تنها چیزی که برجام داشت و ترامپ میخواهد!
ترامپ مدعی است تنها خواسته او از ایران این است که سلاح هسته ای نداشته باشد، در حالی که ۷ سال پیش توافقی را بر هم زد (برجام) که اتفاقا تنها این هدف را به بهترین وجه برای آمریکا و غرب تامین می کرد.
مازیار آقازاده در عصر ایران نوشت: "ترامپ دور دوم" درست در همان روزی که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در کاخ سفید مهمان او بود، با انبوهی از اظهار نظرها و انتشار مطلب در شبکه اجتماعی و در پاسخ به سوال خبرنگاران مدعی شد تنها چیزی که از ایران می خواهد این است که "سلاح هسته ای" نداشته باشد و باز مدعی شد که او خواهان ایرانی خوشبخت و مرفه است و درخواست معامله و توافقی با ایران را پیش کشید که صلح و ثبات را بر منطقه "خاورمیانه" حکمفرما کند.
در ظاهر، دیگر خبری از آن شروط 12 گانه "مایک پمپئو" وزیر خارجه دولت اول ترامپ در میان نیست و هر ناظر فراموشکاری که تنها به سیاست های اعلامی ترامپ توجه کند و به گذشته و عملکرد دولت اول او و نیز "یادداشت اجرایی" که او روز دوشنبه همین هفته علیه ایران امضا کرد، را مورد توجه قرار ندهد، کار رسیدن به یک توافق که بر مبنای تضمین عدم دستیابی به سلاح هسته ای از سوی ایران باشد، را ساده می بیند.
بسیاری نیز از دیروز و همزمان با مطرح شدن سیل اظهارنظرهای ترامپ درباره ایران، مقامات ایرانی را به باز کردن گارد دعوت کرده و از رئیس جمهوری ایران و دیگر مقامات ایرانی درخواست کردند تا گوشی تلفن را بردارد و با یک تلفن ساده به ترامپ یک معامله دوسربرد را انجام دهد و صلح و ثبات در منطقه و رفاه را برای مردم ایران به ارمغان بیاورد.
اما ناظرانی که عمیق تر به مسایل می نگرند احتمالا این سوال را از ترامپ بپرسند که "اگر تنها خواسته اش از ایران نداشتن سلاح هسته ای" است، پس چرا این همه علیه "برجام" موضع می گرفت و آن را بدترین توافق تاریخ آمریکا می دانست و در آوریل سال 2018 (اردیبهشت 1397) آمریکا را از برجام خارج کرده و سیاست "فشار حداکثری" را علیه ایران به اجرا گذاشت؟
توافقنامه ای که اتفاقا بدون اینکه نظام چند لایه و پیچیده تحریمی آمریکا علیه ایران را تغییر دهد و از این منظر دستاورد اقتصادی چندان بزرگی برای ایران داشته باشد، تنها دستاورد عظیم آن برای غرب همان تضمین عدم دستیابی ایران به سلاح هسته ای بود و این هدف را به خوبی و به غایت عالی تا اکتبر 2025 (یعنی زمان منقضی شدن آن) برای آنها برآورده می کرد.
سوال دیگر از ترامپ این است که آیا هنگامی که آمریکا را برجام خارج کرد نمی دانست که این توافق تضمین گر عدم پیشرفت برنامه هسته ای ایران و در جعبه نگه داشتن آن بوده؟
پاسخ به این سوال قطعا و یقینا مثبت است و ترامپ که از وجود دهها مشاور در کنار خود برخوردار بوده و هشدارهای مقامات دولت اوباما و دولتمردان اروپایی را نیز در آن موقع شنیده، به خوبی می دانسته که اگر از برجام خارج شود و آن را به هم بزند، برنامه هسته ای ایران که به مدد برجام در داخل یک قوطی محدود کننده قرار گرفته، بار دیگر از جعبه بیرون زده و شاخ و برگ خواهد گسترانید.
بنابراین دو حالت و فرض در تحلیل ادبیات جدید ترامپ، متصور است که البته به گمان نگارنده فرض دوم بیشتر محتمل است:
یا ترامپ به قول معروف "بچه خوبی شده" و از کَرده خود در دولت اول پشیمان است و پس از اینکه یک دوره سیاست "فشار حداکثری" را علیه ایران به اجرا گذاشته و نتیجه نگرفته (با هدف تسلیم ایران در برابر خواست های آمریکا) و حالا در دوره دولت دوم خود می خواهد آن راه اشتباه را نرود.
اما چرابه گمان نگارنده این فرض چندان با واقعیات همخوانی ندارد:
به خاطر اینکه ترامپ یک روز پیش از اظهارات اخیرش درباره ایران، امضای خود را پای یک "یادداشت اجرایی" جدید گذاشت که حاکی از بازگشت نسخه جدید "فشار حداکثری" علیه ایران است.
نکته دیگر در این زمینه اینکه با فرض اینکه ترامپ از کرده خود در دور اول پشیمان شده باشد، او باید ابتدا طبق روال هر معامله ای، ضررو زیان ایران را بابت نقض عهدش جبران کند و برای اینکه اعتماد دوباره ایران را به مذاکره و رسیدن به یک توافق جدید جلب کند، اقدامات دور گذشته خود را جبران کند و به ایران غرامت اقتصادی بدهد.
یک راه پرداخت این غرامت هم برداشتن و لغو و یا تعلیق برخی تحریم ها و باز کردن مهر و موم انسداد حساب های مالی ایران در بانک های خارجی است؛ نه امضای فرمانی برای تشدید فشار علیه ایران و روز بعد سخن گفتن از معامله ای عالی با آن.
اما فرض دوم که به باور نگارنده احتمال قرین به واقعیت بودن آن بیشتر است اینکه: ترامپ از کرده خود در دور اول پشیمان نشده و اتفاقا همان هدف دور نخست را علیه ایران این بار با شیوه و تاکتیکی جدید در دستور کار قرار داده است.
احتمالا مشاوران ترامپ این دوره با رصد فضای سیاسی داخلی ایران، به او توصیه کرده اند که با اظهار تمایلش برای مذاکره به منظور تضمین عدم دستیابی ایران به سلاح هسته ای در سیاست اعلامی، فضای سیاسی داخلی ایران را به هم زده و یک دوقطبی در بین نخبگان تصمیم گیر و تصمیم ساز در ایران ایجاد کند(او حتی به صراحت اشاره کرد که عده زیادی از مقامات ایران خواهان دستیابی به سلاح هسته ای نیستند) و همزمان از بین بخشی از جامعه شرطی شده ایران به مذاکره با آمریکا، یارگیری کند تا آنها نیز فشار خود را روی سیستم سیاسی متمرکز کنند که " با ترامپ گفتگو کنید و مسایل را حل کنید."
بخش دیگر این سیاست، در زمینه اعمالی همان راه و روش دور قبلی با شدتی بیشتر است که این بار یک "جنگ ترکیبی چندلایه" را در دستور کار خود دارد که قرار است نتیجه آن روزانه در بازار ارز ایران و نوسانات هیجانی آن نمود یابد تا نخبگان تصمیم ساز و تصمیم گیر را در فشار قرار دهد تا وارد فرایند مذاکره مد نظر ترامپ شوند و آن گاه با یاری طلبیدن از ابزارهای فشاری که آمریکا در مذاکرات دارد ( به ویژه دست بالا داشتن در جنگ روایت ها وبه خط کردن رسانه های جریان اصلی بین المللی علیه ایران) بتوانند با قرار دادن ایران در گوشه رینگ مطالبات آمریکا، بیشترین میزان امتیاز نقد را بگیرند و کمترین میزان امتیازات نسیه را حواله به آینده دهند.
سیاست اصلی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران سیاست مهار و محدود کردن است و تا زمانی که فضای سیاسی و حاکمیتی درون ایران تفاوت معناداری نکند، احتمال بسیار اندکی وجود دارد که واشنگتن این راهبرد اصلی را فدای امتیازات تاکتیکی و مقطعی کند و هیچ گاه حاضر نخواهد شد امتیازی جدی به ایران بدهد که فشارهای اقتصادی روی آن تخفیف یابد.
تفاوت ترامپ با دیگر اسلاف او نیز در این است که او مدعی است می تواند ایران را به هزینه کمتری مهار کند وگرنه قرار نیست فشارهای همه جانبه از روی ایران برداشته شود؛ چون آمریکا و غرب و به ویژه اسرائیل به هیچ وجه حاضر نیستند، با برداشتن قید و بند از روی دست و پای یک "ایران مستقل" که تصمیمات خود را در پایتخت خودش می گیرد، اجازه رشد و پیشرفت به یک قدرت مستقل را در این منطقه از دنیا را بدهند.
نکته پایانی اینکه نگارنده بر این باور است که بهترین شیوه در برابر آمریکا همچنان "مدیریت تخاصم" و دادوستدهای پایاپای بر اساس امتیازات "نقد در برابر نقد" در حوزه های متناظر است و ورود به فرایندی برای حل همه مسایل در برابر همه تحریم ها ایده ای رویاپردازانه و غیرقابل اجراست و درِباغ سبزی است که قرار است در آن، دُرهای مروارید غلتان ایران به صورت نقد با آب نبات های چوبی نسیه آمریکا معامله شوند.
نظر کاربران
من هم با نظر نگارنده موافقم و پاراگراف آخر دقیق بود.