قتل عام خانواده ایرانی در تگزاس آمریکا
اين فرد عزيز يزدان پناه نام دارد که مقيم حومه شهر دالاس ايالت تگزاس است. اين مرد ۵۶ساله در شب کريسمس لباس بابانوئل به تن کرد و به آپارتمان همسر سابق خود مراجعه نمود.
اين فرد عزيز يزدان پناه نام دارد که مقيم حومه شهر دالاس ايالت تگزاس است. اين مرد ۵۶ساله در شب کريسمس لباس بابانوئل به تن کرد و به آپارتمان همسر سابق خود مراجعه نمود.
زماني که همسر سابق او و فرزندانش در حال بازکردن هداياي کريسمس بودند به سمت آن ها تيراندازي کرد و آن ها را به قتل رساند. سپس با شليک تير خودش را نيز کشت.
گفته مي شود که يزدان پناه در معاملات املاک فعال بوده و سال گذشته به دليل پرداخت نکردن به موقع اقساط خود، بانک خانه اش را مصادره کرد. پس از اين جريان همسرش فاطمه رحمتي از او جدا شد و همراه فرزندان وي نونا، نازي و علي به يک آپارتمان نقل مکان کردند.
گفته مي شود درجريان اين تيراندازي که مردم محل و پليس را به وحشت انداخت ۷نفر از جمله همسر، فرزندان و دوستان ايراني يزدان پناه کشته شدند.
پليس پس از آن از جريان کشته شدن نونا و مادرش با خبر شد که نونا با يکي از دوستانش در صفحه فيس بوک در آن شب قرار گذاشته که عيد را به هم تبريک بگويند اما نونا اقدامي در اين مورد انجام نداده بود و دوست وي از اين بابت نگران شده بود و در هنگام پيگيري موضوع متوجه کشته شدن نونا شد. مادر نونا فاطمه نيز به مدت ۴سال در يک شرکت کار مي کرد.
او زني بود که هميشه در ساعت ۸ در محل کار خود حاضر بود و اصلا سابقه ديرآمدن به محل کار را نداشت اما در روز حادثه همکاران او متوجه غيبتش شدند و وقتي به آپارتمان او مراجعه کردند متوجه اين تراژدي خونين گرديدند.
آليسون بايوم يکي از دوستان يزدان پناه در اين مورد گفته است که او يک مرد آرام و خوبي بود و او نمي تواند باور کند که دوستش دست به چنين جنايتي زده است.
منبع: خراسان
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
عزیز مردی عزیز و مهربان بود هیچکس نه مرگ او را باور می کند و نه این شایعات ضد و نقیض را به قول امام علی(ع)از آن قاضی بترسید که خود شاهد است
سلام.عزيز يک گل به تمام معنا بود.قضیه مشکوک است.ضارب حرفه ای بوده.صدای اسلحه شنیده نشده.مقتولان هیچ یک کودک نبودن که این طور غافلگیر شوند.و فرار نکنند.!!!عزیز مشکل مالی نداشت.او عاشق بچه هاش بود و همیشه واسه همه پیام دوستی و دوست داشتن میداد.نام مادرش روی شرکت و فرزندش بود.او آنروز تصمیم به مسافرت خانوادگی داشت.و به همه هم پیام تبریک داده بود
منم شک دارم البته سخت میشه آدمارو شناخت......در این شکی نیسسسسسست