکن منزل بوده که کنترل خود را از دست داده و به پایین پرت شده است.
با توجه به اظهارات متفاوت و متناقض و همچنین اعلام نظریه پزشکی قانونی در باره وجود آثار ناشی از ضرب و جرح، سحر به ناچار لب به اعتراف گشود و در اولین اعترافات خود بیان کرد: اظهارات قبلی من درباره مرگ هلیا دروغ بود. روز حادثه، مادر شوهرم هلیا را به خانه ما آورده بود و در حالی که حدود یک ربع در خانه ما حضور داشت، هلیا و دخترم به نام عسل مشغول بازی بودند. زمانی که مادرشوهرم قصد رفتن به بهشت زهرا را داشت، دخترم عسل از او خواست که اجازه دهد تا هلیا در خانه بماند و با او بازی کند.
وی اضافه کرد: من نیز با وجود آن که به دلیل ناراحتی اعصاب در وضع مناسبی قرار نداشتم، نتوانستم از مادرشوهرم بخواهم که هلیا را پیش من نگذارد. بعد از رفتن مادر شوهرم، هلیا و عسل در حال بازی بودند که ناگهان سر هلیا به دیوار خورد، اما چون آثاری نداشت من نیز توجهی نکرده و پس از دادن آب به هلیا، او را آرام کردم. پس از گذشت مدت کوتاهی قصد داشتم تا به هلیا و عسل سوپ بدهم که هلیا از خوردن سوپ امتناع کرد. در حالی که به دلیل فشار ناشی از بیماری اعصاب، از حالت عادی خارج شده بودم چند مرتبه سر هلیا را گرفته و به زمین کوبیدم و وقتی سر او را بلند کردم متوجه شدم که صــورت و زیر چانه اش کبوده شده است. بلافاصله با مادرشوهرم تماس گرفتم و با توجه به این که قبل از آن، یک بار هلیا در زمان بازی سرش به دیوار خورده بود، به دروغ به او گفتم که هلیا حین بازی به زمین خورده است.
با تکمیل تحقیقات، پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به اتهام قتل عمد به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاکمه زن جوان که در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری و به ریاست قاضی عزیزمحمدی برگزار شد، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست برای متهم تقاضای مجازات قانونی کرد.
در ادامه مادر هلیا برای متهم به قتل دخترش درخواست قصاص کرد و گفت: متهم دخترم را بشدت مورد آزار و اذیت قرار داده بود و به همین دلیل حاضر به گذشت نیستم.
رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به سحر از او خواست به دفاع از خود بپردازد. زن جوان با رد اتهامش گفت: من هلیا را مانند دختر خودم دوست داشتم. ۱۰ روز قبل از این حادثه قرص های اعصابم را قطع کردم که این موضوع مرا پرخاشگر کرده بود. در یک لحظه کنترلم را از دست داده و سر او را محکم به زمین کوبیدم. از مادرشوهرم بپرسید تا به شما بگوید من چگونه با هلیا رفتار می کردم و او را مثل دختر خودم دوست داشتم. مدت هاست که در زندان هستم و دلم برای دخترم تنگ شده، حالا یک مادر با احساس مادری چگونه می تواند باعث قتل شود.
پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات دادگاه وارد شور شده و قتل را غیرعمد تشخیص دادند.
با اعتراض اولیای دم به حکم دادگاه، پرونده برای رسیدگی نهایی به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی حکم دادگاه را نقض کردند و پرونده را برای رسیدگی نهایی به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستادند.
زن جوان بزودی باید در برابر اتهامش در برابر پنج قاضی جنایی از خود دفاع کند.
نظر کاربران
اون خانم معتاد اگه خیلی احساس مادرانه داشت مواد مخدر رو کنار میزاشت که بچه اش نیاز به نگهداری دیگران واز جمله شخصی که تعادل روانی نداره و قرص مصرف میکنه نداشته باشه....حالا شده کاسه داغتر از آش؟؟نه اینکه اون خانم دیگه بی گناه باشه ولی واقعا این مادر معتاد چنین حقی داره؟؟؟
پاسخ ها
بله متأسفانه چنین حقی داره چون ولی دم مقتول است.
خدای من ... باز هم یک فاجعه دیگر ... باز هم پرپر شدن یک نوگل یک غنچه زندگی در دستان بی رحم روزگار ، اعتیاد ... چرا باید یه این فرشته ها به این عزیزهای دل اینطوری پرخاشگری کنیم ... خدای من
عروس بیچاره چه گناهی کرده که مجبورش کردن بچه خواهر شوهر معتادشو نگه داره . آدم بعضی وقتا به خاطر فشار زندگی حوصله بچه خودشم نداره!!!
تف به این روزگار نامرد
بیچاره کودک معصومی ک قربانی ادمهای قسی القلبی مثل پدر مادر و زن داییش شد.