پزشکیان: خاتمی مخالف تحصن مجلس بود
وزیر بهداشت دولت اصلاحات در مورد تحصن مجلس ششم گفت: من یادم میآید که خاتمی در دولت با یک سری از وزرا دعوا کرد که چرا نزدید در دهن آنها. من تابحال خاتمی را این طور عصبانی ندیده بودم.
در طیفهای سیاسی میگویند به اصلاح طلبان نزدیک است اما به گفتهی خودشان، اصلاحات را اثر بخشی کارآیی مدیریت و عدالت معنا میکند و هر کسی که این معنا را از اصلاحات داشته باشد ایشان به آن نزدیک است.
در این برنامه پزشکیان با اشاره به مبارزات قبل از انقلاب خود در دانشگاه تبریز به بررسی و آسیبب شناسی آن دوره پرداخت و پس از آن به دوران اصلاحات پرداخت و گفت: باید اقشار آسیب پذیر را نگذاریم زیر دست و پا له شوند و به بهای له شدن آنها به رشد اقتصادی برسیم. ما محرومین را نادیده گرفتیم و وقتی آنها را نادیده گرفتیم هر چه قدر هم حرف درست بزنیم مشکل حل نمیشود.
وی در مورد تحصن مجلس ششم گفت: من یادم میآید که خاتمی در دولت با یک سری از وزرا دعوا کرد که چرا نزدید در دهن آنها. من تابحال خاتمی را این طور عصبانی ندیده بودم. یکی از اینها سخنرانی کرده بود و حرفهای ساختار شکنانه زده بود و یک سری از این افراد جوابش را ندادند. خاتمی عصبانی بود که چرا این کار را نکردید.
پزشکیان با اشاره به سیاست های اقتصادی دولت های هاشمی رفسنجانی گفت: توسعه را نمیشود به هر قیمتی رفت. در توسعه حتما باید آدمهایی که فقیرند را دید نباید گذاشت اینها زیر دست و پا له شوند. زمان آقای رفسنجانی من رئیس دانشگاه بودم.آن موقع به من دستور داده بودند تعدیل نیروی انسانی کنم. ۳۴۰ نفر را باید اخراج میکردند. آن زمان آقای دکتر مرندی وزیر بودند. گفتم حکم من را لغو کن. من هیچ کسی را اخراج نمیکنم. من قرار نیست بیایم نان یک عدهای را قطع کنم.
مشروح این گفتگو را در ذیل می خوانید.
از جراحی هایتان شروع کنیم، آخرین عمل قلبی که انجام دادید کی بود؟
دیروز بود.
برای چه کسی بود؟
من چون مستقلا زیاد عمل نمیکنم، برای این که از مهارت دور نمانیم و بتوانیم کار کنیم و فردا اگر لازم شد، کاری غیر از طبابت نداشته باشیم و دست مان نلرزد و فراموشمان نشود هفتهای یکی دو سه روز با بچهها میرویم عمل میکنیم، تبریز، تهران.
من شنیدم فقط تبریز میروید.
بچههایی که در تهران هستند، مریضهایی که دارند را با هم عمل میکنیم.
معمولا چقدر میگیرید از هر عمل؟
من که هیچ وقت از مریض پول نگرفتم و نمیگیرم؛ آن چیزی که از نظر دولت میدهند.
خصوصی کار نمیکنید؟
نه من مجوز مطب هم برای خودم نگرفتهام، نه مجوز مطبی دارم. میتوانستم بگیرم؛ همهی پزشکها میگیرند؛ من معتقدم طبابت تجارت نیست؛ در دنیا هم به این نتیجه رسیدهاند که طبابت تجارت نیست. انسان کالا نیست که ما طبابت را بخواهیم خصوصی کنیم. در کل دنیا به خصوص در کشورهایی که روی خصوصی حرف دارند و خصوصی سازی میکنند و میگویند همه چیز را به بازار واگذار کنید خودشان در رابطه با سلامت خیلی از کشورهای توسعه یافته سلامتشان را به خصوصی و بازار واگذار نکردند.
چند درصد از طبیبهای ما اعتقاد شما را دارند؟
آمار ندارم. سیستم کشور ما متاسفانه طبیبهای ما را که اکثرا بچههایی درسخوان، مودب، خوش برخورد بودند؛ کسانی که طبیب میشوند تا زمانی که درس میخوانند جز نفرات اول کلاسشان هستند ولی سیستم طوری بار میآورد که همه را سوق میدهد به آن سمتی که نباید رفت؛ تقصیر پزشکان ما نیست تقصیر سیستمی است که این طور درست میکنند. ما هیچ وقت برای طبیبی که دارد در سیستم برای مردم کار میکند، زیاد احترام قائل نیستیم، بزرگان ما قائل نیستند، همین بزرگان ما میروند در خصوصی کسی که پول میگیرد و خارج از روال کار میکند قرارداد میبندند، او را تحویل میگیرند و به او احترام میگذارند و آدمی که سرش را انداخته پایین پول نمیگیرد و صادقانه خدمت میکند میگویند حتما بلد نیست، مگر میشود آدم بیست میلیون برای عمل نگیرد و مفت عمل کند حتما گیری ندارد
بزرگان سیاسی؟
یعنی مجلس، قوه قضائیه، دولت، یعنی ما خلاف آن چیزی که مینویسیم در قانون خلاف آن در بهداشت و درمان عمل میکنیم در نتیجه نمیتوانیم درست کنیم.
خیلی از آقایان سیاسی برای مریضیهای خودشان همین کار را میکنند.
من هم همین را میگویم.
این کاری که رهبر معظم انقلاب کردند پیام این چنینی دارد.
کاری که مقام معظم رهبری کرد استثنائی است، یعنی از ایشان همین انتظار میرفت کاری که حضرت امام کردند یعنی کاری که کردند غیر از بیمارستان دولتی جای دیگری نرفت و تمام بحث و دغدغهی حضرت امام این بود که همان کاری که برای من میکنید برای مردم هم همان کار را بکنید یعنی آن چیزی که انتظار از جامعهی اسلامی میرود و یک انتظار دور از ذهن و اعتقاد نیست، آن است که ما سفرهای که برای خودمان پهن کنیم برای مردم همان سفره را پهن کنیم ولی متاسفانه این طور نیست.
در آمد وکالت بیشتر است، وزارت یا طبابت؟
طبابت که اگر در دولتی کار کنید بیشتر از اینها است، خصوصی کار کنید که خیلی بیشتر است، وکالت پولی ندارد به آن شکل؛ در قبال اینها وزارت که اصلا نداشت پولی که در وزارت میدادند آن موقع فکر میکنم یک میلیون تومان میدادند و کلی دنگ و فنگ داشت، در صورتی که بیرون کسانی که جراحی قلب میکنند برای هر عمل چقدر میگیرند. روند سیستم پرداختی در جامعهی ما بسیار ناعادلانه است.
مسئولیت کدامش بیشتر است و سخت تر است؟
بستگی دارد؛ قانون گذاری ویژگیهای خاص خودش را دارد مشکل ما همان طور که حضرت امام فرمودند و مقام معظم رهبری هم فرمودند، مجلس درست شود مملکت درست میشود اگر مجلس بتواند حرف درست را و قانون درست را بنویسد در کشاورزی، در طب، در صنعت، در اقتصاد، در فرهنگ حرف درست بنویسد و بعد بر این حرف درست درست نظارت بکند دولت مسئول اجرا است.
شما در زمان دانشجویی تان میخواندم آن زمان در دانشگاهها جریانهای چپ و مارکسیستی فعال بودند ولی شما رفتید جریانی برای بچه مسلمانها راه انداختید کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و الحمدلله موفق بودید آن موقع در آن جو و فضا میخواهم بدانم آقای دکتر پزشکیان الآن وضع دانشگاهها و بچه مسلمانها را در دانشگاه چطور میبیند الآن جو دانشگاه دست چه کسی است؟
قبل از این که جلسه شروع شود با یک سری از این بچهها صحبت میکردیم جو طوری بود برای این که از اعتقادمان دفاع کنیم مجبور بودیم خیلی مطالعه کنیم جو آن موقع ضد اسلام و اعتقاد و باور بود و یکی میخواست دانشگاه باشد و ادعا بکند نمیتوانست بدون منطق و دلیل حرف بزند با الآن خیلی فرق داشت ما برای این که اسلام و باورمان را ثابت کنیم مجبور بودیم بنشینیم مطالعه کنیم بررسی کنیم اکثر کتابها را میخواندیم جلساتی را میگذاشتیم مشتری داشت و همه هم کار میکردیم به صورت تیمی و اعتقادمان هم بر اساس باور اسلام و دین مان بود و راهی که امامان ما و امام رفته و ما افتخار میکردیم که این راه را میرویم و هیچ وقت احساس ضعف در قبال چپیها نکردیم به همین دلیل در دانشکدهای که بودیم بیشترین رای را در بین همان مجاهدین امت و گروههای دیگر مذهبی آوردیم و اکثریت را ما به دست گرفتیم در هیچ کدام از این دانشکدهها این طور بود ولی در دانشکده پزشکی ما این اتفاق افتاد حتی انقلاب فرهنگی از دانشکدهی ما شروع شد حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده بود سخنرانی کند چپیها جلسهی ما را به هم زدند ما دانشگاه را بستیم و آنها را بیرون ریختیم و گفتیم دانشگاه اگر دموکراسی است ما حرف خودمان را میزنیم شما حرف خودتان را بزنید چرا جلسهی ما را به هم میزنید این برخورد غیر منطقی آنها باعث شد دانشگاه را بستیم و حضرت امام پیام دادند که دانشگاهها بسته شدند.
الآن اوضاع چطوره؟
متاسفانه الآن ما آن جو و فضای آزادی که حتی مقام معظم رهبری اشاره میفرمایند کرسیهای آزاد اندیشی باشد در دانشگاه وجود ندارد و نبود کرسیهای آزاد اندیشی و بحث و جدلها خود به خود صفر و صد کرده جریانات را. من در دانشگاه جلساتی که بشود بحث آزاد کرد با منطق با دانشجو صحبت کرد کمک شان کرد جواب آن دغدغهها و سوالهایی که دارند داد را نمیبینم ما باید کرسیهایی درست بکنیم بدون این که به کسی انگ بزنیم بتوانیم باور و اعتقاد خودمان را در ذهن آنها و در باور آنها روشن و شفاف کنیم به تصور من دین ما اعتقاد ما راه ما آن قدر منطق علمی و استدلالهای محکم پشت سرش است که ما میتوانیم با دانشجوها بنشینیم و بحث کنیم و قانع اش کنیم چنین جوی ما در دانشگاه متاسفانه نداریم
چرا بعد از ۳۵ سال به این مدل درست نرسیدیم؟ مدت کمی نیست
روشهای ما غلط بود. روشی که ما به کار میبریم درست نیست ما ضعف خودمان را به گردن دیگران میاندازیم من چون قادر نیستم جواب شما را بدهم راحت به شما میگویم ضد دین در صورتی که ۹۸ درصد کسانی که انقلاب شد به جمهوری اسلامی رای دادند و واقعا هم جو آن موقع جو آزادی بود کسی را زور نگفتند بیاید رای بدهد ما در عمل نتوانستیم آن چیزی که به آن معتقد بودیم پیاده کنیم بچههای خوب ما را آنهایی که واقعا ارزشی عالم و امتحان داده بودند در جبههها از دست ما گرفتند شهید کردند بزرگان روحانی ما را شهید کردند حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبهها میگوید دشمنان از بیرون بر شما حکومت میکنند هدایت میکنند جهت میدهند بعد هم آدمهای بطن دار توانمند عالم را از بین شما مثل دانههایی که مرغ برمیچیند دانههای بطن دار را برمیدارد در این انقلاب بچههای با ارزشی و روحانیتی که دنیا دیده و خیلی فرق میکردند با آن چه که الآن داریم از دست ما گرفتند شما نگاه کنید چه کسانی شهید شدند و چه کسانی ماندند آن بچههایی که رفتند شما کم دیده باشید ما میدانستیم آن بچهها چه کسی هستند و چقدر توان دارند میتوانستند برای این مملکت کار کنند آنها اگر میماندند مملکت ما این نبود که الآن است آنها میدانستند چه کسانی را از ما بگیرند و متاسفانه گرفتند
شما سرباز در سپاه ترویج بودید، میروید زابل و آن جا هم کلاس نهج البلاغه و قرآن میگذارید و توبیخ میشوید از طرف رژیم، این آغاز بود یا قبل از این شروع کرده بودید؟
نه ما از بچگی در مساجد و هیئتها بزرگ شدیم و بیشتر مطالب را از همان جا گرفتیم و بعد در ارومیه که بودیم مسجدی میرفتیم یک روحانی بود درس نهج البلاغه و قرآن میداد درس را طوری میداد که ما نیم ساعته هم قرآن میخواندیم هم نهج البلاغه هم نماز را میخواندیم و طوری بود که مسخره نمیکرد اگر آدم بلد هم نبود میگفت آفرین خیلی خوب بود بگو خوب گفتی همین که او ما را تشویق میکرد دفعهی دیگر دلمان میخواست بیشتر بگوییم آن جلسهها باعث شد انگیزهی بیشتری پیدا کنیم.
در این مطالب و در کلاسها و هنرستان من رفتم درس خواندم بعد از سیکل هنرستان روستایی در ارومیه یک سری معلمها داشتیم به باور و اعتقاد ما خیلی راحت بی احترامی میکردند مسخره میکردند مجبور بودیم جواب پیدا کنیم میآمدیم کتاب میخوانیدم از روحانیت سوال میکردیم بعضی وقتها حتی ممکن بود خود ما را متهم میکردند شما منحرف شدید این حرفها چیست ولی من باید جواب پیدا میکردم ما را وادار میکرد مطالعه کنیم برای دفاع منطقی از آن چه که داریم با یک استاد در کلاس نمیشود جنگید باید جواب داد در نتیجه ما کتابهای مذهبی اکثر کتابهای آن زمان را میخواندیم اقتصادی فرهنگی دینی برای این که بتوانیم جواب سوالات را بدهیم خیلی هایشان را بعضی وقتها پیدا میکردیم میدیدیم به درد نمیخورد کتاب دیگری میخواندیم این کتابها باعث شد ما بتوانیم جواب سوالات یا شبهات را بدهیم در زابل کارهایی که کردیم برای ما خیلی سازنده بود قبل از آن هم ما در چه ارومیه چه مهاباد که بودیم و به دنیا آمدیم و درس میخواندیم کلاسها را میگذاشتیم با بچهها مینشستیم مطالعه میکردیم و معنی میکردیم قرآن را تفاسیر مختلف را میخواندیم ولی آن جا ما را بیدار کرد و ما فهمیدیم اگر بخواهیم فردا در رژیمی که شاه است بخواهیم بمانیم با وضعیت دیپلم نمیشود برگشتیم از نو یک دیپلم دیگر گرفتیم.
توبیخ شان چطور بود؟
آن موقع ما را فرستادند به جاهایی که دیگر بدترین جا است البته من آن موقع که آمده بودند گفتم شما میخواهید با من چه بکنید؟ از آذربایجان غربی؟ شمال غرب کشور من را آوردید به جنوب شرق لطف کنید بفرستید افغانستان میخواهید با من چه بکنید. این که میگویم ما جوان بودیم برای ما مهم نبود این مهم نبود که میخواستند چه بکنند جای دور انداختند بیندازند هر چه قدر دور بیندازند میگوید شب پرستان را میخواستند مجازات بکنند میگذارند جلوی آفتاب منطقهی محروم بفرستند خب بفرستند در نتیجه نمیتوانستند با ما کاری بکنند
آن موقع با امام آشنا شده بودید؟
نه آن موقع هنوز نه آن جا حاج آقا طباطبائی بود جریان ۷۲ تن شهیدی که در هفت تیر شهید شدند نماینده زابل بود آن موقع در مسجدشان بودند و بعد از یک مدتی اجازه داده بودند بچههایی که مذهبی بودند با آن مسجد رابطه داشتند ما هم با آن بچهها بیشتر با آن رابطه با پیامها و نامههای امام آشنا شدیم برای خودمان برنامه داشتیم بچهها را جمع کرده بودیم یک موتور داده بودند از این روستا به آن روستا برای تبلیغات مذهبی میرفتیم در همان روستایی که بودیم مسجد درست کردیم هر بچهای که در روستا بود نماز خوان کردیم
۲۹ بهمن ۵۶ کجا بودید؟
تبریز بودیم برادر من آن موقع تیر خورد پایش و دستگیر شد و بعد در زندان بود یک مدتی که بعد آزادشان کردند در آن جریانات و تظاهراتی که در تبریز اتفاق افتاد بعد از چهلم قم در تبریز ما هر کاری که امکان داشت در رابطه با اعتراض با این خیل جمعیتی که در خیابان بود، یکی از آنها بودیم.
شما دانشجوها بودید؟
بله
دانشگاه تبریز هم برای خودش خیلی انقلابی داشته
اکثر این اتفاقات در تبریز اتفاق افتاده انقلاب فرهنگی از دانشکدهی ما شروع شد خیلی چیزها از آن جا شروع شد
چه کسانی بودند هم دورهای ها؟
شما بودید، آقای مهرعلیزاده بود، حاج آقای مقدم، آقای رحیم صفوی
خدا بیامرز مهدی باکری، حمید سلیمی آن جا بود آل اسحاق آن جا بود آنهایی که شهید شدند عبدالعلی زاده و مهر علی زاده سردار علایی که الآن هستند کیتچیان و خیلیها همهی بچههای انقلاب مال آن دانشگاهها بودند آن موقع آدم در سختی داشت پخته میشد
کیف هم میکردید
آدم وقتی در حال رفتن به جلو است احساس زندگی میکند
نخستین مسئولیت تان بعد از انقلاب چه بود؟
مسئول پاک سازی و بازسازی بیمارستانها و دانشگاه شدیم. آن موقع هم ما وقتی مسئول شدیم یک بخش نامه کردیم به همه که باید با این چهارچوب بیایید البته رفتیم با دادگاه انقلاب و بچهها هماهنگ کردیم هنوز بحث حجاب و اینها نشده بود بعد از آن دو ماه بعد دولت اعلام کرد که این اتفاقات باید بیفتد
شما در سال ۵۷؟
بله همان لحظه که مسئولیت را بگیریم برای این که بتوانیم در روند انقلاب قرار بگیریم قبلا آمدیم با مجموعه کسانی که سیاست گذار بودند در شهر هماهنگ کردیم با بچههای دانشجو هم هماهنگ کردیم که اگر اعتصاب بکنند یا مشکلی پیش بیاید بیمارستان با مشکل مواجه نشود مجموعه جریاناتی که بودند هماهنگ کردیم و بعد آمدیم فرصت دادیم گفتیم تا این فرصت کسی که میآید باید با این شکل بیاید یک سری اعتراض کردند ما نشستیم با ایشان حرف بزنیم گفتیم بیرون با شما حرف نداریم ولی بیمارستان این چهارچوب را دارد
یادتان است گفته بودید با چه مشخصاتی بیایند
بله باید روسری داشتند لباس آستین بلند میپوشیدند شلوار میپوشیدند یک حجاب باید با مانتو میداشتند.
حجاب هنوز قانون نشده بود شما گفتید باید این کار را بکنید
بله اجرا هم کردیم بعد از ده روز همه. البته ما در جریانات پاک سازی و بازسازی یک نفر را اخراج نکردیم نشستیم حرف زدیم توجیه کردیم و قبول کردند و اجرا کردند کسی نمیخواست حداقل بعد از انقلاب با انقلاب مقابله بکند غیر از عدهای که آنها هم عقدهای بودند و بحث شان جدا است
در هشت سال دفاع مقدس هم بسیجی بودید هم پزشک در یک عبارت کوتاه اگر هشت سال را توصیف کنید چه میگویید؟
نمیدانم توصیف اش سخت است
صحنهای که تا به حال نگفته باشید جایی و در ذهن تان همیشه مانده
سختیها همیشه انسانها را ذات انسانها را نشان میدهد الآن از انقلاب گفتن و از ولایت گفتن و از دین گفتن و دفاع کردن کار سختی نیست آن جایی که میدان عمل است و باید باشی اگر نشان دادی مردی وگرنه الآن بلند شی حرف بزنی و تهمت بزنی یک عدهای را بی خودی خراب کنی درست کنی کار سختی نیست معلوم نیست چه کسی راست میگوید دروغ میگوید در میدان عمل ذات انسانها نشان داده میشود در جبهه بچهها میآمدند میرفتند و جاهایی که امکان رفتن است ولی امکان برگشتن دیگر نیست آنهایی که میماندند خیلی کم بودند و آنهایی که میماندند معلوم بود چه کسانی هستند در نتیجه آدم در آن امتحان است میفهمد چه کسی ماندگار است چه کسی نیست برای همین است که میگویم چه بچههایی را از دست دادیم بچههایی که اگر میماندند مملکت را میتوانستند از این رو به آن رو بکنند
چهارده خرداد ۶۸ کجا بودید چه میکردید
تبریز بودیم ما دقیقا یادم نیست چه کار میکردیم ما آن موقع بیمارستان بودیم کشیک بودیم دیگر شب هم تا صبح عمل کرده بودیم وقتی بیدار شدیم بچهها آمدند گفتند چون ما خبر نداشتیم دیگر خیلی ناراحت شدیم بچهها را هم برداشتیم با خانواده یک ماشین داشتیم آمدیم تهران
اگر بخواهید احساس خودتان را نسبت به امام بگویید چه میتوانید بگویید؟
امام بود به معنای واقعی، آن چیزی که واقعا احساس میکند یعنی امامی بود که آدم در مقابلش بدون این که بخواهد، سکوت میکرد و میپذیرفت خیلی وقتها ما اعتقادات و باورهایی داشتیم که گاها با حرفهایی که حضرت امام میگفت نمیخواند ولی وقتی حضرت امام میگفت آدم خود به خود تسلیم میشد بدون این که بخواهد حرفی بزند برای این که احساس میکرد با صداقت و با عمقی که ایشان دارد میگوید حتما حق با ایشان است
حرفهایی که بعضی عناصر خارج نشین و به اصطلاح اصلاحات اول گفتگو هم گفتیم شما از اصلاحات یک تعریفی دارید و میگویید هر کس در این تعریف بگنجد را اصلاحات میدانید. جدیدا یکی که زمان اصلاحات معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد بود که اصلاح طلبها امام را قبول نداشتند از اول این حرفها را آدم میشنود و شما میشنوید بالاخره به عنوان کسی که شما نزدیک تر هستید به آنها چه حسی به شما دست میدهد؟
طیفی که درست میکنند از صفر است و صد و متاسفانه بین آن کسی که دارد میافتد و بین آن کسی که در وسط است ما فرق نمیگذاریم من آن چیزی را که تصور میکنم و الآن دغدغهاش را دارم این است که مهم ترین بحثی که ما در این مملکت ما را میتواند در مقابل دشمنان و کشورمان را میتواند بیمه بکند و نگاه دارد وحدت ما است هر حرکتی که بتواند وحدت ما را به هم بزند به ضرر جامعهی ما است به ضرر اسلام و انقلاب و نظام است ولی این که چگونه باید این وحدت را ایجاد کرد به نظر من عدالت است یعنی ما اگر بر مبنای عدالت عمل بکنیم یک تعداد از این آدمها این حرفها را میزنند خب بزنند ولی اکثریت این آدمها کسانی نیستند که این حرفها را میزنند چون من خیلی از این بچهها را میشناسم.
دوم خرداد ۷۶ ستاد آقای خاتمی بودید؟
نه من ستاد هیچ کسی نبودم
به چه کسی رای دادید
به آقای خاتمی
فکر میکردید رای بیاورد
نه
علت این که فکر نمیکردید چه بود؟
بالاخره بیشتر جریانات و روندها به دنبال افراد خاصی بودند و آن چیزی که برای من مهم بود در حضرت امام هم همین بحث است وقتی که شورای نگهبان یک عدهای را به عنوان این که صلاحیت دارند انتخاب میکند نباید ارگانها و گروههای مختلف دنبال یکی راه بیفتند باید اجازه بدهند مردم خودشان تصمیم بگیرند اگر قرار است کسی انتخاب شده است انتخاب بکنند اگر قرار است من انتخاب بکنم بگذارند هر کسی حرفش را بزند و بعد انتخاب بکنند جو آن طوری نبود جو طوری بود یکی را میخواست انتخاب شود ولی عکس العمل طور دیگری شد.
از دوم خرداد ۷۶ تا تیر ۸۴ چه اتفاقی افتاد که این جریانی که میگویید بالاخره به یک صورتی خودش را نمایان کرد آمد وسط میدان در قبال یک جریان دیگری که شاید میخواست خودش را به نوعی قدرت را به دست بگیرد ایستاد چرا این قدر کم رنگ تر شد چه اتفاقی افتاد که رنگ باخت؟
من زیاد تحلیل این طوری نمیتوانم بکنم ولی چیزی که من آن موقع در دولت هم که بودم چه قبل از آن چه بعد از آن و الآن هم معتقدم این است که توسعه بدون نگاه به اقشار آسیب پذیر بی معنی است ما حق نداریم توسعه را به هر قیمتی ببریم بالا این که رشد اقتصادی را بکنیم هفت درصد هشت درصد باید اقشار آسیب پذیر را نگذاریم زیر دست و پا له شوند و به بهای له شدن آنها به رشد اقتصادی برسیم ما محرومین را نادیده گرفتیم و وقتی آنها را نادیده گرفتیم هر چه قدر هم حرف درست بزنیم مشکل حل نمیشود شما فکر میکنید اروپا در مقابل کمونیسم چطور ایستاد؟
علت این که اینها ماندند و کمونیست نتوانست نفوذ کند برای این است که اینها یک تامین اجتماعیهایی را در یک حداقلهایی برای اینها به وجود آوردند مردم مشکل نداشتند ما در بیمارستان وقتی وزیر شدم مردهی مردم را در بیمارستان تحویل نمیدادند مگر میشود در نظام اسلامی یکی مرده دیگر باید ولش کرد میگفت بیا پول بیار بعد مرده ات را ببر این برازندهی نظام ما بود؟
شما خیلی تلاش میکردید
من میگویم این روند نگاه به این طرف نبود تلاش ما در حقیقت دعوای ما در آن موقع چه در مجلس چه در دولت
میخواهید بگویید همهی وزرا و دولت مثل شما فکر نمیکردند
اصلا نگاه این نبود ما وقتی میگفتیم پول برای سلامت بدهید برای آموزش پرورش اینها میگفتند هزینه است، پول برای بهداشت درمان یعنی هزینه، پول برای آموزش یعنی هزینه
پول برای کجا میرفت؟
نفت و برق و گاز، میگویند ما اقتصادی هستیم داریم در میآوریم مشکل ما همین دو تا است یعنی آموزش و پرورش و سلامت
شما در دولت آقای خاتمی چطور وزیر بهداشت شدید؟ آیا معاون سلامت شدن شما که آقای الهادی شما را گذاشتند پیش درآمد یا مقدمهای بود برای وزیر شدن
من نمیدانم ما در تبریز کارهایی که کردیم کارهای از نظر مدیریتی در دانشگاه علوم پزشکی اوایل همه ما را مسخره میکردند باور نمیکردند شعار دادیم بسیج ساخت پانصد خانهی بهداشت بدون اعتبار در عرض دو ماه همه خندیدند گفتند طرف مدیریت نکرده نمیداند چون دولت با اعتبارش دو ساله درست میکرد ما بدون اعتبار گفتیم پانصد تا آن هم دو ماهه خندیدند گفتند شدنی نیست اصلا مدیریت بلد نیستید این حرف را میزنید ما چون سابقهی زابل را داشتیم .
مسجد را بی پول درست کرده بودیم میدانستیم چطور پول گرفت با بچههای بسیج نشستیم به فرماندهان گفتیم شما حاضر هستید کمک بکنید گفتند بله کمک میکنیم ما هم گفتیم درست میکنیم در وسط کار آنها نیامدند ولی ما راه را رفتیم برای این که گفته بودیم ما به جای پانصد تا شش صد درست کردیم البته دو ماهه نشد شش ماهه شد سال بعد پنجاه مرکز درمانی را در شهر بدون اعتبار شروع کردیم و همه را تمام کردیم دیگر باور کرده بودند دیگر بچههای بسیج اول مسخره میکردند بعد آمدند کمک کردند مرکز ساختیم خانه ساختیم هر چه که دلتان بخواهد ساختیم برای هیئت علمی فضا درست کردیم سالن ورزش درست کردیم همه اش هم بدون اعتبار ۳۰.۰۰ بدون این که اعتبار داشته باشیم با مشارکت مردم و با جابه جایی یک سری از مسائل کارمان را بردیم جلو و تمام کردیم
تشویق هم شدید
نه تشویق که چه عرض کنم یک بار در وزارت بهداشت اولا آمدند پرونده درست کردند معاون بهداشتی میگفت پول ما را برداشته معاون درمان میگفت پول ما را برداشته چون بالاخره باید از یک جایی پول برداشت نمیشود که و بعد آمدند یک گروه نظارتی برای ما پرونده ۲۷ برگ درست کردند که آن جا کمبود است ولی بعدا وقتی آمدند دیدند و ما به آن پولها دست نزدیم مگر میشود ما حقوق کارمند پزشک را ندهیم تشویق آن چنانی نشدیم ولی تنبیه مان نکردند چون وقتی شروع کردیم این کار را تا تنبیه هم رفته بودیم گفته بودیم به هدف میرسیم حالا ما را برای این کار مجازات هم بکنند مشکلی نیست چون ما برای روستا میخواهیم این کار را بکنیم میخواهم بگویم ما کارهایی کردیم که خارجیها آمدند دیدند دبیر کل بهداشت جهانی را آوردند ایران آمد تبریز کار ما را دیدند
به واسطه همین شدید معاون سلامت؟
بعد ما را دعوت کردند رفتیم مصر گزارش دادیم چه کار کردیم بحث پزشک خانواده بحث ارجاعات بحثهایی که الآن در جریان است ما داشتیم اجرا میکردیم هدف این بود که هیچ ایرانی پول دار غیر پول دار این کسی که آدم دارد یا ندارد همه را باید تحت پوشش قرار دهیم و خدمتی که انجام میدهیم عادلانه باشد وقتی هم آمدیم وزارت دنبال همین کار بودیم
بعد معاون سلامت شدید؟
معاون سلامت شدیم برای این که همان راه را در کشور بتوانیم پیگیری کنیم
بعد وزیر شدید؟
بعد هم وزیر شدیم وقتی دیدم دو نفر از بچههای نیروی انتظامی آمدند دم در ایستادند گفتم چه شده گفتند شما را کاندیدا کردند برای وزارت من را ندیده بودند فقط اسم داده بودند بعد از این بود ما رفتیم خدمت جناب آقای خاتمی و بعد صحبتهایی را کردیم و نهایتا دیگر معرفی شدیم
شرطی شروطی ایشان یا شما نگذاشتید؟
نه چیز خاصی نگفتیم
یکی از موضوعاتی که در زمان وزارت شما مطرح شد جنجالی هم شد در مورد موضوع تقلب در آزمون دستیاری بود در زمان شما برخوردی به ظواهر امر رسانهای نشد تا این که در سالهای بعد ادامه پیدا کرد و زمان خانم دستجردی اتفاقاتی افتاد و شما وزیر نبودید گفتید عوامل اصلی جز دستگیر شدهها نبودند
جوی که درست کردند شما نمیتوانید سیستم جایی را پیدا کنید که تقلب نیست بالاخره ما درس خواندیم تقلب هم میکردیم میشد میدانستیم چه کسی دارد تقلب میکند امتحان را لغو میکردند؟ چطور میشود امتحان را لغو کرد؟ بتوانی مستندی بگیری تا بر اساس آن استناد لغو کنی یا برخورد کنی
وقتی سوال لو میرود
باید مستندی وجود داشته باشید ما به مجلس میرفتیم میگفتند مستند بدهید نمیشود مستند نداد و بعد گفت این طوری شده و یا وقتی سوالی را آمدند گفتند این کار را کردند ما بگوییم لغو کردیم امتحان را روشی که ما برای امتحانات داریم میکنیم مجموعهی سیستمی که آن جا است اگر قرار باشد بگوییم همهی اینها این کار را کردند بدون این که بشناسیم چه کسی این کار را کرده نتیجه اش چه است؟ بی اعتمادی است در جامعه که به وجود میآید و خیلی چالشها داشتیم ما را کشاندند مجلس گفتند سند بدهید گفتیم یقین داریم گفتند مستند بدهید شما یقین دارید فلان کار را کردم میتوانید مستند ندهید؟
دورهی خانم دستجردی چه بود که گفتید عوامل اصلی دستگیر نشدند اطلاعاتی داشتید؟
نمیدانم چه گفتم. چه کسانی را دستگیر کردند؟ در زمان ما یک عده آدم را دستگیر کردند یک هفته یک ماه در زندانهای انفرادی نگاه داشتند بعد گفتند ببخشید اشتباه کردیم
چطور شد وزیر بهداشت دولت اصلاحات در مجلس اصلاحات استیضاح شد فنی بود یا سیاسی
من را آن موقع در مجلس قرار نبود رای بدهند چون اکثریت آن زمان مجلس که جلسه گذاشته بودند من جز کسانی بودم که از ۱۸۰ رای ۵۰ رای به من بدهند قرار نبود روز اول رای بیاورم. ما آمدیم حرف مان را بزنیم آن موقعی هم که گفتند میخواهی وزیر شوی اتاق ما دو طبقه پایین تر از آقای دکتر فرهادی بود یک لحظه فکر کردم اگر رفتیم آن جا که چی؟ هیچ احساسی نکردم وزیر شدن اتفاقی است مگر این که بار مسئولیتی است به روی دوش آدم. در نتیجه برای من مهم نبود رای بدهند یا ندهند مهم این بود که من از باور و اعتقادم نمیتوانستم عدول بکنم در نتیجه آن موقع آن اتهاماتی که به ما میزدند آن موقع میگفتند شما راست هستید الآن میگویند چپ ایم ما واقعا نمیدانیم راست بودیم چپ بودیم سر در نمیآورم ما چه کسی هستیم بالاخره ما چهارچوبی معتقدیم
در مجلس که فراکسیون اکثریت مشارکت بود به شما رای نداد بعد که رای آوردید اشکال اصلی که گرفتند استیضاح کردند چه بود
خیلی روشن بود ایشان میخواستند ما آدم عوض کنیم چه کسی را بگذاریم نگذاریم
شما زیر بار نمیرفتید
چرا من گفتم آن آدمی که میگویید این کارها را کرده این ارزیابی من است من وزیر این مملکت ام شما باید قانون را از من پی گیری کنید من نمیتوانم خلاف قانون کاری انجام بدهم شما قانون را عوض کنید بگویید بعد از این مجلس و نمایندهها مدیر میگذارند من حرفی ندارم شما بگذارید ولی اگر قرار است من بگذارم و جواب شما را بدهم من آدمی را میگذارم که خودم بخواهم
چطور شد استیضاح شدید و رای بالاتری آوردید
باید از مجلس بپرسید. من آن روزی که استیضاح شدم همهی دفتر دستکام را برداشتم که دیگر برنگردم وزارت ما قرار نیست به خاطر اعتقادمان بیاییم خودمان را کوچک کنیم یا معامله کنیم به هر حال به یک چیزهایی معتقدیم بنده حاضر نیستم به هر قیمتی آن ارزشها را بفروشم خب وزیرم نکنند میخواهم چه کنم؟ وزارت بار سنگینی است به دوش مردم که وزیر هستند و باید جواب مردم را بدهیم دردی که آدم میکشد این است که ما جواب مردم را نمیدهیم و حرفهای گنده میزنیم
مجلس ششم یکی از پرتنش ترین مجلسها است اگر بخواهید مجلس ششم را ارزیابی کنید چه میگویید
من بیشتر از نظر بهداشتی درمانی میگویم چه ششم چه هفتم برای من فرقی نمیکرد بد ترین موقع آن موقعی بود که میرفتم مجلس برای این که توقعاتی از من داشتند یک تعدادی البته خب خیلی از نمایندهها الآن هم هستند هیچ وقت توقع غیر قانونی از وزارت ندارند
شما آن موقع دولتی هم بودید یک اتفاق تلخی هم افتاد مقام معظم رهبری هم اشاره میکنند تحصن مجلس ششم بود
متاسفانه آن روند روند درستی نبود
یک جوری گفته میشود کل دولت آن موقع هم موافق قضیه بود چطور بود طیف بندی
نه من یادم است آقای خاتمی در دولت با یک سری از وزرا دعوا کرد که چرا نزدید در دهن آنها خیلی عصبانی بودند آقای خاتمی را این طور عصبانی ندیده بودم یکی از اینها رفته سخنرانی کرده حرفهای ساختار شکنانه کرده و یک سری از این افراد جوابش را ندادند عصبانی بود که چرا این کار را نکردید واقعا این چیزی که در آن جلسه من دیدم برای خودم هم جالب بود این طور نیست دولت موافق بود یک تعداد شاید ولی خود آقای خاتمی دعوا کرد که شما باید میزدید در دهان آن کسی که این حرف را زد و آن آدم خیلی نزدیک بود به آقای خاتمی علی رغم این میگفت چرا به دهانش نزدید و با او برخورد نکردید
یک جایی گفته بودید در زمان وزارت به شما گفته شد اگر مریضی به شما مراجعه کرد اگر توانایی پرداخت هزینه را نداشت اجازه بستری شدن به بیمار ندهید در جشن روز پرستار در سالن همایشهای هلال احمر مازنداران گفتید
اصلا من همیشه عکس این را میگفتم
مجری: گفتید کسی به من گفته
بله مشکل ما قانون بود فرد مرده بود میگفتند پول بیار بدهیم در قانون گفته بودند اگر پول ندارد بستری نکن من وزیر یک مملکتی اسلامیام من را ول کنند در جامعه کسی پول نداشته باشد درمانش میکنم هر کاری از دستم بر میآید کمک میکنم حالا من شدم وزیر این مملکت میگویند این آدم اگر آمد پیشت پول نداشت حق نداری بستری کنی این چه وزارتی است داده اند دست من؟ به چه دردم میخورد من وزیری شوم آدم بدبختی که نمیتوانم جوابش را بدهم من جواب ندهم چه کسی جوابش را بدهد ؟
اصلاحیه برای قانون بدهید، دولت، مجلس.
ما در دولت و مجلس دعوایمان سر همین بود البته آن موقع مجلس باعث شد بحث بیمهی تصادفات آمد،بحث روی تخت بیمه کردن آمد، بحث بیمه کردن روستاییها آم،د همهی آن کارها از آن جا شروع شد یعنی قوانین آمدند طوری طراحی شدند یک کسی آمد در بیمارستان پول نداشت ما نمیگفتیم برو
این قانون که میگفت مریض اگر پول ندهد بستری نمیشود کی تصویب شده بود
دقیقا یادم نیست اصلا بیمهای که اینها سال ۷۲ و ۷۳ که میگفتند بیمهی همگانی راه انداختیم خود گردانی بیمارستانها بیمه معنی اش این بود کسانی که کار نمیکنند و جایی پناهی ندارند ول معطل هستند برای این که آنها بیمه نیستند بیمه یا اداری است یا تامین اجتماعی آن کسی که بیمه نیست چه کار باید بکند اینها پشت تریبون میگفتند ما عزت را میخواهیم به مردم برگردانیم کدام عزت را میخواهید برگردانید؟
آن کسی که پول ندارد چه خاکی بر سر کند. بیمارستان را خود گردان کردند یعنی اگر کسی پول ندارد باید پول بدهد آن کسی که بیمه بود بیمه آن کسی که بیمه نبود چه کار باید بکند؟ تازه در بیمه که پول به او نمیدادند وقتی به بیمه پول نمیدهی که نتوانی پوشش بدهد بیمه هم بی اعتبار است باز باید از جیبت بدهی خیلی بد شده بود بهداشت و درمان چیزی که دولتهای گذشته را با مشکل مواجه کرد نحوهی این طرز برخورد بود. توسعه را نمیشود به هر قیمتی رفت. در توسعه حتما باید آدمهایی که فقیرند را دید نباید گذاشت اینها زیر دست و پا له شوند
سال ۸۴ دکتر پزشکیان در ستاد کسی فعالیت کرد؟
نه
به چه کسی رای دادید
به آقای رفسنجانی رای دادم در هر دور
چرا رای نیاورد
به خاطر نگاه اقتصادی همان نگاه توسعهای به هر حال زمان آقای رفسنجانی من رئیس دانشگاه بودم و آن موقع به من دستور داده بودند تعدیل نیروی انسانی بود ۳۴۰ نفر را باید اخراج میکردند آقای دکتر مرندی وزیر بودند گفتم حکم من را لغو کن من هیچ کسی را لغو نمیکنم من قرار نیست بیایم این جا یک عده را اخراج بکنم نان یک عدهای را قطع بکنم به خاطر این که رئیس دانشگاه شوم نکردم من نمیگویم نباید مدیریت نیروی انسانی کرد این کسانی که زندگی میکنند آدم هستند ما حق نداریم با آدم با خشونت برخورد کنیم به هر دلیلی من را غلط آوردند من حق ندارم او را از زندگی ساقط کنم من را دیوان محاسبات به خاطر این که یک آدمی را پول نداشته رایگان درمان کردم دخل و تصرف در اموال دولت کرده بارها کشیدند دیوان محاسبات که حق نداشتی رایگان کنی اگر در بیمارستان این آدم میمرد کسی از من سوال میکرد ولی آدمی که میخواست بمیرد و پول نداشت من نگذارم بمیرد به من میگفتند تو چرا رایگان کردی این چه وضعیتی بود که درست کردیم برای من قابل قبول نبود و نمیکردم
شما که به انصاف تاکید دارید اگر بخواهید منصفانه به هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نگاه بکنید یکی از مهم ترین نقاط ضعف و قدرتش را بگویید کدامها را میگویید؟
نقاط ضعف اش بی قانونی است، راحت در دور اول گفت من قانون برنامه چهارم را قبول ندارم، دور دوم هم همان قانونی که خودشان آورده بودند در رابطه با بهداشت و درمان اجرا نکردند بقیهی چیزها را نمیدانم اینها را یقین دارم که ده درصد خالص هدفمندی را اجرا نکردند، در صورتی که خودشان آورده بودند قانون اول را اجرا نکرد قانون دوم را هم که خودش آورده بود اجرا نکرد نمیشود کسی که مجری قانون است قانون را زیر پا بگذارد هر چقدر هم خوب باشد نمیدانیم از خوبی چه بگویم هر کسی که بی قانونی میکند هر چیز خوبی وقتی در جهت قانون نیست یعنی بد است
شما باز از دورهی وزارت برگشتید در حوزهی درمان و وزارت سه سال فعالیت کردید در بخشهای طبابت گفتید اندازهی سی سال من پول در آوردم
دولت داد، من ندادم از کسی پول نگرفتم
چه شد که با این درآمد دوباره برگشتید در مجلس
بالاخره ما تا آن موقعی که از وزارت تمام شد یادم نمیآید یک روزی تفریح کرده باشیم گردش رفته باشیم یا حتی فرصت این که شمال برویم و هر کسی میگفتند ما شمال نرفتیم این جاها را نرفتیم میخندید مگر میشود در این مملکت زندگی بکند آن جاها را نرود قبل از انقلاب یک جور درگیر بودیم حین انقلاب یک جور دیگر از آن طرف باید درس میخواندیم بعد جنگ و جبهه بعد در دانشگاه باید درس میخواندیم تازه بعد از مدیریت که اینها ما را گفتند برگردید بروید سر کار این جا گفتیم حاضریم کمک کنیم چون بحث پزشک خانواده راه افتاده بود چون ما میدانستیم چه باید بکنیم قبول نکردند.
ما برگشتیم در تبریز هم گفتیم بگذارید کمک کنیم قبول نکردند ما رفتیم طبابت در آن سه سال دیدم آدم ول میگردد هر وقت دلت خواست میآیی میروی کسی کاری به کارت ندارد پول هم در میآوری تازه زبانت هم دراز است کسی هم نمیرسد بگوید خوردی دزدیدی بردی رانت خوردی خداوکیلی بعد از یک مدتی از خودم بدم آمد یک عده رفتند شهید شدند یک عده رفتند زندگی شان را دادند این انقلاب مفت به این جا نرسیده بود من بیایم زندگی ام را بکنم آمدم گفتم فرصتی است در قانون گذاری با تجربههایی که داریم کمک کنیم انصافا مردم رای دادند آن موقع من علی رغم این که نه پول آن چنانی خرج کردم جو هم علیه ما بود دانشگاه مدرسه آمده بودند پزشکیان زدایی بکنند از بالا تا پایین ولی من اولین رای آوردم اولین کسی بودم در دورهی اول آمدم همه ماندند دورهی دوم
بعضی وقتها عکسهایی از شما منتشر میشود در صحن اصلی مشغول دیدن عکسهای رادیولوژی دوستان تان هستید و توصیه و اینها همیشه همین کار را میکنید
کسی به آدم مراجعه میکند من اگر کاری از دستم برمیآید دوست دارم مشکل مردم را حل کنم و آن چیزی است که از دست ما برمیآید هر جا باشد شما صحن مجلس حتی در فرودگاه در ماشین هم بیاید جلویم را بگیرد اگر از دستم برمیآید سعی میکنم حل کنم و این که آدم بتواند مشکل یکی را حل بکند نعمتی است
در صحن آقای لاریجانی و اینها تذکر ندادند
نه مشکل مجلس ما این است که زیادی قانون مینویسیم ما باید به آن چه که نوشتیم نظارت کنیم اگر مجلس نظارت میکرد دولت وزارت خانهها خلاف قانون عمل نمیکردند
۸۸ در ستاد کسی بودید؟
نه من خودم بودم من هیچ وقت در هیچ چیزی به این صورت وارد نشدم ولی خودم بودم از آقای موسوی هم تبلیغ میکردم اما نه در ستادی
یک صحبتهایی از شما منتشر شد برخلاف برخی اصلاح طلبها گفتید نفر اصلی که در فتنه دست دارد و انتخابات را زیر سوال بردند با اصلاح طلبها ارتباطی ندارد بعد خیلیها به شما هجمه کردند
نتیجهی کار ما باید وحدت و انسجام ملی باشد حرکتهایی که باعث میشود این وحدتها به هم بخورد بزرگان ما باید فکر کنند ببینند باید چه کاری بکنند تا این نتیجه کم تر به این نتیجه برسد
گفتید قانون را پایبند باشیم و احترام بگذاریم آمدید من واقعا شما را به انصاف قبول دارم حرف قلبی خودم است گفتید کسی که قانون را رعایت نمیکند من چه از خوبی اش بگویم. قبول دارید در ۸۸ اگر قانون رعایت میشد
اگر رعایت میشد این اتفاقات نمیافتاد
ممکن است تلخ بوده باشد مگر خود شما ۹۲ ثبت نام نکردید حالا نمیدانم احراز صلاحیت نشدید یا انصراف دادید ولی اعتراضهایی داشتید اعتراض هم نکردید یک جایی خواندم ما بستری را آماده نکردیم اگر کسی نقد بکند بتواند آزادانه زندگی اش را هم راحت بکند شما الآن دارید کلی نقد میکنید آزاد هم هستید
نه روش من با روش آنها فرق میکند ما در جوی به وجود آمدیم خیلی راحت میگفتند خدا نیست سیستم شما غلط است و ما جواب شان را میدادیم ما مجبور بودیم مطالعه کنیم و ثابت کنیم راه ما درست است آنها هم راه شان را میرفتند الآن طرف میگوید من نیستم میگویند نه بی خود کردی آن موقع این حرف را زدی میگوید حالا دیگر نمیزنم میگویند نه حتما زدی ما راهی را که داریم در دانشگاه سوال اولی بود که از من کردید ما در دانشگاه باید اجازه بدهیم ما را نقد بکنند ما نباید بترسیم برای این که من تصور میکنم اعتقاد ما پایههای علمی باور ما خیلی محکم است به شرطی که من پایهها را بتوانم پیدا کنم و دانشجو را توجیه بکنم
رهبری صراحتا میگوید خدا لعنت کند آن کسانی که نمیخواهند دانشگاه را سیاسی بکنند جو را جوری ایجاد بکنید که از رهبری هم انتقاد بکنند
مشکل کار ما این است آدمی را میفرستیم که سواد و تجربه و علمی برای چانه زدن با دانشجو را ندارد دانشجو سوال میکند زود یک برچسب میچسبانند
شما در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ چند اظهار نظر قابل تامل داشتید مثلا دوازده خرداد ۹۲ گفتید که اصلاح طلبها آقای روحانی را نامزد خودشان نمیدانند و حضور فعال اصلاح طلبها را هم در عرصهی انتخابات بعید دانسته بودید
نمیدانم کی این حرف را زدم دوازده خرداد بعد از تایید صلاحیتها بود؟ آقای دکتر عارف بودند؟ اگر بوده باشد حرفم درست بوده وقتی آقای دکتر عارف انصراف داده مسئله عوض شده جغرافیای زمان و جغرافیای حرف خیلی مهم است
حضور فعال اصلاح طلبها چه بود؟ هم آقای عارف حضور داشت هم بعدش
بله میدانم تعداد زیادشان با آقای دکتر عارف همکاری میکردند با آقای دکتر روحانی نبودند وقتی آقای دکتر عارف کشید کنار گفتند با آقای روحانی هستند
شما گفتید بعید میدانم اصلاح طلبها حضور فعال داشته باشند
بله من تصور نمیکردم آقای دکتر عارف بیاید کنار یعنی من این حرفها را فکر میکردم در روندی که میرود شدنی نیست. روند عوض میشود حرف هم عوض میشود
در ۱۰ اردیبهشت ۹۲ گفتید بعید میدانم با این شرایط حماسه سیاسی خلق شود
در بحثهای اجتماعی لحظه به لحظه همه چیز عوض میشود شما نمیتوانید بگویید چرا دو روز پیش این حرف را زدی الآن این را میزنی آن حرف در آن جو درست بود ولی این جو نه
بعد از انتخابات گفتید با این اشخاصی که دور آقای روحانی جمع شده اند بعید میدانم دولت فرا جناحی تشکیل شود الآن هم بر این اعتقادید؟
الآن فراجناحی است؟ هست؟
از همهی جناحها که هستند
نمیدانم اگر شما میگویید هستندريال هستند
نیستند ؟
من این نوع جناحها را زیاد از نظر علمی به آن شکلی که شما تعریف میکنید تعریف نمیکنم
فراجناحی را چه تعریف میکنید؟ تخصصی صرف؟
نه ما اگر بخواهیم در سیستمی چهارچوبهای علمی را در نظر بگیریم باید روندی را تعریف کنیم کارایی اثر بخشی بحثهایی که حضرت علی علیه السلام در مورد انتخاب مدیران شاخصههایی دارد اگر بخواهم وارد شوم باید کلی برای شما از این بحثها بخوانم تجربه داشته باشد در این رابطه گذشتهی امتحان دادهای داشته باشد از نظر مدیریتی هیچ سابقهی بدی نداشته باشد به اضافهی این که بتواند در حقیقت در جریانات مختلف آن تجربهی خودش را صادقانه پیاده بکند شما از مدیریتهایی که الآن وجود دارد بعضیها هستند در بحثهای مثلا این سیستم آن چنان کار نکرده اند یا اگر کار کرده اند نتایجی که داشته اند نتایج خوبی نبوده فراجناحی یعنی از این آدمهایی که اعتراض میکنند از اصول گرایان وزیر باشند هستند؟ من نمیشناسم یا مثلا از این یکی طرف از اصلاح طلبها باشند چه کسانی هستند؟
آقای جهانگیری آقای فرهادی
نه یک گروهی است مال آقای رفسنجانی اینها با هم هستند جدا هستند
آقای آخوندی
نه
خانم ابتکار
بله آن فقط محیط زیست هستند دیگر چه کسانی را میشود گفت؟
از وزرای دیگر از ذهن ما پاک شده اند
به آن شکل نیست اینها کارگزاران هستند بیشترشان
آقای مجید انصاری معاون پارلمانی
یک معاون پارلمانی دیگر که. اصول گرایشان چه کسی است؟
اصول گرایی از آنهایی که اعتراض میکنند تند هستند ندارند اصول گرای میانه دارند آقای رحمانی فضلی آقای پورمحمدی
کمی تا قسمتی
با چه انگیزهای شما آمدید انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردید؟
بیشتر بچهها فشار میآوردند در یک جوی ما هم بیاییم چون میگویند جو و فضا را برای انتخابات آدم میتواند چه کار کند و اینها من زیاد دنبال این کارها نبودم
انصراف دادید؟
نه صلاحیت ما احزار نشد اصلا نرفتم بگویم چرا رد کردید چه شد
یک اشاره کردید به نامزدی هاشمی رفسنجانی گفتید چون راه رفتهها به میدان آمدهاند نیازی به حضور در انتخابات ریاست جمهوری نیست
من معتقدم آقای رفسنجانی هم از نظر تجربه هم از نظر نفوذ و ارتباطات خیلی میتوانست.
چون من رفت خدمت ایشان در رابطه با بحث اقتصادی و نگاه مردمی که داشت و انتقادی که آن موقع داشتم هنوز هم دارم من زمانی که آقای رفسنجانی رئیس جمهور بود و خیلیها میگفتند هر چه که آقای رفسنجانی میگوید همین است به من میگویند تو ضد آقای رفسنجانی هستی میخواستند من را خراب بکنند میگفتند تو ضد دولت هستی یعنی ضد آقای رفسنجانی هستی برای این که همان موقع خیلی از سیاستهایی را که در رابطه با بحث اقتصادی بود قبول نداشتیم و عمل هم نمیکردیم در چارچوب قانون و اعتراض میکردیم و میگفتند ضد دولت هستی ولی با تمام این اوضاع فکر میکردم آقای رفسنجانی اگر بیاید میتواند مشکلات منطقهای را هم حل بکند و این اختلافات را تا حدودی حل بکند تا حدودی البته نمیدانم چون به هر حال باز یک مقدار تصور میکنم ما نیاز به این داریم که با هم آشتی کنیم
آقای روحانی را راه رفته میدانستید
من آقای روحانی را زیاد نمیشناختم ارتباط زیادی نداشتم بعدا رزومه را خواندم دیدم نماینده بوده این کارها را کرده به ایشان رای دادم
خیلی ممنون خودم لذت بردم ان شاء الله مردم هم لذت برده باشند ان شاء الله همین طور زبان صریح دغدغههای عدالت طلبانه تان حفظ شود و به درد مردم برسید.
از خدا میخواهیم در قبال خون شهدا تلاشی که کردیم روندی که دنیا ما را میبیند مملکتی درست کنیم با همان چشم اندازی که مقام معظم رهبری تعریف میکند دعواها را جمع کنیم دست به دست هم دهیم توحید کلمه و توحید عمل داشته باشیم
ارسال نظر