ماجرای قتل مادر دو کودک ۳ ساله و ۱۰ ماهه
عصر ۲۱ آذرماه سال گذشته مأموران کلانتری ورامین در جریان کشته شدن زن جوانی در محله عمرآباد ورامین قرار گرفتند.
مأموران پلیس آگاهی شرق تهران در قتلگاه به تحقیق از شوهر این زن پرداختند، وی گفت: وقتی وارد خانه شدم صدای بچههای ۱۰ ماهه و سه سالهام را میشنیدم و هر چه «خدیجه» را صدا میزدم کسی پاسخگو نبود تا اینکه در آشپزخانه جسد خونآلودش را دیدم.
کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی پی بردند که طلاهای قربانی جنایت و گوشی موبایلش دزدیده شده است و همین کافی بود تا راز انگیزه عاملان قتل فاش شود. ردیابیهای پلیسی برای دستگیری عاملان این جنایت ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان پی بردند سیمکارت مردی به نام «وحید» در گوشی سرقتی خدیجه وجود دارد.
همین کافی بود تا مخفیگاه وحید شناسایی شود و پسر ۲۱ ساله در عملیات پلیسی دستگیر شد. وحید در اعترافاتش به مأموران گفت: برادرزنم «ولی» به خانهمان آمد و ادعا کرد یک گوشی از دوستش گرفته و خواست یک سیمکارت به او بدهم و من نیز که یک سیمکارت اضافه داشتم به او دادم و از هیچ چیز دیگری خبر ندارم.
کارآگاهان خیلی زود «ولی» را دستگیر کردند و پرده از راز جنایت خونین برداشتند. «ولی» در اعترافاتش گفت: روز حادثه با همدستی «رؤیا» که در همسایگی خدیجه بود وارد خانه وی شدیم و وحید با چاقویی که در دست داشت به قربانی حمله کرد و با ضربهای او را از پا درآورد و من نیز پس از سرقت طلاهای خدیجه چند ضربه به وی زدم.
در این شاخه از تحقیقات رؤیا ۴۵ ساله دستگیر شد و در بازجوییها گفت: ساعت ۹ صبح بود که وارد خانه خدیجه شدم و در زمان ورود در را باز گذاشتم و پس از دقایقی ولی و وحید وارد خانه شدند و با نقشپردازی ابتدا مرا تهدید کردند که من به سمت بچهها رفتم و سپس وحید با چاقو خدیجه را کشت و با سرقت طلاها فرار کردیم. وی افزود: پس از فرار، طلاها را فروختیم و پول را به ولی دادم تا با وحید تقسیم کند.
در دادگاه
ساعت ۱۱ صبح روز گذشته ۲۱ آبان ماه جلسه رسیدگی به پرونده قتل زن خانهدار در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی «عبداللهی» و همراهی چهار قاضی مستشار برگزار شد. در ابتدای جلسه خانواده زن خانهدار پیش روی پنج قاضی عالیرتبه جنایی ایستادند و خواستار قصاص عاملان قتل خدیجه شدند. وحید ۲۱ ساله که در تحقیقات پلیسی متهم ردیف اول شناخته شده است وقتی پشت تریبون قرار گرفت ادعای عجیبی کرد.
این مرد گفت: من روز حادثه سرکار بودم و در این جنایت هیچ نقشی نداشتم و همه ماجرا از سوی برادرزنم صورت گرفته است. وی افزود: همه اعترافاتم به پلیس به خاطر این بود که تحت فشار روحی قرار داشتم و همه را به دروغ اعتراف کردم. ولی نیز در دفاع از خود گفت: همه حرفهای وحید دروغ است و روز حادثه وحید به سراغم آمد و خواست برای سرقت همراهیاش کنم. وی افزود: پس از کشیدن شیشه به خانه خدیجه رفتیم و وحید از بالای دیوار وارد حیاط شد و پس از باز کردن در وارد خانه شدیم.
زن جوان وقتی ما را دید ترسید و خواست فریاد بزند که وحید وی را با چاقو کشت. ولی ادامه داد: قرار نبود کسی را بکشیم، شوکه شده بودم و پس از اینکه وحید طلاها را دزدید چادری روی جسد خدیجه انداختیم و در حالی که بچههایش در خانه بودند درها را قفل کردیم و پا به فرار گذاشتیم.
این مرد در ادعاهای عجیب دیگری گفت: در این قتل رؤیا هم هیچ نقشی نداشت و بدون اطلاع از ماجرای سرقت طلاها را فروخت و پولش را به ما داد. سپس رؤیا پشت تریبون قرار گرفت و گفت: من بیگناهم و خدیجه را مثل دختر خودم دوست داشتم و بدون اینکه اطلاعی از دزدی داشته باشم طلاها را به من دادند تا آنها را بفروشم.
وی ادامه داد: اعترافات ابتداییام به دروغ بود و تحت فشار قرار داشتم و بیگناهم. بنابر این گزارش، پنج قاضی پس از ادعاهای جدید و عجیب سه متهم به قتل برای صدور حکم نهایی وارد شور شدند.
ارسال نظر