۱۴۹۴۱۲۹
۲ نظر
۹۵۸
۲ نظر
۹۵۸
پ

رفیق شفیق امام موسی صدر درگذشت

​یکی از خاطرات جالب توجه آیت‌الله مستجابی به درخواست امام موسی صدر از ایشان مبنی بر احداث زورخانه در لبنان برمی‌گردد که علاوه‌ بر ترویج فرهنگ جوانمردی در جامعه لبنان، زمینه برای تفریحات و اقدامات سالم نیز فراهم شود.

خبرآنلاین: یکی از خاطرات جالب توجه آیت‌الله مستجابی به درخواست امام موسی صدر از ایشان مبنی بر احداث زورخانه در لبنان برمی‌گردد که علاوه‌ بر ترویج فرهنگ جوانمردی در جامعه  لبنان، زمینه برای تفریحات و اقدامات سالم نیز فراهم شود.

6185868

آیت‌الله سید مرتضی مستجاب‌الدعواتی از علمای برجسته و باسابقه اصفهان و نیز از یاران شفیق امام موسی صدر شب گذشته (۳۰ اسفند ۱۴۰۳) دار فانی را وداع گفت. پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به همین مناسبت پیشینه‌ای از زندگی ایشان همراه با بریده‌ای از خاطرات‌شان را درباره امام موسی صدر منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:

آیت‌الله سید مرتضی مستجاب‌الدعواتی، مشهور به مستجابی، در سال ۱۳۰۲ شمسی در محله بیدآباد اصفهان متولد شد. وی فرزند سید اسدالله مستجاب‌الدعواتی و نوه آیت‌الله سید ابوالحسن صدرعاملی بود. تحصیلات حوزوی خود را در حوزه‌های علمیه تهران و نجف اشرف ادامه داد و موفق به دریافت درجه اجتهاد از آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی شد.

آیت‌الله مستجابی علاوه بر فعالیت‌های علمی و دینی، در حوزه ورزش‌های زورخانه‌ای و پهلوانی نیز فعال بود. او در دوران جوانی همزمان با تحصیلات حوزوی، به ورزش زورخانه‌ای می‌پرداخت و به همین دلیل از او به‌ عنوان «مجتهدی پهلوان» یاد می‌شود.

وی همچنین با امام موسی صدر، که از جانب پدری خویشاوندی هم با هم داشتند، رابطه نزدیکی داشت. این دو علاوه بر ارتباط خانوادگی، دوستان صمیمی یکدیگر بودند. آیت‌الله سید مرتضی مستجاب‌الدعواتی (مستجابی) و امام موسی صدر نه‌تنها از نظر خانوادگی، بلکه از لحاظ فکری و اجتماعی نیز رابطه نزدیکی داشتند. این ارتباط به دلیل اشتراکات فامیلی و حضور هر دو در حوزه‌های علمیه نجف و قم شکل گرفت و بعدها در فعالیت‌های اجتماعی و مذهبی گسترش پیدا کرد.

امام موسی صدر و آیت‌الله مستجابی هر دو از خاندان صدر بودند. آیت‌الله مستجابی نوه دختری آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی بود، و امام موسی صدر نیز از خاندان بزرگ صدر به شمار می‌رفت که نقش مهمی در تحولات فکری و مذهبی جهان تشیع داشتند. این ارتباط خانوادگی، پیوند عمیقی میان آن‌ها ایجاد کرده بود. از نظر علمی، هر دو شخصیت در حوزه نجف تحصیل کردند و تحت تأثیر علمای بزرگی چون آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، بروجردی و آیت‌الله محسن حکیم قرار داشتند. این نزدیکی علمی باعث شد که در مسائل دینی، اجتماعی و فرهنگی نیز همفکری داشته باشند.

یکی از خاطرات جالب توجه آیت‌الله مستجابی به درخواست امام موسی صدر از ایشان مبنی بر احداث زورخانه در لبنان برمی‌گردد که علاوه‌ بر ترویج فرهنگ جوانمردی در جامعه  لبنان، زمینه برای تفریحات و اقدامات سالم نیز فراهم شود. در ادامه متن خاطره آیت‌الله مستجابی در این‌خصوص آمده است:

پس آقا موسی پیشنهاد داده بود بیایید در لبنان زورخانه راه بیندازید.

بله، یک‌دفعه گفت: «اگه صلاح می‌دونی، بگو چند نفر بیایند این‌جا زورخانه راه بیندازند.» چون دلش می‌خواست همه کارهای اصیل ایرانی آن‌جا انجام بشود. لذا گفت: «بد نیست بگی افرادی کمک کنند و زورخانه بسازیم..

شما دنبال نکردید؟

نه، نه.

چرا؟

به نظرم برای من کوچک می‌آمد.

فرهنگ زورخانه که با شما عجین بود.

بله، ولی گرفتاری‌اش برای من زیاد بود. من هم فرصت این کار را نداشتم. موسی خودش هم گرفتار بود، خیلی گرفتار بود... این پیشنهاد در همان حالات جوانی و اوایل رفتن آقا موسی مطرح شد. او نظرش وسیع بود... البته برای راه‌اندازی آموزش قالی‌بافی از اصفهان یکی دو نفر را فرستادیم. کارهای دیگر هم بود، اما راه‌اندازی زورخانه برای من کوچک بود.

فرمودید آقا موسی گرفتار بود، در این زمینه کمی توضیح دهید.

دائم در حال پیگیری کار مردم بود. یا به روستاها و شهرها سر می‌زد، یا با مقامات دیدار داشت، یا جلسه و سخنرانی داشت. یک لحظه بیکار نبود. روزهای معمولی هم در سالن بزرگ مجلس اعلی می‌نشست که طبقه همکف بود و اقلاً پنجاه یا صد تا صندلی داشت. درِ مجلس باز بود و مردم از همه جا، از همه جور اقشار، وارد می‌شدند و مشکلات و مسائل‌شان را می‌گفتند.

همه را با روی باز و خنده می‌پذیرفت، همش هم با خنده، یک دونه بی‌خنده نبود. یا نامه می‌نوشت، یا تلفن می‌کرد، یا می‌برد آن‌جا، پولی، چیزی بهشان می‌داد. تا دو سه بعدازظهر، من دیگر خسته می‌شدم. هی می‌آمدم بیرون، هی می‌رفتم داخل، دیگر خسته می‌شدم. بعدازظهر هم همین‌طور، تا آخر شب.

یک بار گفتم: «تو که خودت را داری می‌کشی! آخه این همه کار؟»

گفت: «این‌ها به یه امیدی اومدند این‌جا، باید جوابشون رو بدیم.«

گفتم: «خب، شما باید لحظاتی هم آرامش داشته باشی و برای خودت باشی..

گفت: «نگران نباش، یه وقتی به تو ثابت می‌کنم که گاهی آرامش هم دارم..

تا این‌که یک روز جلسه‌ای با سه چهار نفر داشت و من هم بودم. اتفاقاً جلسه خوبی هم بود. در خلال جلسه، یک اهل دلی وارد شد. او را معرفی کرد. پیدا بود از خانواده‌ای سرشناس و وابسته به یکی از وزراست.

آقا موسی ما را به او معرفی کرد. چند دقیقه که گذشت، از من خواست نکته و مطلبی بگویم. من هم شعری خواندم که چند بیتش این بود:

«نگاه کن که نریزد دمی چو باده به دستم

فدای چشم تو ساقی، به هوش باش که مستم»

منبع: یاران موافق (خاطرات آیت‌الله سید مرتضی مستجابی)، به کوشش حمید قزوینی، موسسه فرهنگی تبلیغاتی امام موسی صدر، ۱۳۹۵.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • حاج قاسم

    روحش شاد🤲

  • اسلامی

    روحش شاد

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج