چگونه طراحی لباس به روایت «گردن زنی» جان میدهد
در سریال «گردنزنی» طراحی لباس شخصیتها و ظاهر کلی اثر تلاش کرده تضادهای اجتماعی را برجسته کند.
در سریال «گردنزنی» طراحی لباس شخصیتها و ظاهر کلی اثر تلاش کرده تضادهای اجتماعی را برجسته کند.
سریال «گردنزنی» به کارگردانی سامان سالور یکی از آثار جدید شبکه نمایش خانگی است که به طور اختصاصی از فیلمنت پخش میشود. سامان سالور به عنوان کارگردان خلاق و مستقل معمولاً در آثار خود از نگاهی خاص و منتقدانه به مسائل اجتماعی، فرهنگی و انسانی بهره میبرد. سامان سالور در آثار گذشتهاش، مانند سیزده ۵۹ یا چند کیلو خرما برای مراسم تدفین، به شکلی نمادین و با نگاهی رئالیستی به موضوعات انسانی و اجتماعی پرداخته و حالا سریال «گردن زنی» یک درام اجتماعی-جنایی است که با ترکیب مفاهیمی چون رازهای خانوادگی، تضادهای طبقاتی و پیامدهای جنایی به نمایش درآمده است. داستان این سریال در شب عروسی باران و نیما آغاز میشود، اما به دلیل آزادی یک خلافکار سابقهدار به نام شاهرخ همه چیز به هم میریزد.
ترکیب بازیگرانی مثل کیسان دیباج، حسن معجونی، مهران غفوریان و ترلان پروانه، شخصیتهای پیچیده و گوناگونی را در این سریال به نمایش میگذارد. به عنوان نمونه شاهرخ خلافکار اصلی داستان، نقطهای کلیدی برای پیشبرد روایت محسوب میشود. شخصیتها از دیدگاه روانشناختی، گاهی رفتارهای اغراقآمیز دارند که نقدهایی به باورپذیری آنها وارد شده است.
زیبایی مرگبار
فضای سریال با حال و هوای تاریک و جنایی شروع میشود و از صحنه هایی با ظاهری سوررئال بهره گرفته است. با این حال، رویکرد اصلی آن در طول داستان بیشتر اجتماعی و رئالیستی است. طراحی لباس شخصیتها و ظاهر کلی اثر تلاش کرده تضادهای اجتماعی را برجسته کند برای مثال، لباسهای شخصیتهای مرفه و در عین حال حضور عناصر مدرن، این تقابل را در سطح بصری به تصویر میکشد.
طراحی لباس در سریال «گردنزنی» بازتابدهنده تمهای اجتماعی و دراماتیک داستان است و تلاش دارد تضادهای طبقاتی، هویت شخصیتها و تغییرات روانشناختی آنها را به تصویر بکشد. در بیشتر سکانس های سریال طراح لباس عناصر بصری بیشتری برای بازسازی دوره یا ایجاد اتمسفر خاصی به کار برده است به عنوان مثال دو خانواده از طبقه اجتماعی مرفه که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند تنها زمانی لباسهای روشن بر تن دارند که خاطرات قبل از مرگ دختر و پسرشان مرور می شود.
فضای زمستانی با بارش گاه به گاه باران فضای سرد و گاه وهمناکی را در معرض دید مخاطب قرار می دهد. لباسهای تیره و رنگ سیاه بیشترین رنگی است که در طول سریال دیده می شود و فضای تاریک حاکم بر فضا، این تیرگی را بیش از پیش نمایان می کند. در کل فضای سریال، تاریک و تنشزا است به همین دلیل، رنگهای سرد و خنثی (مثل خاکستری، سیاه، قهوهای) در لباسهای اکثر شخصیتها غالب است.
تاثیر فضای جنایی بر جزئیات لباسها
طراح لباس «گردن زنی» نازنین توسلی است که طراحی لباس را با دقت انجام شده و برای هر شخصیت، جزئیاتی متناسب با طبقه اجتماعی و شخصیت فردی در نظر گرفته است. این دقت باعث شده که لباسها، نهتنها از نظر ظاهری جذاب باشند، بلکه در روایت داستان و ارائه لایههای شخصیتی نیز نقش داشته باشند. طراح لباس برای نقش های سریال بهطور مستقیم با شخصیتها و طبقه اجتماعیشان طراحی هماهنگ و منسجم داشته، به عنوان مثال استفاده از رنگهای تیره برای شخصیتهای محوری که همه در قتل پدر شاهرخ دست داشتند نشاندهنده تعارضات درونی یا نقش منفی آنها است.
بر اساس رنگشناسی، در آثار انتقادی و اجتماعی، رنگها معمولاً از تمهای سرد یا خنثی (مانند خاکستری، قهوهای، آبی تیره) انتخاب میشوند تا حس یأس یا چالشهای زندگی را منتقل کنند. رنگها در این سریال میتوانند در خدمت شخصیتپردازی و روایت داستان باشند مثلا رنگهای تیره و خاکستری برای نشان دادن فضای جنایی و تلخ داستان به کار برده شده و رنگهای گرمتر و زندهتر برای لحظات خاص، مانند جشن عروسی «باران» و «نیما» بنابراین تضاد میان روشنایی و تاریکی در لباسها میتواند نمادی از کشمکشهای اخلاقی یا روانی شخصیتها باشد.
لباسهایی که روایت میکنند
استفاده از المانهایی مثل ژاکتهای چرم، کفشهای سنگین یا طراحیهایی که حس تنش و جدیت را القا کند، برای شخصیتهای درگیر در جنایت یا تضاد داستانی مانند بردیا به خوبی قابل مشاهده است. در عین حال طناز دختر مرموز داستان با سنی کم در سکانسهایی که حضور دارد با ظاهری کژوال و خیابانی دیده می شود. کتانی های تخت، کوله پشتی، لباسهای لایه لایه، وست و کاپشن های کوتاه و شالی که همیشه به سمت عقب هدایت شده گویای شخصیتی است که مدام در فکر فرار است.
مونا دختری از خانواده متول در اکثر صحنههایی که در سریال حضور دارد با لباسهایی از برندهای معروف دنیا ظاهر می شود. کیف های بادی کراس و یا دسته آویزان به گوشی او همگی از برندهای لاکچری و روز به حساب می آید.
خانواده تارا شیخ جزو طبقه بورژوای جامعه هستند و استفاده از رنگهای براق، پارچههای لوکس و طراحیهایی مطابق با مُد روز توانسته این قشر را به خوبی به تصویر بکشد. در مقابل سیمین همسر فریبرز جزو شخصیتهای طبقات فرودست است و لباسهایی سادهتر با رنگهای خنثیتر یا زبر و ضخیم دارد که بازتابدهنده زندگی پرمشقت آنهاست.
برای باران لباس عروسی به سبک ایرانی طراحی شده که میتواند ترکیبی از مدرنیته و سنت باشد و نشاندهنده موقعیت خانوادگی و فرهنگی او. همچنین نیما لباسهای ساده و شیک بر تن دارد که تناسبی با خانوادهای مرفه دارد. به صورت کلی تضاد رنگی میان شخصیتها و همچنین در موقعیتهای خاص (مانند عروسی) باعث ایجاد عمق بصری در داستان شده است.
کاپشن شماره ۲۳ یکی از جزئیات کلیدی است که در رابطه میان شخصیتهای نیما (با بازی کیسان دیباج) و شاهرخ (با بازی پوریا رحیمی سام) نقش مهمی دارد. این کاپشن نمادی از تقابلها و درگیریهای میان آنها است و گویی بخشی از تنشهای داستان را به تصویر میکشد. شاهرخ، فردی با گذشتهای پرفرازونشیب، کاپشن را از نیما میدزدد که خود این عمل به نوعی نشاندهنده رقابت یا برخورد شخصیتی بین این دو شخصیت است. این کاپشن با ظاهر اسپرت و پررنگ، نمادی از جوانی و شاید احساس مالکیت یا تمایلات نمادین آنها به قدرت است. ارتباط این جزئیات کوچک در طراحی صحنه و لباس، هماهنگی جالبی با فضای جنایی و رازآلود داستان ایجاد میکند.
در کل برخی منتقدان معتقدند که شخصیتها عمق روانی لازم را ندارند و این ضعف میتواند طراحی لباس را نیز تحتالشعاع قرار دهد اما طراحی لباس در سریال «گردنزنی» بهطور کلی سعی کرده است فضای اجتماعی-جنایی داستان را بازتاب دهد و در خدمت روایت باشد. این طراحیها ضمن استفاده از تضاد رنگی و سبکهای متنوع، به تمایز شخصیتها کمک کردهاند. با این حال، جزئیات بیشتر درباره سبک خاص طراحی و طراح لباس سریال میتواند تحلیل عمیقتری ارائه کند.
مریم محمودخواه طراح لباس و تحلیلگر استایل
سریال گردن زنی را در فیلم نت تماشا کنید
بیشتر بخوانید
«گردن زنی» و نقطه قوتی به نام بازیگران جوان
مهران غفوریانِ «گردن زنی»؛ کشف جدیدی برای سینمای اجتماعی
ارسال نظر